دانشگاه تهرانمجله تحقیقات دامپزشکی
(Journal of Veterinary Research)2008-252567320120922Risk factors for Cryptosporidial diarrhea in calvesعوامل موثر بر وقوع اسهال کریپتوسپوریدیایی در گوساله ها2052092849710.22059/jvr.2012.28497FAشاهرخرنجبر بهادریگروه انگل شناسی، دانشکده دامپزشکی دانشگاه آزاد اسلامی، واحد گرمسارمحمدآلیاریگروه علوم درمانگاهی، دانشکده دامپزشکی دانشگاه آزاد اسلامی، واحد گرمسارJournal Article19700101BACKGROUND: Cryptosporidium is an intracellular protozoan parasite that known as the major cause of diarrhea in human and animals. OBJECTIVES: The level of infection to Cryptosporidium in diarrheic calves of livestock around Tehran and the role of risk factors on its emergence were studied. METHODS: 200 fecal samples from diarrheic calves of livestock's around Tehran city were collected by cluster sampling method and were studied by modified Ziehl-Neelsen staining method. RESULTS: Existence of Cryptosporidium infection was confirmed in 18 calves (9%). Incidence rate of the infection did not have any significant relationship with sex of animals (p=0.928) and diarrhea history (p=0.640), but the incidence rate of the infection was more in suckling calves with age of less than 2 months with dry fertilizer bedding. CONCLUSIONS: According to the reports of Cryptosporidium infection in multiple studies from different regions of Iran, recognizing the risk factors on the infection incidence can have an important role in controlling the protozoan.زمینه مطالعه: کریپتوسپوریدیومانگل تکیاختهای درون سلولی است که بهعنوان عامل عمده ایجاد اسهال در انسان و حیوانات تلقی میگردد. هدف: میزان وقوع آلودگی به کریپتوسپوریدیومدر گوسالههای مبتلا به اسهال در دامداریهای اطراف تهران و همچنین نقش عوامل موثر در بروز آن مورد مطالعه قرار گرفت. روش کار: 200 نمونه مدفوع از گوسالههای مبتلا به اسهال به روش نمونهگیری خوشهای از دامداریهای اطراف تهران تهیه و با روش رنگآمیزی ذیل– نیلسن اصلاحشده مورد بررسی قرار گرفت. نتایج: وجود کریپتوسپوریدیوز در 18 گوساله (9)% مورد تأیید قرار گرفت. میزان شیوع آلودگی به کریپتوسپوریدیوز ارتباط معنیداری با جنسیت دام (928/0=)p و سابقه اسهال (640/0=p) نداشت، ولی میزان وقوع آلودگی در گوسالههای شیرخوار با سن کمتر از دو ماه با بستر کود خشک، بیشتر بود. نتیجهگیرینهایی:با توجه به گزارشهای آلودگی به کریپتوسپوریدیوز در بررسیهای متعدد از مناطق مختلف کشور، شناخت متغیرهای تاثیرگذار بر وقوع آلودگی میتواند نقش بسزایی در کنترل این تکیاخته داشته باشد.https://jvr.ut.ac.ir/article_28497_3df19462012177892e7bb91384011d56.pdfدانشگاه تهرانمجله تحقیقات دامپزشکی
(Journal of Veterinary Research)2008-252567320120922Control and eradication program for bovine brucellosis in Iran: An epidemiological surveyارزیابی برنامه کنترل و ریشه کنی بروسلوز گاوی در ایران: بررسی اپیدمیولوژی2112212849810.22059/jvr.2012.28498FAحسیناسماعیلیگروه میکروب شناسی، دانشکده دامپزشکی دانشگاه تهران0000-0003-3762-3909پرویزتاجیکگروه علوم درمانگاهی، دانشکده دامپزشکی دانشگاه تهرانحسناختیارزادهسازمان دامپزشکی کشور، تهرانمحمودبلورچیگروه علوم درمانگاهی، دانشکده دامپزشکی دانشگاه تهرانموناحامدیگروه میکروب شناسی، دانشکده دامپزشکی دانشگاه تهرانمهدیخلجسازمان دامپزشکی کشور، تهرانکریمامیریسازمان دامپزشکی کشور، تهرانJournal Article19700101BACKGROUND: Brucellosis is a zoonotic disease that is widely distributed throughout the developing countries. OBJECTIVES: The status of bovine brucellosis combating program in Iran from beginning to now was reviewed. METHODS: The information of 59 year combating against bovine brucellosis were obtained from Iran Veterinary Organization. RESULTS: Bovine brucellosis was first recognized in 1944 in Iran and is now endemic. In 1949, a bovine brucellosis combating program was setup which included vaccination of female calves with strain S19/RB51, infection diagnostic testing and slaughtering the infected cattle. Prevalence of brucellosis among industrial and semi-industrial dairy cattle calculated as 0.3%. CONCLUSIONS: Controlling and prevention of bovine brucellosis is far more complex than vaccination, testing and slaughtering the infected livestock. A financially well- supported control and eradication program and joint efforts between the farmers and governmental authorities are needed as a mean to prevent the spreading of disease. Without these, even a very good strategy will fail.زمینه مطالعه: بروسلوز بیماری مشترک انسان و دام است که در کشورهای در حال توسعه، توزیع گستردهای دارد. هدف: وضعیت برنامه مبارزه با بروسلوز گاوی در ایران از ابتدا تاکنون مورد بررسی قرار گرفت. روش کار: اطلاعات مربوط به دوره 59ساله مبارزه با بروسلوز گاوی، از سازمان دامپزشکی ایران اخذ گردید. نتایج: بروسلوز گاوی برای اولین بار در سال 1323 در ایران تشخیص داده شد و در حال حاضر بومی است. برنامه مبارزه با بروسلوز گاوی در سال 1328 آغاز شد که شامل مایهکوبی گوسالههای ماده با 51/RB19S، آزمایش تشخیص آلودگی و کشتار دامهای آلوده میباشد. میـزان آلودگی در گاوداریهای صنعتی و نیمهصنعتی 3/0% محاسبه شد. نتیجهگیری نهایی: کنترل و پیشگیری از بروسلوز گاوی پیچیدهتر از مایهکوبی و آزمایش و کشتار دامهای آلوده است. برنامه کنترل و پیشگیری که حمایت مالی خوبی داشته باشد نیاز به همکاری دامداران و متولیان دولتی دارد تا بتواند از گسترش بیماری جلوگیری نماید که اگر این شرایط محقق نشود هر گونه استراتژی هر چند خوب نیز موفق نخواهد بود.https://jvr.ut.ac.ir/article_28498_79bd082dd29638fc110548b4d657a9ba.pdfدانشگاه تهرانمجله تحقیقات دامپزشکی
(Journal of Veterinary Research)2008-252567320120922Effects of electron beam irradiation and organic acid on production performance and immune responses in broiler chickensاثرات پرتوتابی الکترون و اسید آلی برعملکرد تولید و پاسخ ایمنی در جوجههای گوشتی2232332849910.22059/jvr.2012.28499FAشعبانرحیمیگروه پرورش و تولید طیور دانشکده کشاورزی دانشگاه تربیت مدرسسعیدیخکشیگروه پرورش و تولید طیور دانشکده کشاورزی دانشگاه تربیت مدرسپروینشورنگپژوهشکده تحقیقات کشاورزی، پزشکی و صنعتی پژوهشگاه علوم و فنون هستهای کرجJournal Article19700101BACKGROUND: Electron beam irradiation and using of organic acids cause reducing or eliminating the microbial load of poultry diets. OBJECTIVES: This study was conducted to compare the effect of electron beam irradiation and organic acids on diet microbial load, immune system, serum lipids, intestinal morphology, organs relative weight and growth characters of broilers. METHODS: 300 day-old male broilers (Cobb 500) were randomly divided into 5 experimental groups, so that each group included 4 replicates with 15 birds per pen. Treatments were basal diet as control, irradiate diet by 3, 5 and 7 kGy doses and diet containing Formycin 0.2%. RESULTS: The highest and lowest of daily weight gain average were observed in finisher and total period by 7 kGy and control groups, respectively (p<0.05). Moreover, a significant reduction were observed in microbial load of diets among treatments (p<0.05). Highest (5.66) and lowest (4.17) antibody titer against SRBC were observed in Formycin and control groups, respectively (p<0.05) after 2nd injection. Highest and lowest percentage of breast weight and abdominal fat were observed in 7 kGy and control groups, respectively (p<0.05). Greatest villus height (1089 µm) and villus height to crypt depth ratio (5.84) in jejunum were obtained in 7 kGy group (p<0.05). CONCLUSIONS: Experimental dietary irradiation improves broiler perform-ance, that its trend is more evident with increasing exposure dose.زمینه مطالعه: پرتوتابی الکترون و استفاده از اسیدهای آلی سبب کاهش یا رفع آلودگی میکروبی جیره غذایی طیور میشوند. هدف: این مطالعه بـهمنـظـور مقـایسـه اثر پرتوتابی الکترون و اسید آلی بر بار میکروبی جیره، سیستم ایمنی، لیپیدهای سرم، مورفولوژی روده، وزن نسبی اندامها و شاخصهای رشد جوجههای گوشتی انجام گرفت. روش کار: 300 قطعه جوجه گوشتی یکروزه نر (سویه کاب 500) بهطور تصادفی به 5 گروه آزمایشی تقسیم شدند، بهطوریکه هر گروه شامل 4 تکرار 15قطعهای بود. تیمارهای آزمایشی شامل جیره پایه بهعنوان شاهد، جیرههای پرتوتابیشده با دزهای kGy 3، 5 و 7 و جیره حاوی فورمایسین 2/0% بود. نتایج: بیشترین و کمترین میانگین افزایش وزن روزانه در دوره پایانی و کل دوره بهترتیب در جیره پرتوتابیشده با دز kGy 7 و شاهد مشاهده شد (05/0p<.) به علاوه، تیمارهای آزمایشی اثر معنیداری بر کاهش آلودگی باکتریایی جیره داشتند (05/0p<.) بـالاترین (66/5) و پایینترین (17/4) عیار پادتن بر علیه SRBC در نوبت دوم بهترتیب در تیمار فورمایسین و شاهد مشاهده شد (05/0p<.) بیشترین و کمترین درصد وزن سینه و چربی بطنی بهترتیب در جیره پرتوتابیشده با دز kGy 7 و شاهد مشاهده شد (05/0p<.) بیشترین مقدار ارتفاع پرز ژژونوم mm(1089) و نسبت ارتفاع پرز بر عمق کریپت (84/5) در دز 7kGy بهدست آمد (05/0p<.) نتیجهگیرینهایی: پرتوتابی جیرههای آزمایشی سبب بهبود عملکرد جوجههای گوشتی میشود که این روند با افزایش دز پرتوتابی بیشتر مشهود است.https://jvr.ut.ac.ir/article_28499_dad4df4fa7e9e9ec7bdf92b96efe2662.pdfدانشگاه تهرانمجله تحقیقات دامپزشکی
(Journal of Veterinary Research)2008-252567320120922Effects of oral levamisole hydrochloride on cellular and humoral immune responses in broiler chickensاثر هیدروکلراید لوامیزول آشامیدنی بر پاسخ های ایمنی سلولی و هومورال در جوجه های گوشتی2352412850010.22059/jvr.2012.28500FAمحمدروستایی علی مهرگروه علوم دامی، دانشکده علوم کشاورزی دانشگاه گیلانمحمودحقیقیان رودسریگروه علوم دامی، دانشکده علوم کشاورزی دانشگاه گیلانبهارهمنصوریگروه علوم دامی، دانشکده علوم کشاورزی دانشگاه گیلانغلامرضانیکبخت بروجنیگروه میکروبیولوژی، دانشکده دامپزشکی دانشگاه تهرانJournal Article19700101BACKGROUND: in this experiment, the effect of consecutive oral levamisole usage on cellular and humoral responses of broilers immune system was evaluated. OBJECTIVES: The aim of this experiment was to determine the best level of levamisole for stimulating immune system of broilers. METHODS: The experiment was conducted by 250 day old (male and female) broiler (Ross) chicks with an average live weight of 40.2g. Effect of zero (control L0), 3.5 (L3.5), 7 (L7), 14 (L14) and 28 (L28) mg/l of levamisole in drinking water from 5 to 25 days under randomized design using a factorial experiment with 5 replication were studied. Cellular immune responses were assayed by PHA-P injection in the skin fold of wings (day 15) and thickness of skin were measured after 24 and 48 hours. Sheep Red Blood Cell (SRBC) 25% were injected in the breast muscle in days 7 and 21 to investigate humoral immune responses, and IgG titer against SRBC was determined in days 7, 14, 28, 35, and 42 by agglutination test. RESULTS: Cellular immune responses to PHA-P in treatments containing 7 and 14 mg/l of levamisole (0.272 and 0.205, respectively) were significantly affected (p<0.05). IgG titer against SRBC in treatment containing 14 mg/l of levamisole (6.16) was significantly higher than other groups (p<0.05). Carcass trait of broiler chicks were not affected by different level of consecutive oral levamisole (p>0.05). CONCULUSIONS: The low level (up to 14 mg/L) of consecutive oral levamisole promotes cellular and humoral immune system responses of broiler chicks.زمینه مطالعه: در این مطالعه پاسخهای سلولی و هومورال سیستم ایمنی جوجههای گوشتی در هنگام مصرف مداوم لوامیزول خوراکی بررسی شد. هدف: هدف از انجام این مطالعه، تعیین بهتر مقدار لوامیزول آشامیدنی برای تحریک سیستم ایمنی جوجههای گوشتی بود. روش کار: این آزمـایـش با استفاده از 250 قطعه جوجه گوشتی (نر و ماده) یکروزه از سویه راس با میانگین وزن g2/40 انجام شد. اثر مقادیر صفر (شاهد0L)، 5/3(5/3)L، 7(7)L، 14 )14(L و 28 ) 28(L Lmg/ لوامیزول آب آشامیدنی بهطور مداوم از روز 5 تا 25 در قالب طرح کاملاً تصادفی با استفاده از آزمایش فاکتوریل در 5 تکرار مورد بررسی قرار گرفت. ارزیابی پاسخهای ایمنی سلولی به کمک تزریق داخل پوستی فیتوهماگلوتینین (PHA-P) در چین پوستی بال (روز پانزدهم) و اندازهگیری ضخامت پوست بعد از 24 و 48 ساعت انجام شد. اندازهگیری پاسخهای ایمنی هومورال با استفاده از تزریق عضلانی محلول 25% گلبول قرمز گوسفند (SRBC) در روزهای 7 و 21 پرورش و تعیین تیتر آنتیبادیIgG علیه گلبول قرمز گوسفند در روزهای 7، 14، 28، 35 و 42 پرورش از طریق آزمایش آگلوتیناسیون انجام شد. نتایج: پاسخهای ایمنی سلولی به P در تیمارهای 7L و 14 ( Lبهترتیب 272/0 و 205/0) بهطور معنیداری تحت تأثیر لوامیزول قرار گرفت (05/0p<.) تیتر آنتیبادی علیه SRBC در تیمار 14L (16/6) بهطور معنیداری نسبت به سایر تیمارها بالاتر بود (05/0p<.) مصرف مداوم و مقادیر مختلف لوامیزول تأثیری بر صفات لاشه جوجههای گوشتی نداشت (05/0p>.) نتیجـهگیرینهایی: استفاده از لوامیزول آشامیدنی بهطور مداوم در مقادیر کم (تا mg/L14) موجب تقویت پاسخهای ایمنی سلولی و هومورال جوجههای گوشتی میشود.https://jvr.ut.ac.ir/article_28500_b4081fa2690cb493171d68b490b011e1.pdfدانشگاه تهرانمجله تحقیقات دامپزشکی
(Journal of Veterinary Research)2008-252567320120922Effects of post-milking teat dipping changing on bulk tank milk bacterial statusتأثیر تغییر مقطعی مایع ضد عفونی سرپستانکها پس از دوشش بر تعداد و انواع باکتریهای تانک شیر2432492850110.22059/jvr.2012.28501FAگلشیدجاودانی شاهدینگروه علوم درمانگاهی، دانشکده دامپزشکی دانشگاه تهرانمهدیوجگانیگروه علوم درمانگاهی، دانشکده دامپزشکی دانشگاه تهرانJournal Article19700101BACKGROUND: Contagious and environmental bacteria are current causes of mastitis and Bulk Tank Bacteria Count (BTBC). Beside other hygienic procedures related to controlling mastitis, Post-Milking Teat Dipping (PMTD) with a suitable teat antisepsis has a special place and can play an important role in the kind of herd mastitis and decreasing the Total Bacteria Count (TBC). OBJECTIVES: This study was performed to evaluate the efficiency of short-time changing of PMTD solution on count and kind of milk tank bacteria. METHODS: This study was conducted in 2 large dairy farms that their current antisepsis was iodophor components in 4 periods around Tehran during March to August 2010. In each 4 periods after the last time that iodophor was used, milk transfer tank sample was collected and 3 tests include Bulk Tank Somatic Cell Count (BTSCC), milk quality tests and bacterial isolation were performed. Then, antisepsis was replaced with chlore components for at least 2 weeks. At the end, another milk tank sample was obtained and tests were done again. RESULTS: Sectional changing of iodophor with chlore components in all 4 periods, according to decreasing in TBC, Coliform count, preliminary incubation count, laboratory pasteurized count, Staphylococcus count and Streptococcus count caused increasing the quality of milk and decreasing the mastitis. CONCLUSIONS: Changing in post-milking teat dipping has positive effect on quality of raw milk.زمینه مطالعه: باکتریهای واگیردار و محیطی از جمله علل متداول ورم پستان و تعداد باکتریهای موجود در تانک شیر محسوب میشوند. در کنار سایر اقدامات بهداشتی کنترل ورم پستان، ضدعفونیکردن سرپستانکها پس از دوشش با یک محلول مناسب از جایگاه ویژهای برخوردار است و میتواند نقش مهمی در نوع ورم پستان گله و کاهش تعداد کل باکتریهای شیر داشته باشد. هدف: این مطالعه بهمنظور بررسی کارآیی تغییر مقطعی مایع ضدعفونی سرپستانک پس از دوشش بر تعداد و نوع باکتریهای تانک شیر انجام شد. روش کار: این بررسی در 2 دامپروری بزرگ اطراف تهران که محلول رایج ضدعفونی سرپستانکها آنها ترکیبات یدوفور بود طی 4 مقطع زمانی در نیمه اول سال 1389 انجام شد. در هر 4 دوره پس از آخرین باری که محلول یده برای ضدعفونی سرپستانکها استفاده شد، یک نمونه از تانک حمل شیر اخذ و 3 تست کلی شمارش سلولهای سوماتیک در شیر مخزن کل، تستهای کیفیت شیر و تستهای جداسازی و شناسایی پاتوژنهای مسبب ورم پستان انجام شد. سپس به مدت حداقل 2 هفته، ترکیب کلره جایگزین یده در ضدعفونی پس از دوشش شد. در خاتمه کار نیز نمونه دیگری اخذ و آزمایشات فوق تکرار شد. نتایج: تغییر مقطعی ماده ضدعفونی از یده به کلره در هر 4 بازه زمانی، با توجه به کاهش سلولهای سوماتیک، تعداد کل باکتریها، شمارش کلیفرمی، شمارش پس از انکوباسیون اولیه، شمارش پس از پاستوریزاسیون آزمایشگاه و شمارش استرپتوکوکها، استافیلوکوکها و سایر پاتوژنهای مسبب ورم پستان، باعث افزایش کیفی شیر و کاهش ورم پستان در سطح گله شد. نتیجهگیرینهایی: تغییر مقطعی ماده ضدعفونی سرپستانکها پس از دوشش، تاثیر مثبتی بر کیفیت شیر خام دارد. https://jvr.ut.ac.ir/article_28501_31521af97a2626277a43071aec7cef52.pdfدانشگاه تهرانمجله تحقیقات دامپزشکی
(Journal of Veterinary Research)2008-252567320120922Comparision of auricle and external ear canal fungal flora between healthy domestic short-hair and Persian catsمقایسه فلور قارچی مجرای شنوایی خارجی و لاله گوش گربههای سالم موکوتاه اهلی و ایرانی2512562850210.22059/jvr.2012.28502FAشهرامجمشیدیگروه علوم درمانگاهی، دانشکده دامپزشکی دانشگاه تهران0000-0003-2182-2196شهرامجمشیدیگروه علوم درمانگاهی، دانشکده دامپزشکی دانشگاه تهرانعلیرضاخسرویمرکز تحقیقات قارچ شناسی، دانشکده دامپزشکی دانشگاه تهران0000-0002-6777-5930حسام الدیناکبرینگروه اپیدمیولوژی و بهداشت مواد غذایی، دانشکده دامپزشکی دانشگاه تهرانJournal Article19700101BACKGROUND: Fungal agents are considered as one of the most prevalent organisms in external otitis. OBJECTIVES: The aim of this study was to compare the fungal flora of external ear canal and concave surface of auricle in healthy Persian and Domestic Short Hair (DSH) cats. METHODS: Samples were collected from 120 healthy cats (60 Persians and 60 DSH) with swab and cellophane tape. RESULTS: Out of 103 (85.8%) organisms isolated from cats, 83 (80.6%) were identified as molds. infection with Dermatophytes were detected in 3 (5%) samples. Yeasts were also present in 20 (19.4%) cats. Based on the results of this study there wasn't any significant difference in fungal flora of the ear canal between Persian and DSH cats. CONCLUSIONS: Ear canal and pinna in most of healthy cats harbor fungal filamentous and yeast organisms that maybe pathogenic in suitable conditions. Furthermore dermatophyte organisms in apparently healthy cats can be transmitted to their owners.زمینه مطالعه: قارچها یکی از عوامل شایع بیماریزا در التهاب مجرای شنوایی خارجی بشمار می روند. هدف: هدف این مطالعه مقایسه فلور قارچی مجرای شنوایی خارجی و بخش مقعر لاله گوش گربههای نژاد ایرانی و موکوتاه اهلی سالم بود. روش کار: نمونه برداری از 120 قلاده گربه سالم (60 قلاده نژاد ایرانی و 60 قلاده نژادموکوتاه اهلی) با استفاده از روش نوار چسب و سواب انجام شد. نتایج: از مجموع 103 مورد کشت مثبت، 83 مورد (6/80)% مربوط به قارچهای رشته ای بود. عفونتهای درماتوفیتی در 3 مورد (5)% تشخیص داده شد. آلودگیهای مخمری نیز در20 مورد (4/19)% وجـود داشـت. بـراسـاس نتـایـج ایـن مـطـالعـه تفـاوت معنـیداری بیـن فلـور قـارچـی گـوش در گـربـههای ایرانی و موکوتاه اهلی وجود نداشت. نتیجهگیرینهایی: در مجرای شنوایی و لاله گوش بسیاری از گربه های سالم قارچ های مخمری و رشته ای وجود دارد که در صورت فراهم شدن شرایط مناسب ممکن است شکل بیماریزا پیدا کنند. همچنین عوامل درماتوفیتی ممکن است در گربههای به ظاهر سالم به صاحبانشان منتقل شود.https://jvr.ut.ac.ir/article_28502_753f02cfa981c58f5788230fcf621ca0.pdfدانشگاه تهرانمجله تحقیقات دامپزشکی
(Journal of Veterinary Research)2008-252567320120922Ruminal ciliated protozoa in Baloochi and Sindhi Camel breedsتکیاختههای مژکدار شکمبه در شترهای نژاد بلوچی و سندی2572632850310.22059/jvr.2012.28503FAداریوشعلیپورگروه علوم دامی، دانشکده کشاورزی دانشگاه بوعلی سیناJournal Article19700101BACKGROUND: The study of rumen protozoan frequency and population diversity in different regions' ruminants, moreover than increasing the information about diversity of protozoa, shows the relationship within the species of ruminants, partially. OBJECTIVES: The aim of this research was to study of ruminal ciliate population in one-humped camels of Baloochi (n=14) and Sindhi (n=6) strains. METHODS: The samples were collected from rumen after slaughter. Samples then were transferred into formalin bottles. At first, all the ciliates were counted and their genus and species were determined. RESULTS: The mean of ciliates were 29.4×104 in Baloochi and 35.6×104 in Sindhi camels per each milliliter of ruminal content. Entodinium dubardi, Diplodinium cameli, Epidinium ecaudatum, Epidinium caudatum and Caloscolex camelinus were observed in both breeds. Frequency of Epidinium caudatum in Sindhi camels (15×104 per ml) was significantly higher than Baloochi camels (12×104 per ml; p<0.001). Diplodinium dentatum was seen only in Baluchi (18.1×104 per ml), whereas Eudiplodinium maggii could be observed only in Sindhi camels. CONCLUSIONS: The population of ciliated ruminal protozoa is very similar in two breeds. However, some of protozoa species exclusively present in one species of studied camels and are specific to the related host.زمینه مطالعه: بررسی تعداد و تنوع جمعیتی تکیاختههای شکمبه در نشخوارکنندگان مناطق گوناگون علاوه بر افزودن اطلاعات در زمینه تنوع گونههای تک یاخته، تا حدی میزان قرابت حیوانات نشخوارکننده را نشان میدهد. هدف: هدف از این پژوهش، مطالعه جمعیت تکیاختههای مژکدار در شکمبه شترهای یککوهانه از نژادهای بلوچی (14 نفر) و سندی (6 نفر) بود. روش کار: از محتویات شکمبه پس از کشتار نمونهبرداری شد. نمونهها به داخل ظرف حاوی فرمالین منتقل شدند. در ابتدا تعداد کل تکیاختهها شمارش و سپس سلولها در حد جنس و گونه شناسایی شدند. نتایج: میانگین تعداد تکیاختههای مژکدار در نژاد بلوچی 104×4/29 و در نژاد سندی 104×6/35 به ازای هر میلیلیتر محتویات شکمبه بود. در هر دو اکوتیپ گونههای انتودینیوم دوباردی، دیپلودینیوم کملی، اپیدینیوم ایکوداتوم، اپیدینیوم کوداتوم و کالواسکولکس کملینوس مشاهده شد. فراوانی اپیدینیوم کوداتوم در شترهای سندی /mL(104×15) نسبت به بلوچی /mL(104×12) بیشتر بود (001/0p<.) گونه دیپلودینیوم دنتاتوم فقط در نژاد بلوچی /mL(104× 1/18) و گونه یودیپلودینیوم مگی تنها در نژاد سندی مشاهده شد. نتیجهگیرینهایی: جمعیت مژکداران شکمبه در هر دو نژاد شباهت زیادی به همدیگر دارند. در عین حال، تعدادی از گونهها منحصراً در یک اکوتیپ از شترها وجود دارند و برای میزبان مربوطه اختصاصی هستند.https://jvr.ut.ac.ir/article_28503_dd0f3777be083b20a2c5c9614e6bbff2.pdfدانشگاه تهرانمجله تحقیقات دامپزشکی
(Journal of Veterinary Research)2008-252567320120922Clinical and histopathological evaluations of local honey application in the healing of experimental wounds in dogارزیابی بالینی و هیستوپاتولوژیکی کاربرد موضعی عسل بر التیام زخمهای تجربی در سگ2652712850410.22059/jvr.2012.28504FAسیدجاویدآل داودگروه جراحی، دانشکده دامپزشکی دانشگاه ارومیهامیدنجفیگروه جراحی، دانشکده دامپزشکی دانشگاه ارومیهسید جاویدآل داودگروه علوم درمانگاهی، دانشکده دامپزشکی دانشگاه تهرانفرنودشکوهی ثابت جلالیگروه جراحی، دانشکده دامپزشکی دانشگاه ارومیهامیر عباسفرشیدگروه پاتولوژی، دانشکده دامپزشکی دانشگاه ارومیه، ارومیهسانازرحمانیگروه جراحی، دانشکده دامپزشکی دانشگاه ارومیهJournal Article19700101BACKGROUND: Honey has been generally used in traditional medicine for healing different kind of wounds. In this research complex, the clinical and histopathological effects of West Azarbayjan non-boiled honey in healing process of surgical wounds (cuts) were evaluated. OBJECTIVES: This study was performed to evaluate the effect of honey on healing time and duration of wound closing in dog. METHODS: 30 dogs, each weight was almost 25kg, were divided into 2 clinical (n=10) and histopathological (n=20) groups. In each group, after surgical preparation and anesthesia surgical wounds were produced by a similar pattern and size (rectangle; 25×50 mm2) in the thoracolumbar region. Wounds on the left side arbitrary taken as treatment group and on the right side as control group. Postoperative treatment in the honey group was included daily wound irrigation with normal saline and then topical application of 20g honey. In the control group only irrigation with normal saline was performed. Clinical and histopathological parameters were evaluated in each group 7, 14, 21 and 28 days after operation. RESULTS: Honey caused in acceleration an healing and surgical wound closure and in decreasing the level of infection and secretion in the experiment group in compare to control group which was more significant at days 14 and 28 (p<0.05). Decreasing the area of wound during experiment in honey treated group was 11.1% more than control group. From histopathological aspect, especially from the second week on, less neutrophilic chemotaxis was found in treatment group than in the control group and in treatment group the compact connective tissue was developed more rapidly. CONCLUSIONS: West Azarbayjan non-boiled honey is potentially effective in surgical wound healing.زمینه مطالعه: عسل از دیرباز در طب سنتی برای التیام انواع زخمها مورد استفاده قرار میگرفته است. در این مجموعه پژوهشی تاثیرات بالینی و هیستوپاتولوژیکی عسل خام و فرآورینشده آذربایجان غربی در روند التیامی زخمهای جراحی (بریدگیها) مورد ارزیابی قرار گرفت. هدف: این مطالعه بهمنظور بررسی و برآورد اثر عسل بر درمان زخمهای تجربی در سگ و نقش آن در سرعت و کیفیت کاهش مساحت زخم در زمان مشخص انجام شد. روش کار:30 قلاده سگ هر کدام به وزن تقریبی Kg25-20 در 2 گروه مطالعه بالینی (10 قلاده) و مطالعه هیستوپاتولوژیکی (20 قلاده) تقسیم شدند. در هر گروه پس از آمادهسازی جراحی و بیهوشی، زخمهای جراحی با ابعاد یکسان (مستطیل؛ 2mm25×50)در سطح پشتی (ناحیه سینهای– کمری) ایجاد شد. بهطور قراردادی زخمهای طرف چپ بهعنوان گروه درمان و زخمهای طرف راست بهعنوان گروه شاهد در نظر گرفته شدند. در گروه درمان پس از شستشوی زخمها با سرم فیزیولوژیک، یک لایه عسل g20 روی زخمها مالیده شد. در گروه شاهد، زخمها فقط با سرم فیزیولوژیک شستشو داده شدند. متغیرهای بالینی و هیستوپاتولوژیکی در روزهای 7، 14، 21 و 28 بعد از عمل مورد ارزیابی قرار گرفتند. نتایج: عسل سبب تسریع روند التیام و سرعت بستهشدن زخمهای جراحی و کاهش میزان ترشح و عفونت در گروه درمان در مقایسه با گروه شاهد شد که در روزهای 14 و 28 بهطور معنیداری بیشتـر جلـب نـظـر نمـود (05/0p<.) کاهش مساحت زخم طی دوره تحقیق، در گروه درمانشده با عسل 1/11% بیش از گروه شاهد بود. از لحاظ هیستوپاتولوژیکی، از هفته دوم به بعد نفوذ نوتروفیلها و ترشحات عفونی در گروه درمان نسبت به گروه شاهد کاهش پیدا کرد و همچنین در گروه درمان، بافت همبند ترمیمی با سرعت بیشتری تشکیل شد. نتیجهگیرینهایی: عسل خام و فرآورینشده آذربایجان غربی بهطور بالقوه بهعنوان دارو در تسریع التیام زخمهای جراحی موثر است.https://jvr.ut.ac.ir/article_28504_0d68700f023cd56c10e9a80f4169ae69.pdfدانشگاه تهرانمجله تحقیقات دامپزشکی
(Journal of Veterinary Research)2008-252567320120922Anatomical and histological study on thyroid gland in one humped camel (Camelus dromedarious)ساختار تشریحی و بافتشناسی غده تیروئیددر شتر یک کوهانه2732782850510.22059/jvr.2012.28505FAسید جواداحمدپناهیگروه علوم پایه، دانشکده دامپزشکی دانشگاه سمنان0000-0001-5082-6415محمد حسنیوسفیگروه علوم پایه، دانشکده دامپزشکی دانشگاه سمنانJournal Article19700101BACKGROUND: Thyroid is an endocrine gland that influences many organs of the body and plays an important role in the metabolism of animals. However, little researches have been done about anatomical and histological characteristics of camel thyroid glands in Iran. OBJECTIVES: The aim of this study was to determine the anatomical and histological structure of thyroid gland in one-humped camel. METHODS: In this research, the anatomical characteristics and histological structure of the thyroid glands of 40, 6-10 year old one-humped, camels (20 males and 20 females) were studied by sectioning and staining with Haematoxylin & Eosin, Verhoeff and Toluidine blue by light microscope. RESULTS: The thyroid gland of one-humped camel was situated in lateral surface of the trachea. The right lobe was located slightly cranial to the left one lying on the caudal aspect of the larynx while both lobes were connected together by isthmus on the ventral surface of trachea. Maximum length, width and thickness of thyroid gland were 5.15±0.65, 2.25±0.75 and 0.9±0.5 cm, respectively in male camels and 5.55±0.5, 2.65±0.3 and 0.9±0.52 cm, respectively in female camels. Weights of the thyroid gland in male and female camels were 51.69±0.52 and 53.07±0.25 g, respectively. Histologically, the thyroid gland contained follicles, follicular epithelium and parafollicular cells in microscopic examination. The parafollicular cells were about 5% of the cell population. Large follicles were located in peripheral margin whereas small ones in central part of the gland. Central parts of the gland had richer vascular base in comparison with the peripheral parts. CONCLUSIONS: Anatomically and histologically, the thyroid gland of one-humped camel has no remarkable difference with other domestic mammals.زمینه مطالعه: تیروئید از جمله غدد درونریزی است که بر بسیاری از اندامهای بدن تأثیر گذاشته و در متابولیسم بدن حیوانات نقش مهمی ایفا میکند. با این حال، پژوهشهای انجامشده در ایران در مورد خصوصیات آناتومیکی و بافتشناسی این غده در شتر اندک است. هدف: هدف از انجام این مطالعه، بررسی ساختار تشریحی و بافتشناسی غده تیروئید در شتر یککوهانه بود. روش کار: در این مطالعه که بر روی 40 نفر شتر 10-6ساله (20 نفر شتر نر و 20 نفر شتر ماده) صورت گرفت، ساختار تشریحی غده تیروئید از نظر خصوصیات مرفولوژیکی و توپوگرافی و همچنین ساختار بافتشناسی، پس از تهیه مقطع و رنگآمیزیهای هماتوکسیلین و ائوزین، ورهوف و تولوئیدینبلو با استفاده از میکروسکوپ نوری مورد بررسی قرار گرفت. نتایج: غده تیروئید شتر یککوهانه در سطح جانبی نای قرار داشت و لوب راست آن جلوتر از لوب چپ و بلافاصله در سمت خلفی غضروف حنجره قرار گرفته بود. دو لوب توسط تنگهای که در سطح شکمی نای قرار گرفته به یکدیگر متصل میشدند. بیشترین طول، عرض و ضخامت غده تیروئید در جنس نر بهترتیب cm 65/0 ± 15/5، 75/0 ± 25/2 و 5/0 ± 9/0 و در جنس ماده cm 5/0 ± 55/5، 3/0 ± 65/2 و 52/0 ± 9/0 بود. وزن غده تیروئید در دو جنس نـر و مـاده بهترتیب g 52/0 ± 69/51 و 25/0 ± 07/53 بود. از نظر بافتشناسی، غده تیروئید واجد فولیکول، بافت پوششی فولیکولر و سلولهای پارافولیکولر بود و سلولهای اخیر تقریباً 5% جمعیت سلولی غده را به خود اختصاص دادند. اغلب فولیکولهای بزرگ و غیرفعال در قسمتهای محیطی غده و فولیکولهای کوچک و فعال در قسمت مرکزی غده قرار داشتند. قسمتهای مرکزی غده در مقایسه با قسمتهای محیطی از بستر عروقی غنیتری برخوردار بودند. نتیجهگیری نهایی: غده تیروئید در شتر یککوهانه از نظر ساختار تشریحی و بافتشناسی تفاوت قابل توجهی با سایر پستانداران اهلی ندارد. https://jvr.ut.ac.ir/article_28505_3879a0e5b92ace96c5d3fa388ee7205e.pdfدانشگاه تهرانمجله تحقیقات دامپزشکی
(Journal of Veterinary Research)2008-252567320120922Morphometrical and histometrical study on Syrian mice testis treated with pure phenolمورفومتری و هیستومتری بیضه موش سوری تیمارشده با فنل خالص2792842850610.22059/jvr.2012.28506FAزهراطوطیانگروه علوم پایه، دانشکده دامپزشکی دانشگاه تهراننادرگودرزیگروه علوم پایه، دانشکده دامپزشکی دانشگاه تهرانسیمینفاضلی پورگروه آناتومی، واحد پزشکی تهران، دانشگاه آزاد اسلامیجمیلهسالار آملیگروه علوم پایه، دانشکده دامپزشکی دانشگاه تهرانعلیرضاباهنرگروه بهداشت مواد غذایی، دانشکده دامپزشکی دانشگاه تهرانJournal Article19700101BACKGROUND: Phenol is a toxic organic chemical found in many foods and chemicals in our environment. OBJECTIVES: Regarding to the wide use of phenol and its harmful effects, this study was done to determine the effect of pure phenol on morphometrical and histometrical structure of testis. METHODS: 24 mature male Syrian mice divided to one control and 3 treatment groups that received pure phenol at 30, 75 and 100 mg/kg doses through gavage during 35 days. Finally, body, testis and tunica albuginea layer weight, gonadosomatic index (GSI) and length, width and thickness of the testis were measured. For histometrical assessment, the diameter of seminiferous tubules and the thickness of germinal layer were measured. RESULTS: Body weight in 75 and 100 mg/kg doses (2.02±4.09 and 2.33±3.35g, respectively) had significant decrease (p<0.05) comparing with control group (10.16±3.97g). The difference in weight, length, width and thickness of testis between treated groups and control group was not significant, but the GSI in 30, 75 and 100 mg/kg doses (0.53±0.11, 0.53±0.07, 0.5±0.07%, respectively) had significant increase (p<0.05) comparing with control group (0.088±0.0083%). Weight of tunica albuginea layer had increased significantly (p<0.05) only at dose of 75 mg/kg (0.01±0.006g) comparing with control group (0.002±0.002g). There were significant differences (p<0.05) in diameter of seminiferous tubules in control group (100.42±12.41µm) comparing with 30 mg/kg (130.18±49.14 µm) and 75 mg/kg doses (156.89±53.36µm) and thickness of germinal layer in control group (47.96±18.42 µm) comparing with 30 mg/kg (37.18±14.44 µm) and 75 mg/kg (30.13±50.04 µm) doses. CONCLUSIONS: Pure phenol can cause changes in body weight, GSI and histometrical structure of testis.زمینه مطالعه: فنل ماده شیمیایی آلی سمی است که در مواد غذایی و شیمیایی محیط اطراف ما یافت میشود. هدف: با توجه به کاربرد وسیع و اثرات مخرب فنل خالص، این مطالعه برای تعیین تاثیر آن بر ساختار مورفومتری و هیستومتری بیضه انجام شد. روش کار: 24سر موش سوری نر بالغ در یک گروه کنترل و 3 گروه تجربی، برای مدت 35 روز دوزهای mg/kg 30، 75 و 100 فنل خالص را از طریق گاواژ دریافت کردند. در پایان، وزن بدن، بیضهها و سپیدپرده، میزان شاخص گنادی و همچنین طول، عرض و ضخامت بیضه تعیین شد. در مطالعه هسیتومتریک، قطر لولههای اسپرمساز و ضخامت اپیتلیوم ژرمینال اندازهگیری شد. نتایج: وزن بدن در دوزهای mg/kg 75 و 100 (بهترتیب g 09/4±02/2 و 55/3±33/2) در مقایسه با گروه کنترل g(97/3±16/10)کاهش معنیداری داشت (05/0p<). درحالیکه وزن، طول، عرض و ضخامت بیضهها در گروههای تجربی نسبت به گروه کنترل اختلاف معنیداری نداشت، ولی شاخص گنادی در دوزهای mg/kg 30، 75 و 100 (بهترتیب 11/0±53/0، 07/0 ±53/0و07/0±5/0 )% در مقایسه با گروه کنترل (0083/0±088/0)% افزایش معنیداری داشت (05/0p<.) وزن سپیدپرده تنها در دوزmg/kg 75 g(006/0±01/0)نسبت بـه گـروه کنتـرل g(002/0±002/0) افـزایـش معنـیداری نشان داد (05/0p<.) قطر لولههای اسپرمساز در دوزهای mg/kg 30 و 75 (بهترتیب mm44/49 ± 18/130و mm36/53± 89/156) نـسـبـت بـه گـروه کنتـرل (mm41/12± 42/100) و ضخـامـت اپیتلیـوم ژرمینـال (بـهتـرتیـب mm44/14±18/37 و mm04/5 ± 13/30) نـسـبــت بــه گـروه کـنـتـرل (mm42/18± 96/47) اخـتـلاف مـعـنـیداری داشـت (05/0p<.) نتیجهگیرینهایی: فنل خالص میتواند موجب تغییراتی در وزن بدن، میزان شاخص گنادی و ساختار هیستومتریک بیضه شود.https://jvr.ut.ac.ir/article_28506_4c0218f59aca6c9e6a2bfa9766a416eb.pdfدانشگاه تهرانمجله تحقیقات دامپزشکی
(Journal of Veterinary Research)2008-252567320120922Effects of Viscum album and Nigella sativa extracts on survival rate, growth factors and resistance to Aeromonas hydrophila infection in gold fish (Carassius auratus)اثر عصاره دارواش و سیاه دانه بر بقاء فاکتورهای رشد و مقاومت در برابر عفونت با آئروموناس هیدروفیلا در ماهی طلایی2852902850710.22059/jvr.2012.28507FAمجتبیعلیشاهیگروه علوم درمانگاهی، دانشکده دامپزشکی دانشگاه شهید چمران اهواز0000-0003-1898-0230مهرزادمصباحگروه علوم درمانگاهی، دانشکده دامپزشکی دانشگاه شهید چمران اهوازJournal Article19700101BACKGROUND: Recently several types of herbal immune and growth stimulants have been used in aquaculture troughout the world. OBJECTIVES: This study was performed to evaluate the effects of oral administration of Viscum album and Nigella sativa extracts, on survival rate, growth factors and resistance against Aeromonas hydrophila infection in gold fish. METHODS: 270 gold fishes were divided into 2 immune and non-immune groups and each group into 3 treatments; V.album, N.sativa and control (each with 3 repeats). Each treatment groups fed for 7 weeks with food supplemented with 0.5% of V.album, N.sativa or water. At the end of treatment, survival rate, growth factors and resistance to A.hydrophila infection were compared among the groups. RESULTS: Percentage of mortality in different groups were 9.33 to 12% and prescription of either extracts has no significant effect on survival of groups (p>0.05). Food conversion rate and percentage of weight gain were 2.56±0.31 and 131.6±25.05% in V.album treatment and 3.12±0.37 and 73.2±4.53% in control treatment, respectively which showed a significant increase (p<0.05), growth factors didn't show any significant difference between N.sativa and control treatments (p=0.15). Mortality rate after bacterial infection showed a significant decrease in V.album treatment (p<0.05) in a way that mortality in V.album treatments of immune and non-immune groups were 40 and 80% and in control treatment were 63.3 and 100%, respectively. N.sativa had no significant effect on mortality after challenge (p=0.45). CONCLUSIONS: Oral administration of V.album in gold fish has similar effects on immune and growth stimulation as those reported in other warm-blooded animals but N. sativa didn't show such effects.زمینه مطالعه: اخیراً، استفاده از محرکهای ایمنی و رشد با منشاء گیاهی در آبزیپروری در سرتاسر جهان رواج یافته است. هدف: این مطالعه بـهمنـظـور بـررسی اثر تجویز خوراکی عصارههای دو گیاه دارواش (Viscum album) و سیاهدانه (Nigella sativa) بر میزان بازماندگی، فاکتورهای رشد و مقاومت در برابر عفونت با آئروموناس هیدروفیلا در ماهی طلایی (Carassius auratus) انجام شد. روش کار: 270 قطعه ماهی طلایی به دو گروه ایمن و غیرایمن و هر گروه به سه تیمار دارواش، سیاهدانه و کنترل (در سه تکرار) تقسیم شدند. ماهیهای هر تیمار به مدت 49 روز با خوراک حاوی5/0% عصاره تغذیه شد، گروه کنترل با خوراک فاقد عصاره تغذیه گردید. در انتهای دوره، میزان بازماندگی، فاکتورهای رشد و مقاومت در برابر عفونت با باکتری آئروموناس هیدروفیلا بین تیمارها مقایسه شد. نتایج: درصد تلفات ماهیها در گروههای مختلف 33/9 تا 12% بود و تجویز این دو عصاره تاثیری در میزان بازماندگی تیمارها نداشت (05/0p>.) ضریب تبدیل غذایی و درصد افزایش وزن در تیمار دارواش بهترتیب 31/0±56/2 و 05/25±6/131% و در تیمار کنترل بهترتیب 37/0±12/3 و 53/4±2/73% بود که در تیمار دارواش افزایش معنیداری نشان داد (05/0p<)، ولی در تیمار سیاهدانه فاکتورهای رشد تغییر معنیداری نسبت به تیمار کنترل نداشتند (15/0=p.) تلفات بعد از چالش باکتریایی نیز در تیمارهای تغذیهشده با دارواش کاهش معنیداری نشان داد (05/0p<)، بهطوریکه تلفات در تیمار ایمن و غیرایمن تغذیهشده با دارواش بهترتیب 40 و 80% بود، درصورتیکه در تیمارهای کنترل بهترتیب 3/63 و 100% بود. سیاهدانه تاثیری در تلفات بعد از چالش ایجاد ننمود (45/0=p.) نتیجهگیرینهایی: مصرف خوراکی عصاره دارواش در ماهی طلایی اثرات تحریک ایمنی و رشد مشابه آنچه در حیوانات خونگرم گزارش شده دارد ولی سیاهدانه فاقد چنین اثراتی است.https://jvr.ut.ac.ir/article_28507_47c73c80f012740679686ee0fac9ef28.pdfدانشگاه تهرانمجله تحقیقات دامپزشکی
(Journal of Veterinary Research)2008-252567320120922Chromosomal study on Zagros pupfish (Aphanius vladykovi)بررسی کروموزومی ماهی کپوردندانی زاگرس ( Aphanius vladykovi)2912962850810.22059/jvr.2012.28508FAفرهادامینیگروه بهداشت و تغذیه دام و طیور، دانشکده دامپزشکی دانشگاه تهران0000-0002-5553-1429آذرهمت زادهدانش آموخته کارشناسی ارشد شیلات، دانشگاه آزاد اسلامی واحد علوم و تحقیقات تهران، آدرس فعلی: گروه شیلات، دانشکده کشاورزی دانشگاه آزاد اسلامی واحد شهر کردJournal Article19700101BACKGROUND: Zagros Pupfish (Aphanius vladykovi) is a native fish of Iran which is found in basins of Chahar Mahal & Bakhtiari province. OBJECTIVES: In this study, the chromosome number and karyotype of Zagros Pupfish were investigated. METHODS: To obtain metaphase chromosome spreads in vivo, 1.2-5.4g fish were injected intraperitoneally by 0.1-0.15 mg/g of 1% colchicine and were humanely killed after being incubated in a well-aerated tank for 4-5 hours at 22-23oC. Hematopoietic, testis or ovary, gill, spleen and liver tissues were isolated from the fish and were fixed with cold Carnoy's solution after being hypotonized in 0.075M KCl. Chromosome spreads were prepared by either splashing of cell suspension or stamping of whole tissues onto slides. Slides were then stained by 10% Giemsa followed by microscopic observation. Suitable metaphase plates were digitally microphotographed and chromosomes were counted and karyotyped. RESULTS: Diploid chromosome number ranged from 42 to 49 with the modal number (2n) of 48. Based on the prepared karyotype, chromosome formula for this species was 12st+36a/t and the number of chromosome arms (FN) was calculated 60. No heteromorphic sex chromosomes could be recognized in this species. CONCLUSIONS: The diploid chromosome number of Zagros Pupfish is similar to other species of the same genus so far investigated.زمینه مطالعه: ماهی کپوردندانی زاگرس (Aphanius vladykovi) از ماهیان بومی ایران است که در آبگیرهای استان چهارمحال و بختیاری یافت میشود. هدف: در این مطالعه، تعداد کروموزومها و کاریوتایپ ماهی کپوردندانی زاگرس مورد بررسی قرار گرفت. روش کار: برای بهدستآوردن گسترشهای کروموزومی متافازی in vivo، ماهیان g4/5-1/2 با کلچیسین 1% به میزان mg 15/0-1/0 به ازای هر گرم از وزن بدن مورد تزریق داخل صفاقی قرار گرفته و پس از نگهداری در مخزن با دمای oC23-22 با هوادهی به مدت 5-4 ساعت، کشته شدند. بافتهای خونساز، بیضه یا تخمدان، آبشش، طحال و کبد از ماهیان جدا و پس از هیپوتونیزاسیون در محلول 075/0 مولار کلرید پتاسیم، در محلول کارنوی سرد تثبیت شدند. گسترشهای کروموزومی به دو روش چکاندن تعلیق سلولی یا مهر زدن از بافتهای مورد نظر تهیه شدند. لامها پس از رنگآمیزی با گیمسای 10% با میکروسکوپ مورد مشاهده قرار گرفتند. پلاکهای متافازی مناسب بهطور دیجیتالی عکسبرداری و کروموزومهای آنها شمارش و کاریوتایپ شدند. نتایج: عدد کروموزومی دیپلویید در دامنه 42 تا 49 قرار داشت و تعداد نماییn(2) آنها 48 بود. براساس کاریوتایپ تهیهشده، فرمول کروموزومی این گونه a/t36+st12 بود و تعداد بازوهای کروموزومی (FN) 60محاسبه شد. در این گونه، کروموزومهای جنسی هترومورفیک قابل تشخیص نبودند. نتیجهگیری نهایی: عدد کروموزومی دیپلویید در ماهی کپوردندانی زاگرس مشابه دیگر گونههای این جنس است که تاکنون بررسی شدهاند.https://jvr.ut.ac.ir/article_28508_7530683cbc6f81586fda37a7d1825f32.pdfدانشگاه تهرانمجله تحقیقات دامپزشکی
(Journal of Veterinary Research)2008-252567320120922Effects of electrolyte balance and dietary protein levels on production performance and carcass parameters in broiler chickens exposed to heat stressتأثیر توازن الکترولیتها و پروتئینهای جیره غذاییبر عملکرد تولید و خصوصیات لاشه جوجههایگوشتی تحت تنش گرمائی2973062850910.22059/jvr.2012.28509FAعلیرضاصفامهرگروه علوم دامی، دانشگاه آزاد اسلامی واحد مراغهمحمدنریمانیگروه علوم دامی، دانشگاه آزاد اسلامی واحد مراغهعلینوبختگروه علوم دامی، دانشگاه آزاد اسلامی واحد مراغهJournal Article19700101BACKGROUND: Changing in protein level and electrolyte balance in diets can be useful in improvement of performance in broilers exposed to heat stress. OBJECTIVES: This experiment was carried out to determine the effects of different levels of protein and electrolyte balance (DCAB) on performance and carcass traits in broiler exposed to heat stress. METHODS: 486 Ross, one-day old broilers were used in a completely randomized design with a 3×3 factorial arrangement in triplicate for a treatment. For performing this, 9 diets were formulated according to NRC recommendation with 3 different protein levels (100, 90 and 80% of NRC recommendations) and electrolyte balance (200, 260 and 320meq/kg). The birds were exposed to heat stress (34±3?C) for 8 hours (10:00 to 18:00). RESULTS: Body weight gain in broilers fed containing 260meq/kg DCAB, were significantly (p<0.05) higher than those fed other levels of DCAB in other periods (starter, grower and total period). The electrolyte balance had significant effect (p<0.05) on feed intake in grower period (14.63gr/day). Dietary protein levels had no significant effect on body weight gain (BWG), feed intake (FI) and feed conversion ratio (FCR) in all periods. There was a significant interaction (p<0.05) between DCAB and protein levels on the BWG an FI (11.5 and 21.11gr/day). Compared to DCAB 320meq/kg, the DCAB 200 and 260meq/kg significantly decreased FCR (0.15 and 0.2, respectively), but FCR did not affect by protein levels. Dietary DCAB had significant effect (p<0.05) on carcass yield (3.25%), breast (1.63%) and relative weights of liver (0.26%) and gizzard (0.56%), but had no significant effect on thigh, heart and abdominal fat. The lower protein level did not affect on carcass traits, with the exception of carcass yield. CONCLUSIONS: 260 meq/kg DCAB and medium 90% protein level of NRC recommendation in heat stress can be used.زمینه مطالعه: تغییر سطوح پروتئین و تعادل الکترولیت جیره میتواند در بهبود عملکرد جوجههای تحت تنش گرمایی مفید واقع شود. هدف: این مطالعه بهمنظور بررسی اثرات سطوح مختلف پروتئین و توازن الکترولیت در جیرهجوجههایگوشتی تحت تنش گرمایی بر عملکرد تولید و صفات لاشه انجام شد. روش کار: 486 قطعه جوجه گوشتی (سویه راس) به روش فاکتوریل 3×3 در قالب طرح کاملاً تصادفی با 3 تکرار برای هر تیمار به مدت 42 روز مورد استفاده قرار گرفت. برای این منظور 9 جیره بر اساس توصیه انجمن تحقیقات ملی NRC() تهیه شد که حاوی سه سطح پروتئین (100، 90 و 80% ، و سه سطح الکترولیت (DCAB) به میزان meq/kg 200، 260 و 320بود. پرندگان روزانه 8 ساعت از ساعت 10 صبح تا 18 عصر تحت تنش گرمایی (C؛3±34) قرار گرفتند. نتایج: جیره غذایی حاوی DCAB، meq/kg260 موجب افزایش وزن بیشتری نسبت به سایر گروهها در دورههـای آزمـایشی (آغازین، رشد و کل دوره) شد (05/0p<.) خوراک مصرفی در دوره رشد g(83/14 روزانه) تحت تاثیر سطوح مختلف توازن الکترولیت قرار گرفت (05/0p<.) سطوح مختلف پروتئین تغییر معنیداری در صفت افزایش وزن و خوراک مصرفی در دورههای آغازین، رشد و کل دوره ایجاد نکرد. اثر متقابل معنیداری بین سطوح مختلف توازن الکترولیت و پروتئین در میانگین افزایش وزن (5/11g روزانه) و خوراک مصرفی (11/21g روزانه) ملاحظه شد (05/0p<.) در حالیکه در کل دوره سطوح توازن الکترولیتی meq/kg 200 و 260، ضریب تبدیل خوراک را در مقایسه با meq/kg 320 بهترتیب 15/0 و 2/0 کاهش داد (05/0p<)، ولی سطوح مختلف پروتئین تاثیری بر ضریب تبدیل خوراک نشان نداد. سطح الکترولیت بر مقدار لاشه قابل طبخ (25/3)%، سینه (63/1)% و وزن نسبی کبد (26/0)% و سنگدان (56/0)% تاثیر معنیدار (05/0)p<نشان داد و سایر ترکیبات لاشه (درصد ران، قلب و چربی حفره بطنی) تفاوت معنیداری نداشت. کاهش سطح پروتئین جیره هم بر ترکیبات لاشه به غیر از درصد لاشه تاثیر معنیدار نداشت. نتیجهگیری نهایی: در تنش گرمایی، سطح الکترولیت meq/kg 260و پروتئین متوسط 90% توصیه NRC قابل استفاده است.https://jvr.ut.ac.ir/article_28509_000b2599bb83b095db0d5e82cc68f69c.pdf