دانشگاه تهرانمجله تحقیقات دامپزشکی
(Journal of Veterinary Research)2008-252560120050421-بررسی اپیدمیولوژیک بیماری پریودنتال در سگهای ارجاعی به بیمارستان دامهای کوچک دانشکده دامپزشکی دانشگاه تهران11944FAدکتر شهرامجمشیدیدکتر سعیدبکائیدکتر حسنبرکتیندکتر رکسانا ابراهیمقرقانیJournal Article19700101Objective: To determine the prevalence of periodontal
disease and gindivitis and their relationships with probable
influencine, University of Tehran, Iran.(1992-2000). Design: Case series. Animals: 300 dogs were Used in the Study.
Material and methods: Animals with 6 months of age and older include in this study. Factors like: age, diet,
content of bone in the diet (hardness of diet) and occlusion
conformation were recorded in each animal. Based on oral examinations and factors like: dental calculus, depth of gingival sulcus, dental mobility and loosing teeth, the
gingival status of the dogs were determined as: healthy, gingivitis (primary and irreversible lesions)and
periodontitis (irreversible and advance cases).
Statistical analysis: Chi-square test and the frequencies in percent. Results: The frequency rate of gingivitis and periodontitis
in the study were 24% and 12% respectively. Age and
occlusion conformation had not any significant influence on disease progression. Small breeds had a higher
tendency for the dental problems(gingivitis=32.8% and
perodontitis=24.8%) in comparison with larger breeds(gingivitis= 19.2% and perodontitis=0.9%).
Periodontal disease was more common in older animals in
a manner that none of the animals over 5 years old had
healthy gingiva. Furthermore the dogs that had access to bone in their diets had lesser periodontal problems (jealthy
gingiva=79.9%). dental calculus deposits were more
abundant and gingival sulcus was deeper in maxillary
forth premolars and first molars teeth but mobility and
loosing problems were more common in incisors. Discussion: With respect to results of this study
periodontal disease was common in dogs referred to small
animal hospital, faculty of Veterinary Medicine University of Tehran. Therefore, especial attebtion should be paid to
the oral hygiene situation and dog’s especially small
breeds and older animals should be fed with a diet sufficient of hard material. J.Fac. Vet.Med. Univ. Tehran.
60,1:1-6,2005.هدف : تعیین تنسبت بیماری پریودنتال و التهاب لثه و ارتباط آن با عوامل فرضی در سگهای ارجاعی به بیمارستان دامهای کوچک دانشکده دامپزشکی دانشگاه تهران در فاصله سالهای 1380-1379.
طرح : گزارش موارد (Case series).
حیوانات: تعداد 300 قلاده سگ.
روش : انتخاب سگهای دارای سن بیش از شش ماه، ثبت مشخصات شامل: سن، جیره غذایی، میزان استخوان در جیره، نحوه قرارگیری فکها و پس از آن معاینه ناحیه دهان و گروهبندی حیوانات به سه دسته سالم، دارای التهاب لثه و مبتلا به التهاب پریودنشیوم بر اساس میزان رسوب جرم دندانی، اندازهگیری عمق شیار لثه، میزان لق شدگی دندان و تعداد دندانهای افتاده و از بین رفته.
تجزیه و تحلیل آماری: محاسبه فراوانی نسبی بر حسب درصد و انجام آزمون آماری مربع کای برای سنجش ارتباط تمامی متغیرهای مستقل این تحقیق با وضعیت سلامتی لثه.
نتایج : میزان فراوانی التهاب پریودنشیوم و بیماری پریودنتال به ترتیب 24 درصد و 12 درصد بود. جنس و نحوه قرار گرفتن فکها با شدت بیماری پریودنتال ارتباط معنیدار نداشت. در نژادهای کوچکتر (التهاب لثه 8/32 درصد و بیماری پریودنتال 8/24 درصد) میزان وقوع بیماری با سگهای بزرگ دارای (التهاب لثه 2/19 درصد و بیماری پریودنتال 9/0 درصد) اختلاف معنیدار بود. همراه با افزایش سن احتمالا استعداد ابتلا به بیماری افزایش پیدا میکند. به طوریکه در این مطالعه هیچ یک از حیوانات بالای 5 سال دارای لثه سالم (التهاب لثه 6/47 درصد و بیمای پریودنتال 4/52 درصد) نبودند. در سگهایی که از جیره واجد استخوان استفاده میگردند 9/79 درصد دارای لثه سالم بودند. میزان رسوب جرم دندانی و افزایش عمق شیار لثه در چهارمین دندان پیش آسیا و اولین دندان آسیای فک بالا بیشتر بود و دندانهای پیش بیشتر در اثر پیشرفت بیماری دچار لق شدگی و از دست رفتن شده بودند.
نتیجهگیری : نتایج این مطالعه اثبات نمود که اولا بیماری پریودنتال یکی از بیماریهای شایع سگهای ارجاعی به درمانگاه دامهای کوچک (36 درصد) را تشکیل میدهد. با توجه به عوامل تاثیرگذارنده باید نسبت به رعایت اصول بهداشتی محوطه دهان و اضافه کردن استخوان به جیره سگهای نژاد کوچکتر همت گمارد. و لازم به ذکر است که در سنین بالاتر از 5 سال با توجه به افزایش استعداد ابتلا به بیماری اهمیت معاینات ناحیه دهان بیشتر خواهد شد.
روش : انتخاب سگهای دارای سن بیش از شش ماه، ثبت مشخصات شامل: سن، جیره غذایی، میزان استخوان در جیره، نحوه قرارگیری فکها و پس از آن معاینه ناحیه دهان و گروهبندی حیوانات به سه دسته سالم، دارای التهاب لثه و مبتلا به التهاب پریودنشیوم بر اساس میزان رسوب جرم دندانی، اندازهگیری عمق شیار لثه، میزان لق شدگی دندان و تعداد دندانهای افتاده و از بین رفته.
تجزیه و تحلیل آماری: محاسبه فراوانی نسبی بر حسب درصد و انجام آزمون آماری مربع کای برای سنجش ارتباط تمامی متغیرهای مستقل این تحقیق با وضعیت سلامتی لثه.
نتایج : میزان فراوانی التهاب پریودنشیوم و بیماری پریودنتال به ترتیب 24 درصد و 12 درصد بود. جنس و نحوه قرار گرفتن فکها با شدت بیماری پریودنتال ارتباط معنیدار نداشت. در نژادهای کوچکتر (التهاب لثه 8/32 درصد و بیماری پریودنتال 8/24 درصد) میزان وقوع بیماری با سگهای بزرگ دارای (التهاب لثه 2/19 درصد و بیماری پریودنتال 9/0 درصد) اختلاف معنیدار بود. همراه با افزایش سن احتمالا استعداد ابتلا به بیماری افزایش پیدا میکند. به طوریکه در این مطالعه هیچ یک از حیوانات بالای 5 سال دارای لثه سالم (التهاب لثه 6/47 درصد و بیمای پریودنتال 4/52 درصد) نبودند. در سگهایی که از جیره واجد استخوان استفاده میگردند 9/79 درصد دارای لثه سالم بودند. میزان رسوب جرم دندانی و افزایش عمق شیار لثه در چهارمین دندان پیش آسیا و اولین دندان آسیای فک بالا بیشتر بود و دندانهای پیش بیشتر در اثر پیشرفت بیماری دچار لق شدگی و از دست رفتن شده بودند.
نتیجهگیری : نتایج این مطالعه اثبات نمود که اولا بیماری پریودنتال یکی از بیماریهای شایع سگهای ارجاعی به درمانگاه دامهای کوچک (36 درصد) را تشکیل میدهد. با توجه به عوامل تاثیرگذارنده باید نسبت به رعایت اصول بهداشتی محوطه دهان و اضافه کردن استخوان به جیره سگهای نژاد کوچکتر همت گمارد. و لازم به ذکر است که در سنین بالاتر از 5 سال با توجه به افزایش استعداد ابتلا به بیماری اهمیت معاینات ناحیه دهان بیشتر خواهد شد.https://jvr.ut.ac.ir/article_11944_7a651f35d774473f57fdca89eed482a2.pdfدانشگاه تهرانمجله تحقیقات دامپزشکی
(Journal of Veterinary Research)2008-252560120050421-بررسی سرولوژیکی لپتوسپروز در گاوهای اهواز11945FAدکتر محمدرحیم حاجیحاجیکلاییدکتر مسعود قربانپور نجفآبادیدکتر غلامرضا عبداللهپورJournal Article19700101Objective: Detection of anti-Leptospira antibody in serum
of cattle in Ahwaz. Design: Field and serological study.
Animals: 645 cattle.
Procedure: Blood samples were taken from jugular vein
of 645 cattle (588 male, 57 female). Sera were stored at -
20°C until ready for use. They were tested, using the microscopic agglutination test (MAT) against 6 live
antigens of leptospiral interogans serotypes. Antigens used
were L.I. gripotyphosa, L.I. hardjo, L.I.
icterohemorrhagica, L.I. pomona, L.I. ballum and L.I.
canicola. Cultures were considered positive if 50ko¾1 or
more of agglutination of leptospires in a dilution of test
serum of 1:100 or greater were found. Statistical analysis: Chi- square test.
Results: Out of the sera samples, 347 (53.79 ko¾1) were
positive for at least one leptospire with percentage distribution among the highest number of reactors 30.07 ko¾1 was due to L.I. gripotyphosa followed by in
descending L.I. Pomona (18.33ko¾1), L.I. canicola
(15.53 ko¾1), L.I. hardjo (14.35 ko¾1), L.I. icterohemorrhagica (11 .55ko ko¾1) and L.I. ballum
(10.l6ko¾l). Totally 35.16ko¾1 of srea showed evidence
of mixed infection. In positive sera the antibody titers of
1:100 (44.42ko¾l), 1:200 (38.44ko¾l), 1:400 (14.54ko¾1) and 1: 800 (1.20ko¾1) were detected. The prevalence of
reactors to leptospiral antigen did not differ with the sex of
animal but had significant difference between industrial and non- industrial farms. Conclusion: In contrast to other studies in Iran, the
Percentage of prevalence of leptospiral infection in Ahwaz
was higher. It may probably due to climatic condition because the weather in Ahwaz is commonly warmer than
other cities of Iran that studied previously. The high
prevalence of infection and dominant titer of 1:100 reveal that leptospiral infection in Ahwaz is
endemicj.Fac. Vet.Med. Univ.Tehran. 60,1:7-14,2005.هدف: جستجوی آنتی بادی ضد لپتوسپیرا در سرم گاوهای اهواز.
طرح : مطالعه میدانی و سرولوژیکی.
حیوانات: 645 راس گاو
روش: نمونه خون از ورید وداج 645 رأس گاو (588رأس ماده، 57 رأس نر) اخذ گردید. سرمها تا زمان آزمایش دردمای Cْ20- سانتیگراد نگهداری شدند. نمونه های سرم با استفاده از 6 نوع آنتی ژن زنده و با روش آگلوتیناسیون میکروسکوپی (MAT) مورد آزمایش قرار گرفتند. آنتی ژن های زنده مورد استفاده در این مطالعه شش سروتیپ لپتوسپیرا اینتروگانس شامل سروتیپهای گریپوتیفوزا ، هارجو‘ ایکتروهموراژیه‘ پومانا‘ بالوم وکانیکولا بودند. نمونه هایی که در آنها بیش از 50 درصد لپتوسپیراها در رقت 1:100 یا بیشتر آگلوتینه می شدند مثبت در نظر گرفته می شدند.
محاسبات آماری : آزمون مربع کای.
نتایج : از مجموع 645 رأس گاو تحت مطالعه 347 رأس (79/53) حداقل به یک سروتیپ واکنش مثبت نشان دادند. از نظر فراوانی سروتیپ ها‘ گریپوتیفوزا با 07/30 درصد دارای بیشترین فراوانی و بعد از آن به ترتیب پومونا (33/18درصد)‘ کانیکولا (53/15درصد)‘ هارجو (35/14درصد)‘ ایکتروهموراژیه (55/11درصد) و بالوم (16/10درصد) قرار داشتند. در 16/35 درصد نمونه ها عیار سرمی مثبت بر ضد بیش از یک سروتیپ مشاهده شد. نمونه های مثبت عیارهای 1:100 به میزان 42/44 درصد‘ 1:200 به میزان 44/38 درصد‘ 1:400 به میزان 54/14 درصد و 1:800 به میزان 20/1 درصد داشتند. بررسیهای آماری نشان داد که از نظر درصد آلودگی سرمی بین دو جنس نر و ماده اختلافی وجود ندارد اما بین گاوداریهای صنعتی و سنتی اختلاف معنی داری وجود دارد.
نتیجه گیری: در مقایسه با سایر مطالعات مشابه که در ایران صورت گرفته است آلودگی به لپتوسپیرا در اهواز بیشتر بوده‘ که این احتمالاً متأثر از وضعیت آب و هوایی اهواز است که معمولاً گرمتر از سایر شهرهایی است که قبلاً مطالعات مشابهی در آنها انجام شده است. فراوانی بالای آلودگی و بالا بودن عیارسرمی 1:100 مبین حضور اندمیک عفونت لیپتوسپیرائی در اهواز می باشد.https://jvr.ut.ac.ir/article_11945_3ba449493b3015caf67f5e504788801f.pdfدانشگاه تهرانمجله تحقیقات دامپزشکی
(Journal of Veterinary Research)2008-252560120050421-جداسازی و شناسایی قارچهای بیماریزا و ساپروفیت از ضایعات آبشش کپور ماهیان پرورشی (کپور معمولی؛ کپور نقره ای؛ کپور علفخوار)11946FAدکتر فریدفیروزبخشدکتر حسینعلی ابراهیمزادهدکتر علیرضاخسرویJournal Article19700101Objective: Isolation and identification of fungi from gill
lesions.
Samples: Gill speciemens from the common carp
(Cyprinus carpio), silver carp (Hypophthalmichthys molitrix), grass carp (Ctenopharingodon idella). Procedure: The samples were obtained from the five fish farms in Mazandaran province and transferred to
mycology laboratory with ice condition. The samples were inoculated in culture media (Sabouroed glucose agar, glucose pepton agar and corm meal agar+ choloramphenicol).
Statistical analysis: Chi-square and t-test.
Results: Thirty-nine species of fungi were isolated from
the gill lesions. The most important pathogenic fungi were Branchiomyces, Saprolegnia, Fusarium, Phoma and
Exophiala. The most frequency isolated fungi were
Fusarium (46.4ko¾1) and saprolegnia (25ko¾1), whereas Exophiala (3.6ko¾1) was showen the lowest frequency. Conclusion: This is the first report of isolation of
Branchiomyces, Phoma and Exophila from fish in Iran. It
is concluded that the above-mentioned isolated pathogenic fungi may play an important rule in fish diseases. Thus,
this study should be continued into the future.
J.Fac.Vet.Med.Univ.Tehran. 60,1:15-19,2005.هدف: جداسازی قارچها از ضایعات آبشش کپورماهیان پرورشی استان مازندران
نمونه ها: نمونه های آبشش از کپور معمولی (Cyprinus carpio)‘ کپور نقره ای (Hypophthalmichthys molitrix) و کپور علفخوار (Ctenopharingodon idella).
روش: ابتدا سطح آبشش توسط آب مقطر استریل شستشو داده شد. سپس قطعاتی از آبشش به روش استریل جدا و پس از نگهداری در لوله های استریل‘ به آزمایشگاه منتقل شدند. پس از آن در محیطهای سابوروگلوکزآگار و کورن میل آگار کشت داده شدند.
تجزیه و تحلیل آماری: آزمون مربع کای و آزمون تی.
نتایج در مجموع 39 گونه قارچ از ضایعات آبشش ماهیان جدا و شناسایی گردید. مهمترین قارچهای بیماریزای جدا شده شامل برانکیومایسس‘ ساپرولگنیاها‘ گونه های فوزاریوم‘ فوما و اگزوفیالا بودند. گونه های فوزاریوم (40/64درصد) و ساپرلگنیا (25 درصد) بیشترین فراوانی را داشتند در حالی که اگزوفیالا (6/3 درصد) کمترین فراوانی را در بین قارچهای بیماریزای جدا شده نشان دادند.
نتیجه گیری: در این مطالعه قارچهای برانکیومایسس‘ فوما و اگزوفیالا برای اولین بار در ایران مطالعه نقش مهمی را در بیماریزایی ماهی داشته باشند. بنابراین برای بررسی این موضوع به مطالعات بیشتری در آینده نیاز است.https://jvr.ut.ac.ir/article_11946_2ac965ee8ef3ea02a0d225320430b3ad.pdfدانشگاه تهرانمجله تحقیقات دامپزشکی
(Journal of Veterinary Research)2008-252560120050421-جداسازی ریمرلاآناتی پستیفر از اردکهای بومی منطقه رشت11947FAدکتر محمودجمشیدیاندکتر منصورمیاحیدکتر لیلابابازادهJournal Article19700101Objective: Investigation of the presence of R. anatipestife
r in Rasht area (North of Iran).
Samples: 109 domestic ducks and 33 hen and rosters.
Procedure: Samples were collected from pasteurellosis
suspected birds on the basis of clinical signs and gross
lesions. Tissue samples from liver, lungs, air sacs, heart
blood and synovial fluid of each suspected birds were
cultured on blood agar according routine methods. The
cultures were incubated under candle jar at 37 c for 24-72
hours. Isolated pasteurella spp. Was identified on the basis
of colony and cell morphology and biochemical reactions.
Isolates of Riemerella assigned to species according Rimller 1998.
Results: P. multocida was isolated from 46 (42.2ko¾1) out
of 109 ducks, and from 12 (63.3ko¾1) of 33 hen and
rosters. R. anatipestifer was isolated from 13 (11.9ko¾l)
ducks but nither from hens nor from rosters. Other species of pasteurella viz. P. gallinarum and P. hemolytica were
not isolated. Antimicrobial sensitivity test of isolated
Riemerella showed that the most sensitive antibiotics were flumoquine, trimetoprim with 92.3ko¾1 and the most resistance antibiotics was oxytetracycline (30.8ko¾1) and
penicillin (23. lko3%l).
Conclusion: This investigation revealed that R. anatipestifer is present in domestic Ducks in this area, but
not in domestic hen and rosters.
J.Fac. Vet.Med. Univ.Tehran. 60,1:21-23,2005.هدف: بررسی وجود ریمرلاآناتی پستیفر (Riemerella anatipastifer) در بین اردکهای بومی منطقه رشت استان گیلان.
نمونه ها: تعداد 109 قطعه اردک محلی و 33 قطعه مرغ و خروس محلی.
روش: نمونه ها از لحاظ کلینیکی و کالبدگشایی بررسی شدند. مواردی که در تشخیص اولیه کلینکی و کالبدگشایی پاستورلوز تشخیص داده می شدند مورد بررسی باکتریولوژیک قرار می گرفتند. در تمامی موارد پس از کالبد گشایی از ارگانهای کبد‘ مغز‘ ریه‘ کیسه های هوایی‘ خون قلب و مایع مفصلی به روش آسپتیک نمونه برداری و در محیط مغذی آگار خون دار کشت و به روش متداول باکتریولوژیک جداسازی و بر اساس خصوصیات بیوشیمیایی باکتریهای جداسازی شده تعیین هویت می گردیدند. جدایه های ریمرلاآناتی پستیفر بویژه از گونه های پاستورلا (مولتاسیدا‘ گالینارم و همولیتیکوم) و همچنین گونه یرسینیا سود و توربرکولوزیس بر اساس خصوصیات بیوشیمیایی Rimler 1998 متمایز گردیدند.
نتایج: از 33 قطعه مرغ و خروس محلی 12 مورد (3/63 درصد) پاستورلامولتاسیدا و از 109 قطعه اردک 46 مورد (2/42درصد) پاستورلامولتاسیدا و 13 مورد (9/11درصد) ریمرلاآناتی پستیفر جدا گردید. از هیچ یک از مرغ و خروسها ریمرلاآناتی پستیفر جدا نشد. نه از مرغ و خروسها و نه هیچ یک از اردکها‘ دیگر گونه های پاستورلا یعنی پاستورلاگالینارم و پاستورلاهمولیتیکا جدا نگردید. الگوی حساسیت ریمرلا به آنتی بیوتیک ها نشان داد که فلوموکئین و تریمپتوپریم حساسترین (3/92درصد) و اکسی تتراسیکلین (8/30درصد) و پنی سیلین 1/23درصد) مقاومترین آنتی بیوتیک ها بودند.
نتیجه گیری: این مطالعه نشان داده است که ریمرلاآناتی پستیفر در بین اردکهای محلی منطقه رشت وجود دارد ولی در بین مرغ و خروسهای محلی منطقه احتمالاً شایع نیست.https://jvr.ut.ac.ir/article_11947_de018712ab41519bdf3b844b5c8ac3f2.pdfدانشگاه تهرانمجله تحقیقات دامپزشکی
(Journal of Veterinary Research)2008-252560120050421-بررسی شیوع بافتهای غیرمجاز در کالباس خشک ممتاز براساس تعیین شاخص های شیمیایی هیدروکسی پرولین و کلاژن مربوط به کارخانه های تولید کننده این فرآوردهها در تهران11948FAدکتر ابوالفضلکامکاردکتر سعیدبکاییدکتر محمودبهروزیدکتر نوردهررکنیJournal Article19700101Objectives: To determine hydroxyproline and connective
tissue in heated meat products (dry sausage momtaze)
marketed in Tehran in order to determination of protein quality in this Product.
Design: Cross- Sectional.
Number samples: 60 samples from dry sausage
(Momtaze). Procedure: In this survey 60 samples of dry sausage (Momtaze) contain meat more than 70ko¾1 produced by
12 factories, selected Via haphazardly sampling and the
hydroxyproline, collagen and collagen! crude protein contents were analyzed in all samples by spectrophotometric method.
Statistical analysis: Means and standard errors of
hydroxyproline, collagen and collagen! crude protein were determined and then analyzed by one-way analysis of variance method.
Results: This survey showed that means of
hydroxyproline, collagen and collagen/crud protein in
l00gr dry sausage (Momtaze) produced by 12 factories,
were in order: 0.18 0.01, 1.42±0.04 and 9.74±0.3 respectively. There were not significant differences between them.
Conclusion: Chemical procedures such as histological procedures have high accuracy and suggested that it should be used for control quality in practice to determine connective tissue content and to detect adulteration such as
un permitted tissues in heated meat products in order to
standardize heated meat products. J.Fac.Vet.Med.Univ. Tehran.60,1:25-30,2005.هدف: تعیین میزان هیدروکسی پرولین و بافتهای پیوندی کالباس خشک ممتاز عرضه شده در شهر تهران به منظور ارزشیابی کیفیت پروتئینی آن.
طرح: مطالعه توصیفی به روش نمونه گیری اتفاقی.
تعداد نمونه: 60 نمونه از محصول کالباس خشک ممتاز.
روش: در این مطالعه تعداد 60 نمونه از کالباس خشک ممتاز با مقدار گوشت بیش از 70 درصد‘ از 12 کارخانه مختلف تولید کننده این محصول به طور اتفاقی انتخاب گردید و نمونه های مذکور از نظر شاخصهایی نظیر مقدار هیدروکسی پرولین‘ کلاژن و نسبت کلاژن به پروتئین خام با روش اسپکتروفتومتریک مورد بررسی قرار گرفتند.
تجزیه و تحلیل آماری:در مورد هر شاخص‘ ابتدا میانگین حسابی وخطای معیار داده های به دست آمده از هر کارخانه محاسبه شده و با استفاده از روش آنالیز واریانس یکطرفه بمنظور یافتن اختلاف احتمالی بین کارخانه های مختلف داده های مورد نظر تجزیه و تحلیل گردید.
نتایج: نتایج حاصله نشان داد که میانگین مقدار هیدروکسی پرولین‘ کلاژن ونسبت کلاژن به پروتئین خام در 100 گرم محصول کالباس های خشک ممتاز 12 کارخانه مورد مطالعه به ترتیب 01/0±18/0‘ 04/0±42/1‘ 30/0±74/9 گرم بوده و براساس آزمون آنالیز واریانس یکطرفه در مقایسه هر شاخص در بین کارخانه های مختلف‘ اختلاف معنی داری وجود نداشت.
نتیجه گیری: با توجه به مطالعه انجام شده استفاده از روش شیمیایی به همراه روشهای دیگر نظیر مطالعات هیستولوژیکی در ارزیابی میزان بافت پیوندی و کشف تقلبات احتمالی می تواند از دقت عمل بالایی برخوردار بوده و شایسته است که از این روشها نیز همچون روشهای ارزشیابی بهداشتی محصولات گوشتی (روشهای مربوط به میکروبیولوژی مواد غذایی) در استاندارد نمودن فرآورده های گوشتی تولید شده‘ استفاده نمود.https://jvr.ut.ac.ir/article_11948_0f3f2aac657f64bae90887c898fcadff.pdfدانشگاه تهرانمجله تحقیقات دامپزشکی
(Journal of Veterinary Research)2008-252560120050421-شناسایی نرم تنان خاکزی استانهای گلستان و مازندران11949FAدکتر ا.. بداشتمنصوریانJournal Article19700101Objective: Identification of Land molluscs as possible vectors of snail-transmitted parasitic diseases.
Proposal: Cross-sectional study.
Animals: Snails and slugs.
Procedure: Searching molluscs by hands and naked eyes; garden spade; and sieving litters and sands during july 1999-March 2001. Shells and spirited molluscs were transferred into the jars enclosing a stripe of tracing paper lablled with locality, data of collection and name of collector by a pencil. Shells and spirited animals examined under dissecting microscope.
Results: Thity-two snails and 2 slugs were collected during mollusc survey. Cochlicella acuta was found to be new species for Golestan province; and Iran.
J.Fac. Vet.Med.Univ.Tehran. 60,1:31-36,2005.هدف: شناسایی حلزونهای خاکزی به عنوان میزبانان واسط احتمالی بیماریهای انگلی منتقله به وسیله حلزون می باشد.
طرح: توصیفی – مقطعی است.
حیوانات: نرم تنان خاکزی است.
روش کار: از کلیه مناطق استانهای گلستان و مازندران با وسائل مختلف (دست و چشم و غیر مسلح بیلچه باغبانی برداشت قسمتی از خاکروبه و الک آن) حلزون یابی به عمل آمد. صدفها را به داخل ظروف مناسب ریخته حلزونها و لیسک کشته شده را به داخل ظروف حاوی اتانول 70 درصد منتقل می شدند. کلیه ظروف صدف و نرم تن را با بریده ای از کاغذ کالک که دارای مشخصات محل جمع آوری‘ تاریخ جمع آوری و جمع آور کننده بود با مداد نشانه گذاری و سپس اقدام به تشخیص می شدند.
نتایج: طی چند بار بازدید از 2 استان 32 گونه حلزون و 2 نوع لیسک شناسائی شدند. حلزون کوکلی سلا اکوتا به عنوان گونه جدید برای استان گلستان و ایران معرفی می شود.
بسیاری از بی مهرگان نرم تن از جمل لیسک ها و حلزونهای خاکزی بر غم حضور آنها در گیاه پزشکی به عنوان آفت میوه و سبزیجات‘ ناقل بعضی از انگلهای مشترک بین انسان و دام می باشند. به عنوان مثال کرم انگلی انسان و دام به Dicrocoelium denderiticum دارای دو میزبان واسط است که میزبانان واسط اول آن‘ تعداد قابل ملاحظه ای از حلزون های خاکزی است که بر سفره خاک ایران حضور دارند. همچنین نماتود انگلی Angiostrongylus cantonensis نیز توسط تعدادی حلزون (وآبزی) و لیسک به انسان و حیوان انتقال می یابد. بدین لحاظ از استانهای گلستان و مازندران حلزون یابی به عمل آمد و 32 گونه حلزون و 2 مورد لیسک جمع آوری و شناسائی شدند. حلزون Cochlicella acuta به عنوان گونه جدید برای استان گلستان و ایران گزارش می شود.https://jvr.ut.ac.ir/article_11949_673bc03d3d14eb753323bb69950d21c7.pdfدانشگاه تهرانمجله تحقیقات دامپزشکی
(Journal of Veterinary Research)2008-252560120050421-بررسی ساختار میکروسکوپیک طحال و بافتهای لنفاوی همراه دستگاه گوارش در ماهی قره برون11950FAدکتر محمدتقیشیبانیJournal Article19700101Objective: To study and recognizing the morphologic and
microscopic features of spleen as the most important
lymphatic organ and other lymphoid parts affecting on
immune system of Acipenser persicus.
Design: Descriptive study.
Animals: A total number of 10 adult fish freshly prepared from Caspian Sea.
Procedure: After removing the spleen and digestive
canals, they were immediately fixed in ko3AllO formalin
and transported to the laboratory. Routine histological
procedures were made in autotechnicon and the paraffin
sections of 6 micron were stained by Haematoxylin and
Eosin.
Results: Spleen as an elongated organ located on the
middle part of digestive canal and microscopically was
covered by a capsule of connective tissue and an epithelial
layer. Spleen included white and red pulps. There are some
similarities and also some differences between spleen of this species and mammals. A part of immune system is in
the form of diffuse lymphatic tissue throughout the
digestive canal and lymphatic aggregations in lamina
propria and submucosa of proximal and distal intestines
and spiral valves. Generally from proximal intestine to the
posterior parts up to rectum lymph nodules and tissues are
generally increased. Conclusion: Spleen as the biggest and the most important lymphatic organ and microscopically very similar to the
spleen of mammals has many function such as lymphatic
cell production. Besides other lymphoid tissues such as lymph nodules in proximal and distal intestines might
have an important role in immunity with highly lymphatic cell production. J.Fac. Vet.Med. Univ. Tehran. 60,1:37-42,2005.هدف: مطالعه و شناخت خصوصیات ریخت شناسی و ریزبینی طحال به عنوان مهمترین عضو لنفاوی و سایر اجزای لنفاوی موثر در سیستم ایمنی بدن ماهی قره برون.
طرح: مطالعه توصیفی
حیوانات: تعداد 10 عدد ماهی قره برون Acipenser persicus بالغ صید شده سواحل جنوبی دریای خزر
روش: پس از خارج کردن طحال و لوله های گوارشی مربوطه نمونه ها بلافاصله در محلول فرمالین 10 درصد قرار گرفته و به آزمایشگاه بافت شناسی دانشکده دامپزشکی منتقل گردیدند. سپس مراحل معمول بافت شناسی در دستگاه پاساژ بافت انجام گرفته و از نمونه ها برشهایی به ضخامت 6 میکرون توسط میکروتوم تهیه گردید. برشهای مزبور به روش هماتوکسیلین و ائوزین رنگ آمیزی و مطالعه گردیدند.
نتایج: طحال به صورت عضوی کاملاً کشیده به موازات اجزای بخش میانی دستگاه گوارش قرار گرفته اند که در دید میکروسکوپی از خارج توسط کپسولی همبندی همراه با یک لایه اپی تلیال پوشیده شده است. در پارانشیم طحال پولپهای سفید و قرمز مشاهده گردید. شباهت زیادی بین طحال در این گونه با طحال جانداران خشکی زی وجود دارد و البته تفاوتهایی نیز مشاهده می گردد.
بخشی از سیستم لنفاوی نیز بشکل بافتهایی‘ ضمیمه دستگاه گوارش بوده که شامل بافتهای لنفاوی منتشر در طول لوله گوارشی و تجمعات لنفاوی و همچنین فولیکولهای لنفاوی در پارین مخاط وزیر مخاط روده های قدامی و خلفی می باشند. به علاوه ساختارهای فولیکولی مشابه فولیکولهای لنفاوی در روده ها بویژه روده خلفی و دریچه های مارپیچی بوفور مشاهده می گردند. کلا از روده های قدامی به طرف خلف لوله گوارشی تارکتوم بتدریج بر وسعت بافتها و فولیکولهای لنفاوی افزوده می گردد.
نتیجه گیری: طحال به عنوان بزرگ ترین و مهمترین عضو لنفاوی با ساختارهای ریزبینی تا حدی مشابه طحال پستانداران دارای اعمال زیادی از جمله تولید سلولهای لنفاوی بوده و از طرفی سایر بافتهای لنفاوی موجود مانند توده های لنفاوی در روده های قدامی و خلفی می توانند با تولید لنفوسیتهای فراوان دارای نقش ایمنی زائی بسیار مهمی در سیستم دفاعی باشند.https://jvr.ut.ac.ir/article_11950_a1e094f42f723045c798844919a0e4be.pdfدانشگاه تهرانمجله تحقیقات دامپزشکی
(Journal of Veterinary Research)2008-252560120050421-بررسی مولکولار اپیدمیولوژی سالمونلا آبورتوس اویس در ایران11951FAدکتر حسن تاجبخشدکتر غلامرضا نیکبختبروجنیJournal Article19700101Objective: Study of different genotypes among S .abortusovis strains.
Design: Observation study.
Samples: 58 Salmonella abortusovis strains belonged to different countries were studied.
Procedure: 1S200 fingerprinting by Southern blot hybridisation have been applied for genotyping.
Results: 8 different genotypes identified within strains under study. All genotypes contained 3 to 5 copies of 1S200 and revealed high relatedness to their origins.
Conclusion: Using 1S200 fingerprinting for Iranian S.abortusovis strains showed high polymorphism because each province at least had one distinct pattern. Also this method remains as a sensitive method for typing the S.abortusovis. J.Fac. Vet.Med. Univ. Tehran. 60,1:43- 47,2005.هدف: بررسی تفاوت های ژنوتیپی در سویه های مختلف سالمونلا آبورتوس اویس.
طرح: مطالعه مشاهده ای
نمونه ها: تعداد 58 سویه سالمونلاآبورتوس اویس
روش: در این تحقیق با استفاده از روش انگشت نگاری ساترن به بررسی مولکولار اپیدمیولوژی سویه های سالمونلاآبورتوس اویس جدا شده از مناطق جغرافیایی مختلف ایران پرداخته شد.
نتایج: نتایج حاصل نشان می دهد که هر استان به غیر از پروفیل های مشرتک که می تواند در اثر کوچ یا خرید و فروش گوسفندان صورت گیرد دارای پروفیل های متمایز از سایر استان هاست. در مجموع در این بررسی 8 پروفیل IS200 در بین سویه های ایران مشخص گردید.
نتیجه گیری: تنوع ژنتیکی در بین سویه های مناطق جغرافیایی مختلف نشان دهنده جمعیت های باکتریابی متعددی است که در سرتاسر ایران در طی 32 سال گذشته در گردشند. همچنین نتایج این تحقیق نشان می دهد که از روش انگشت نگاری IS200 به خوبی می توان در تفکیک سویه های مختلف سالمونلا آبورتوس اویس بهره برد.https://jvr.ut.ac.ir/article_11951_de244975c12ae57037c5a60d32e5bcfa.pdfدانشگاه تهرانمجله تحقیقات دامپزشکی
(Journal of Veterinary Research)2008-252560120050421-ارزیابی فصلی رفتار جنسی قوچ کبوده فارس11952FAدکتر مظاهرصفدریاندکتر مجتبیکافیدکتر مجیدهاشمیJournal Article19700101. Objective: To evaluate seasonal variation in sexual behavior of Pars Grey rams.
Animals: Six healthy Fars Grey rams (3-4 years old).
Procedure: All rams were exposed fortnightly to ewes and the following indices were evaluated: 1) number of mounting 2)
number of mating without ejaculate 3) number of ejaculation
4) reaction time. The test was carried out by exposing two rams to two ewes in a 20 minute period. Ram efficiency was
calculated by dividing the number of ejaculation by the sum
of number of mating with and without ejaculation. Blood samples were also collected immediately after each sexual
behavior test to determine plasma testosterone concentrations.
A commercial ELISA hormone assay kit was used to measure plasma testosterone concentrations. Statistical analysis: Chi-square test and GLM procedure in
ANOVA of SAS.
Results: Testosterone concentrations varied between 3.6 ng/ml in autumn to 10.3 ng/ml in summer (P<0.05). A
significant (P<0.05) seasonal effects was observed in the
number of ejaculation in summer (0.9) and in winter (2.2).
Rams showed a significant individual variation in the number
of ejaculations (P<0.05). The highest number of mating
without ejaculation was recorded in winter (7) whereas rams showed the lowest corresponding value in autumn (2.5). Ram efficiency was varied among rams (P<O.05) and further a
significant seasonal variation was observed in the ram
efficiency (P<0.05). Conclusions: There was a significant increase in the mean
plasma testosterone concentrations in summer, particularly in
late summer. The ram efficiency reached to the highest level
in autumn, shortly after a decrease in plasma testosterone
concentrations. Therefore, it can be concluded that the rise in
ram efficiency is a delayed effect of the increase in mean plasma testosterone concentration. The results of this study also emphasize the need of evaluation of breeding rams for
their sexual behavior prior to mating season. This is due to the individual variation that is observed among Fars Grey rams.
An scoring system in the sexual behavior of breeding rams
needs to be developed to make the test a useful tool in ram
selection. J.Fac.Vet.Med.Univ.Tehran. 60,1:49-52,2005.هدف: ارزیابی رفتار جنسی قوچ کبوده فارس در فصول مختلف سال.
حیوانات: تعداد 6 رأس قوچ کبوده فارس (3تا4سال) تحت شرایط کنترل شده از نظر جیره غذایی و مدیریتی.
روش: به فاصله هر 15 روز یکبار در یک پریود زمانی 20 دقیقه ای 2 رأس قوچ همزمان با 2 رأس میش کبوده قرار داده شدند و از لحاظ 1)تعداد پرش‘ 2)تعداد آمیزش بدون انزال‘ 3)تعداد سرویس(آمیزش منجر به انزال)‘ و 4)زمان واکنش (فاصله زمانی آزادسازی قوچ تا اولین سرویس) مورد ارزیابی قرار گرفتند. مطالعه به مدت یکسال و طی فصول مختلف انجام گرفت. درصد راندمان قوچ نیز از تقسیم تعداد آمیزش منجر به انزال به تعداد آمیزش با و بدون انزال ضربدر 100 به دست آمده است. بلافاصله پس از انجام هر ارزیابی از هر قوچ نمونه خون تهیه و به روش الیزا میزان تستوسترون سرم خون تعیین گردید.
تجزیه و تحلیل آماری: نتایج حاصله با استفاده از آزمون مربع کای و روش Glm مورد تحلیل آماری قرار گرفت.
نتایج تستوسترون سرم خون در فصل پاییز در پایین ترین مقدار (6/3 نانوگرم در میلی لیتر) و در تابستان در بالاترین مقدار خود (3/10 نانوگرم در میلی لیتر) متغیر می باشد (05/0 P<). تعداد سرویس از 9/0 در فصل تابستان تا 2/2 در فصل زمستان متغیر بوده است(05/0 P<). در بین قوچ های مختلف نیز تعداد سرویس از نظر آماری دارای اختلاف معنی دار می باشد(05/0 P<). تعداد آمیزش بدون انزال بالاترین تعداد را در فصل زمستان (7) و کمترین تعداد را در فصل پاییز (5/2) به خود اختصاص داد. در بین افراد مختلف این فاکتور از 1/3 تا 9/7 متغیر بوده است(05/0 P<). راندمان قوچ در فصول مختلف دارای اختلاف معنی دار بود. بالاترین راندمان در فصل پاییز و کمترین آن در فصل تابستان به دست آمد. درصد راندمان در بین قوچ ها نیز از نظر آماری متفاوت می باشد.
نتیجه گیری:آزمایش حاضر نشان داد که میزان تستوسترون سرم خون در فصل تابستان (ماه شهریور) به حداکثر خود رسیده و با یک تأخیر زمانی یعنی در فصل پاییز (ماه مهر) راندمان قوچ در حداکثر خود می باشد. این افزایش راندمان می تواند به افزایش میزان تستوسترون ارتباط داشته باشد. نظر به اهمیت نقش حیوان نر در راندمان تولید مثل گله و تفاوتهای فردی مشاهده شده در آزمایش رفتار جنسی لازم است قوچ ها را قبل از استفاده در سیستم جفتگیری تحت آزمایش های رفتار جنسی قرار داد.https://jvr.ut.ac.ir/article_11952_24e0f1ea1a844c65b07bf2e190887a4d.pdfدانشگاه تهرانمجله تحقیقات دامپزشکی
(Journal of Veterinary Research)2008-252560120050421-بررسی یافته های بالینی، رادیولوژی و اولتراسونوگرافی پیوند ایلیوم به مثانه در سگ11953FAدکتر فریدون صابریافشاردکتر رضاآویزهدکتر علیرضاغدیریدکتر میناآهنگرزادهJournal Article19700101هدف: ارزیابی سرانجام پیوند ایلیوم به مثانه بر اساس یافته های بالینی‘ رادیولوژی و اولتراسونوگرافی .
حیوانات: 5 قلاده سگ بالغ سالم مخلوط با وزن بین 15 تا 25 کیلوگرم.
طرح: مطالعه تجربی.
روش: طی عمل جراحی 50 درصد از مثانه حیوانات برداشته شد. نقیصه مزبور بلافاصله با ایلیوم خود حیوان جایگزین گردید. نشانی های بالینی سگ ها تا 45 روز پس از عمل مشاهده و ثبت شد. مثانه های پیوندی در روزهای 25و45 پس از عمل مورد ارزیابی رادیوگرافی و سونوگرافی قرار گرفتند.
نتایج: از نظر بالینی حیوانات مورد مطالعه اشتها و رفتاری طبیعی داشتند و مشکل گوارشی‘ انسداد روده ای‘ نشت و بی اختیاری اداراری‘ سخت ادراری و عفونت در آنها مشاهده نشد. بر اساس ارزیابی های رادیولوژی و اولترا سونوگرافی مرز مشخص بین مثانه اولیه و قطعه ایلیوم پیوندی‘ ضخیم شدن خط بخیه در ناحیه پیوند‘ فقدان اتساع طبیعی در قطعه ایلیوم پیوند شده در مقایسه با مثانه اولیه و وجود ذرات کوچک شناور اکوژن در مثانه جدید کاملاً مشخص بودند. یک قلاده سگ در روز دهم پس از عمل تلف گردید. اولتراسونوگرافی قبل از مرگ‘ وجود مایع در محوطه شکمی و کالبدگشایی‘ پریتونیت و باز شدن محل پیوند را نشان داد.
نتیجه گیری: بر اساس نتایج حاصله ایلیوم یکی از بهترین قسمتهای دستگاه گوارش برای پیوند مثانه است. با این وجود بازشدن محل پیوند را باید به عنوان یک عارضه نادر با مرگ و میر نسبتاً بالا مد نظر قرار داد.https://jvr.ut.ac.ir/article_11953_480fe173d6386640e787db2d835694a8.pdfدانشگاه تهرانمجله تحقیقات دامپزشکی
(Journal of Veterinary Research)2008-252560120050421-بررسی تغییرات الکتروکاردیو گرافیک بیهوشی با کتامین در ماهی کپور علفخوار11954FAدکتر احمدعلیپاپهندکتر رحیمپیغاندکتر شادیمدرسیJournal Article19700101Objective: To determine the influence of ketamine on electrocardiogram parameters of grass carp.
Design: Experimental Study.
Animals:60 grass carp with average weight between 200- 300g.
Procedure: For this study 60 grass carp with average weight between 200-300 g were chosen. Fishes were divided randomly into 4 group of 15 fishes. A group was chosen as control group and three groups were anesthetized with bath method by ketamine in different concentration (80,100,120 mg/lit). During anesthesia and at 15 and 30 minutes after recovery, the electrocardiogram of fishes were recorded. After recording the electrocardiogram of all fishes, the average and standard deviation of the electrocardiogram parameters (heart rate, PR and St segment, QRS,RR, TP distance) were measured. Statistical analysis: Data were analized using one way analysis of variance with software minitab- 10.5.
Results: The average of PR segment in concentrations 100 and 120 mg/lit ketamine anesthesia were significantly more than control group (P<0.05).The heart rate increased significantly in comparison with control group, but TP and RR distance have decreased. These effects also observed during recovery. No difference in QRS complexes were observed in all groups.
Conclusion: According to the results of electrocardiogram parameters, anesthesia with ketamine has no marked effect on heart activities of fishes. J.Fac. Vet.Med. Univ. Tehran. 60,1:59-64,2005.هدف: تعیین تاثیر کتامین بر پارامترهای الکتروکاردیوگرام ماهی کپور علفخوار.
طرح: مطالعه تجربی
حیوانات: 60 قطعه ماهی کپور علفخوار با میانگین وزن 300-200 گرم.
روش: برای این مطالعه 60 قطعه ماهی کپور علفخوار با محدوده وزنی 200 تا 300 گرم انتخاب گردید. ماهیان به طور تصادفی به 4 گروه 15 تایی تقسیم شدند. یک گروه به عنوان گروه شاهد بررسی و 3 گروه در معرض غلظتهای 80‘ 100 و 120 میلیگرم در لیتر به روش غوطه وری بیهوش شدند در هنگام بیهوشی و در زمانهای 15 و 30 دقیقه پس از قرار دادن در ظرف بهبودی اقدام به تهیه الکتروکاردیوگرام از ماهیان شد. پس از تهیه الکتروکاردیوگرام از همه گروهها میانگین‘ انحراف معیار‘ دامنه تغییرات ضربان قلب در دقیقه و فواصل زمانی محورهای مختلف امواج نظیر قطعه PR, ST, TP, QRS, RR هر یک از گروهها محاسبه شد.
تجزیه و تحلیل آماری: تحلیل آماری بروش آنالیز واریانس یک طرفه با استفاده از نرم افزار مینی تب (tab-Mini10.5) انجام پذیرفت.
نتایج: طبق نتایج به دست آمده میانگین PR در بیهوشی با غلظتهای 100و 120 میلیگرم در لیتر کتامین نسبت به گروه شاهد افزایش معنی دار داشت. در هر سه گروه بیهوشی میانگین تعداد ضربان قلب در دقیقه افزایش معنی دار و فاصله TPو RR کاهش معنی داری را نشان داد که در هنگام بازگشت از بیهوشی همچنان اثرات دارو وجود داشت و میانگین زمان QRS در تمام گروهها یکسان بود.
نتایج: طبق نتایج به دست آمده میانگین PR در بیهوشی با غلظت های 100و 120 میلیگرم در لیتر کتامین نسبت به گروه شاهد افزایش معنی دار داشت. در هر سه گروه بیهوشی میانگین تعداد ضربان قلب در دقیقه افزایش معنی دار و فاصله TP و RR کاهش معنی داری را نشان داد که در هنگام بازگشت از بیهوشی همچنان اثرات دارو وجود داشت و میانگین زمان QRS در تمام گروهها یکسان بود.
نتیجه گیری: بر اساس نتایج به دست آمده از الکتروکاردیوگرام ماهیها‘ بیهوشی با کتامین عوارض قابل ملاحظه ای در فعالیت قلب ماهی ایجاد ننموده است.https://jvr.ut.ac.ir/article_11954_b84b361a820a0cc0866d58b49f48305b.pdfدانشگاه تهرانمجله تحقیقات دامپزشکی
(Journal of Veterinary Research)2008-252560120050421-اثر ضد آپوپتوز دپرنیل در نورونهای حسی گانگلیون ریشه پشتی نخاع رت بعد از قطع عصب سیاتیک11955FAدکتر رحیم حبنقیدکتر تقیطریحیJournal Article19700101Objective: Study on antiapoptotic effect of Deprenyl in
sensory neurons of dorsal root ganglion of rat.
Animals: White Sprague-Dawley rats. The regions of
operation were sciatic nerve in midthigh and L dorsal root
ganglion.
Procedure: New born rats (3rd days) were divided into five groups and their left side sciatic nerves were
transected at midthigh region. Five test groups were
administered by deprenyl in different doses of: 0.1, 1, 10,
25 and50 mg/Kg and the antiapoptotic effect of drug were compared with control group.
Statistical analysis: The values obtained from each test
groups were compared with control group by t-test and
oneway ANOVA. Results: The results showed that treatment of animal with
deprenyl prevented reduction in neurons number, in dose
dependent manner.The group treated with dose 25mg/Kg
showed the better results.
Conclusion: Deprenyl is able to prevent the induction of
apoptosis in axotomized and nonaxotomized
neurons J.Fac. Vet.Med.Univ.Tehran. 60,1:65-69,2005هدف: بررسی اثرات ضد آپوپتوز دپرنیل در اعصاب حسی ریشه های پشتی نخاع.
حیوانات: موش رت سفید نژاد Sprague – Dawley‘ محل عمل: عصب سیاتیک و گانگلیون های ریشه های پنجم پشتی نخاع.
روش: عصب سیاتیک موشهای صحرایی نوزاد (سه روزه) در ناحیه پشتی ران قطع گردیده و اثرات ضدآپوپتوزدپرنیل در مقادیر 1/000 ‘1‘ 10‘ 25و 50 میلیگرم در کیلوگرم در 5 گروه شش تایی از موشهای عمل شده با حیوانات گروه کنترل مورد مقایسه و ارزیابی قرار گرفت.
نتایج: دپرنیل باعث جلوگیری از کاهش آپوپتوتیک نورونها به صورت معنی داری (05/0P<) گردیده و در بین گروههای آزمایشی‘ در گروه 25 میلیگرم در کیلوگرم بیشترین اثر را داشته است.
تجزیه و تحلیل آماری: مقایسه نتایج حاصل از گروههای آزمایشی با نتایج گروه کنترل و آنالیز آنها با استفاده از آزمون تی و آزمون آنالیز واریانس یکطرفه.
نتیجه گیری: دپرنیل‘ اثرات ضد آپوپتوتیک خود را با جلوگیری از آپوپتوز حاصل از آکسوتومی و آپوپتوز خود به خودی بعد از تولد در نورونهای حسی ریشه های پشتی نخاع اعمال نموده است.https://jvr.ut.ac.ir/article_11955_4fd3d91b13514076a608aa5539e040b2.pdfدانشگاه تهرانمجله تحقیقات دامپزشکی
(Journal of Veterinary Research)2008-252560120050421-مطالعه مقاومتهای دارویی قابل انتقال در اشرشیاکلی های جدا شده از مرغداری های منطقه ارومیه11956FAدکتر ملاحتاحمدیJournal Article19700101. Objective: Study on antimicrobial drug resistance and transfer of resistance factor among Escherichia coli.
Design: Laboratory study.
Samples: Twenty five Escherichia coli isolated from cases
of colibacilosis from chicken farms (as donors of R- Factor) and Salmonella typhimurium RITCC173O (as acceptor of R-Factor) were used.
Procedure: Twenty five Escherichia coli isolated from
100 cases of colibacilosis from chicken farms were tested for sensitivity to 10 antimicrobial drugs and their ability to
transfer the resistance determinants.
The antimicrobial agents were Tetracycline (Te),
Ampicillin (Am), Neomycin (N), Chloramphenicol (C), Tiamulin (TM), Enrofloxacin (NFX), Flumequine(FM), Linco Spectine(LS), Nalidixic acid(Na), Gentamycin(G).
Results: A total of 25 samples 96ko¾l were resistant to at
least one of the antimicrobial agents. Four different
patterns of resistance to antimicrobial agents were observed, of which thple pattern and more than triple
pattern were most frequently encountered (32ko¾l).
Resistance to Nalidixic acid was maximum (88ko¾l) among all the agents used. Among resistant strains, 62/5ko¾l were able to transfer the resistance determinants. The majority of the isolates
carried triple resistance determinants. Conclusion: The results of this study and other researches indicat that the R- Factor may transfer among the gram negative bacteria specially in the family of
Enterobacteriaceae J.Fac. Vet.Med.Univ. Tehran.60, 1:71-77, 2005.هدف: مطالعه مقاومتهای دارویی و انتقال فاکتور مقاومت در اشرشیا کلی .
طرح: مطالعه آزمایشگاهی
نمونه ها: تعداد 25 سوش اشرشیا کلی جدا شده از موارد کلی با سیلوز طیوربه عنوان سوش های دهنده فاکتور مقاومت و سویه سالمونلا تیفی موریوم RITCC 1730 به عنوان سویه گیرنده فاکتور مقاومت مورد استفاده قرار گرفت.
روش کار: 25 سوش اشرشیا کلی از موارد بیماری کلی با سیلوز طیور جدا گردید. حساسیت سوش های جدا شده نسبت به آنتی بیوتیکهای تتراسیکلین‘ نئومایسین‘ کلرامفنیکل‘ تیامولین‘ فلومکوئین‘ انروفلوکساسین‘ آمپی سیلین‘ لینکوسپکتین‘ نالیدیکسیک اسید و جنتامایسین و همچنین الگوهای مختلف مقاومت تعیین گردید. به منظور انتقال فاکتور مقاومت‘ همجواری سوشهای دهنده و گیرنده در شرایط مناسب انجام گرفت و الگوهای انتقال فاکتور مقاومت تعیین گردید.
نتایج: از 25 مورد اشرشیاکلی جدا شده از طیور‘ 24 مورد (96درصد) نسبت به یک یا چند آنتی بیوتیک مقاومت نشان دادند و تنها یک مورد (4درصد) نسبت به تمام آنتی بیوتیکهای مورد آزمایش کاملا حساس بود. کلیه سوش های جداشده در برابر جنتامایسین حساس بودند. از 24 مورد اشرشیاکلی مقاوم‘ 15 مورد (5/62درصد) قادر به انتقال تمام یا قسمتی از فاکتور مقاومت خود به سویه سالمونلا تیفی موریوم RITCC 1730 بودند. از 24مورد اشرشیاکلی مقاوم 2مورد (3/8درصد) با الگوی مقاومت یگانه‘ 3مورد با الگوی مقاومت دو گانه (5/12درصد)‘ 6مورد (25درصد) با الگوی مقاومت سه گانه و 4 مورد (6/16 درصد) با الگوی مقاومت بیشتر از سه گانه توانایی انتقال تمام یا قسمتی از الگوی مقاومت خود به سویه سالمونلاتیفی موریوم را دارا بودند.
نتیجه گیری: نتایج حاصل از مطالعه حاضر و سایر تحقیقات نشان می دهند که فاکتورهای مقاومتهای دراویی از جنس اشرشیا به جنس سالمونلا قابل انتقال می باشند.https://jvr.ut.ac.ir/article_11956_6cc025d68271e42dc506e61039387a3f.pdfدانشگاه تهرانمجله تحقیقات دامپزشکی
(Journal of Veterinary Research)2008-252560120050421-مطالعه پاسخ ایمنی هومورال در گوسفندان آلوده شده به انگل اورنیتوبیلارزیاترکستانیکم با استفاده از روش ELISA11957FAدکتر غلامرضاکریمینسرینآبشارمریمدرخشانفرJournal Article19700101Objective: To study the humoral immune - responses in sheep experimentally infected with 0. turkestanicum and
to compare two different antigens in E1ISA test: excretory
/secretory and somatic.
Design: Experimental study. Animals: Sixty sheep were divided into four groups : 1)
15 sheep were infected experimentally with 0.
turkestanicum, 2) 20 experimentally infected sheep with
Fasciola gicantica, 3) 20 experimentally infected sheep
with Echinococcus granulosus 4) 5 non infected lambs -
control groups.
Procedure: In this study total antibody response to worm
extract antigens and to excretory/ secretory products (ES) were determined in 15 Ornithobilharzia turkestanicum
infected sheep at monthly intervals for 12 months.
Results: The infection induced an early and relatively
highly immune-response to adult worm extract This response reached its maximum level at 4 months post
infection. The response to worm extracts antigens was
slighthly higher than to ES products . The response against
ES antigens was started later and remained at its maximum level untile 10 - 12 months after infection. A remarkable level of cross- reactivity was observed when Fasciola gigantica antisera were used .A low degree of cross
reactivity was found with ES antigens of 0 .
turkestanicum.There were not any cross reactivity between anti Echinoccucos granolusos sera to both tested
antigens (ES & worm extract). J.Fac. Vet.Med. Univ.
Tehran. 60,1:79-86,2005.هدف:مطالعه پاسخ ایمنی هومورال در گوسفندانی که به طریق تجربی با انگل اورنیتوبیلارزیا ترکستانیکم آلوده شده بودند و همچنین بررسی آنتی ژن مناسب جهت تست ELISA برای تشخیص این انگل می باشد.
طرح: مطالعه تجربی.
حیوانات: تعداد 60 راس گوسفند مورد مطالعه قرار گرفت که 15 راس به اورنیتوبیلارزیا ترکستانیکم‘ 20 راس به اکینوکوکوس گرانولوزوس و 20 راس به فاسیولا ژیگانتیکا‘ به طور تجربی آلوده شده بودند و همچنین 5 راس به عنوان شاهد در نظر گرفته شدند.
نتایج: در این مطالعه از روش الایزا برای تشخیص و تعیین عیار پادتن تولید شده در گوسفندانی که به طور تجربی با انگلهای اورنیتوبیلارزیا ترکستانیکم‘ فاسیولا ژیگانتیکا واکینوکوکوس گرانولوزوس آلوده شده بودند‘ استفاده گردید.
دو آنتی ژن مختلف یعنی آنتی ژن پیکره ای و دفعی – ترشحی انگل اورنیتوبیلارزیا ترکستانیکم جهت استفاده در تست الایزا مورد بررسی قرار گرفت. آنتی دفعی-ترشحی با آنتی سرمهای فاسیولا ژیگانتیکا واکنش متقاطع کمتری را نشان دادند یعنی 8 مورد از 20 مورد سرم تحت آزمایش (40درصد) و این در حالیست که آنتی ژن پیکره ای در 11مورد از 20 مورد سرم تحت آزمایش (55درصد) واکنش متقاطع را نشان دادند.
هیچ یک از 20 آنتی سرم اکینوکوکوس گرانولوزوس تحت آزمایش با آنتی ژن های پیکره ای و دفعی – ترشحی اورنیتوبیلارزیا ترکستانیکم واکنش متقاطع ایجاد نکردند. نتایج نشان می دهد که عیار پادتن در ماههای اول و دوم پس از آلودگی بسیار به کندی بالا رفته و در ماه چهارم به بالاترین میزان خود رسیده و تا زمان کشتار یعنی 10 تا 12 ماه پس از آلودگی همچنان بالا باقی ماند .https://jvr.ut.ac.ir/article_11957_141844624f9f2383deeb4e56de648ed1.pdfدانشگاه تهرانمجله تحقیقات دامپزشکی
(Journal of Veterinary Research)2008-252560120050421-مقایسه منابع مختلف اسیدهای چرب امگا -3 جهت غنی سازی تخم مرغ11958FAمهندس سید علیمیرقلنجدکتر شعبانرحیمیدکتر محسنبرزگردکتر محمد علیکمالیJournal Article19700101Objective: To compare different omega-3 fatty acid
sources for enrichment of egg from economical and
qualitative aspects. Design: Completely Randomized Design. Animals: One hundred and eighty Single Comb White
Leghorn laying hens, 24 weeks old.
Procedure: Ten groups of 18 hens (6 hens/cage) were
randomly assigned to each of ten dietary treatments and in completely randomized design, were fed diets
containing 2.5 ko3%l, 5 ko3/d and 7.5 ko¾l flax seed, canola seed and fish meal or a wheat- soybean control
diet, for 12 weeks. At the end of this period, percentage
of linolenic acid (n-3), linoleic acid (n-6), oleic acid (n 9
and some of saturated fatty acids were determined.
Statistical Analysis: Analysis of variance of data were performed by SAS software and comparison of the
means were done by Duncan’s multiple range test.
Results: There were significant difference among groups
on linolenic acid, linoleic acid percentage and ratio of
linoleic acid (n-6) to linolenic acid (n-3) (P<O.05). The
greatest value for linolenic acid was in the group given
7.5 ko3%l flax seed. During this period, there were no
significant differences (P>O.05) among treatments on
egg production, egg weights, daily feed intake, feed
conversion, and quality of eggs (P>O.05).
Clinical implications: With note to increasing in
linolenic acid amount of egg yolks in the group given 7.5
ko¾l canola seed and because of low cost and abundance
of canola seed in Iran, and not to be influenced of
performance of laying hens and quality of eggs, 7.5ko3%l
canola seed could be recommended. J.Fac. Vet.Med.
Univ. Tehran. 60,1: 87-91,2005.هدف: مقایسه منابع مختلف اسیدهای چرب امگا – 3 از نظر اقتصادی و کیفی‘ جهت غنی سازی تخم مرغ
طرح: طرح کاملا تصادفی
حیوانات: صدوهشتاد قطعه مرغ تخمگذار لگهورن سفید ساده سن 24 هفتگی.
روش: این مرغ ها به طور تصادفی در گروههای 18 تایی (6قطعه در هر قفس) تقسیم و کاملاً تصادفی به مدت 12 هفته با جیره های آزمایشی حاوی 5/2‘ 5/7 درصد دانه کتان‘ دانه کانولا و پودر ماهی همراه با جیره شاهد بر پایه گندم – سویا تغذیه شدند. در انتهای دوره آزمایشی‘ درصد اسیدهای چرب لینولنیک (امگا -3)‘ لینولئیک (امگا-6)‘ اولئیک (امگا-9) و برخی اسیدهای چرب اشباع اندازه گیری شد.
تجزیه و تحلیل آماری: تجزیه واریانس داده ها با نرم افزار SAS و مقایسه میانگین داده ها نیز توسط آزمون دانکن انجام شد.
نتایج: از نظر درصد اسیدهای چرب لینولنیک‘ لینولئیک و همچنین نسبت لینولئیک (امگا-6) به لینولنیک (امگا-3) در زرده تخم مرغ گروههای مختلف‘ اختلاف معنی داری مشاهده گردید (05/0P<) که بیشترین مقدار اسید لینولنیک در زرده تخم مرغ مربوط به گروه تغذیه شده با 5/7 درصد دانه کتان مشاهده گردید. در طول دوره آزمایش‘ اختلاف معنی داری بین گروههای آزمایشی از نظر میزان تخمگذاری‘ وزن تخم مرغ‘ مصرف غذا‘ تبدیل غذایی و همچنین صفات کیفی تخم مرغ مشاهده نگردید(05/0P<).
نتیجه گیری: از نظر کمی‘ سطح 5/7 درصد دانه کتان بیشترین میزان اسیدهای چرب امگا-3 را در زرده تخم مرغ داشته است ولی با توجه به افزایش نسبتاً قابل قبول میزان اسید لینولنیک در زرده تخم مرغ های حاصل از 5/7 درصد دانه کانولا و فراوانی کشت و پایین تر بودن قیمت این دانه در ایران نسبت به دانه کتان و همچنین نداشتن اثر سوء این دانه تا این سطح بر روی صفات کیفی تخم مرغ و صفات عملکردی می توان استفاده از سطح 5/7 درصد دانه کانولا را پیشنهاد نمود.
معهذا با توجه به افزایش قابل توجه میزان اسیدهای چرب امگا-3 در زرده تخم مرغ در اثر مصرف 5/7 درصد دانه کتان چنانچه میزان کشت این محصول در کشور فراوان بوده و از نظر اقتصادی نیز توجیه داشته باشد‘ استفاده از آن در جیره طیور قابل توصیه است.https://jvr.ut.ac.ir/article_11958_918001a14fdd38f486d773c3dbeb2180.pdfدانشگاه تهرانمجله تحقیقات دامپزشکی
(Journal of Veterinary Research)2008-252560120050421-گزارش رخداد بوتولیسم در چهار قلاده سگ و درمان یک مورد از آنها11959FAدکتر عبدالعلیملماسیدکتر مسعود سلکغفاریدکتر جلیل وندیوسفیدکتر مجید مسعودیفردJournal Article19700101A cross - bred male 2 year- old dog with flaccid quadriparesis referred to our hospital. History showed ingestion of a dead cattle carrion by this dog and other three dogs which all had flaccid quadriparesis and died within two days after ingestion.
The history and neurologic examination and Injection of blood serum and stool extract of referred dog to laboratory mice confirmed botulism.
The referred dog showed clinical improvement within 15 days of treatment .J.Fac. Vet.Med. Univ.Tehran. 60,1:201-93-94,2005.یک قلاده سگ نر 2 ساله با نشانی های فلجی flaccid اندامهای حرکتی خلفی و قدامی به بیمارستان حیوانات کوچک دانشکده دامپزشکی دانشگاه تهران ارجاع شد. در تاریخچه حیوان سابقه مصرف گوشت لاشه گاوی مرده و مرگ 3 قلاده از سگهای نگهبان طی دو روز پس از مصرف گوشت لاشه همراه با نشانی های فلجی اندامهای حرکتی قدامی و خلفی همه آنها وجود داشت. شواهد مزبور و معاینات بالینی اعصاب مرکزی و محیطی و تزریق داخل صفاقی سرم و شیرابه مدفوع سگ بیمار به موش های آزمایشگاهی و پاسخ به درمان همگی مؤید بوتولیسم در این سگ بود. 15 روز پس از آغاز درمان‘ سگ مزبور علایم بهبودی کامل نشان می داد.https://jvr.ut.ac.ir/article_11959_cd26f574a6af974e926835eeeae7e6fc.pdfدانشگاه تهرانمجله تحقیقات دامپزشکی
(Journal of Veterinary Research)2008-252560120050421-گزارش درمانگاهی روماتیسم مفصلی سگ در ایران11960FAدکتر حمیدرضافتاحیاندکتر عباسوشکینیدکتر محمد نصراله زادهماسولهدکتر داودشریفیJournal Article19700101The Purpose of the report was introducing rheumatoid arthritis in a dog in Iran. A four-year-old castrated male shih tzu has been referred to Small Animal Hospital. History taking, clinical findings, laboratory findings, radiography, computed tomography scan (CT-Scan) and magnetic resonance imaging (MRI) carried out in this case. Clinical examinations revealed severe lameness with flexion of stifle joints and muscular atrophy of thigh region. Survey radiographs showed tibial and femoral subchondral bone cyst-like formation, cranial displacement of the tibia, and asymmetric joint space. Blood test revealed leukocytosis. In serology, rheumatoid factor (RF) and antinuclear antibodies (ANA) were negative. Arthrocentesis of affected joints showed a lowered viscosity, and was turbid. CT-Scan studies showed subchondral bone cyst-like formations on the tibial plateau and femoral condyles, osteophyte formations, and degenerative joint changes. MRI confirmed soft tissue changes of the joint component. Based on clinical and paraclinical findings, diagnosis was rheumatoid arthritis.
J.Fac. Vet. Med. Univ.Tehran. 60,1:95-96,2005.هدف از این گزارش ارائه یک مورد درمانگاهی روماتیسم مفصلی در سگ در ایران می باشد. یک قلاده سگ شیتزو‘ چهارساله‘ نر اخته شده به بیمارستان دام های کوچک مراجعه نمود و تشخیص بیماری بر اساس مطالعات بالینی‘ آزمایشگاهی‘ رادیوگرافی‘ سی تی اسکن و ام آر آی صورت پذیرفت. معاینه درمانگاهی‘ لنگش شدید و سفتی حرکات مفاصل به همراه آتروفی شدن عضلات ناحیه ران را نشان داد. در رادیوگرافی‘ ایجاد ضایعات شبیه کیست در سطح غضروفی استخوان درشت نی و کندیل های استخوان ران‘ جابه جایی قدامی استخوان درشت نی و قرینه نبودن فضای مفصلی مشاهده گردید.آزمایش خون لکوسیتوز را نشان داد. ارزیابی های سرولوژیکی‘ از نظر ردیابی فاکتورهای روماتوئیدی و آنتی بادی های ضد هسته در خون منفی بود. مایع سینوویالی اخذ شده از مفاصل زانو‘ کدر و دارای ویسکوزیته پایینی بود. در سی تی اسکن تشکیلات شبیه کیست در زیر سطح غضروفی استخوان درشت نی و کندیل های استخوان ران‘ تشکیلات استئوفیتی و تغییرات دژنراتیو مفصلی دیده شد. ام آرآی تغییرات بافت در اجزای مفصل(رباطات ضربدری قدامی و خلفی) را تایید نمود. با توجه به علایم بالینی و نتایج پاراکلینیکی حیوان به روماتیسم مفصلی مبتلا شده بود.https://jvr.ut.ac.ir/article_11960_a9422c12cbe8255152f3f292f3f21b3b.pdf