per
دانشگاه تهران
مجله تحقیقات دامپزشکی
(Journal of Veterinary Research)
2008-2525
2251-6190
2014-06-22
69
2
103
110
10.22059/jvr.2014.35019
35019
مقایسه دقت تشخیص اولتراسونوگرافی و رادیولوژی در بررسی روند التیام نقیصههای استخوانی با اندازه بحرانی در استخوان زنداعلی در خرگوش
Comparison of diagnostic accuracy of ultrasonography and radiology in radial critical-sized defects healing process in rabbit
پگاه عباس نیا
pegah.abbasnia@gmail.com
1
محمد مهدی دهقان
mdehghan@ut.ac.ir
2
محمد ملازم
molazemm@yahoo.com
3
سید مهدی نصیری دهقان
nasirim@ut.ac.ir
4
علیرضا وجهی
avajhi@ut.ac.ir
5
داود شریفی
dsharifi@ut.ac.ir
6
بهزاد پوررضا
b_pourreza@yahoo.com
7
سعید فرزاد مهاجری
saeedfarzad@ut.ac.ir
8
گروه جراحی و رادیولوژی، دانشکده دامپزشکی دانشگاه تهران، تهران ایران
گروه جراحی و رادیولوژی، دانشکده دامپزشکی دانشگاه تهران، تهران ایران
گروه جراحی و رادیولوژی، دانشکده دامپزشکی دانشگاه تهران، تهران ایران
گروه آسیب شناسی، دانشکده دامپزشکی دانشگاه تهران، تهران ایران
گروه جراحی و رادیولوژی، دانشکده دامپزشکی دانشگاه تهران، تهران ایران
گروه جراحی و رادیولوژی، دانشکده دامپزشکی دانشگاه تهران، تهران ایران
گروه جراحی و رادیولوژی، دانشکده دامپزشکی دانشگاه تهران، تهران ایران
گروه جراحی و رادیولوژی، دانشکده دامپزشکی دانشگاه تهران، تهران ایران
زمینه مطالعه: التیام نقیصههای استخوانی با اندازه بحرانی یکی از چالشهای مهمی است که متخصصین ارتوپدی با آن مواجهاند. برای بررسی روند التیام استخوان معمولاً از رادیوگرافی ساده استفاده میشود. رادیولوژی مکرر دارای عوارض جانبی بوده و تحقیقات اخیر نشاندهنده تشخیص زودهنگام نشانههای التیام استخوان بهوسیله اولتراسونوگرافی است. هدف: هدف از این مطالعه بررسی دقت تشخیص رادیولوژی و اولتراسونوگرافی در روند التیام نقیصههای استخوانی با اندازه بحرانی است. روش کار: در این مطالعه از 16 سر خرگوش سفید نیوزیلندی استفاده شد. مدل نقیصه استخوانی با اندازه بحرانی در استخوان زند اعلی به روش استاندارد و با طول نقیصه mm 15 ایجاد گردید و بعد از گذشت 12 هفته از ایجاد نقیصه مورد بررسی رادیوگرافی و اولتراسونوگرافی قرار گرفت. در صورت وجود تناقض بین یافتههای دو روش، برای تعیین اینکه کدام روش از دقت بیشتری بـرخـوردار اسـت نتـایـج هیستـوپـاتـولـوژی حاصل از نمونهبرداری در همان روز مورد استفاده قرار گرفت. نتایج: در 15 مورد از 16 خرگوش، نتایج اولتـراسـونـوگـرافـی تـوسط رادیـولـوژی تـائیـد شـد و تنهـا در یـک مـورد نـاهمخـوانی بین دو روش وجود داشت. در این مورد، رادیوگرافی دال بر عــدمجــوشخــوردگــی از نــوع آتــروفـیــک بــود ولــی اولـتــراسـونـوگـرافـی نشـاندهنـده پـر شـدن نقیصـه و وجـود یـک آرتیفکـت انعکـاسـی (Reverberation artifact) در زیر آن بود. در مقاطع بافت شناسی نمونه مورد نظر ماتریکس استخوانی با سلولاریتی بالا و کلسیفیکاسیون در برخی مناطق دیده میشد که تائیدکننده نتایج اولتراسونوگرافی بود. نتیجهگیرینهایی: نتایج این مطالعه نشان میدهد که در تصویربرداری تشخیصی از نقیصههای استخوانی با اندازه بحرانی، در اغلب موارد نتایج اولتراسونوگرافی و رادیوگرافی همخوانی داشته و حتی بررسی اولتراسونوگرافی دقیقتر اسـت. علاوه براین، در صورت مشاهده آرتیفکت انعکاسی در محل نقیصه و عدم مشاهده نشانهای از التیام در رادیوگراف، این آرتیفکت میتواند نشاندهنده ماتریکس استخوانی باشد.
BACKGROUND: Healing of Critical-Sized Defects (CSDs) is one of the major challenges facing orthopedic surgeons. To assess the bone healing process usually plain radiography is used. Serial radiography results in certain side effects and recent findings are indicating the early detection of bone healing via ultrasonography. Objectives: The purpose of current study is to compare the diagnostic accuracy of radiography and ultrasonography in healing process of radial CSDs in rabbit. Methods: Sixteen New Zealand White Rabbits were used in this study. The radial CSDs of 15 mm size were created in a routine surgical procedure described previously and the two diagnostic tools were compared 12 weeks post-surgery. In case of obtaining different results from radiology and ultrasonography, to determine which diagnostic imaging method is of more accuracy, the histopathologic results of samples from the same day were used. Results: In 15 cases of 16, ultrasonography findings were confirmed by radiography and only in one case they were in contradiction, in which radiographs showed an Atrophic Nonunion while Ultrasound detected an outstanding filled defect with a reverberation artifact underneath. In histopathology, the defect was filled with an osteoid matrix of high cellularity and calcification was obvious in some regions, confirming the ultrasound results. Conclusions: This study indicates that in diagnostic imaging of CSDs, the ultrasonography and radiography are usually consonant and even ultrasound is more accurate than radiology. In addition, in case of detection of a reverberation artifact and lack of any healing-related finding in radiography, this artifact may be an indication of osteoid matrix formation.
https://jvr.ut.ac.ir/article_35019_c946380822ebba1837401d5b6d5d4bf6.pdf
نقیصههای استخوانی
اولتراسونوگرافی
رادیولوژی
آرتیفکت انعکاسی
bone defects
Radiology
reverberation artifact
Ultrasonography
per
دانشگاه تهران
مجله تحقیقات دامپزشکی
(Journal of Veterinary Research)
2008-2525
2251-6190
2014-06-22
69
2
111
117
10.22059/jvr.2014.50984
50984
مطالعه فراوانی و تنوع گونهای ایمریا در مرغداریهای گوشتی شهرستان همدان
Study on frequency and diversity of Eimeria species in broiler farms of Hamedan suburb, Iran
مسعود محرابی
mssubmision@yahoo.com
1
محمد یخچالی
m.yakhchalimo46@urmia.ac.ir
2
دانش آموخته، دانشکده دامپزشکی دانشگاه ارومیه، ارومیه–ایران
گروه پاتوبیولوژی، دانشکده دامپزشکی دانشگاه ارومیه، ارومیه–ایران
زمینه مطالعه: عفونت های کوکسیدیایی طیور یکی از مهمترین آلودگیهای طیور پرورشی در دنیا است و موجب بروز تلفات و خسارات اقتصادی قابل توجه در صنعت پرورش طیور می گردد. هدف: در این مطالعه فراوانی و تنوع گونهای ایمریا در بستر مرغداری های طیور گوشتی اطراف شهرستان همدان مورد ارزیابی قرار گرفت. روش کار:16 مزرعه پرورش طیور گوشتی در دورههای مختلف پرورشی در حومه شهرستان همدان در سال 1391 انتخاب شدند. اطلاعات مدیریت پرورشی و بهداشتی مزارع تحت مطالعه نیز ثبت گردید. در طول دوره پرورشی، نمونه برداری از بستر دو بار در هفته از دو مزرعه انجام شد. شدت آلودگی بستر به اووسیستهای کوکسیدیای ایمریا براساس تعیین شاخص تعداد اووسیست در گرم بستر (OPG) و با استفاده از روش کلیتون–لین و مک ماستر انجام شد. تنوع گونه های ایمریای موجود در بستر نیز به تفکیک هر مرغداری و با استفاده از محلول 2% بیکرومات پتاسیم تعیین گردید. نتایج: از مرغداری های تحت مطالعه، بستر 12 مرغداری (75)% آلوده به اووسیست ایمریایی بودند. شدت آلودگی در هـفته سوم و چهارم پرورش در مرغداری های تحت مطالعه به میزان معنی داری بین 210×2/2 و 105×45/1 متفاوت بود. بر اساس یافته های آزمایشگاهی، چهار گونه ایمریا از بستر مرغداری های تحت مطالعه شناسایی شدند. گونه ها به ترتیب شامل ایمریا تنلا در 11 مرغداری (69)%، ایمریا ماکسیما در10 مرغداری (5/62)%، ایمریا اسرولینا در 8 مرغداری (50)% و ایمریا نکاتریکس در7 مرغداری (44)% بودند. نتیجهگیرینهایی: شیوع و تنوع گونه های ایمریا در بستر مرغداری های صنعتی طیور گوشتی اطراف شهرستان همدان نشانگرلزوم توجه به ارتقا اصول بهداشتی و مدیریت پرورشی در مرغداری های منطقه بود.
BACKGROUND: Coccidian infection in poultry is the most common infection in the world and is the cause of mortality and great economic losses in poultry production. OBJECTIVES: This study was aimed to determine the frequency and Eimeria species diversity in broiler farms of Hamadan suburb, Iran. METHODS: A total of 16 broiler farms were randomly selected with different production age in 2012. The information about poultry production and hygienic management of the farms was recorded. During the course of the study, litter sampling was carried out two times per week for each two farms with the same production status. The litter samples were subjected to flotation technique for collecting Eimeria oocysts. The intensity of infection was determined on the basis of oocyst per gram of litter (OPG) using Clayton-Lane and McMater methods. Eimeria species diversity and frequency was also determined by using oocyst sporulation in 2.5% potassium dichromate and micrometry. RESULTS: A total of 12 (75%) broiler-chicken litters were positive for Eimeria oocysts. The intensity was significantly variable in the farms ranged from 2.2×102 and 1.45×105. According to Laboratory identification, four Eimeria species were detected in litter of all infected farms. The species frequency was E. tenella in 11 farms (69%), E. maxima in 10 farms (62.5%), E. acervulina in 8 farms (50%), and E. necatrix in 7 farms (44%). CONCLUSIONS: The frequency and Eimeria species diversity in litter of industrial broiler-chicken of Hamadan suburb indicated a need to improve the hygiene and management principals of the farms in the region.
https://jvr.ut.ac.ir/article_50984_a9605370d11f5bde22c698f3896088d1.pdf
مرغ گوشتی
بستر
ایمریا
broiler-chicken
Eimeria
litter
per
دانشگاه تهران
مجله تحقیقات دامپزشکی
(Journal of Veterinary Research)
2008-2525
2251-6190
2014-06-22
69
2
119
125
10.22059/jvr.2014.50985
50985
بیماریزایی استرپتوکوکوس اینیایی در بچه ماهیان تاسماهی ایرانی
Pathogenicity of Streptococcus iniae in Persian sturgeon (Acipenser persicus) fingerling
مهدی سلطانی
msoltani@ut.ac.ir
1
محمد مازندرانی
mazandarani57@gmail.com
2
سید سعید میرزرگر
zargarm@ut.ac.ir
3
حسینعلی ابراهیم زاده موسوی
hmosavi@ut.ac.ir
4
علی طاهری میرقائد
mirghaed@ut.ac.ir
5
حسینعلی خوشباور رستمی
hr_rosrami@yahoo.com
6
گروه بهداشت و بیماریهای آبزیان، دانشکده دامپزشکی دانشگاه تهران، تهران–ایران
گروه شیلات، دانشکده شیلات و محیط زیست دانشگاه علوم کشاورزی و منابع طبیعی گرگان،گرگان–ایران
گروه بهداشت و بیماریهای آبزیان، دانشکده دامپزشکی دانشگاه تهران، تهران–ایران
گروه بهداشت و بیماریهای آبزیان، دانشکده دامپزشکی دانشگاه تهران، تهران–ایران
گروه بهداشت و بیماریهای آبزیان، دانشکده دامپزشکی دانشگاه تهران، تهران–ایران
مرکز تحقیقات شیلاتی ذخایر آبزیان آبهای داخلی کشور، گرگان - ایران
زمینه مطالعه: استرپتوکوکوزیس با عامل استرپتوکوکوس اینیایی یکی از بیماریهای مهم صنعت آبزی پروری در مناطق مختلف دنیا میباشد. هدف: هدف از این مطالعه ارزیابی تجربی بیماریزایی استرپتوکوکوس اینیایی در بچه تاسماهی ایرانی با روشهای تزریق داخل صفاقی و داخل عضلانی میباشد. روش کار: از بچه تاسماهی ایرانی به تعداد 400 عدد و با دامنه وزنی g3 ± 17 استفاده شد. بهطوری که برای هریک از روشهای تزریق عضلانی وصفاقی تعداد 5 گروه ماهی در دو تکرار در نظر گرفته شد، (هر کدام از گروهها نیز شامل 12 ماهی.) غلظت باکتری برای تیمارهای هر دو روش تـزریقی شامل: 102× 7/4، 103× 7/4، 104× 7/4 ‚105× 7/4، 106× 7/4 سلول به ازای هر ماهی بود. گروههای شاهد نیز تنها با سرم فیزیولوژی استریل حاوی 9/0%، به میزانmL 1/0 به ازای هر ماهی مورد تزریق قرار گرفتند. نتایج: بر اساس نتایج در گروههای تیمار، تلفات پس از 24 ساعت آغاز و علایم سستی و بیحالی، شنای مارپیچی، خونریزیهای سرسوزنی در نقاط مختلف بدن بخصوص در قاعده بالهها و پلاکهای استخوانی ونیز در زیر پوزهها بخصوص در قاعده سبیلکها، متورم شدن و خونریزی و برآمدگی ناحیه مخرج، پرخونی والتهاب در قسمتهای انتهایی روده و تجمع مایع خونی، آب آوردگی شدید کلیهها، اسکلیوزیس و لوردوزیس و نیز خونریزیهای سر سوزنی در چشم در اکثر نمونههای تلف شده مشاهده شد. گروههای شاهد فاقد هر گونه تلفات تا 14 روز پس از آزمایش بودند. در این مطالعه دوز 50LD در روش تزریق داخل صفاقی در زمانهای 48 سـاعـت، 72 ساعت و 96 ساعت به ترتیب: 106× 7/3، 103× 8 و103× 1/1 سلول باکتری به ازای هرماهی محاسبه گردید، در حالیکه میزان 50LDدر روش تزریق عضلانی به ترتیب 105× 4/6، 103× 8/1 و 10 × 85/4 سلول باکتری به ازای هر ماهی محاسبه شد که از نظر آماری دارای اختلاف معنیداری بود(50/0p<.) نتیجهگیری نهایی: نتایج حاصل ازاین مطالعه نشان میدهد که بچه تاسماهی ایرانی دربرابر استرپتوکوکوس اینیایی ازحساسیت بالایی برخوردار است.
BACKGROUND: Streptococcosis caused by Streptococcus iniae is one the most important bacterial diseases in aquaculture industry worldwide. Objectives: This study was aimed to assess the experimental pathogenicity of Streptococcus iniae in Persian sturgeon (Acipenser persicus) fingerling. Methods: A number of 400 Persian sturgeon (Acipenser persicus) fingerling weighting 17±3 g were used. Fish were challenged with a virulent strain of Streptococcus iniae via both intraperitoneal and intramuscular injections at dosage of 4.7×106, 4.7×105 , 4.7×104, 4.7×103, 4.7×102 cells/fish. Each treatment group included 12 fish in two replicates. Control fish received 0.1 mL per fish sterile normal saline (0.9% NaCl). Results: Clinically mortality started after 24 hours post-challenge and the affected fish showed listless, spiral swimming, spot haemorrhages on different parts of bodies particularly at the base of fins, the lateral line around the bone columns, on the base of barbells, mouth and around anal area. Also signs of abdominal distention, hyperemia of intestine, accumulation of bloody fluid in abdominal cavity, lordosis and scoliosis as well as hemorrhages in eyes were seen. The lethal concentration (LD50) of intraperitoneal injection was calculated 1.1×103, 8×103, 3.7×106 cells/fish after 48, 72 and 96 hours post-challenge, respectively. The LD50 of intramuscular injection was 4.8×102, 1.8×103 and 6.4×105 cells/fish at 48, 72 and 96 hours post-challenge, respectively (p<0.05). No mortality or abnormal signs was seen in control fish up to 14 days post-experiment. Conclusions: The results of this study showed that Parisian sturgeon fingerling is highly susceptible to Streptococcosis.
https://jvr.ut.ac.ir/article_50985_7ce46675e48823b29b568dc0d112ab71.pdf
تاسماهی ایرانی
استرپتوکوکوس اینیایی
بیماریزایی
50|LD
Acipenser persicus
Streptococcus iniae
Pathogenicity
LD50
per
دانشگاه تهران
مجله تحقیقات دامپزشکی
(Journal of Veterinary Research)
2008-2525
2251-6190
2014-06-22
69
2
127
132
10.22059/jvr.2014.50986
50986
عوامل موثر بر شمارش سلولهای سوماتیک شیر گاوهای دارای ورمپستان بالینی
Factors affecting milk somatic cell count of cows with clinical mastitis
محمود ایاره
mahmoudayareh@yahoo.com
1
عبداله میرزایی
mirzaei@shirazu.ac.ir
2
دانش آموخته، دانشکده دامپزشکی دانشگاه شیراز، شیراز– ایران
گروه علوم درمانگاهی، دانشکده دامپزشکی دانشگاه شیراز، شیراز– ایران
زمینه مطالعه: ورمپستان به التهاب غده پستان اطلاق میشود و یکی از مهمترین بیماریهای است که خسارت افتصادی زیادی در گلههای شیری ایجاد میکند. هدف: از انجام این مطالعه بررسی فاکتورهای مؤثر بر تعداد سلولهای سوماتیک شیر گاوهای با و بدون سابقه ورمپستان بالینی در دورههای شیردهی قبلی است. روش کار: در این مطالعه از گاوهای هلشتاین یکی از گاوداریهای شیراز استفاده گردید. زمان انجام مطالعه در ماههای تیر و آذر 1389 و اردیبهشت 1390بود. نمونههای شیر (تعداد 222 عدد، با حجم mL 20) از هر گاو (چهار کارتیه) پس از دور ریختن چند دوشش اول در ظروف مخصوص نمونهگیری ریخته شد و به آزمایشگاه اتحادیه دامداران فارس ارسال گردید. تعداد سلولهای سوماتیک شیر با استفاده از دستگاه خودکار Fossomatic ساخت کشور Denmark اندازهگیری شد. شاخصهای دورهی شیردهی، روزهای پس از زایش یا مرحله شیردهی، زمان (ماه) نمونهگیری، میزان تولید شیر در زمان نمونهگیری و سابقه ابتلا گاو به بیماری ورمپستان بالینی یا عدم آن در دورهی شیردهی قبلی تجزیه و تحلیل شد. نتایج: میانگین تعداد سلولهای سوماتیک و میزان تولید شیر گاوهای دارای سابقهی ورم پستان بالینی به طور معنیداری بیشتر از گاوهای بدون سابقهی ورم پستان بالینی بود (05/0p<.) ارتباط بین تعداد سلولهای سوماتیک و روزهای پس از زایش در گاوهای بدون سابقه ورم پستان بالینی معنیدار بود (05/0<p؛ 4/0=r)، درحالی که در گاوهای با سابقه ورم پستان، ارتباط بین تعداد سلولهای سوماتیک و دورهی شیردهی معنیدار میباشد (05/0=p؛ 2/0=r.) در تفسیر تعداد سلولهای سوماتیک مربوط به گاوهای بدون سابقه ابتلا به ورم پستان بالینی، میزان تولید شیر و روزهای پس از زایش دارای اهمیت بیشتری هستند؛ درحالیکه در مورد گاوهای با سابقه ابتلا به ورم پستان بالینی، علاوه بر میزان تولید شیر، دوره شیردهی و زمان (مـاه) نمـونـهگیـری دارای اهمیـت بیشتری میباشند. نتیجهگیری نهایی: بطور خلاصه، بررسی سابقه ورمپستان بالینی زمان استفاده از تعداد سلولهای سوماتیک شیر به منظور انتخاب گاوهای مقاوم به ورمپستان حائز اهمیت میباشد.
BACKGROUND: Mastitis is one of the most important diseases that results in devastating economic effect on dairy herds. Milk somatic cell count (SCC) is an udder health parameter. OBJECTIVES: This study conducted to investigate the factor affecting milk somatic cell count of cows with and without clinical mastitis in previous lactations. METHODS: Multiparous Holstein cows from a farm in Shiraz, southern Iran were used. The study was carried out in July and December 2010 and May 2011. Milk samples (n = 222; 20 mL) were taken from all quarters of lactating cows after the first three squirts of milk from each quarter were discarded. Milk SCC was measured using an electronic cell counting method (Fossomatic, Foss Electric, and Denmark). SPSS software (Mann-Whitney test; Spearman's rank correlation and Univariate of General Linear Model) was used for the analyses of factors affecting the milk SCC including lactation number, postpartum period or days in milk, month of sampling, milk yield, and clinical mastitis in previous lactation. RESULTS: Cows with mastitis in previous lactation had a greater mean milk yield and SCC compared to that of cow without mastitis. There was significant correlation between SCC and days in milk of cow without mastitis (r=0.4; p<0.05), and lactation number of cow with mastitis (r=0.2; p=0.05). Results of the present study showed that milk yield and days in milk were considerable factors for interpreting of SCC in cows without the historical information of clinical mastitis detection in previous lactation. While in cows with the clinical mastitis in previous lactation, in addition to milk yield, lactation number and month of sampling are more significant. CONCLUSIONS: It could be concluded that the history of clinical mastitis could be important for interpreting SCC, used as a tool to select mastitis resistance in dairy cow.
https://jvr.ut.ac.ir/article_50986_8aa0df0fa9199bb934420599ca0bf62c.pdf
شیر
سلولهای سوماتیک
ورمپستان بالینی
گاو شیری
clinical mastitis
Dairy cow
Milk
somatic cell count
per
دانشگاه تهران
مجله تحقیقات دامپزشکی
(Journal of Veterinary Research)
2008-2525
2251-6190
2014-06-22
69
2
133
139
10.22059/jvr.2014.35029
35029
اثر سیدر، هورمون eCG و روش تلقیح مصنوعی بردرصد آبستنی و نرخ برهزایی میشهای نژاد زل
Effect of CIDR, eCG and artificial insemination on conception rate and lambing rate in Zell ewes
رضا مسعودی
rezamasoudi@ut.ac.ir
1
آرمین توحیدی
atowhidi@ut.ac.ir
2
حامد کرمانی موخر
kermani_hamed@ut.ac.ir
3
سعید زین الدینی
zeinoaldini@ut.ac.ir
4
سمیرا حسن پور باشی
mi@jh.ok
5
واحد علوم و تحقیقات، باشگاه پژوهشگران جوان و نخبگان دانشگاه آزاد اسلامی تهران، تهران– ایران
گروه علوم دامی، پردیس کشاورزی و منابع طبیعی دانشگاه تهران، کرج–ایران
گروه علوم دامی، پردیس کشاورزی و منابع طبیعی دانشگاه تهران، کرج–ایران
گروه علوم دامی، پردیس کشاورزی و منابع طبیعی دانشگاه تهران، کرج–ایران
گروه علوم دامی، دانشکده کشاورزی دانشگاه فردوسی مشهد، مشهد– ایران
زمینه مطالعه: استفاده از انواع پروتکلهای همزمانی فحلی و روشهای تلقیح مصنوعی نرخ باروری متفاوتی در گوسفند نشان داده است. هدف: هدف این مطالعه بررسی نرخ آبستنی و بره زایی به دنبال دورههای درمانی متفاوت پروژسترون، هورمون eCG و همچنین تلقیح مصنوعی به دو روش لاپاراسکوپی و ترانس واژینال در میشهای نژاد زل بود. روش کار: 180 رأCس میش 3 تا 4 ساله از نژاد زل با میانگین وزنی kg5/2±5/45 در این آزمایش استفاده شدند. میشها به صورت تصادفی در سه گروه مساوی 60 تایی قرار داده شدند. میشهای هر یک از گروه آزمایشی برای مدت 10 (گروه الف)، 12 (گروه ب) و 14 (گروه ج) روز سیدرگذاری شدند. همزمان با سیدر برداری، میشهای هر گروه در 3 زیر گروه 20 تایی قرار داده شده و به ترتیب به هر زیر گروه صفر (کنترل)، 400 و500 واحد eCG تزریق شد. 54 ساعت بعد از سیدربرداری، میشهای هر 3 زیرگروه به دو زیر گروه 10تایی تقسیم و یک گروه به روش لاپاراسکوپی و گروه دیگر به روش ترانس واژینال تلقیح مصنوعی شدند. نتایج: نتایج نشان داد که تزریق هورمون eCG همزمان با برداشت سیدر در هر 3 گروه آزمایشی باعث افزایش نرخ آبستنی میگردد، اما تنها در 2 گروه آزمایشی الف و ب (10 و 12 روز سیدرگذاری) تعداد میـشهـای فحل را افزایش داد. تلقیح مصنوعی به روش لاپاراسکوپی نسبت به ترانس واژینال باعث افزایش درصد آبستنی و نرخ بره زایی شد. نتیجـهگیرینهایی: تزریق 500 واحد هورمون eCG همزمان با برداشت سیدر و تلقیح مصنوعی به روش لاپاراسکوپی بهترین راندمان آبستنی و برهزایی را در میشهای نژاد زل نشان داد.
BACKGROUND: Use of different estrus synchronization protocols and artificial insemination methods made variations in fecundity of Iranian Zell ewes. OBJECTIVES: The purpose of the present study was to investigate pregnancy and lambing rates in Zell breed ewes following diverse progesterone treatment durations, eCG treatment doses and artificial insemination by transvaginal and/or laparoscopy methods. METHODS: 180 cyclic, multiparous Iranian Zell ewes 45.5±2.5kg, were used in this experiment. The ewes were allocated randomly to 3 different groups (n = 60). Estrus was synchronized using CIDR for 10 (A group), 12 (B group) and 14 (C group) days. At CIDR removal time, the ewes in each group was assigned into 3 subgroups (n = 20 and received eCG (0, 400 and 500 IU), respectively. 54 hours after CIDR removal, the ewes in each subgroup was randomly divided into 2 equal groups (n=10) and inseminated by transvaginal and laparoscopy, respectively. RESULTS: While combination of eCG treatment and CIDR removal increased pregnancy rate in all groups, the number of estrus have been augmented only in A and B groups. The artificial insemination by laparoscopy method made higher pregnancy and lambing rate compared to transvaginal technique. CONCLUSIONS: 500 IU eCG administration simultaneous with CIDR removal and artificial insemination by laparoscopy exhibited the best performance for pregnancy and lambing rate in Iranian Zell ewes.
https://jvr.ut.ac.ir/article_35029_9b9defd7eedb8481cdccd3e93c20f064.pdf
درصد آبستنی
لاپاراسکوپی
میش زل
laparoscopy
pregnancy rate
Zell ewe
per
دانشگاه تهران
مجله تحقیقات دامپزشکی
(Journal of Veterinary Research)
2008-2525
2251-6190
2014-06-22
69
2
141
149
10.22059/jvr.2014.50987
50987
اثرات عصاره آبی گلرنگ بر دستگاه تناسلی موش ماده
The effects of safflower (Carthamus tinctorius L) aqueous extract on reproductive system of mice
سعید حبیبیان دهکردی
habibiani@vet.sku.ac.ir
1
محمد شادخواست
shadkhast@yahoo.com
2
محمد هادی شاطری
hadi.shateri@gmail.com
3
جهانگیر کبوتری
jkaboutari@yahoo.com
4
پژمان میرشکرایی
pejmanmir@yahoo.com
5
گروه فارماکولوژی، دانشکده دامپزشکی دانشگاه شهرکرد، شهر کرد–ایران
گروه علوم تشریح، دانشکده دامپزشکی دانشگاه شهرکرد، شهر کرد–ایران
دانش آموخته، دانشکده دامپزشکی دانشگاه شهرکرد، شهر کرد–ایران
گروه فارماکولوژی، دانشکده دامپزشکی دانشگاه شهرکرد، شهر کرد–ایران
گروه مامایی و بیماریهای تولید مثل، دانشکده دامپزشکی دانشگاه فردوسی مشهد،مشهد–ایران
زمینه مطالعه: گلرنگ از جمله داروهای گیاهی است که بسیاری از پژوهشها بر استفاده از آن برای برطرف کردن مشکلات قاعدگی و بیماریهای دستگاه گردش خون تکیه دارند. گلهای این گیاه از دیرباز بعنوان داروی محرک جنسی استفاده شده است. شواهدی نیز مبنی بر کاربرد آن در درمان نـاتوانیهای جنسی و نازایی وجود دارد. هدف: با توجه به اثرات این گیاه روی ناباروری این مطالعه طراحی تا نقش عصاره آبی گلرنگ بر ساختار هیستومورفومتری دستگاه تناسلی موش ماده مورد بررسی قرار گیرد. روش کار: 30 عدد موش ماده از نژاد (balb/c) به صورت تصادفی در 3 گروه مساوی تقسیم شدند. در گروه اول عصاره گلرنگ به مدت 45 روز متوالی با دوز mg/kg 40 به صورت دهانی (گاواژ) خورانده شد. در گروه دوم عصاره گلرنگ با دوز mg/kg 80 به مدت 45 روز به صورت دهانی خورانده شد. موشهای گروه سوم (گروه شاهد) به همان مقدار، زمان و روش گروههای تجربی، آب دریافت کردند. نتایج حاصل از مطالعه با برنامه های آماری ANOVA و Tukeys test مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفتند. نتایج: نتایج نشان داد که استفاده طولانی مدت از عصارهی گلرنگ، به طور معنیداری سبب افزایش وزن تخمدانها در گروههای تجربی (گروه اول: 04/0±8/0، گروه دوم: 07/0±1/1) نسبت به گروه شاهد (06/0±4/0) میشود. مطالعات هیستومورفومتری نشان داد که عصاره گلرنگ به طور معنیداری سبب افـزایـش تعـداد و قـطر فولیکولهای ثانویه (گروه اول: 57/±3 و 66/0±9، گروه دوم: 25/±25/3 و 3/0±08/9)، بالغ (گروه اول: 17/±1/1 و 54./±66/7، گروه دوم: 13/±2/1 و 75/0±8) و جسم زرد (گروه اول: 75/±75/4 و 29/0±27/5، گروه دوم: 47/±75/4 و31/0±4/5) و کاهش تعداد فولیکولهای تحلیل یافته (گروه اول: 28/±5/2، گروه دوم: 62/±25/2) می شود. قطر لایه گرانولوزا (گروه اول: 3/0± 58/4، گروه دوم: 3/0± 25/3) و کومولوس اووفروس (گروه اول: 18/0±5/2، گروه دوم: 15/0±58/2) نیز در گروههای مورد مطالعه در مقایسه با گروه شاهد (33/0± 66/4 و 15/0±87/1) بـه طـور معنـیداری تغییـر یـافـت. عصـارهی گلـرنـگ تـأثیـر قـابـل تـوجهـی بـر سـاختـار هیستومورفومتری رحم نداشت. نتیجهگیرینهایی: میتوان نتیجه گرفت که عصاره آبی گلرنگ بیشتر بر تخمدان ها در مقایسه با رحم موثر بوده و ممکن است اثرات مثبتی بر باروری در موشهای ماده داشته باشد.
BACKGROUND: Safflower is one of those herbal medicines that many studies rely on its use for the treatment of menstrual problems and diseases of the circulatory system. The flowers of this plant have long been used as a sexual stimulant medication. Furthermore there is evidence about its effects on the infertility and sexual disorders. Objectives: Considering the effect of this plant on infertility, this study was designed to investigate the role of the aqueous extract of Safflower on the histomorphometric structure of female genital system in mice. Methods: 30 female balb/c mice were randomly divided into 3 equal groups. In group one, Safflower extract was given orally for 45 consecutive days at the dose of 40mg/kg. Safflower extract (80 mg/kg) was given orally to mice in group two for 45 days. Mice in group three (Control group) received water in the same volume, way and time. Results from present study were analyzed statistically using ANOVA and Tukey's test. Results: The results showed that long term use of Safflower extract increased ovarian weight of mice (group one: 0.8±0.04, group two: 1.1±0.07) compared to control group (0.4±0.06), significantly (p<0.05). Histomorphological studies revealed that use of Safflower increased the number and diameter of secondary follicles (group one: 3±0.57; 9±0.66, group two: 3.25±0.25; 9.08±0.3), graafian follicles (group one: 1.1±0.17; 7.66±0.54, group two: 1.2±0.13; 8±0.75) and corpus luteum (group one: 4.75±0.75; 5.27±0.29, group two: 4.75±0.47; 5.4±0.31) significantly (p<0.05). However, the number of atretic follicles were decreased in experimental groups (group one: 2.5±0.0.28, group two: 2.25±0.62) significantly (p<0.05). Furthermore, the diameter of granulosa layer (group one: 4.58±0.3, group two: 3.25±0. 3) and colosum oophorus (group one: 2.5±0.18, group two: 2.58±0. 15) in experimental groups were changed compared to control group (4.66±0.33, 1.87±0.15,) significantly (p<0.05). Safflower had no significant effects on the histomorphological structure of uterus (p>0.05). Conclusions: It can be concluded that the aqueous extract of Safflower is more effective on ovaries compared to uterus and may have positive effects on fertility in female mice.
https://jvr.ut.ac.ir/article_50987_537521c34d627313549e701f3bcb45d6.pdf
گلرنگ
هیستومورفومتری
دستگاه تناسلی
موش
reproductive system
Safflower
Histomorphology
mice
per
دانشگاه تهران
مجله تحقیقات دامپزشکی
(Journal of Veterinary Research)
2008-2525
2251-6190
2014-06-22
69
2
151
158
10.22059/jvr.2014.50988
50988
مطالعه آناتومیکی انشعابات سرخرگ کاروتید خارجی در گوسفند نژاد سنگسری
Anatomical study of external carotid artery branches in Sangesari sheep
محمدحسن یوسفی
myousefi@semnan.ac.ir
1
گروه علوم پایه، دانشکده دامپزشکی دانشگاه سمنان، سمنان – ایران
زمینـه مـطالعه: اختلافات آناتومیکی در گونههای مختلف دامی موضوعی قابل توجه برای انجام تحقیقات به حساب میآید. در این میان اختلافات مربوط به عروق از دامنه وسیع تری برخوردار بوده و همواره در تحقیقات ،نتایج قابل توجهی را در برداشته است. هدف: شامل پی بردن به انشعبات سرخرگ کاروتید در گوسفند سنگسری به منظور یافتن ویژگیها و اختلافات نژادی در این زمینه است. روش کار: تعداد پنج سر گوسفند نژاد سنگسری از کشتارگاه تهیه و به سالن تشریح انتقال یافت. پس از تزریق رودو پاس قرمز در سرخرگ کاروتید مشترک و طی دوره ثبوت در فرمالین 10%، نمونهها تشریح ومورد مطالعه قرار گرفتند. نتایج: سرخرگ کاروتید مشترک در سطح شکمی انتهای بالایی بخش نیزهای دستگاه لامی به دو شاخه پس سری و کاروتید خارجی تقسیم میشود سرخرگهای گیج گاهی عمقی خلفی و قدامی به همراه شاخه خلفی شبکه سرخرگی میرابلی روی سخت شامهای جلـویـی بهصورت تنه مشترکی از لبه پشتی سرخرگ ماگزیلاری جدا میشوند. شاخه قدامی شبکه سرخرگی میرابلی روی سخت شامهای جلویی درمجاورت سرخرگ چشمی ازسرخرگ ماگزیلاری جدا شده وقبل ازورود به حفره سری به دوشاخه تقسیم میشود. سرخرگ ماگزیلاری درانتها به دو شاخه تقسیم میشود که عبارتند از: 1– تنه مشترک سرخرگ زیر کاسه چشمی و سرخرگ مالار 2– سرخرگ کامی نزولی. سرخرگ کامی نزولی ادامه سرخرگ ماگزیلاری پس از جدا شدن تنه مشترک سرخرگ زیر کاسه چشمی و مالار به حساب میآید. نتیجه گیری نهایی: انشعابات ابتدایی سرخرگ کاروتید خارجی در گوسفند نژاد سنگسری مانند گوسفند و سایر نشخوار کنندگان میباشد و انشعابات انتهایی سرخرگ کامی بیشتر با تک سمیان مطابقت دارد.
BACKGROUND: The differences of anatomical features between animal species matter in conducting research. OBJECTIVES: The purpose of the current study was to investigate the external carotid artery branches in Sangesari sheep. METHODS: Five mature Sangesar sheep head were obtained from the slaughterhouse. All of the cases were injected with red rodopas prior to fixation. The heads were fixed in 10 % formaline and the branches of the common carotid artery dissected subsequently. RESULTS: The lingual artery is the first branch of the external carotid artery which is divided into deep lingual artery and sublingual artery. The caudal and rostral deep temporal arteries and caudal branch of rete mirabile had a common trunk which was separated from maxillary artery. The terminal part of the maxillary artery was divided into two branches: one branch is a common trunk with infraorbital artery and malar artery; another branch is descending palatine artery. CONCLUSIONS: The primary branches of the external carotid artery in sangsari sheep are like sheep and other ruminanats. But the descending palatine is continuation of the maxillary artery which this distribution pattern is like equine.
https://jvr.ut.ac.ir/article_50988_03b0a8f3f45b029b943ebf8823821dd3.pdf
آناتومی
گوسفند سنگسری
سرخرگ
کاروتید خارجی
Anatomy
Artery
external carotid
Sangesari sheep
per
دانشگاه تهران
مجله تحقیقات دامپزشکی
(Journal of Veterinary Research)
2008-2525
2251-6190
2014-06-22
69
2
159
164
10.22059/jvr.2014.50989
50989
روند تغییرات سالانه هورمونهای استروئیدی جنسی مولدین ماده بنی
Annual variation of sex steroid hormones in female Barbus sharpeyi
تکاور محمدیان
takavar_m2002@yahoo.com
1
سیدنادر آلبوشوکه
arashjahedi@yahoo.com
2
علی محمدیان
apachi@yahoo.com
3
مهرزاد مصباح
mehrmesbah@yahoo.com
4
اسماء محمدی
asma.mohammadi@yahoo.com
5
طاهره شیرالی
tahere@yahoo.com
6
گروه علوم درمانگاهی، دانشکده دامپزشکی دانشگاه شهید چمران اهواز، اهواز– ایران
گروه میکروب شناسی،موسسه تحقیقات و واکسن سازی رازی اهواز، اهواز– ایران
گروه میکروب شناسی،موسسه تحقیقات و واکسن سازی رازی اهواز، اهواز– ایران
گروه علوم درمانگاهی، دانشکده دامپزشکی دانشگاه شهید چمران اهواز، اهواز– ایران
بخش بهداشت آبزیان، دانشکده دامپزشکی دانشگاه شهید چمران اهواز، اهواز– ایران
بخش بهداشت آبزیان، دانشکده دامپزشکی دانشگاه شهید چمران اهواز، اهواز– ایران
زمینه مطالعه: ماهی بنی با نام علمی Barbus sharpeyi یکی از مهمترین گونههای ماهیان با ارزش اقتصادی در آبهای خوزستان بوده و ارزش غذایی آن حائز اهمیت است. هدف: با توجه به مشکلات تکثیر مصنوعی این ماهی و عدم پاسخدهی یکسان به القاءکنندهای تکثیر در وزنهای مختلـف، آگـاهـی از بیولوژی تکثیر ماهی بنی و تعیین مقادیر فصلی هورمونهای استروئیدی جنسی در مولدین ماده ماهی بنی ضروری است. روشکار: در این مطالعه 40 قطعه مولد ماده بنی در طول 4 فصل سال1390 (10 قطعه در هر فصل) در مرکز ماهیان بومی خوزستان مورد بررسی قرار گـرفت. از مولدین صید شده ابتدا خونگیری و به دنبال آن از خون بدست آمده سرم تهیه، سپس به روش الایزا، هورمونهای استروئیدی (17بتا استرادیول2E، پروژسترونP و تستوسترون (T) اندازهگیری گردید. نتایج: نتایج حاصل از این تحقیق نشان داد که پیک تمامی هورمونها در فصل زمستان است. بهطوریکه میزان T، P، 2E، در فصل زمستان به ترتیب ng/mL738/±16/20، 788/0/± pg/mL70/3 و 56/93/±8/2025 است. نتیجه گیری نهایی: بر طبق نتایج این پژوهش مشخص گردید که با توجه به محل انجام این تحقیق( استان خوزستان) همزمان با رشد تخمدان میزان هورمونهای استروئیدی در فصل زمستان افزایش مییابد و زمان تکثیر مصنوعی ماهی بنی میتواند از اوایل اسفند آغاز گردد.
BACKGROUND: Barbus sharpeyi (Cyprinidae), locally known as benny is one of the most economically and nutritionally valuable fish species of Khuzestan Rivers. OBJECTIVES: Due to the problems of artificial breeding of benny and different responses to induced spawning in different weight, acquiring knowledge of benny reproductive biology and determining the seasonal sex steroid hormones seem necessary. METHODS: In this study, season samples of Barbus sharpeyi were examined during 4 seasons of 1390 (10 samples each season) in Center for Native Fishes in Khuzestan of Iran. A serum was separated from the blood samples and used for measurement of steroid hormones (T, p, E2) by ELISA method. RESULTS: The results indicated that highest level of steroid hormones was in winter as the levels of T, P, E2 were 20.16±0.738, 3.70±0.788 (ng/mL) and 2025.8±93.56 (pg/mL) respectively. CONCLUSIONS: According to the results of this research, it seems that the period of spawning in benny fish is in middle winter synchronize with ovarian development and the aquaculture procedure of this species could be performed in the above mentioned periods.
https://jvr.ut.ac.ir/article_50989_41458f9e401a2dfa59dc800e525426df.pdf
ماهی بنی
توسعه تخمدان
هورمونهای استروئیدی جنسی
Barbus sharpeyi
gonad of development
sex steroid hormone
per
دانشگاه تهران
مجله تحقیقات دامپزشکی
(Journal of Veterinary Research)
2008-2525
2251-6190
2014-06-22
69
2
165
172
10.22059/jvr.2014.50990
50990
بررسی اثرات فصل، سن، جنس و وضعیت تولیدمثلی بر میزان غلظت سرمی هورمونهای تیروئیدی اسبهای عرب در خوزستان
The effects of age, sex, season and reproductive states on thyroid function of Arab horses in Khuzestan
سعد گورانی نژاد
goorani_s@scu.ac.ir
1
محمد علی نگهدار
m_negahdar2006@yahoo.com
2
سیدرضا فاطمی طباطبایی
fatemi_r@scu.ac.ir
3
فرید براتی
baratif@scu.ac.ir
4
گروه علوم درمانگاهی، دانشکده دامپزشکی دانشگاه شهید چمران، اهواز– ایران
دانش آموخته، دانشکده دامپزشکی دانشگاه شهید چمران، اهواز– ایران
گروه علوم پایه، دانشکده دامپزشکی دانشگاه شهید چمران، اهواز– ایران
گروه علوم درمانگاهی، دانشکده دامپزشکی دانشگاه شهید چمران، اهواز– ایران
زمینه مطالعه: هورمونهای تیروئید علاوه بر تنظیم دما و متابولیسم انرژی و پروتئین بدن، در تنظیم برخی از فعالیتهای تخمدانی نقش مهمی دارند از طرفی غلظت سرمی آنها تحت تأثیر سن، جنس، نژاد و درجه حرارت محیط تغییرات محسوسی دارد. هدف: تعیین غلظتهای سرمی 4T، 3T، 4FT، 3FT و اثرات احتمالی فاکتورهای محیطی و فیزیولوژیکی بر آنها در اسب نژاد عرب در استان خوزستان از اهداف این مطالعه میباشد. روش کار: بین دیماه سال 1388 تا آذر سال 1389 تعداد 240 رأCس اسب از نقاط مختلف خوزستان انتخاب و بر حسب جنس، سن و شرایط فیزیولوژیکی گروه بندی و مورد مطالعه قرار گرفتند. غلظت هورمونهای فوق با روش الیزا اندازهگیری شد. یافتهها با کمک رویه GLM در نرم افزار SAS آنالیز شدند. نتایج: از تعداد 240 نمونه سرمی غلظت متوسط هورمونهای 4.T3.T4.FT3FT در مجموع و بدون در نظر گرفتن فصل، سن و جنس به تـرتیـب nmol/L4/1±1/45، nmol/L03/0 ±5/1، pmol/L31/0 ±6/13 و pmol/L12/0±5/5 بـود. غلـظـت سـرمی 3FT و 4FT به طور معنیداری تحت تأثیر فصل )05/0(p< قرار گرفت بهطوریکه بالاترین غلظت این دو هورمون در فصل زمستان و کمترین مقدار آن در فصل تابستان بود. همچنین سطح سرمی 3T به طور معنیداری تحت تأثیر سن(02/0<(p و فصل (0001/0(p< قرار گرفت بهطوریکه در کرهها بالاتر از بالغین وجوانها بود. در تغییرات فصلی بالاترین غلظت این هورمون در زمستان و پایینترین غلظت در فصل تابستان بود. غلظت سرمی 4T تحت تأثیر جنس(05/0=(p. گروه سنی (0001/0(p<و فصل (0001/0(p< قرار گرفت، بهطوریکه مقدار سرمی 4T در جنس نر بالاتر از جنس ماده بود و غلظت سرمی 4T در فصل پاییز بالاترین مقدار و در فصل تابستان کمترین مقدار بود. نتیجه گیری نهایی: این بررسی نشان داد که مقادیر هورمونهای تیروییدی در اسبهای عرب، منطقه تحت تأثیر شرایط اقلیمی بوده بهطوریکه تفاوت غلظت سرمی هورمونها در سردترین و گرمترین فصل سال کاملاً مشهود است و فاکتورهای مانند سن و جنس دام تأثیری معنیداری بر غلظت سرمی هومونهای تیروییدی دارند.
BACKGROUND: The thyroid gland, as one of the important endogenous glands of the body, controls the physiological function of other organs by secretion of T3 and T4. Alteration in thyroid hormone concentrations may influence the function of different organs and express various clinical symptoms. OBJECTIVES: The purpose of the present study was to investigate the effects of different environmental and physiological parameters on serum thyroid hormones (T4, T3, FT4 and FT3) concentrations of Arab horses in Khuzestan province. METHODS: Blood samples were collected from 240 horses during four different seasons. The ELISA method was used for hormone assay. RESULTS: The results were analyzed using SAS software. The results indicate that the serum concentrations (Least square means±standard error of mean) of T4, T3, FT4 and FT3 were 45.1±1.4 (nmol/L), 1.5±0.03(nmol/L), 13.6±0.31(pmol/L) and 5.5±0.12 (pmol/L), respectively. The serum levels of the hormones were higher in winter (cold season) than summer (warm season). There was no significant difference between female and male. Foals had higher serum levels of the hormones than other age groups (p<0.05). CONCLUSIONS: The environmental and physiological conditions significantly influenced the serum concentration of hormones as in pregnant horses it was less than non-pregnant females.
https://jvr.ut.ac.ir/article_50990_68d829f01ad9ff93523d7ae7792c9ab2.pdf
اسب عرب
سن
جنس
فصل
هورمونهای تیروئید
age
Arab horses
Season
Sex
thyroid hormones
per
دانشگاه تهران
مجله تحقیقات دامپزشکی
(Journal of Veterinary Research)
2008-2525
2251-6190
2014-06-22
69
2
173
181
10.22059/jvr.2014.50991
50991
چگونگی ارتباط متقابل بین ویتامین A و عنصر روی در پلاسما و کبد گاو
The relationship between vitamin A and zinc in plasma and liver of cattle
پریسا خاکزاد
rostampour2009@gmail.com
1
بهرام دلیرنقده
b.dalir@urmia.ac.ir
2
سیامک عصری رضایی
s.asr@urmia.ac.ir
3
دانشآموخته، دانشکده دامپزشکی دانشگاه ارومیه، ارومیه–ایران
گروه علومدرمانگاهی، دانشکده دامپزشکی دانشگاه ارومیه، ارومیه–ایران
گروه علومدرمانگاهی، دانشکده دامپزشکی دانشگاه ارومیه، ارومیه–ایران
زمینه مطالعه: کمبود ویتامین A و روی اختلالات متنوعی را ایجاد میکنند. روی ابعاد متعددی از متابولیسم ویتامین A از جمله جا به جایی آن از کبد به سایر بافتها را مواجه با مشکل میکند. هدف: بررسی وضعیت ویتامین A و روی و ارزیابی ارتباط متقابل بین آنها. روش کار: غلظت ویتامین A و روی در پلاسمای خون و کبد گاوهای نر زیر 5/1 سال (114 تا130 رأCس) سنجش و چگونگی ارتباط بین آنها در اطراف ارومیه مورد ارزیابی قرار گرفت. نتایج: در 6/15%، 4/25%، 4/5% و 8/3% از موارد به ترتیب مقادیر ویتامین A و روی پلاسما و کبد کمتر از کمینه توصیه شده بود. در 8/24% از موارد، میزان ویتامین A در کبد بیش از بیشینه محدوده مورد انتظار بود. میانگین (خطای معیار) غلظت ویتامین A و روی به ترتیب g/dLµ(5/4) 7/59 و g/dLµ(7/4) 1/99 در پلاسما و g/g WWµ(2/6) 3/161 و WW g/gµ(7/4) 2/103 در کبد بود. در دامهای با مقادیر پایینتر روی در پلاسما، غلظت ویتامین A پلاسما و روی کبد به شکل معنیداری (0005/0)p<کمتر از آن در مقایسه با دامهای با دامنه مطلوب روی بود. در دامهای با غلظت روی کمتر از محدوده مطلوب، ارتباط معنیدار مستقیمی (481/0=r، 01/0)p< بین روی پلاسما و کبد مشاهده شد. در دامهای با وضعیت طبیعی روی، غلظت این عنصر ارتباط مثبت معنیداری با ویتامین A پلاسما (466/0=r، 01/0)p< و ویتامین A(411/0=r، 01/0)p< و روی کبد (372/0=r، 01/0)p< نشان داد. نتیجهگیری نهایی: کمبود ویتامین A و روی نسبتاً شایع بوده و بروز اختلالات تحتبالینی و بالینی حاصل از کمبود و کاملاً محتمل است. به علاوه، روی اثر چشمگیری بر وضعیت ویتامین A در پلاسما و کبد داشته و کمبود روی با مختل کردن فراخوانی ویتامین A از کبد به کاهش عیار پلاسمایی ویتامین A دامن میزند.
BACKGROUND: Numerous abnormalities and clinical syndromes have been associated with vitamin A and zinc deficiency in large animals. In addition, zinc status influences several aspects of vitamin A metabolism including its mobilization from liver to other tissues. OBJECTIVES: The purpose of the present study is to determine the vitamin A and zinc status and their relationship in cattle. METHODS: Vitamin A and zinc concentrations in blood plasma and liver samples of 114 to 130 male slaughtered cattle (under 18 months old) in Urmia were assessed and their status and correlations were analyzed. RESULTS: In 15.6, 25.4, 5.4 and 3.8% of samples, the concentrations of vitamin A and zinc in plasma and liver were less than minimum recommended concentration, respectively. In 24.8% of samples vitamin A in liver was more than maximum recommended concentration. The mean concentrations (±standard error) of vitamin A and zinc in plasma and vitamin A and zinc in liver were 59.7±4.5 µg/dL, 99.1±4.7 µg/dL, 161.9±6.2 µg/g wet weight and 103.2±4.7 µg/g wet weight, respectively. In cattle with zinc levels lower than minimum reference value, vitamin A in plasma and zinc concentration in liver were significantly (p<0.0005) less than those of cattle with normal plasma zinc levels. In cattle with inadequate zinc status a direct significant correlation (p<0.01, r=0.481) between plasma and liver vitamin A levels was observed. However, in cattle with adequate zinc status, the plasma zinc had a positive significant correlation with plasma vitamin A (p<0.01, r=0.466), liver vitamin A (p<0.01, r=0.411) and liver zinc (p<0.01, r=372). CONCLUSIONS: Deficiency of vitamin A and zinc are relatively common in Urmia and the deficiency probably leads to subclinical and clinical abnormalities. Furthermore, zinc had significant effects on plasma and liver vitamin A status.
https://jvr.ut.ac.ir/article_50991_1ed350690ac392abb3e07161067f0078.pdf
ویتامین A
روی
کبد
Liver
vitamin A
Zinc
per
دانشگاه تهران
مجله تحقیقات دامپزشکی
(Journal of Veterinary Research)
2008-2525
2251-6190
2014-06-22
69
2
183
189
10.22059/jvr.2014.50992
50992
ارزیابی همبستگی مقدار فیبر مؤثر جیره با pH مایع شکمبه در گاوهای شیری
Evaluation of the correlation between ration physically effective fiber and rumen pH in dairy cattle
افشین رئوفی
raoofi@ut.ac.ir
1
محمدقلی نادعلیان
veterinary@ias.ac.ir
2
جواد تاجیک
jtajik@gmail.com
3
غلامرضا محمدی
afshin_raoofi@yahoo.com
4
علیرضا باهنر
abahonar@ut.ac.ir
5
گروه بیماریهای داخلی، دانشکده دامپزشکی دانشگاه تهران، تهران– ایران
گروه بیماریهای داخلی، دانشکده دامپزشکی دانشگاه تهران، تهران– ایران
گروه علوم درمانگاهی، دانشکده دامپزشکی دانشگاه شهید باهنر کرمان، کرمان– ایران
گروه علوم درمانگاهی، دانشکده دامپزشکی دانشگاه فردوسی مشهد، مشهد– ایران
گروه بهداشت و کنترل کیفی مواد غذایی، دانشکده دامپزشکی دانشگاه تهران، تهران– ایران
زمینه مطالعه: برای تشخیص اسیدوز تحت حاد شکمبه در گاوهای شیری، pH مایع شکمبه اندازهگیری میشود ولی امکان استفاده از روش غیرتهاجمی پیشبینی pH شکمبه بر اساس اندازهگیری فیبر مؤثر جیره نیز وجود دارد. هدف: این مطالعه با هدف ارزیابی همبستگی مقدار فیبر مؤثر جیره ارزیابی شده با دو مدل قدیمی و جدید الک پنسیلوانیایی با pH مایع شکمبه اجرا گردید. روش کار: در 17 گروه تغذیهای (7 گروه تازهزا و 10 گروه پرتولید) فیبر مؤثر جیره با استفاده از دو مدل قدیمی و جدید الک پنسیلوانیایی مورد ارزیابی قرار گرفت. همزمان مایع شکمبه به روش بزل شکمبه از دامها اخذ و با تعیین pH، گاوهای مبتلا به اسیدوز تحت حاد شکمبه مشخص گردیدند. میزان همبستگی pH شکمبه با فیبر مؤثر جیره ارزیابی شده با دو مدل قدیمی و جدید الک، نسبت دامهای مبتلا به اسیدوز تحت حاد شکمبه و نیز NDF جیره بررسی گردید. نتایج: مقدار فیبر مؤثر که با الک پنسیلـوانیـایـی مـدل جـدیـد انـدازهگیری شده بود، همبستگی معنیداری با متوسط pH شکمبه گاوها در گروههای تغذیهای داشت (012/0p=، 595/0r=.) همینطور همبستگی منفی و معنیداری بین مقدار فیبر مؤثر که با الک پنسیلوانیایی مدل جدید اندازهگیری شده بود با نسبت گاوهای مبتلا به اسیدوز تحت حاد در گروههای تغذیهای وجود داشت (027/0p=، 533/0r=-.) جیره گروههایی از گاوهای پرتولید که مبتلا به اسیدوز تحت حاد تشخیص داده شدند، دارای فیبر مؤثر کمتری نسبت به گروههای گاو پرتولید غیرمبتلا بود (041/0p=.) نتیجهگیری نهایی: بر اساس نتایج بدست آمده در مطالعه حاضر فیبر مؤثر اندازهگیری شده با استفاده از الک جدید همبستگی بیشتری با pH شکمبه در گاوهای شیری دارد و میتواند به عنوان یک شاخص در پیش بینی pH شکمبه مورد استفاده قرار گیرد.
BACKGROUND: The current definition of subacute ruminal acidosis (SARA) is based on the pH of the ruminal fluid in dairy cattle and ration physically effective fiber could be used as a non-invasive method for prediction of ruminal pH. OBJECTIVES: The purpose of this study was to evaluate the correlation between ration physically effective fiber, measured using old and modified Penn-state particle separator and ruminal pH. METHODES: The physically effective fiber measured in the ration of 17 rational group (7 fresh and 10 mid lactation cow groups). Ruminal fluid obtiained by rumenocentesis and SARA affected cows were detected. RESULTS: The physically effective fiber measured by modifed Penn-state particle separator had a correlation with mean ruminal pH of cows (r= 0.595, p= 0.012) and the ratio of subacute ruminal acidosis affected cows in rational groups (r= -0.533, p= 0.027). The ration of SARA affected mid lactation groups had less physically effective fiber than non affected groups (p= 0.041). CONCLUSIONS: According to our results, the physically effective fiber measured by modifed Penn-state particle separator had more correlation with ruminal pH in dairy cattle and can be used as a predictive index for ruminal pH.
https://jvr.ut.ac.ir/article_50992_3a57bf99dac71047e68308d774911769.pdf
فیبر مؤثر جیره
pH شکمبه
الک پنسیلوانیایی
اسیدوز تحت حاد
physically effective fiber
penn-state particle separator
Rumen pH
subacute ruminal acidosis
per
دانشگاه تهران
مجله تحقیقات دامپزشکی
(Journal of Veterinary Research)
2008-2525
2251-6190
2014-06-22
69
2
191
195
10.22059/jvr.2014.50993
50993
بررسی میزان جیوه در میگوهای عرضه شده در بازار تهران
Assessment of mercury contamination in the marketed shrimp in Tehran: A health consideration
ساناز عراقیه فراهانی
sanaz_farahani2002@yahoo.com
1
سهیل اسکندری
s.eskandari@fdo.gov.ir
2
بهروز اکبری آدرگانی
analystchemist@yahoo.com
3
محمدرسول هادیانی
mhadiani@yahoo.com
4
َشهرام شعیبی
shoeibi@yahoo.com
5
دانش آموخته، دانشگاه آزاد اسلامی علوم و تحقیقات واحد ساری، مازندران– ایران
گروه شیمی غذا با منشأ دامی، مرکز تحقیقات آزمایشگاهی غذا و دارو، مرکز آزمایشگاههای مرجع کنترل غذا و دارو، سازمان غذا و دارو، وزارت بهداشت، درمان و آموزش پزشکی، تهران– ایران
مرکز تحقیقات آزمایشگاهی غذا و دارو، مرکز آزمایشگاههای مرجع کنترل غذا و دارو، سازمان غذا و دارو، وزارت بهداشت، درمان و آموزش پزشکی، تهران–ایران
گروه سم شناسی و آلایندهها، مرکز تحقیقات آزمایشگاهی غذا و دارو، مرکز آزمایشگاههای مرجع کنترل غذا و دارو، سازمان غذا و دارو، وزارت بهداشت، درمان و آموزش پزشکی، تهران– ایران
گروه سم شناسی و آلایندهها، مرکز تحقیقات آزمایشگاهی غذا و دارو، مرکز آزمایشگاههای مرجع کنترل غذا و دارو، سازمان غذا و دارو، وزارت بهداشت، درمان و آموزش پزشکی، تهران– ایران
زمینـه مطالعه: میگو منبع غنی از پروتئینها، پپتیدها، اسیدهای آمینه، مس، منیزیم، ید و روی بوده و مصرف این محصول روبه گسترش میباشد. متأسفانه در چند سال اخیر جیوه از راههای مختلف و به مقادیر بسیار زیادی وارد اکوسیستمهای آبی و دریایی شده که به دلیل تجمع بیولوژیک، ماندگاری بالا و خطرات مسمومیت آن؛ قابل تامل و بررسی خواهد بود. هدف: تعیین سطح آلودگی به جیوه در میگوهای عرضه شده در سطح شهر تهران و مقایسه آن با حد مجاز بین المللی. روش کار: بدین منظور 19 عدد نمونه به صورت تصادفی از نقاط مختلف شهر تهران جمع آوری و مورد بررسی قرار گرفت. میزان جیوه با استفاده از دستگاه Mercury Analyzer مدل 80 DMA و روش کار استاندارد 6722ASTM D اندازه گیری شد. نتایج به دست آمده با استفاده از تحلیل واریانس یکطرفه مقایسه شدند. نتایج: نتایج حاصل نشان داد که به طور میانگین مقدار جیوه در عضله نمونههای مورد آزمـایش g/gh59/8 ± 44/76 با توجه به اینکه میزان جیوه کمتر از حد مجاز WHO و g/g( FAOh500) بود. نتیجه گیری نهایی: مصرف میگوهای عرضه شده در سطح شهر تهران از نظر میزان جیوه بلامانع بوده و خطرات جدی بر سلامتی انسان ندارد.
BACKGROUND: Mercury contamination of aquatic ecosystem, due to its bioaccumul-ation, persistence, high risk and poisoning has become a concern in recent years. Consumption of shrimp as a rich source of protein, peptides, amino acid and minerals (Cu, Mg, Zn, I) is growing up. OBJECTIVES: The purpose of the present study is to determine the mercury content of shrimp in Tehran market and compare this with international limits. METHODS: For this purpose, 19 samples were collected randomly from different retail markets in different parts of Tehran and their mercury content was measured by Mercury Analyzer DMA-80 with standard method ASTM D6722. The results were compared using one-way analysis of variance (ANOVA). RESULTS: It was found that, the mean level of mercury in muscles of all examined samples was 76.44±8.59 ppb, that is in agreement with the existing data and lower than the WHO and FAO guideline (500 ppb). CONCLUSIONS: Shrimp consumption considering its mercury content is permitted in Tehran and has no serious risk to human health.
https://jvr.ut.ac.ir/article_50993_fdb346ce5c88d52514d622f30553b754.pdf
میگو
جیوه
حد مجاز مصرف
Mercury
MRLs
Shrimp
per
دانشگاه تهران
مجله تحقیقات دامپزشکی
(Journal of Veterinary Research)
2008-2525
2251-6190
2014-06-22
69
2
197
201
10.22059/jvr.2014.50994
50994
نقش گلیسین و گیرنده NMDA گلوتامات در تنظیم مرکزی اخذ غذا در جوجه خروسهای گوشتی
The role of glycine and NMDA glutamate receptor on central
بهرام شهره
bahram_shohreh@yahoo.com
1
علی باغبان زاده
abaghban2@ut.ac.ir
2
مرتضی زنده دل
zendedel@ut.ac.ir
3
گروه علوم پایه، دانشکده دامپزشکی دانشگاه تهران، تهران–ایران
گروه علوم پایه، دانشکده دامپزشکی دانشگاه تهران، تهران–ایران
گروه علوم پایه، دانشکده دامپزشکی دانشگاه تهران، تهران–ایران
زمینه مطالعه: گلیسین یک میانجی عصبی مهاری در سیستم اعصاب مرکزی است و نقش آن بر اخذ غذا در پستانداران به اثبات رسیده است. هدف: در این پژوهش نقش گلیسین بر تنظیم مرکزی اخذ غذا در جوجه خروسهای گوشتی (نژاد راس 308) مورد بررسی قرار گرفت. روش کار: این مطالعه در 6 مرحله انجام شد. در مراحل اول، دوم و سوم پژوهش، گلیسین (با دزهای nmol50، 100 و 200)، NFPS (مهار کننده ترانسپورتر گلیسین با دزهای nmol25، 50 و 100) و استریکنین هیدروکلرید ( آنتاگونیست رقابتی گیرندههای پس سیناپسی گلیسین با دزهای nmol10، 50 و 250) به صورت داخل بطنی– مغزی تزریق شدند. در مراحل چهارم، پنجم و ششم تحقیق، اثر پیش تزریق nmol( NFPS100)، استریکنین nmol(250) و 5AP- DL(آنتاگونیست گیرندههای NMDA گلوتامات، nmol 5) بر اخذ غذای تجمعی ناشی از تزریق گلیسین مورد بررسی قرار گرفت. در تمام مراحل به گروه شاهد سرم فیزیولوژی استریل به صورت بطنی– مغزی تزریق شد. سپس میزان اخذ غذای تجمعی در زمانهای 15، 30، 60، 120 و 180 دقیقه بعد از تزریق اندازه گیری شد. نتایج: بر اساس نتایج به دست آمده از این تحقیق، تزریق داخل بطنی – مغزی گلیسین با دز nmol 200 به طور معنیداری اخذ غذا را کاهش داد (05/0)p< همچنین NFPS با دزهای nmol50 و 100 به صورت معنیداری اخذ غذا را افزایش داد (05/0)p<، در حالی که استریکنین اثری نداشت. علاوه بر این NFPS و 5AP -DL به صورت معنیداری اخذ غذای ناشی از گلیسین را تضعیف کردند (05/0)p<، در حالی که استریکنین اثری نداشت. نتیجه گیری نهایی: این نتایج نشان داداثر مهاری گلیسین بر اخذ غذا در پرندگان شایدبه نقش نوروترانسمیتری آن مربوط نمی شود، بلکه به دلیل اثرات نورومدولاتوری آن است که از طریق گیرندههای NMDA گلوتامات میانجیگری میشود.
BACKGROUND: Glycine is an inhibitory neurotransmitter in central nervous system and plays a certain role in food intake in mammalian. Objectives: The purpose of the present study was to investigate the role of glycine in central regulation of feed intake of broiler cockerels (Ross 308) during six sequential phases. Methods: At 1, 2 and 3 phases, glycine (50, 100 and 200 nmol), NFPS (inhibitor of glycine transporter at 25, 50 and 100 nmol) and hydrochloride strychnine (competitive antagonist of presynaptic of glycine at 10, 50 and 250 nmol) were injected intracerebroventriculary (ICV). At 4, 5 and 6 phases, the effect of pretreatment of NFPS (100 nmol), strychnine (250 nmol) and DL-AP5 (antagonist of glutamate NMDA receptors, 5 nmol) on cumulative feed intake induced by glycine was evaluated. During this study, the control group was injected ICV by sterile physiological serum. Thereafter, Cumulative feed intake was measured at 15, 30, 60, 120 and 180 min after injection. Results: According to the results, ICV injection of 200 nmol glycine significantly reduced the feed intake (p<0.05). Moreover, the injection of NFPS at 50 and 100 nmol, significantly increased the feed intake (p<0.05), while strychnine had no effect. Additionally, pretreatment with NFPS and DL-AP5 significantly attenuated the feed intake induced by glycine (p<0.05), whereas strychnine had no effect (p>0.05). ConclusionS: These results showed that the inhibitory effect of glycine on feed intake is not associated with neurotransmitory function of glycine, but is due to its neuromodulatory effect which is probably mediated via NMDA glutamate receptors in birds.
https://jvr.ut.ac.ir/article_50994_88d89fba7b0a75bb47ea4e00188f748d.pdf
جوجههای گوشتی
گلیسین
تزریق داخل بطن مغزی
اخذ غذا
broiler cockerels
Feed intake
Glycine
intracerebroventricular