دانشگاه تهرانمجله تحقیقات دامپزشکی
(Journal of Veterinary Research)2008-252565320100923THE FIRST SURVEY ON THE STATUS OF THE BOVINE IMMUNUDEFICIENCY VIRUS INFECTION AND ASSOCIATED CLINICAL, PATHOLOGICAL, HAEMATOLOGICAL AND FLOW CYTOMETRIC FINDINGS IN HOLESTEIN CATTLE IN IRANاولین بررسی بالینی وضعیت آلودگی به ویروس کمبود ایمنی گاو و یافتههای پاتولوژیک، هماتولوژیک و فلوسایتومتریک در گاوهای هلشتاین ایران 20935FAتقیتقی پور بازرگانیدانشکده دامپزشکی دانشگاه تهرانمحمدطلوعیدانشکده دامپزشکی دانشگاه تبریزغلامرضانیکبخت بروجنیدانشکده دامپزشکی دانشگاه تهرانمحمد جوادقره گوزلودانشکده دامپزشکی دانشگاه تهرانسعیدبکائیدانشکده دامپزشکی دانشگاه تهرانمحمودخرمالیدانشکده دامپزشکی دانشگاه تهرانندابرجستهدانشکده دامپزشکی دانشگاه تهرانJournal Article19700101Bovine Immunodeficiency Virus is a Lentivirus which can cause varieties of infectious complications and induce remarkable losses to dairy industry. Considering to the probability of worldwide distribution of the BIV infection, this study was conducted for the first time in Iran to determine of the status of BIV infection in the Holstein cattle and evaluate the associated findings. According to the results of the Nested-PCR method in this study, 16.2% of 197 slaughtered Holstein cattle in Meysam abattoir of Tehran were infective with BIV. Sequencing of the amplicons obtained from PBLs of the cattle using gag-specific primers revealed that there was 98.7-98.9% homology between this field strain and reference sequences of BIV. The infection rate of cattle with enlarged heamal nodes was higher than the animals without these lesions (0.01<p<0.05). There weren't any significant correlations between BIV infection rate and age, sex, BCS, clinical problems or macroscopic lesions and enlarged lymph node as well as the anatomical situation of enlarged heamal nodes. Flow cytometric analysis showed that the relative frequency of CD8+s in the infected animals was significantly lower than the non- infected ones (0.01<p<0.05). There weren't any significant differences between total leukocyte counts, relative frequencies of neutrophil, lymphocyte, CD4+, CD21+, monocyte, eosinophil, hemoglobin and PCV of the infected and non- infected groups. Lymphoid follicular hyperplasia- hypertrophia and in some cases depletion of lymphoid follicules in the lymph and heamal nodes were the main histopathological findings of the infected cattle. The results showed that the BIV infection rate of the surveyed Holstein cattle was relatively high.ویروس کمبود ایمنی گاو، لنتی ویروسی هست که با ایجاد عوارض عفونی متنوع، می تواند خسارات زیادی به صنعت گاوداری وارد نماید. با توجه به احتمال پراکندگی جهانی عفونت با این ویروس، این مطالعه برای اولین بار در ایران با هدف تعیین میزان آلودگی به آن در گاوهای هلشتاین و بررسی سایر اختلالات همراه، انجام گرفت. در این مطالعه، 2/16 درصد از 197 راس گاو هلشتاین ذبح شده در کشتارگاه صنعتی میثم تهران با بکارگیری روش Nested-PCR، آلوده به ویروس BIV تشخیص داده شدند. سکانسینگ قطعات ژنومی تکثیر یافته با پرایمرهای ژنgag ویروس، مشخص نمود که بین توالیهای نوکلئوتیدی این ویروس و سویه رفرانس، تشابه 9/98-7/98 درصدی وجود دارد. میزان آلودگی در گاوهای مبتلا به بزرگ شدگی همال نودها، نسبت به گاوهای فاقد این ضایعات، بیشتر بود (05/0<p<01/0.) بین میزان آلودگی و سن، جنس، BCS، اختلالات بالینی، آسیب های درشت بینی، بزرگی عقده های لمفاوی و موقعیت آناتومیک حضور همال نودهای گاوها، رابطه آماری معنی داری مشاهده نشد. آنالیز فلوسایتومتریک معلوم ساخت که درصد سلولهای+8CD در گاوهای آلوده در مقایسه با غیر آلوده، کاهش معنی داری (05/0<p<01/0) دارد. اختلاف معنی داری بین شمارش کل گلبولهای سفید، درصد هماتوکریت، نوتروفیل، لمفوسیت، مونوسیت، ائوزینوفیل، سلولهای +4CD و +21CD و میزان هموگلوبین مابین دو دسته از گاوهای آلوده و غیر آلوده مشاهده نشد. هیپرپلازی– هیپرتروفی و در برخی موارد تخلیه لمفوئیدی فولیکولهای لمفاوی، از یافته های آسیب شناسی عقده های لمفاوی و همال نودهای گاوهای آلوده بودند. بررسی حاضر نشان داد که گاوهای هلشتاین مورد مطالعه واجد آلودگی نسبتاً بالائی با ویروس BIV بودند.https://jvr.ut.ac.ir/article_20935_ac4a3a67e3405dcd4e10ba75f622bf01.pdfدانشگاه تهرانمجله تحقیقات دامپزشکی
(Journal of Veterinary Research)2008-252565320100923EFFECT OF VITAMIN AND MINERAL PREMIXES WITHDRAWAL TIME ON GROWTH AND ECONOMIC PERFORMANCE OF BROILER CHICKENSبررسی اثر زمان حذف مکملهای ویتامینی و معدنی بر رشد و عملکرد اقتصادی جوجههای گوشتی20936FAسیامکسیاه پوردانشگاه تربیت مدرس، تهرانمحمد امیرکریمی ترشیزیدانشگاه تربیت مدرس، تهران0000-0002-8141-9404فریدشریعتمداریدانشگاه تربیت مدرس، تهرانفریدوننیک نفسشرکت زربال، آملJournal Article19700101Poultry requirments for vitamins and minerals are met from two sources feed ingredients and premixes.In practical poultry nutrition, the role of feed ingredients is over looked. This experiment was conducted to evaluate the effects of the time of vitamin and mineral premixes withdrawal on growth and economic performance of broilers. Four hundred and fifty, one day-old male broiler chickens (Ross 308) were used in a completely randomized design with 6 treatments of 5 replicates. Chicks were fed on a common starter diet formulated based on corn and soybean meal, with common vitamin and mineral premix (VMP) levels (0. 25 % each) for the first week. Then, the treatments 1 to 6 were constructed, on the basis of withdrawal time of VMP, in a way that treatment numbers were represented the number of weeks fed on VMP supplemented diet. The results showed that VMP withdrawal from 7, 14 and 21 days of age decreased daily weight gain and feed intake significantly (p<0. 01), and impaired feed efficiency (p<0. 01). While VMP withdrawal from day 28 and day 35, did not influence weight gain, feed intake and feed efficiency. Relative weights of abdominal fat, bursa of fabricius and spleen, and carcass yields were not influenced by VMP withdrawal. The overall results of the present study, considering economical aspects showed that the removal of vitamin and trace mineral supplements from 7 days prior to slaughter can reduce production costs without negative consequences on growth performance of broiler chickens.نیاز به ویتامین ها و مواد معدنی در جیره های طیور از دو منبع مواد اولیه غذایی و مکمل ها تأمین می شود . در تغذیه کاربردی طیور ، سهم مواد اولیه غذایی در تأمین این نیاز ها یه حساب نمی آید . لذا به منظور بررسی اثر مدت زمان مصرف مکملهای ویتامینی و معدنی جیره، بر عملکرد رشد و اقتصادی، آزمایشی با 450 قطعه جوجه گوشتی نر یکروزه (راس 308)، در قالب یک طرح کاملاً تصادفی با 6 گروه آزمایشی و 5 تکرار به مدت 42 روز انجام شد. پرندگان کلیه گروهها در هفته اول با جیرهای بر پایه ذرت و سویا و با سطوح رایج مکملهای ویتامینی و معدنی (25/0درصد برای هر کدام) پرورش داده شدند. سپس گروههای آزمایشی 1 الی 6، بر اساس زمان حذف مکملهای ویتامینی و معدنی از جیره آنها، به ترتیب به مدت یک الی شش هفته از دان دارای مکمل تغذیه نمودند. نتایج نشان داد که حذف مکملها از 7، 14 و 21 روزگی، افزایش وزن روزانه و مصرف خوراک روزانه را کاهش داد و همچنین باعث افزایش ضریب تبدیل غذایی گردید (01/0.)p< اما حذف از 28 و 35 روزگی، اثر معنیداری روی عملکرد نداشت (05/0.)p> وزن نسبی بورس، طحال، چربی محوطه بطنی و بازده لاشه اختلاف معنیداری نیز در گروههای مختلف نداشت (05/0p>.) در مجموع، نتایج این آزمایش با در نظر گرفتن جنبههای اقتصادی نشان داد که حذف مکملهای ویتامینی و معدنی در هفته آخر دوره پرورش بدون اثر سوء بر عملکرد رشد، باعث کاهش هزینههای تولید میشود.https://jvr.ut.ac.ir/article_20936_413ea0a4f15e457aeaf2f17a79902327.pdfدانشگاه تهرانمجله تحقیقات دامپزشکی
(Journal of Veterinary Research)2008-252565320100923EFFECTS OF DIFFERENT LEVELS OF OIL-EXTRACTED PROPOLIS ON IMMUNE SYSTEM OF BROILER CHICKS AGAINST NEWCASTLE VIRUSبررسی اثر سطوح مختلف عصاره روغنی برهموم بر سیستم ایمنی جوجههای گوشتی علیه ویروس نیوکاسل20937FAمحمودحقیقیان رودسریدانشکده کشاورزی دانشگاه گیلانسید مظفرمهدیزادهمؤسسه تحقیقات علوم دامی کشورفرزادباقرزاده کاسمانیدانشگاه گیلانهوشنگلطف الهیانمؤسسه تحقیقات علوم دامی کشورسیده فاطمهموسویمؤسسه تحقیقاتی واکسن و سرم سازی رازیسیدعبدالحسینابوالقاسمیدانشکده کشاورزی دانشگاه گیلانJournal Article19700101Biosecurity in the production of broiler chickens is very important but it is hard or even impossible to maintain; hence, promotion of immune responses could control diseases in chickens. At present study, the effect of six levels of oil-extracted propolis (0, 50, 100, 150, 200 and 250 mg/kg ration) on immune system against Newcastle virus was studied using a completely randomized design with 360 chickens. Blood antibody ratio against the Newcastle virus (HI test), the weight of thymus, bursa fabricius and the percentage of lymphocytes were measured for a period of 42 days and the data were analyzed. The results indicated that the rate of antibody has significantly (p<0.05) increased with an increase in the amount of propolis in diets and with the levels of 250 mg/kg ration the antibody rose to 10.42 titre at the age of 42 compare to control (6.42). The weight of thymus gland also increased significantly (p<0.05) with the increase in the levels of propolis and at the levels of 250 mg/kg in ration, weight of thymus increased up to 14.54g in compared to control (8.47 g). Similarly the weight of bursa fabricius significantly increased (p<0.05) from 2.42 g in control to 4.62 g in 250 mg propolis/kg of ration (p<0.05). Intake of 200 and 250 mg propolis/kg of ration has significantly increased the lymphocytes to the levels of 50.18 and 51.25 percent compared to the control (48.93 %), respectively. Results indicate that the efficiency of immune-system for immunizing of broiler chickens against Newcastle virus has been promoted using 50 up to 250 mg of propolis per kg of ration.امنیت زیستی در تولید جوجههای گوشتی اهمیت بسیار زیادی دارد ولی حفظ آن سخت و غیر ممکن است. بنابراین، بهبود در عملکرد سیستم ایمنی میتواند بیماریها را در جوجهها کنترل نماید. اثر شش سطح عصاره روغنی بره موم (صفر، 50، 100، 150، 200 و 250 میلیگرم بره موم در کیلوگرم خوراک) بر عملکرد سیستم ایمنی جوجههای گوشتی علیه ویروس نیوکاسل با استفاده از طرح کاملا تصادفی با 360 جوجه (میانگین وزن 94 گرم) یکروزه گوشتی تجارتی (آرین) مورد مطالعه قرار گرفت. میزان آنتی بادی خون علیه ویروس نیوکاسل (تست HI)، وزن غده تیموس، بورس فابریسیوس و در صد لنفوسیتها برای یک دوره 42 روزه اندازهگیری شد و دادهها مورد تجزیه و تحلیل آماری قرار گرفت. نتایج نشان داد که با افزایش سطح بره موم، میزان آنتی بادی خون نیز بطور معنی داری (05/0p<) افزایش یافت و در سطح 250 میلیگرم، تیتر آنتی بادی در 42 روزگی نسبت به شاهد (42/6 تیتر) به 42/10 تیتر رسید. وزن تیموس نیز با افزایش سطح بره موم بطور معنی داری (05/0p<) افزایش یافت و در سطح 250 میلیگرم در مقایسه با شاهد (47/8 گرم) به 54/14 گرم رسید. وزن بورس فابریسیوس از 42/2 گرم در گروه شاهد به 62/4 گرم در سطح 250 میلیگرم بره موم افزایش یافت و این اختلاف از نظر آماری معنی دار (05/0p<) بود. سطوح 200 و 250 میلیگرم بره موم نسبت به شاهد (93/48 درصد) به ترتیب 18/50 و 24/51 درصد بطور معنی داری (05/0p<) موجب افزایش لنفوسیتها شد. نتایج کلی نشان داد که مصرف بره موم از سطح 50 تا 250 میلیگرم در کیلوگرم خوراک موجب بهبود در کارآیی سیستم ایمنی برای ایمن سازی جوجههای گوشتی علیه ویروس نیوکاسل شده است.https://jvr.ut.ac.ir/article_20937_784a14c1f7929cd94773793bef60f17b.pdfدانشگاه تهرانمجله تحقیقات دامپزشکی
(Journal of Veterinary Research)2008-252565320100923SURVIVAL AND DEVELOPMENT OF MOUSE 8-CELLS EMBRYOS AFTER VITRIFICATION IN GLYCEROL-SUCROSE AND ETHYLEN GLYCOL BASED SOLUTIONSبقاء و رشد رویانهای 8 سلولی موش پس از منجمد نمودن سریع در دو سرما محافظ حاوی گلیسرول– سوکروز و اتیلن گلیکول–فایکول–سوکروز 20938FAفاطمهتوده دهقانموسسه تحقیقات واکسن و سرم سازیرازیمحمدحسنمتدینموسسه تحقیقات واکسن و سرم سازیرازیحبیب اللهناظمدانشگاه پیام نور اصفهانعلیمحمدپوردانشگاه پیام نور اصفهان پرویزتاجیکدانشکده دامپزشکی، دانشگاه تهرانJournal Article19700101Nowadays gamete and embryo freezing is an appropriate approach for preserving of genetic traits in laboratory animals, rare and endangered species. Frozen cells are suitable replace for actively breeding animals colony. The aim of this study was to perserve laboratory mouse embryo, using vitrification method and comparing effect of two cryoprotectants, glycerol-sucrose(GS) and ethylene glycol-ficoll-sucrose (EFS40) on 8-cells and morula stage embryos of the mouse. Following mice superovulation 258(73.5%) out of 351 embryos were in 8-cell and moroula stages. 188 morphologically intact embryos were exposed in the GS and EFS40 drops and then each 4 of them transferred to one special micro tube and after ends sealing, finally were cooled up to-196°C with liquid nitrogen vapors and immediately plunged into liquid nitrogen. One to three months later, embryos were thawed, recovered and cultured. The recovery rate of post-thawing embryos from EFS group (90%) was more than percentage of embryos recoverd from GS (85%)group. In also survival rate of embryos undergoing further cleavage post-culturing to blastocyte stage, from EFS and GS groups were 53/7% and 19/6% respectively. This difference was significant at p<0.001. However diffrence between EFS group with fresh embryos, un-frozen embryos, for achieve to blastocytes stage which was 68/6% for secound group, wasn’t significant (p<0.05), but this item was singnificant between fresh embryo ang GS groups (p<0.001) Generlly results of our study show that, use of vitrification of 8-cell and morula NMRI mouse strain embryos using EFS as cryoprotectant is a suitable, easy and economical method for preservation of mouse embryos. ذخیره و نگهداری طولانی مدت رویان پستانداران از مدتها قبل شناخته شده است. امروزه انجماد ونگهداری گامت و رویان ابزاری مناسب برای حفظ صفات ژنتیکی حیوانات آزمایشگاهی، گونههای کمیاب و در معرض انقراض محسوب میشود و این سلولهای منجمد، جایگزین با ارزشی برای کلنی حیوانات پرورشی فعال میباشند. هدف ازانجام این مطالعه، بررسی اثر انجماد شیشهای ویتریفیکاسیون، با استفاده از سرمامحافظهای گلیسرول — سوکروز (GS) و اتیلن گلیکول — فیکول– سوکروز )40(EFS بر روی بقاء رویانهای مرحله 8 سلولی و مورولا در موش آزمایشگاهی بود. تعداد 81 سر موش ماده بالغ نژاد NMRI بعد از ازدیاد تخمک گذاری با PMSG و تزریق HCG جفت اندازی شدند و تعداد 351 رویان بدست آمد، که 258 عدد (5/73 درصد) از آنها در مراحل 8 سلولی و مورولا بودند. تعداد 188رویان 8 سلولی و مرولا به قطرههای حاوی سرمامحافظهای گلیسرول — سوکروز و 40EFS منتقل شدند. بعد از آن به طور متوسط 4 رویان در هر نی قرار داده شد و انتهای نیها مسدود گردید. سپس طی دو مرحله با استفاده از بخار نیتروژن مایع سرد و سپس غوطه وری در نیتروژن مایع تا دمای منهای 196 درجه سانتیگراد سرد شدند. یک تا سه ماه بعد رویانها ذوب، بازیافت و کشت داده شدند. میزان بازیافت رویانهای گروهEFS، (90 درصد) بیشتر ازاین مقدار در گروه ( GS85 درصد) محاسبه گردید. همچنین میزان بقاء و تکوین رویانها به مرحله بعدی، بلاستوسیستی، در سرمامحافظ 40EFS(7/53درصد) نسبت به سرمامحافظ GS(6/19درصد) اختلاف معنیدار داشت (001/0(p< با این حال گروه EFS در مقایسه با رویانهای تازه ،غیر منجمد، که درصد تکوین به مرحله» بلاستوسیت در آنها 6/68درصد بود اختلاف معنی داری نداشت (05/0.(p> ولی این میزان با گروه GS اختلاف معنیداری را نشان داد (001/0 p<.) بطور کلی نتایج حاصل از مطالعه ما نشان میدهند که ویتریفیکاسیون رویانهای 8 سلولی و مورولای موش نژاد NMRI با استفاده از سرمامحافظ 40EFS روشی مناسب، آسان و مقرون به صرفه جهت ذخیره سازی و نگهداری این رویانها در حالت انجماد میباشد.https://jvr.ut.ac.ir/article_20938_27d648362610156836440d9c4d755b1b.pdfدانشگاه تهرانمجله تحقیقات دامپزشکی
(Journal of Veterinary Research)2008-252565320100923CLINICAL AND PATHOLOGICAL STUDY OF LONG TERM BATH OF ZINC SULFATE ON CUTANEOUS HEALING IN COMMON CARP (CYPRINUS CARPIO)بررسی بالینی و آسیب شناسی حمام دراز مدت سولفات روی بر التیام ضایعات جلدی در ماهی کپور معمولی (Cyprinus carpio) 20939FAامجدبلوچدانشگاه فردوسی مشهدداورشاهسونیدانشکده دامپزشکی دانشگاه فردوسی مشهدمحسنملکیدانشکده دامپزشکی دانشگاه فردوسی مشهدJournal Article19700101Cutaneous lesions in fishes due to viral, bacterial, parasitic, mechanical and chemical agents are very common, leading to severe infection and high mortality. The aim of this research was to investigate the effect of long term bath of zinc sulfate (15 and 23 ppm), healing of cutaneous lesions caused by surgical incision in carps. In this study, 210 carps were disinfected by 3% salt solution for 15 minutes. In each fish, an incision of 1.5 cm long and 2 mm deep was made on the left dorsal side. The fishes were then randomly divided into 3 groups, 70 fishes in each group. One group served as the control, and the other two groups were considered as the test groups which treated with 15 and 23 ppm of zinc sulfate respectively. During the study, at days 1, 2, 3, 5, 7, 10, 14 and 21, 7 fishes were randomly selected and tissue samples were prepared from incision site. Histopathological examination revealed that regeneration process of epithelial tissue was started at day 2 and was completed at day 7 in all fishes. However the healing process in group 2, particularly the formation granulation tissue, was started and completed earlier than group 1 and the control group. According to the results of clinical assessment and histopathology, it is concluded that long term bath of zinc sulfate has positive effects on fibroplasia during the healing process of cutaneous lesions.ضایعات جلدی در ماهیان ناشی از عوامل ویروسی، باکتریایی، انگلی و عوامل مکانیکی و شیمیایی بسیار شایع است،که این عوامل باعث پیشرفت سریع عفونت و مرگ ماهیان میشوند. هدف از انجام این مطالعه، تأثیر حمام دراز مدت سولفات روی با دوزهای 15 و 23 قسمت در میلیون (ppm) برای التیام ضایعات جلدی ناشی از برش جراحی در ماهی کپور است. در این مطالعه تعداد 210 عدد ماهی کپور با نمک 3 درصد به مدت 15 دقیقه ضدعفونی گردیدند. در تمامی ماهیان تحت آزمایش ابتداء یک برش به طول 5/1 سانتیمتر و به عمق 2 میلیمتر در قسمت پشتی و در سمت چپ ماهیان ایجاد گردید. سپس ماهیان به 3 گروه 70 تایی تقسیم شدند. یک گروه به عنوان شاهد و دو گروه دیگر به عنوان گروههای تحت درمان با دوزهای 15 وppm 23 در نظر گرفته شدند. در طول مدت تحقیق، در روزهای 1، 2، 3، 5، 7، 10، 14و 21 آزمایش و در هر مرحله تعداد 7 عدد ماهی را از هرگروه به صورت تصادفی انتخاب نموده و از محل ضایعه نمونههای بافتی تهیه گردید. نتایج مطالعه هیستوپاتولوژیک روند التیام در ضایعات، نشان داد که بازسازی بافت پوششی در دومین روز آزمایش در تمام گروهها آغاز و در هفتمین روز آزمایش در تمام گروهها کامل شده بود. در گروه 2 نسبت به گروه شاهد و گروه 1 روند التیام به ویژه تشکیل بافت جوانهای زودتر آغاز شده و سریع تر کامل گردیده بود. در مجموع نتایج حاصله از بررسیهای بالینی و هیستوپاتولوژیک مشخص نمود، سولفات روی به روش حمام به صورت محدود و تنها در شاخصهای مرتبط با تشکیل بافت همبند در روند التیام زخمهای جلدی ماهی تاثیر مثبت داشته است.https://jvr.ut.ac.ir/article_20939_f7e505f30927908aa46d8e75ff4b50bc.pdfدانشگاه تهرانمجله تحقیقات دامپزشکی
(Journal of Veterinary Research)2008-252565320100923KARYOLOGICAL STUDY ON PERSIAN GULF BANANA SHRIMP, PENAEUS (FENNEROPENAEUS) MERGUIENSISمطالعه کاریولوژیک میگوی موزی خلیج فارس Penaeus (Fenneropenaeus) merguiensis20940FAفرهادامینیدانشکده دامپزشکی دانشگاه تهران0000-0002-5553-1429سیده منصورهمنصوریدانشکده دامپزشکی دانشگاه تهرانJournal Article19700101Because of limits in applicable karyological techniques and also the presence of a large number of small chromosomes in Penaiedae family, the study on the number, structure, and the formula of the chromosomes in these shrimps is difficult. The present cytogenetic study was conducted on Penaeus (Fenneropenaeus) merguiensis native to Persian Gulf and Oman Sea by preparing spreads from various early stages of this species including embryos, nauplii, protozoa, myses, postlarvae as well as adult tissues such as gill, hepatopancreas, testis and ovary. For this purpose, two methods of splashing of cell suspension and squashing of tissues on warm and cold slides were used. Different doses of colchicine and incubation periods on obtaining and the quality of chromosomes were examined as well. It was only possible to obtain acceptable quality metaphase chromosomes using adult testis. The testicular tissue contained both mitotic and meiotic cells, so diploid and haploid chromosome numbers could be counted, respectively. The modal diploid number of this species was found to be 2n=88 which was confirmed by the modal haploid chromosome number of n=44 in the adult testes. Tentative karyotype of Penaeus (Fenneropenaeus) merguiensis contained 21 pairs of meta- and submetacentric chromosomes and 23 pairs of acro- and telocentric chromosomes. The chromosome arm number was calculated NF= 130.به دلیل محدودیت تکنیکهای کاریولوژی و همچنین وجود تعداد زیاد کروموزومهای دارای اندازه نسبتاً کوچک در میگوهای خانواده Penaeidae، مطالعه تعداد، ساختار و فرمول کروموزومی آنها کار دشواری است. مطالعه سیتوژنتیکی حاضر با هدف بررسی کروموزومهای میگوی موزی خلیج فارس Penaeus (Fenneropenaeus) merguiensis با استفاده از گسترشهای سلولی تهیه شده از مراحل مختلف زندگی میگو شامل جنین، نائوپلیوس، زوآ، مایسیس، پست لارو و همچنین بافتهای آبشش، هپاتوپانکراس، بیضه و تخمدان میگوهای مولد نر و ماده انجام شده است. بدین منظور از روشهای له کردن بافت و چکاندن سوسپانسیون سلولی به دو روش گرم و سرد، گسترش سلولی تهیه شد. در این مطالعه تاثیرمقادیر مختلف کلشی سین بر بدست آمدن وکیفیت کروموزومها نیز مورد بررسی قرار گرفت. در این مطالعه بهترین بافت جهت تهیه گسترش کروموزومی بافت بیضه بود. بافت بیضه حاوی سلولهای میتوزی و میوزی بود بطوری که کروموزومهای دیپلویید وهاپلویید شمارش گردیدند. شمارش کروموزومی سلولهای بافت بیضه نشان داد که تعداد نمایی کروموزوم سلولهای دیپلویید در این گونه 88=n2 است که این موضوع به وسیله تعداد نمایی سلولهایهاپلویید در بیضه44= n تایید شد. بر اساس کاریوتایپ کروموزومهای متافازی، 21 جفت کروموزوم متاسنتریک ™ ساب متاسنتریک و 23 جفت کروموزوم اکروسنتریک™ تلوسنتریک تشخیص داده شد که بیانگر تعداد بازوهای کروموزومی130 NF= برای این گونه میباشند.https://jvr.ut.ac.ir/article_20940_db94d6e979ed4aaf9ba1f582f7dcce1f.pdfدانشگاه تهرانمجله تحقیقات دامپزشکی
(Journal of Veterinary Research)2008-252565320100923IDENTIFICATION OF SARCOCYSTIS GIGANTEA BY PCR- RFLPشناسایی گونه سارکوسیستیس ژیگانتیه آ با روش PCR-RFLP20941FAعبدالحسیندلیمی اصلدانشکده علوم پزشکی، دانشگاه تربیت مدرسفاطمهجالوسیاندانشکده علوم پزشکی، دانشگاه تربیت مدرس0000-0003-3184-1243فریدتحویلدار بیدرونیدانشکده علوم پزشکی، دانشگاه تربیت مدرسفاطمهغفاری فردانشکده علوم پزشکی، دانشگاه تربیت مدرسJournal Article19700101Sarcocyst is one of the most important protozoa belonged to apicomplexa. This parasite is prevalent among warm blooded animals throughout the world. In the present work, Sarcocystis gigantea was identified by amplification of 18S rRNA gene using PCR- RFLP. In this regard macroscopic cysts of sarcocystis were collected from esophagus and intra costal muscles of sheep in Shahriar slaughterhouse. Then genomic DNA of the parasites was extracted from specimens using phenol-chloroform method. 18S rRNA gene was amplified with specific primers. For RFLP two restricted enzymes of MspI and MobI were used and the patterns were analyzed accordingly. According to the resulted band, all the specimens were identified as Sarcocystis gigantea. This is the first report of molecular identification of Sacrocystis gigantea in Iran.انگل سارکوسیست ، یکی از مهمترین تک یاخته های متعلق به شاخه اپی کمپلسا Apicomplexa() می باشد که در بین حیوانات خونگرم در کلیه نقاط جهان شایع است. درمطالعه حاضر با استفاده از تکثیر قطعه ژن S rRNA18 و برش آنزیمی، گونه سارکوسیستیس ژیگانتیه آ مورد شناسایی قرار گرفت. بدین منظور ابتدا کیستهای ماکروسکوپی سارکوسیستیس از عضلات مری و عضلات بین دندهای گوسفندان کشتار شده در کشتارگاه شهریار جمع آوری شدند. سپس DNA انگل با روش فنل – کلروفرم استخراج شد و قطعه ژن S rRNA18 با استفاده از پرایمر طراحی شده به روش PCR تکثیر شد. در نهایت این قطعه با آنزیمهای MsPI و MboI برش داده شد. با توجه به مشخصات باندهای برش شده با آنزیم، تمامی نمونهها سارکوسیستیس ژیگانتیه آ تعیین شدند. این اولین گزارش تشخیص مولکولی سارکوسیستیس ژیگانتیه آ در ایران است.https://jvr.ut.ac.ir/article_20941_5fb031493b6031274fa064ceff255b33.pdfدانشگاه تهرانمجله تحقیقات دامپزشکی
(Journal of Veterinary Research)2008-252565320100923DETECTION OF AFLATOXIN M1 IN SPRAY DRIED AND LYOPHILIZE BOVINE COLOSTRUM PRODUCTSسنجش حضور آفلاتوکسین 1M در نمونههای آغوز گاوی خشک شده با لیوفیلیزاسیون و اسپری دراینگ20942FAابوالفضلکامکاردانشکده دامپزشکی دانشگاه تهرانمحمدربانیدانشکده علوم دانشگاه اصفهاناشکانجبلی جواندانشکده دامپزشکی دانشگاه سمنانمحمد رضامخبر دزفولیدانشکده دامپزشکی دانشگاه تهرانفریدونرضازادهدانشکده دامپزشکی دانشگاه تبریزJournal Article19700101Aflatoxin M1 (AFM1) is an important mycotoxin frequently found in milk and dairy products. Dairy products and colostrum may be contaminated by aflatoxin M1 when dairy cattle have fed with aflatoxin B1-contaminated feeds. This study was undertaken in a dairy farm around Tehran province to determine the presence and level of aflatoxin M1 (AFM1) in spray dried and lyophilized colostrum samples. In this study, 25 spray dried and lyophilized colostrum samples were analyzed using competitive ELISA for determining the presence and levels of AFM1. AFM1 was found in 76% of the colostrum samples. The range of contamination level was 16 ng/l to 1176 ng/l, (mean value was 213.37 ng /l). Ninety two percent of the contaminated samples exceeded the maximum acceptable levels (50 ng/l, EU standard) and 8% exceeded 500 ng/l. Due to human health hazard and high occurrence of AFM1 in colostrum samples, monitoring programs should be more extensive and frequent in Iran. آفلاتوکسین 1M در مقایسه با سایر مایکوتوکسینها به میزان بیشتری در شیر و فراوردههای شیری یافت میشود. فرآوردههای شیری از جمله آغوز نیز در صورت تغذیه دامهای شیری از جیرههای آلوده به آفلاتوکسین 1B به این سم آلوده میشود. این مطالعه به منظور تعیین وضعیت حضور و میزان آفلاتوکسین 1Mدر نمونههای آغوز لیوفیلیزه و اسپری دراینگ تهیه شده ازیکی از گاوداریهای اطراف تهران صورت گرفت.در این مطالعه از آزمایش الایزای رقابتی جهت تشخیص آفلاتوکسین 1M برروی 25 نمونه آغوز استفاده گردید. نتایج حاصله نشان داد که 76 درصد نمونههای آغوز به آفلاتوکسین 1M آلوده بوده و محدوده آلودگی بین 16 تا 1176 نانوگرم در لیتر قرار داشت .میانگین آفلاتوکسین 1M آغوز در این مطالعه 37/213 نانوگرم در لیتر بود. در 92 درصد از نمونههای آلوده، میزان سم بالاتر از حد استاندارد 50 نانو گرم در لیتر (استاندارد اتحادیه اروپا) و 4 درصدبالای حد استاندارد 500 نانو گرم در لیتر (آمریکا) بود. با توجه به مخاطرات مهم ناشی از آفلاتوکسین برای سلامتی انسان و آلودگی درصدی از نمونههای آغوز مورد مطالعه، انجام مطالعات گسترده جهت تشخیص آلودگی به آفلاتوکسین در نمونههای آغوز در کشور توصیه میشود.https://jvr.ut.ac.ir/article_20942_b7471ab777a0777c60180f8cd84eb18f.pdfدانشگاه تهرانمجله تحقیقات دامپزشکی
(Journal of Veterinary Research)2008-252565320100923IN VITRO ANTIBACTERIAL EFFECTS OF MARBOFLOXACIN ON MICROORGANISMS CAUSING MASTITIS IN COWSبررسی اثر ضد باکتریایی ماربوفلوکساسین بر روی عوامل باکتریایی مولد ورم پستان بالینی گاو شیری در خارج از بدن20943FAرویافیروزیدانشکده دامپزشکی، دانشگاه شیرازحمیدرجائیاندانشکده دامپزشکی، دانشگاه شیرازایرجمنصوریان طباییدانشکده دامپزشکی، دانشگاه شیرازابوالفضلسعیدزادهدانشکده دامپزشکی، دانشگاه شیرازJournal Article19700101Mastitis, inflammatory disease of mammary glands, can be caused by various microorganisms. Many antimicrobial agents have been evaluated to combat the causative agents. Development of resistance in pathogens against conventional antibiotics may be high; hence at present study in vitro efficacy of a new fluoroquinolone antibiotic (marbofloxacin) against isolated pathogens from clinical mastitis was examined. Milk samples (73) were taken from 28 dairy farms around Shiraz. Staphylococcus aureus (24.1%), Escherichia coli (18.1%), Streptococcus dysgalactiae (9.3%), Corynebacterium bovis (9.3%), Staphylococcus epidermidis (3.7%) and Pseudomonas aeruginosa (3.7%) were identified among 54 bacterial isolates. Antibiotic sensitivity test (Kirby-Bauer method) was carried out for marbofloxacin, enrofloxacin, gentamicin, penicillin and tetracycline. Minimum inhibitory concentration (MIC) and minimum bactericidal concentration (MBC) of marbofloxacin against sensitive bacteria were also determined. Results showed that we all isolated bacteria were sensitive to marbofloxacin, sensitivities against other antibiotics varied from zero to 94.1%. The values obtained as MIC and MBC of marbofloxacin against three bacterial isolates (Staphylococcus aureus, Streptococcus agalactiae, and Staphylococcus epidermidis) were in the range of 0.2 to 1.56m g/ml and 0.8 to 6.25mg/ml, respectively. Since the isolated bacteria showed adequate sensitivities to fluroquinolones, it is concluded that marbofloxacin can successfully be used for treatment of affected cows with clinical mastitis.ورم پستان التهاب غده پستانی است و میکروارگانیسمهای مختلفی عامل ایجادکننده آن میباشند. تاکنون مواد ضد میکروبی گوناگونی در درمان ورم پستان ارزیابی گردیدهاند. بروز مقاومت پاتوژنهای مربوطه در برابر آنتی بیوتیکهای متداول زیاد میباشد، لذا در این تحقیق تاثیر یک فلوروکوئینولون بر روی باکتریهای جدا شده از موارد ورم پستان بالینی بررسی گردید. از 73 گاو مبتلا به ورم پستان بالینی در 28 گاوداری اطراف شیراز نمونه شیر اخذ گردید. از 54 مورد باکتری جدا شده به ترتیب استافیلوکوکوس آرئوس (5/31درصد)، استرپتوکوکوس آگالاکتیه (1/24درصد)، اشریشیاکلی (5/18درصد)، استرپتوکوکس دیس گالاکتیه (3/9درصد)، کورینه باکتریوم بوویس (3/9درصد)، استافیلوکوکوس اپیدرمیدیس (7/3درصد) و پسودوموناس آئروجینوزا (7/3درصد) شناسائی شدند. آزمایش تعیین حساسیت آنتی بیوتیکی با روش انتشار از دیسک (روش کربی– بوئر) بر روی تمام باکتریهای جدا شده انجام گرفت. مقادیر MIC و MBC برای باکتریهای حساس نیز تعیین گردید. نتایج نشان میدهد که تمام باکتریها نسبت به ماربوفلوکساسین حساس بوده ولی حساسیت آنها نسبت به سایر آنتی بیوتیکها از صفر تا 1/94 درصد متغیر میباشد. میزان MIC و MBCماربوفلوکساسین برای استافیلوکوکوس آرئوس، استرپتوکوکوس آگالاکینه و استافیلوکوکوس اپیدرمیدیس به ترتیب در محدودههای 2/0 تا 56/1 و 8/0 تا 25/6 میکروگرم در میلی لیتر بود که نشان دهنده حساسیت بالای این باکتریها نسبت به ماربوفلوکساسین و دارا بودن خاصیت باکتری کشی مناسب آن میباشد. با توجه به اینکه باکتریهای فوق حساسیت بالایی به آنتی بیوتیکهای خانواده فلوروکوئینولونها خصوصاً ماربوفلوکساسین نشان دادند، بنابراین ترکیبات فوق میتوانند علیه عوامل ایجاد کننده ورم پستان موثر واقع شوند.https://jvr.ut.ac.ir/article_20943_7c05cc7a4eb280a797d9a8042703e35f.pdfدانشگاه تهرانمجله تحقیقات دامپزشکی
(Journal of Veterinary Research)2008-252565320100923STUDY OF ANTINOCICEPTIVE EFFECTS OF ZIZIPHORA TENUIOR AND ITS INTERFERENCE ON OPIOIDERGIC AND SEROTONINERGIC SYSTEMSبررسی اثرات ضد دردی گیاه کاکوتی (Ziziphora tenuior) و تداخل آن با سیستمهای اپیوئیدرژیک و سروتونرژیک در موشهای کوچک آزمایشگاهی20944FAمرتضیزنده دلدانشکده دامپزشکی دانشگاه تهران0000-0001-8252-9423وهابباباپوردانشکده دامپزشکی دانشگاه تهرانJournal Article19700101Ziziphora tenuior has been used in Iranian folk medicine as an analgesic and for treament of digestive diseases.This study was designed to investigate the antinociceptive effects of hydroalcoholic extract of Z. tenuior on visceral pain and its possible involvement in opioidergic and serotoninergic systems in male albino N-MRI mice. Antinociceptive effect of was determined by writhing test as a model of visceral pain. Z. tenuior extract was administered intraperitonealy (ip) in doses of 50, 75 and 100 mg/kg and antinociceptive effects were compared with indomethacin (5mg/kg, i.p.) and control groups. The most effective dose of the extract was selected for the possible involvement of opioidergic and serotoninergic systems. 15 minutes before administration of the effective dose, animals were studied by pretreatment of opioid antagonist, naloxane (2mg/kg, i.p.) and serotoninergic antagonist, cyproheptadine (4mg/kg, i.p.) using writhing test. The results of this study showed that hydroalcoholic extract of Z. tenuior at 50, 75 and 100 mg/kg and indomethacin (5mg/kg) induced a significant reduction in pain response compared to the control group (p<0.05), while, pretreatment with naloxane and cyproheptadine inhibited some of the extract induced antinociceptive effects in comparison to control group (p<0. 05).This study indicated that some of the antiniciceptive properties of Z. tenuior are mediated by opioidergic and serotonergic mechanisms, which confirmed the traditional uses of the plant in the treatment of pain.کاکوتی گیاهی متعلق به خانواده نعنا عیان است که به وفور در ایران یافت می شود. این گیاه در طب سنتی ایران به عنوان ضد درد و برای درمان بیماری های گوارشی استفاده می شود.این مطالعه به منظور بررسی اثرات ضد دردی عصاره هیدروالکلی گیاه کاکوتی بر درد احشایی و مداخله احتمالی آن با سیستمهای اپیوئیدرژیک و سروتونرژیک، در موشهای سوری نر نژاد N-MRI انجام گرفت. در این مطالعه اثر ضد دردی گیاه کاکوتی با استفاده از تست رایتینگ به عنوان یک مدل درد احشایی بررسی شد. بدین منظور، عصاره گیاه کاکوتی با دوزهای 50، 75 و 100 میلیگرمبر کیلوگرم به صورت داخل صفاقی تجویز و اثرات ضد دردی آن با ایندومتاسین mg/kg, i.p.)5( و گروه کنترل مقایسه گردید. سپس موثرترین دوز عصاره برای آزمایشات بعدی انتخاب شد و مداخله سیستمهای اپیوئیدی و سروتونینی بر اثرات بی دردی ناشی از عصاره بترتیب با استفاده از پیش درمانی با آنتاگونیست اپیوئیدی، نالوکسان mg/kg, i.p.(2( و آنتاگونیست سروتونرژیک، سیپروهپتادین mg/kg, i.p.)4(، 15 دقیقه قبل از تجویز عصاره به روش رایتینگ مورد بررسی قرار گرفت. نتایج این تحقیق نشان داد که عصاره هیدرو الکلی گیاه کاکوتی با دوزهای 50، 75 و 100 میلیگرمبر کیلوگرم و ایندومتاسین (mg/kg5( کاهش معنی داری را در پاسخ به درد در مقایسه با گروه کنترل ایجاد میکند (05/0<p )در حالیکه پیش درمانی با نالوکسان و سیپروهپتادین بخشی از اثرات ضد دردی ناشی از عصاره را در مقایسه با گروه کنترل مهار کرد (05/0p<.) این مطالعه نشان داد که بخشی از خصوصیات ضد دردی گیاه کاکوتی بوسیله مکانیسمهای اپیوئیدرژیک و سروتونرژیک میانجی گری می شود که استفاده های مرسوم از گیاه را در درمان درد تائید می کند.https://jvr.ut.ac.ir/article_20944_305a14e648587ae556eab98efd59414d.pdfدانشگاه تهرانمجله تحقیقات دامپزشکی
(Journal of Veterinary Research)2008-252565320100923THE BLOOD SEROTONIN LEVELSIN ASSCITIC AND NON ASCITIC BROILERSبررسی سطوح سروتونین خون در جوجه های گوشتی مبتلا و غیر مبتلا به آسیت20945FAاردشیرمحیطسعیدنظیفیبهادرآراستهJournal Article19700101The objective of this experiment was comparison blood serotonin levels in ascetic and non ascitic broilers of three strains (Ross, Arbor Acres plus and Cobb). To this purpose, a factorial test in CRD was applied. In each of these three strains, 12 ascitic and 12 non ascitic broilers were selected. After tagging and blood sampling, all of blood samples were divided in two parts. One part was applied for some blood hematological assessment and was collected in tube with EDTA, and another part was used for determining serum serotonin levels and collected in tube without EDTA. The results showed that: the blood serotonin levels among the strains were significant
differences(p<0.05). The blood serotonin levels of ascitic chickens were significantly lower than non ascitic chickens (p<0.05).There was a significant interaction between strain and disease in blood serotonin levels(p<0.05).It can be concluded that the serotonin levels in ascitic broilers were declined however serotonin is a highly effective vasoconstrictor which leads to higher blood pressure and ascites syndrome. The feedback effects, Tryptophan deficiency and the role of thrombocytes to absorbs blood serotonin, can be considered for this phenomenon.سویههای جدید جوجههای گوشتی به مقدار زیادی نسبت به نارسایی قلبی حساس هستند. تلفات ناشی از این عارضه اغلب در جوجههای گوشتی با رشد بسیار سریع و به صورت بیماری آسیت بروز مینماید. هدف از این آزمایش، مقایسه میزان سروتونین(-HT5( خون در جوجههای آسیتی وسالم ،درسه سویه(راس،آربور آکرز پلاس و کاب) از جوجههای گوشتی بوده است. به همین منظور از یک آزمایش فاکتوریل در طرح کاملاً تصادفی استفاده شد.در هر یک از سه سویه مزبور 12 قطعه جوجه سالم و12 قطعه جوجه مبتلا به آسیت جدا شد و پس از شماره گذاری ونمونه گیری خون ،این نمونهها به دو قسمت تقسیم شدند.یک قسمت در لولههای حاوی EDTAبرای بررسی برخی فراسنجههای خونی جمع آوری گردید وبخش دیگر به منظور تعیین میزان سروتونین سرم در لولههای بدون EDTA ریخته شد تیمارها با استفاده از روش تجزیه واریانس مقایسه شدند و با روش دانکن محل دقیق تفاوتها تعیین گردید .از نتایج بدست آمده معلوم شد: سه سویه از نظر سروتونین خون دارای اختلاف معنیدارهستند )05/0.(p<سروتونین خون در جوجههای آسیتی بطور معنی داری پایین تر از جوجههای سالم است)05/0(p<.بین سویه و بیماری از نظر سروتونین خون تاثیر متقابل معنیداروجود دارد)05/0.(p<لذا میتوان نتیجه گرفت که اگر چه سرو تونین یک عامل تنگ کننده عروق بوده وباعث افزایش فشار خون ریوی وبروز بیماری آسیت میشود ولی میزان آن در خون جوجهها، بعد از ابتلا به آسیت کاهش مییابد. https://jvr.ut.ac.ir/article_20945_e4d22b9d38c5c3eb16e932956d60be98.pdfدانشگاه تهرانمجله تحقیقات دامپزشکی
(Journal of Veterinary Research)2008-252565320100923COMPARATIVE EVALUATION OF RESISTANCE AMONG EXTRACORPOREAL ROEDER, MELTZER AND HEMOLOCK KNOTS IN INTESTINE OF SHEEPبررسی مقاومت گرههای خارج بدنی ملتزر، رودر و کلیپس همولاک در روده گوسفند20946FAعلیرضاخلجعبدالرضاپازوکیمحمدفودازیجلالبختیاریJournal Article19700101Despite advances in different techniques of suturing and their alternatives, controversies exist in their indications in laparoscopic surgeries. Because tying knots are difficult in laparoscopy other techniques like hemoclips are introduced. The objective of this study was to compare resistance between extracorporeal Meltzer and Roeder knot and hemolock in laparoscopic surgery. In this quasiexperimental study 205 intestines of sheep (20 cm length) sutured with Meltzer's (43 cases, 20%), Roeder's (44 cases, 20.5%) methods and hemolock (128 cases, 59.5%); resistance of these methods evaluated with sphygmomanometer. Also side effects of sutures were evaluated. Data gathered and analyzed accordingly. P value less than 0.05 assumed significant. Mean pressure tolerance of Roeder's knot method was 196.0±50.9 mmHg and in Meltzer knot was 193.8±49.22 mmHg and 247.03±42.47 mmHg in hemolock clips. Mean pressure tolerance was higher significantly in hemolock (p<0.001). Frequency of suture disploacement was 52%(22 cases) in Roeder , 68% in Meltzer (23 cases), and 47% (37 cases) in hemolock. (p<0.001). With respect to the results of this study and easy use of hemolock and due to its high pressure resistance hemolock is a safe and good substitute for extracorporeal knots in laparoscopic surgeries.با وجود پیشرفتهای بسیار، استفاده از انواع مختلف بخیهها و جایگزینهای آنها جهت نزدیک نمودن بافتها در انجام اعمال جراحی لاپاروسکوپی همچنان مورد بحث بوده است. به علت مشکلاتی که در گره زدن در جراحیهای لاپاروسکوپیک وجود دارد روشهای بدون استفاده از نخ و گره تدریجاً مورد توجه قرار گرفتهاند. یکی از روشهایی که در حال پیدا کردن جایگاه مناسبی در لاپاروسکوپی است استفاده از اندوکلیپسها میباشد. هدف از انجام این مطالعه، مقایسه میان دو روش شایع گره خارج بدنی رودرو ملتزر با کلیپس همولاک می باشد. در این مطالعه تعداد 205 قطعه روده تازه گوسفند، هر یک به اندازه 20 سانتیمتر مورد مطالعه قرار گرفتند. در وسط هر قطعه شکافی ایجاد شد و سپس توسط گرههای خارج بدنی رودر و ملتزر و یا کلیپس همولاک بخیه یا کلیپس شدند. در مجموع 43 مورد (20درصد) گره رودر، 44 مورد (5/20درصد) گره ملتزر و 128 مورد (5/59درصد) کلیپس همولاک به کار رفت. با استفاده از فشارسنج فشار داخل روده افزایش یافت. متوسط میزان تحمل فشار توام گره و بافت روده در گره رودر 8/7±1/196، در گره ملتزر 4/7±8/193 و در کلیپس همولاک 4±247 میلیمتر جیوه بود.( 001/0p< )بدین ترتیب مشاهده شد میزان تحمل فشار در کلیپس همولاک بالاتر از گرههای خارج بدنی رودر و ملتزر میباشد. میزان فراوانی جابجایی در گره رودر 22 مورد (52درصد)، در گره ملتزر 23 مورد (68درصد) و در مورد کلیپس همولاک 47 مورد (37درصد) بود.( 001/0p< )آنچه از این مطالعه به دست آمد برتری قابل توجه کلیپس همولاک نسبت به گرههای خارج بدنی رودر و ملتزر بود. https://jvr.ut.ac.ir/article_20946_fc20f6fa08a7774b319d10b6cb93bca9.pdfدانشگاه تهرانمجله تحقیقات دامپزشکی
(Journal of Veterinary Research)2008-252565320100923STUDY ON HEMATOLOGICAL PARAMETERS AND SERUM ENZYMES IN COMMON CARP (CYPRINUS CARPIO ) AFTER LOW CADMIUM CONCENTRATION EXPOSUREمطالعه پارامترهای خونی و بیوشیمی سرمی کپور معمولی (Cyprinus carpio) متعاقب مواجهه با غلظت کم کادمیوم20947FAسید سعیدمیرزرگر0000-0003-2706-1009فرزادغیاثیحسینعلیابراهیم زاده موسویجمیلهسالار عاملیعلیرضاباهنرJournal Article19700101The 60 apparently common carp, Cyprinus carpio (mean weight 700g.) divided to two groups (1:control and 2: test) and transferred to 1000 liter indoor fiberglass tanks supplied with static well water, continuous aeration and defined water quality. Test group was exposed to 30ppb (low concentration) cadmium as CdCl 2 (Merck) Control group was without cadmium addition . Blood samples were caught randomly from 5 fish in each group with duplicate, by using exsanguination of caudal vein at the day 15 and 30 after exposure. The hematological parameters such as: WBC , RBC, differential count, hematocrit - total protein , albumin , and globulin concentrations , the albumin- globulin ratio and levels of serum enzymes such as: LDH , ALT , AST and ALP were monitored. The results revealed that white blood cell (WBC: x 104 /µl) count decreased significantly (p< 0.05) from 3.98 ± 1.32 in group 1 (control , non-exposed to cadmium) to 2.52 ± 0.3 in group 2 (test , exposed to cadmium) on the 15th day post exposure. Also , the WBC count significantly (p < 0.05)decreased in test group from 2.52 ± 0.3 on the 15th day post exposure to 1.7±0.33 on the 30th day post exposure. Based on results the level of LDH enzyme (U/L) after 30 days exposure , in control group 430±69.35 significantly (p<0.05) increased to 827.8±140.82 in test group . In test group LDH level significantly (p<0.05) increased from 384±29.88 at the 15th day post exposure to 827.8±140.82 at the 30th day post exposure . No significant differences have been estimated between control (non-exposed) group and treatment (exposed) group in the other selected hematological parameters and serum enzymes levels.غلظت بالای فلزات سنگین یا تماس طولانی مدت با غلظتهای پایین این فلزات میتواند روی شاخصههای خونی و بیوشیمیایی ماهیان مؤثر باشد. از اینرو در مطالعه فعلی تأثیر طولانی کادمیوم بر شاخصههای مذکور مورد مطالعه قرار گرفت. 60 قطعه ماهی کپور معمولی (cyprinus carpio) به ظاهر سالم با وزن متوسط 700 گرم به دو گروه شده و به دو تانک فایبر گلاس 1000 لیتری تحت شرایط کنترل شده (آب ساکن چاه توأCم با هوا دهی مستمر و تحت شرایط کیفی معین) منتقل گردیدند. ماهیان گروه تیمار در مواجهه با غلظت کم کادمیوم (ppb30) قرار گرفتند. ماهیان گروه شاهد در تماس با کادمیوم قرار نگرفتند. خونگیری از ماهیان در هر دو گروه شاهد و تیمار در روز های 15 و 30 پس از مواجهه (به تعداد 5 قطعه ار هر گروه با سه تکرار) از ناحیه ورید ساقه ی دمی انجام شد. متعاقباً پارامترهای خون شناسی شامل شمارش کلی گلبول های قرمز، شمارش کلی و تفریقی گلبول های سفید، هماتوکریت، مقادیر پروتئین تام، آلبومین، گلبولین، نسبت آلبومین به گلبولین و مقادیر آنزیم های LDH، ALT، AST و ALP اندازه گیری شدند. بر اساس نتایج بدست آمده تعداد گلبول های سفید l)µ/104× (WBC به طور معناداری در روز 15 بعد از مواجهه با کادمیوم کاهش پیدا کرده بودند(05/0p<.) همچنین تعداد گلبول های سفید در ماهیان گروه تیمار به شکل معناداری در روز 30 پس از مواجهه، کاهش پیدا کرده بودند(05/0p<.) بر اساس اندازه گیری های آنزیم های سرمی، مقدار آنزیم لاکتات دهیدروژناز (LDH) در روز 30 پس از مواجهه در گروه شاهد به طور معناداری افزایش یافته بود (05/0p<.)در ماهیان گروه تیمار مقدار LDH در روز سی ام پس از مواجهه افزایش پیدا کرده بود. در سایر پارامتر های خون شناسی و مقادیر آنزیم های سرمی ماهیان گروه تیمار اختلاف معناداری در مقایسه با گروه شاهد مشاهده نشد. این بررسی نشان داد که دوره مواجهه غلظت کم کادمیوم عامل مهمی در افزایش سطوح LDH در ماهی کپور معمولی بود.https://jvr.ut.ac.ir/article_20947_dbfc2eefa1f227d3ff7c24efce4d12d6.pdf