دانشگاه تهرانمجله تحقیقات دامپزشکی
(Journal of Veterinary Research)2008-252554219990723-بررسی تجربی پاتوژنز کاندیدا آلبیکنس و آسپرجیلوس نایجر در گوش سگ16334FAدکتر علیرضاخسرویدکتر رسول روحالامیندکتر شهرامجمشیدیدکتر ایرج سهرابیحقدوستدکتر محمدعلیرادJournal Article19700101This study was done by using 10 clinically healthy adult dogs divided to two groups of five each. In the first group candida albicans and in the second group, Aspergillus niger were inoclded in their right ear
canals respectively. Clinical signs in both groups included pain of affected ear during palpation, head shaking, lowering the affected ear, turning head toward the affected ear, rubbing and scratching the affected area. But overall outlook were satisfactory and they had good appetite too. Otoscopic examination of the external canal showed sticky black and dark brown secretions (Tar), inflammation and reddness of ear canal wall. Neither otoscopic examination nor clinical signs could differentiate the changes occurred by these two organisms but the biopsy which was taken from one cases of each group showed only candida’s invasion to external canal wall and formation of pseudomycellium, whereas in aspergillus group the fungus has remained and localized in canal itself. The smears prepared from each group showed the presence of actived alive fungus too. Immunosuppression was accomplished by using cyclophosphamide and dexamethasone in 3 dogs of each group. The animal’s blood cell count comparison confirmed immunosuppression by significant decrease of leukocyte and neutrophil cells. Depression, decreasing physical activity, lack of appetite and increasing in temperature were noted in candida affected dogs but comparatively all the dogs of aspergillus affected one were in a good condition. One week after immunosuppression all dogs were euthanized for macroscopic studies and sample collection for fungal and histopathological examinations. The macroscopic examination confirmed the changes observed by otoscope in all dogs ear and changes resulting by injection of cyclophosphamide such as cystitis and atrophy of external and internal lymph nodes in immunosuppressed animals. The results obtained from fungal culture showed that the candida albicans invaded to other organs in all the three dogs that were inocluded by this organisms. In these animals kidney and lung had the highest contamination rate respectively. Smears obtained from serial tissue samples taken from kidney of these animals which were stained with G.M.S. method showed the changes of budding yeast with hyphae without septal wall in this tissue.در این بررسی سعی گردید تا با استفاده از مدل تجربی سگ ، پاتوژنز کاندیدا آلبیکنس و آسپرجیلوس نایجر در گوش سگ مورد مطالعه قرار گرفته و روند تهاجمی احتمالی آنها نیز پس از سرکوب ایمنی مورد مقایسه قرار گیرد. بدین منظور تعدا 10 قلاده سگ انتخاب و آنها را به دو گروه پنج تایی تقسیم و در یک گروه در گوش راست آسپرجیلوس نایجر و در گروه دیگر کاندیدا آلبیکنس تلقیح گردید. علایم بالینی در دو گروه شامل تکان دان سر، پایین افتادگی لاله گوش و خم نمودن سر به طرف گوش مبتلا و مالیدن و پنجه زدن ناحیه مذکور بود. حیوانات مورد مطالعه در هر گروه به دنبال ملامسه گوش از خود علایم درد را بروز می دادند . با این حال همگی از نظر وضعیت عمومی در شرایط منسب به سر می بردند و از اشتهای خوبی برخوردار بودند . در این بررسی مطالعه مجرای گوش به وسیله اتوسکوپ انجام گرفت که نشان دهنده حضور ترشحات سیاهرنگ یا قهوه ای تیره و چسبنده و التهاب و قرمزی مجرا در هر دو گروه بود. ولی اتکاء به علایم بالینی مشاهده شده و معاینه مجرای گوش با استفاده از اتوسکوپ هیچ یک به تنهایی قادر به تفریق این دو عامل از یکدیگر نبودند . بیوپسی اخذ شده از یک مورد از سگهای مورد آزماش از دو گروه نشان دهنده تهاجم کاندیدا به دیواره مجرا و تشکیل میسیلیوم کاذب بود در حالی که در آسپرجیلوس تمایل به حضور در مجرای شنوایی بیشتر دیده می شد. گسترش های به عمل آمده به وسیله سوآب گوش از هر دو گروه نشان دهنده حضور قارچهای فعال و زنده بود . تضعیف ایمنی با استفاده از سیکلوفسفامید و دگزامتازون در سه قلاده از هر گروه انجام گرفت . مقایسه تابلوی خونی دراین دو گروه از سگها ، تضعیف ایمنی را با کاهش معنی دار سلولهای لکوسیتی و نوتروفیل تأیید نمود . در سگهای آلوده به کاندیدا پس از 24 ساعت افزایش خفیف درجه حرارت ( 2/39 درجه سانتیگراد ) ، دپرسیون ، کاهش فعالیت فیزیکی و بی اشتهایی را از خود نشان دادند . در حالی که سگهای آلوده به آسپرجیلوس همگی در وضعیت بدنی مناسب قرار داشتند . یک هفته پس از ایجاد تضعیف ایمنی کلیه سگهای مورد آزمایش با استفاده از روش بدون درد معدوم گردیدند و پس از بررسی ماکروسکوپی نمونه هایی از اندامهای مختلف جهت مطالعات قارچ شناسی و هیستوپاتولوژیک به آزمایشگاههای مربوطه ارسال گردید. از نظر ماکروسکوپی با توجه به تأیید مشاهدات انجام شده توسط اتوسکوپ در گوش تمام سگهای مورد آزمایش و همچنین عوارض ناشی از تزریق سیکلوفسفامید نظیر سیستیت و تحلیل غدد لنفاوی داخلی و خارجی در گروهی که سیستم ایمنی آنها تضعیف شده بود عارضه خاص دیگری مشاهده نگردید . نتایج حاصل از کشت تنها انتشار کاندیدا آلبیکنس را در سه قلاده سگی که توسط این ارگانیسم آلوده شده و مورد تضعیف سیستم ایمنی قرار گرفته بودند نشان داد. در مورد عفونتهای قارچی اسپرجیلوسی موارد خاصی مشاهده نگردید . دراین بررسی به ترتیب کلیه ها و ریتین از بیشترین آلودگی برخوردار بودند . گسترش های انجام شده از کلیه ها و رنگ آمیزی توسط روش GMS مخمرهای در حال جوانه زدن به شکل مجتمع همراه با هایف هایی بدون دیواره عرضی را در بافت نمودار ساخت .https://jvr.ut.ac.ir/article_16334_9ba20a185eb47c2083003c1819dfe82c.pdfدانشگاه تهرانمجله تحقیقات دامپزشکی
(Journal of Veterinary Research)2008-252554219990723-همه گیری سقط جنین ناشی از کمپیلوباکترفتوس تحت گونه فتوس در یکی از گوسفنداریهای اطراف تهران16335FAدکتر تقی زهراییصالحیJournal Article19700101Outbreak of abortion were occurred in one of the sheep flock (175 sheep) in Tehran province, led to aborted of 8 sheep. Samples of liver, heart, abomasal contents, spleen and abdominal cavity fluid of aborted fetus were cultured in blood agar, BHI and Mc Conkey agar media. Morphological and biochemical examinations showed that casutive agent of outbreak abortion was Campylobacter fetus subsp. fetus. The bacterium was catalase and casutive H25 positive and urea ase and nitrate reduction negative.در همه گیری سقط جنین در یک گله 175 رأسی ، هشت رأس میش دچار سقط شدند که به منظور مشخص کردن علت سقط ها از اندامهای داخلی از جمله کبد ، طحال ، قلب و مایعات حفره بطنی هشت جنین سقط شده بر روی محیط های ژلوزخوندار ، برین هارت، بروسلاآگار و مک کانکی کشت داده شد و محیط ها در شرایط حاوی CO2 و معمولی قرار داده شدند . پس از چند روز بر روی محیط ها به طور خالص پرگنه هایی ظاهر گردید که خواص مرفولوژیکی و بیوشیمیایی آن مورد بررسی قرار گرفت . در رنگ آمیزی گرم گسترش های تهیه شده از جنین ها و محیط های کشت باسیل های خمیده کوتاه و بلند و گرم منفی که از مشخصات کمپیلوباکتریاست مشاهده گردید . با انجام آزمایشهای بیوشیمیایی از جمله تولید کاتالاز ، تولید H2s ، تخمیر قندها و اوره ، در نهایت مشخص گردید که عامل این واگیری کمپیلوباکترفتوس می باشد.https://jvr.ut.ac.ir/article_16335_ff4055249e6462666269cb495f1f6817.pdfدانشگاه تهرانمجله تحقیقات دامپزشکی
(Journal of Veterinary Research)2008-252554219990723-بررسی مقایسه ای دو روش اندازه گیری ازت فرّار تام (TVN) و شمارش کلی باکتریهای هوای (Total count) در تعیین کیفیت برخی از ماهیان دریایی استخوانی منجمد16336FAدکتر افشین آخوندزادهبستیدکتر سعیدبکاییدکتر کیاندختقناتیJournal Article19700101With regards to the importance of fish and fish products as an important available resources of animal proteins and with attention to their rapid spoilage, it is necessary to open a new window in rapid and economic control of these products. Therefore we have carried out a comparative stuy on 21 samples of bony marine fish used in canneries and market’s sale in Tebran since 1998, with two methods of assessing their quality control i.e macro kjeldal determination of total volatile nitrogen (TVN) and aerobic toal count (T.C). Considering the standard level of T.C and TVN i.e 7-lOg and 30 mg/100 g of fish respectively and according to Fisher’s exact test, there was no significant difference between two factors which were examined (P=0.27l4).با توجه به اهمیت ماهی و سایر فرآورده های دریایی به عنوان یک منبع پروتئینی با ارزش و قابل دسترسی و با عنایت به فسادپذیری سریع این محصولات و اهمیت راهکارهایی جهت بررسی هر چه سریعتر، اقتصادی تر و ارزان تر این محصول ، دو روش بررسی کیفیت ماهی یکی روش ماکروکلدال برای اندازه گیری ازت فرار تام و دیگری شمارش کلی باکتریهای هوازی سرماگرا در 21 نمونه ماهی استخوانی دریایی منجمد ( شیر ، شوریده و هامور ) عرضه شده در کارخانجات کنسروسازی و بازارهای عمده فروشی در سطح تهران مورد ارزیابی قرار گرفت . با در نظر گرفتن حد مجاز 107 باکتری در هر گرم ماهی برای شمارش کلی باکتریهای هوازی و میزان حد مجاز 30 میلیگرم ازت فرار درهر 100 گرم ماهی و انجام آزمون دقیق فیشر (Fisher’s Exact test) بین میزان TVN و شمارش کلی باکتریهای محاسبه شده در نمونه های مورد نظر ، از نظر کیفیت بهداشتی ، ارتباط معنی داری (P=0.2714) مشاهده نگردید.https://jvr.ut.ac.ir/article_16336_1a831af4389ff80c3a1be812fe24d15a.pdfدانشگاه تهرانمجله تحقیقات دامپزشکی
(Journal of Veterinary Research)2008-252554219990723-بررسی شیوع ضایعات ضبط شده گوسفندان اعزامی به کشتارگاه لواسان16337FAدکتر سعیدبکاییدکتر نوردهررکنیدکتر سید حسینحسینیدکتر زهرا حسینینسبJournal Article19700101Detvction & determination of prevalence of lesions in slaughtered sheep is the first step in planning of prevention of economical lossus. in this study, 1627 sheep carasses were inspected in lavasan slaughter house (Tehran province) at 13 times on the summer
1997. carcasses lesions were observed at 336 of them. Species and frequency of lesions were analyzed by gender, age and breed. The ratio of parasitic lesions was more than others (76%) but prevalence of liver hydatid cysts, liver worms, Dicroceliosis and Cistisercosts were 5.84% (CI = 4.7% = 6.98%), 3.69% (CI = 2.77%-4.61%),2.52%(1.76% 3.28%),2.5%(1.15%2.85%)
respectively. Prevalence of non parasitical lesions were less than 1% . Prevalence of Hydatid Cyst was significantly higher than the other parasitic ones (0.01 <0.05). Caseuse lymphodenitis also was more prevalent than the others 1.7 % m (CI = 0.65 Yo 1.69%) and the prevalence of non parasitic lesions was less than 1%. The Proportion of non parasitic lesions was less than 1%. The Proportion of infestation of carcasses in females was more than males sheep with the exception of Hydatid cyst parasitic infestation which was observed in lambs of 6 months of age or less. Native and Afshan breeds had more lesions of Ghoochani breed. Hydatid Cyst was observed in all examined breeds (in comparison of the other lesions. this study from the epidemiological point of view could support further surveilance of related diseases in this region.اولین قدم در پیشگیری از خسارات ناشی از ضبط گوشت و آلایش گوسفند ، شناسایی نوع و فراوانی ضایعات مربوطه می باشد که دراین مطالعه از انواع مطالعات مقطعی می باشد ، با 13 بار مراجعه به کشتارگاه لواسان در منطقه گلندوک استان تهران و در هنگام فصل تابستان سال 1376 ، تعداد 1627 نمونه ( گوسفند ) مورد معاینه و بررسی قرار گرفتند که ضایعات کشتارگاهی فقط در 336 نمونه آن مشاهده گردید . نوع و فراوانی ضایعات مشاهده شده به طور کلی و همچنین بر اساس متغیرهای جنس ، سن و نژاد مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت . در 336 نمونه مورد بررسی نسبت ضایعات انگلی در مقایسه با سایر ضایعات ، رقم چشمگیر 76 درصد را نشان داد. از طرفی در مجموع 1627 رأس گوسفند کیست هیداتیک کبد با شیوع 84/5 درصد و ( 98/6 درصد – 7/4% = CI) و کرمهای ریوی با شیوع 69/3 درصد و (61/4% - 77/2% = CI) و سیستی سرکوس تنیاکولیس با شیوع 15/2 درصد و 85/2 %- 15/1% = CI) و شیوع سایر ضایعات انگلی کمتر از یک درصد گزارش گردید. شیوع آلودگی به کیست هیداتیک به طور معنی داری از شیوع سایر آلودگی ها انگلی بیشتر بود ( 05/0 < P < 01/0 ). همچنین در بین ضایعات غیر انگلی ، لنفادنیت کازئور با شیوع 17/1 درصد ( 69/1% - 65/0% = CI) بالاترین مقدار را نشان داد و سایر ضایعات غیر انگلی شیوعی کمتر از یک درصد داشتند . به جز کیست هیداتیک کبد و کرمهای ریوی نسبت آلودگی سایر ضایعات انگلی در جنس ماده بیشتر از جنس نر ملاحظه شد . از نظر سن اکثر ضایعات انگلی در گروه سنی کمتر و مساوی 6 ماه مشاهده شد و از جنبه نژادهای بومی منطقه و افشاری بیشترین نسبت ضایعات را نشان دادند . به استثناء نژاد قوچانی ،نسبت کیست هیداتیک کبد در سایر نژادهای مورد بررسی ( در مقایسه با سایر ضایعات ) بیشترین مقدار گزارش گردید . از نظر اپیدمیولوژی مطالعه حاضر می تواند به عنوان یک نقطه شروع تقریباً مطمئن برای انجام برنامه Surveillance بیماریهای مربوط به ضایعات مورد بررسی قرار گیرد .https://jvr.ut.ac.ir/article_16337_49774009dc18f375eecb03fb552a9ea6.pdfدانشگاه تهرانمجله تحقیقات دامپزشکی
(Journal of Veterinary Research)2008-252554219990723-بررسی تغییرات فصلی میزان پروتئین تام و گاماگلوبولین سرم خون گوساله های نوزاد در یکی از گاوداریهای اطراف تهران16338FAدکتر مهردادمهریدکتر ملیحه عباسعلیپورکبیردکتر عبدالحمید حسنیطباطباییدکتر محمدرضامخبردزفولیJournal Article19700101To evaluate of passive immunity in neonatal dairy calves, 296 samples were obtained during one year (November 1994 to October 1995) and amounts of total protein and gamma globulin
were determined. All calves were Holstein - Friesian and under 7 days old and received colostrum by nipple bottle. The effect ofmonth and season of birth were studied and following results were obtained:
Total protein:6.79± 0.69 g/dl (Mean+ SE), Gamma globulin. 2.5 ± 0.49 g/dl (Mean + SE). Significant differene was seen between month and season for serum total protein with highest level on February and winter and lowest on April and spring (P<0.05). The difference between months of year for gamma globulin levels was significant (P<0.05) with highest amount on March and lowest on July. The difference between seasons for gamma globulin levels was not significant but highest values was seen on winter and lowest on spring.در ارزیابی میزان ایمنی پاسیو در گوساله های شیری تعداد 296 رأس گوساله شیری هلشتاین جهت سنجش مقادیر پروتئین تام و گاماگلوبولین سرم خون مورد آزمایش قرار گرفتند . میانگین هر یک از پارامترهای اندازه گیری شده همراه با خطای معیار برای کل جمعیت ، ماههای مختلف سال و فصول مختلف محاسبه شد. بیشترین میزان پروتئین تام در بهمن ماه و کمترین میزان آن در فروردین ، بالاترین میزان پروتئین تام سرم خون در فصل زمستان و کمترین میزان آن در فصل بهار ، بیشترین میزان گاماگلوبولین در اسفند ماه و کمترین میزان آن در تیرماه اندازه گیری شد . میزان گاماگلوبولین در فصل زمستان بالاترین و در فصل بهار کمترین میزان تعیین گردید . میزان پروتئین تام بین ماهها و فصول مختلف سال واجد اختلاف معنی دار می باشد ( 05/0 < P). میزان گاماگلوبولین سرم خون گوساله های نوزاد در ماههای مختلف سال اختلاف معنی دار دارد ( 05/0 < P) اما بین فصول مختلف سال اختلاف موجود معنی دار نمی باشد .https://jvr.ut.ac.ir/article_16338_5331cb38baf6978c567052a96fb6f8bf.pdfدانشگاه تهرانمجله تحقیقات دامپزشکی
(Journal of Veterinary Research)2008-252554219990723-اثرات بیولوژیکی و مکانیزم ایجاد مسمومیت توسط دو اسید آمینه غیر پروتئینی ایندوسپیکین و کاناوانین16339FAدکتر حسینعلیعربدکتر مایکلاپاسJournal Article19700101The effects of two non-protein toxic amino acide , indospicine and canavanine, and super oxide radicals was tested using cultured rat peritoneal macrophages. Both compounds were able to increase superoxide production induced by phorbol myristate acetate (PMA) in rat peritoneal macrophages. The amount of super oxide was measured spectrophotometrically by reduction of cytochrome C in the absence and presence of Super oxide dismutase (SOD). It was found that the increase in super oxide production was due to decreased nitric oxide (NO) synthesis. The synthesis of No in cultured macrophage was mediated by an inducable NO synthase. It is concluded that the toxicity of indospicine and canavanine may exerted through an increase in super oxide production, and the increase in super oxide is mediated by the inhibiton of NO by indospicine and canavanine as L- arginine analogues.دراین مطالعه اثرات دو اسید آمینه سمی غیر پروتئینی ایندوسپیکین و کاناوائین بر روی رادیکال سوپراکساید در ماکروفاژ استخراج شده از حفره صفاقی موش صحرائی مورد آزمایش قرار گرفت . نتایج این آزمایش نشان داد که هر دو ماده قادر به افزایش میزان سوپراکساید در ماکروفاژهای کشت شده می باشند . تولید سوراکساید در ماکروفاژها توسط فوربول مایریستیک استات القاء گردید . میزان تولید سوپراکساید از طریق سیتوکروم C و به وسیله اسپکتروفوتومتر در حضور و یا عدم حضور آنزیم زائل کننده سوپراکساید (Superoxide dismutase) اندازه گیری گردید . این مطالعه نشان داد که افزایش میان سوپراکساید به علت کاهش ساخت نیتریک اکساید در ماکروفاژ ها بوده است که تو سط دو اسید آمینه ایندوسپیکین و کاناوانین انجام پذیرفته است . بنابراین می توان نتیجه گرفت که این دو اسید آمینه سمی غیر پروتئینی به علت مشابه ( آنالوگ ) بودن با آرژینین مانع از سنتز نیتریک اکساید از آرژینین شده اند و مسمومیت ناشی از این دو اسید آمینه ممکن است بر اثر افزایش رادیکال سوپراکساید باشد که در پی توقف ساخت نیتریک اکساید حاصل می گردد.https://jvr.ut.ac.ir/article_16339_65cbd59930198e7bc0f4c20ca0705650.pdfدانشگاه تهرانمجله تحقیقات دامپزشکی
(Journal of Veterinary Research)2008-252554219990723-بررسی اثرات داروهای پیش بیهوشی و بیهوشی بر روی فشار داخل کره چشم در سگ16340FAدکتر اسدالهکریماندکتر سید جاوید آلداوددکترایرجنوروزیانJournal Article19700101This study aimed to evaluate the effect of some anesthetic and preanesthetic drugs on intraocular pressure in dogs. The drugs or combination of drugs which used in this study were group 1; xylazine 2 mg/kg IM, group 2; acepromazine 1mg/kg IM, group 3;diazepam 1mg/kg IM, group 4; ketamine 30 mg/kg IM, group 5; sodium thiopental 25 mg/kg IV, group 6; combination of xylazine 3 mg/kg IM and sodium thiopental 20mg/kg IM and group 7; combination of acepromazine 0.1 mg/kg IM and sodium thiopental 20mg/kg IV. Intraocular pressure were measured
before and 5,10,15,30,60 and 90 minutes after injection and 2% tetracaine eye drops for local anesthetic of the eye and Schiotz tonometer. The data obtained in this study statistically analyzed with paired student “t” test and p value less than 0.05 was considered as the level of signigicant. The injection of xylazine cauesd significant reduction in intraocular pressure and continued till 90 minutes. Both acepromazine and diazepam caused 10 minutes reduction in intraocular pressure, but gradually increased afterl5 minutes. Injection of ketamin as an anesthetic alone caused high increase in intraocular pressure and maintained wit him 60 minutes. Maximum pressure was recorded at 30 minutes after injection, the injection of thiopental alone or combination of xylazine and ketamine caused no significant changes on intraocular pressure in tested dogs. Changes in intraocular pressure with the combination of acepromazine and thiopentone were significant within 30 minutes. the results of this study showed that xylazine, acepromazine and diazpam in clinical dosage decrease the intraocular pressure but ketamine increases the pressure, suggesting that it should be used with xylazine to prevent increase in intraocular pressure.در این مطالعات به بررسی اثرات داروی پیش بیهوشی و بیهوشی معمول بر روی فشار داخل کره چشم در سگ پرداخته شده است . دراین تحیق 7 گروه پنج قلاده ای سگ نژاد شپرد مخلوط مورد آزمایش قرار گرفتند و به هر پنج سگ یک دارو با ترکیب دارویی تزریق می شد و قبل از تزریق و سپس در فواصل 5، 10 ، 15 ، 30 ، 60 و 90 دقسقه پس از تزریق به اندازه گیری فشار داخل کره چشم به وسیله تونومتر schiotz و از طریق بی حس کردن چشم به وسیله تتراکائین 2 درصد مبادرت می گردید . داروها یا مجموعه دارویی مورد آزمایش عبارت بودند از : گروه یک : گزیلازین mg/kg2 به صورت عضلانی ، گروه دو : اسپرومازین mg/kg1 به صورت عضلانی ، گروه سه : دیازپام 1mg/kg به صورت عضلانی ، گروه چهار : 30 mg/kg به صورت ضلانی ، گروه پنج : تیو پنتال سدیم 25 mg/kg به صورت داخل وریدی ، گروه شش: کتامین 15mg/kg به صورت عضلانی و تیوپنتال سدیم 20mg/kg به صورت داخل وریدی . پس از آزمایش و ثبت ارقام مربوط به فشار مربوط به فشار داخل کره چشم قبل و بعد از تزریق داروهای مختلف اطلاعات به دست آمده به وسیله آزمون Paired students”t” test و با 05/0 < P مورد تجزیه و تحلیل آماری قرار گرفت . تزریق داروهای گزیلازین با دوز 2mg/kg به صورت عضلانی در سگها باعث کاهش معنی دار فشار داخل کره چشم گردید که از 5 دقیقه پس از تزریق شروع و تا پایان 90 دقیقه ادامه داشت .تزریق اسپرمازین با دوز 1mg/kg نیز باعث کاهش معنی دار فشار داخل کره چشم گردید ولی این کاهش تا 10 دقیقه معنی دار و پس از آن بتدریج افزایش پیدا نمود . تزریق دیازپام با دوز 1mg/kg باعث کاهش مختصری در فشار داخل کره چشم گردید که حدوداً تا 15 دقیقه پس از تزریق به صورت معنی داری ادامه داشت و بعد از آن روند افزایشی پیدا نمود . تزریق کتامین با دوز 30mg/kg برعکس داروهای دیگر باعث افزایش شدید و معنی دار فشار داخل کره چشم در سگها گردید که تا یک ساعت پس از تزریق مشاهده گردید . تزریق هم زمان دو داروی گزیلازین و کتامین با دوز مذکور هیچ گونه تغییر معنی داری در فشار داخل کره چشم ایجاد نکرد. همچنین به دنبال تزریق تیوپنتال سدیم به تنهایی هیچ گونه تغییر معنی داری مشاهده نگردید. تزریق همزمان اسپررومازین و تیوپنتال سدیم باعث کاهش فشار داخل چشم گردید که تا 30 دقیقه معنی دار بود. نتایج حاصله از این تحقیق نشان داد که داروهای پیش بیهوشی معمول که عمدتاً به عنوان تسکسن دهنده و آرامبخش به سگها تزریق می گردند اکثراً باعث کاهش فشار داخل کره چشم می شوند که البته خطرناک نمی باشد ، ولی تزریق کتامین به تنهایی به عنوان داروی بیهوش کنده بدون پیش بیهوشی باعث افزایش فشار چشم می گردد که می تواند بویژه در سگهای مستعد به گلوکوم خطرناک باشد . اما با تزریق گزیلازین قبل از بیهوشی به وسیله کتامین می توان از این عارضه پیشگیری نمود. نتایج حاصل از این بررسی همچنین نشان می دهد که تیوپنتال سدیم می تواند بیهوشی مطمئنی را در سگها ایجا نماید و عوارض خاصی را بر روی چشم بروز نمی دهد.https://jvr.ut.ac.ir/article_16340_38186ab84e7b560fbafdb1f9d29b3fd9.pdfدانشگاه تهرانمجله تحقیقات دامپزشکی
(Journal of Veterinary Research)2008-252554219990723-آنتی ژن های سالمونلا آبورتوس اویس و ره یابی سرم شناسی برای تشخیص موارد آلودگی با کمک آنتی ژنها ی اختصاصی16341FAدکتر حسن تاجبخشدکتر محمد رضامحزونیهJournal Article19700101Heated and formalin zed antigens of salmonella abort us ovis strains were injected subcutaneo usly to goats and rabbits. The immunization period was taken 11 months for goat and 9 months for rabbit. Precipitinin, agglutinin antibodies and delayed type hypersensitivity responses were evaluated by agar gel immunodiffusion, Immunoelectrophoresis, serum agglutination and skin tests. Six nonspecific and one specific antigens of S. abort us ovis were found in AGID test, we found specific antibody in experimental infected rabbits sera, as well. Theses test’s revealed that heated antigens elicit precipitinins and DTH reaction more than formalin zed antigen, but the latter produced agglutinins titre more than heated antigen. Absorbed hyperimmun serum with, S. typhimuxium only reacted with S. abortus ovis antigens. To detect anti S. abort us ovis antibodies, We examined 1727 sera of sheep and goats by SAT and AGID tests. 1.2 and 1.68% of them were positive in SAT and AGID test , respectively. Rapid agglutination test wasn’t a proper screening test, since , 75% of 200 sera were positive. There is no significant difference between AGID and SAT tests (a= 0.05).جهت بررسی آنتی ژنهای سالمونلا آبورتوس اویس و جستجوی آنتی ژن اختصاصی در این باکتری آنتی ژن ها ی کشته از آن تهیه و به فواصل منظم در طی 11 ماه به طور زیر جلدی به بز و 7 ماه به خرگوش تزریق تا سرم فوق ایمن تهیه شود . ظهور پادتن های رسوبی با روشهای ژل دیفوزیون و ایمونوالکتروفورز و پادتن های آگلوتینان با روش آگلوتیناسیون داخل لوله و پاسخ ازدیاد حساسیت تأخیری در تست جلدی در حیوانات تجربی مورد ارزیابی قرار گرفت . همچنین ساختار آنتی ژن این باکتری در مقابل سروتیپ های دیگر در عفونت با استفاده از 3 روش ایموندیفوزیون و آگلاتیناسیون روی لام و داخل لوله در سرم 1727 رأس گوسفند و بز جستجو و نتایج حاصل از آزمایشات با یکدیگر مقایسه شدند و نتایج نشان می دهد ظهور پادتن های رسوبی و ازدیاد حساسیت تأخیری توسط آنتی ژن حرارت دیده و افزایش پادتن های آگلوتیناسیون متعاقب تزریق آنتی ژن فرمالینه بیشتر بود. با جذب سرم فوق ایمن با سالمونلا تیفی موریوم ، می توان سرم اختصاصی ضد سالمونلا آبورتوس اویس تهیه کرد . همچنین پادتن اختصاصی را در مورد عفونت تجربی با روش ژل دیفوزین مشخص نمود . در آزمایش سرم 1727 رأس گوسفند و بز ، 67/1 درصد موارد با روش AGID و 2/1 درصد نمونه ها با روش SAT مثبت بود . آزمایش آگلوتیناسیون روی لام در 75 درصد موارد مثبت بود که نشان داد نمی توان از آن جهت غربالگری مبتلایان استفاده کرد .بین نتایج AGIC ( Agar Gel Immunodiffusion Test) Agglutination Test) وSAT ( Serum همخوانی وجود داشت.https://jvr.ut.ac.ir/article_16341_a32b8cd9902ef34984a9e3c3156908f7.pdfدانشگاه تهرانمجله تحقیقات دامپزشکی
(Journal of Veterinary Research)2008-252554219990723-بررسی اثر بیهوشی کنندگی گل میخک در ماهی و تعیین LC50 آن16342FAدکتر مصطفیاخلاقیدکتر محمود میراببروجردیJournal Article19700101Four different sizes (1,10,150,300 gram body weight) of rainbow trout were separately subjected to various levels of freshly powdered clove tree with concentrations of 50,100, 150, 200, 250, 300, 350, 400, 450 and 500 ppm . Results showed that as the weight of fish increased a higher concentration of clove tree is needed for induction of anesthesia and LC50 raises. LC50 for fish weights of 1, 10, 150 and 300 grams were found to be 168, 153, 310 and 344 ppm , respectively.افزایش نیاز کارگاههای تکثیر و پرورش ماهی به استفاده از بیهوش کننده ها مطالعه تأثیر بیهوش کننده های جدید را به منظور جایگزینی مناسبتر طلب می کند . گل میخک با تأثیر بیهوش کنندگی خوب برای ماهی می تواند یکی از آنها باشد . به همین دلیل دراین تحقیق تأثیر بیهوش کنندگی و تعیین LC50 گل گیاه میخک بر روی ماهی قزل آلای رنگین کمان مطالعه گردید . بدین منظور غلظتهای مختلفی (450،400،350،250،200،150،100،50 و 500 پی پی ام ) از گل گیاه میخک پودر شده در آب تهیه گردید . ماهیهای قزل آلای رنگین کمان در گروههای وزنی 150،10،1 و 300 گرم به طور مجزا در محلولهای فوق قرار داده شدند . نتایج به دست آمده نشان داد که با افزایش وزن ماهیها نیاز به مقدار پودر گل گیاه میخک جهت ایجاد بیهوشی افزایش یافته و LC50 گل گیاه میخک نیز برای ماهیها افزایش می یابد . بر اساس این مطالعه مقدار LC50 برای ماهیها 150،10،1 و 300 گرمی به ترتیب 311،255،168 و 344 پی پی ام به دست آمد .https://jvr.ut.ac.ir/article_16342_dfba836635c4fbdce852bbbb875003ae.pdfدانشگاه تهرانمجله تحقیقات دامپزشکی
(Journal of Veterinary Research)2008-252554219990723-بررسی اثر سه دوز مختلف FSH( Folltropin-V) در میزان سوپراوولاسیون در گاومیشهای رودخانه ای ( Bubalus bubalis)16343FAدکتر فرهاد فرخیاردبیلیدکتر روزعلیباتوانیدکتر پرویزهورشتیدکتر سید مرتضی میرترابیJournal Article19700101This study was conducted to evaluate the effect of three different doses of FSH (Fdltropin-V, Vetrepharm Co., Canada) on superovulatcry responses in river buffaloes. Eigtheen buffaloes were selected after rectal examination of reproductive tract and randomly alloated into three groups of six. All the buffaloes received two injections of prostaglandin F2 x (25 mg Lutalyse, Upjhon Co.) 12 days apart. Super ovulation in all groups initiated between days 9 to 12 the estrus cycle. Buffaloes in group 1, 2 and 3 super ovulated with total doses of 300 mg, 400 mg and 500 mg NIH of Folltropin respectively at 12 houres interval in 8 equal doses. All super ovulated buffaloes were inseminated 3 times at the beginning of observed estrus. Embryos were collected non- surgically 6 days after the first insemination. Before embryo recovery, the number of corpora lute a (CLs) and unovulated follicles (UFs) were estimated by rectal palpation of the ovaries. The average number of CLs plus UFs was the highest in group 3 (5.83 ± 0.65). However the highest ovulation rate (number of CLs) was observed in group 2 (4.5 ± 0.81). Maximum embryo plus unfertilized ova (UO) was recovered from group 2 (3 ± 1.52) and lowest from group 3 (1 ± 0.71). From the total number of 27 embryos and UOs recovered from the doners, 10 ova were unfertilized, 13 embryos were in morula stage, 1 embryo in early blast cyst stage and 2 embryos in blast cyst stage. On the basis of our results, the best superovulatory responses were observed in group 2 (400 mg). However, the differences were not statistically significant.مطالعه ای مقدماتی به منظور ارزیابی تأثیر سه دوز مختلف FSH بر میزان پاسخ تخمدانهای گاومیش به سوپراوولاسیون در مرکز پرورش و اصلاح نژاد گاومیش بعد از معاینه دستگاه تناسلی به عنوان دامهای دهنده انتخاب شد و به سه گروه 6 رأسی تقسیم شدند . استروس گاومیشها در هر سه گروه با دو تزریق هورمون PGF2 با فاصله 12 روز همزمان شد . در روز 12-9 سیکل استروس تزریق FSH آغاز گردید . دوز FSH در گروه اول mg 300 ، در گروه دوم mg 400 و در گروه سوم mg 400 و در گروه سوم mg 500 بود. تزریق FSH در 8 دوز مساوی با فاصله 12 ساعت انجام گرفت . همزمان با پنجمین و ششمین تزریق FSH ، دو دوز PGF2 به دامهای دهنده تزریق شد . تمامی گاومیشهای دهنده بعد از مشاهده علائم فحلی و به روش غیر جراحی صورت گرفت . قبل از جمع آوری جنینها ، تعداد اجسام زرد و فولیکولهای تخمک گذاری نکرده ، از طریق ملامسه رکتال تخمدانها تعیین شد. بیشترین میزان پاسخ تخمدانها ازنظر مجموع اجسام زرد و فولیکولهای تخمک گذاری نکرده در گروه سوم ( 65/0 ? 83/5 ) مشاهده شد ولی بیشترین میزان تخمک گذاری ( تعداد اجسام زرد ) متعلق به گروه دوم ( 81/0 ? 5/4 ) بود. از نظر مجموع جنینها و تخمکهای غیر بارور بیشترین تعداد در گروه دوم ( 52/1 ? 3 ) و کمترین تعداد مربوط به گروه سوم ( 71/0 ? 1 ) بود. در مجموع 27 رویان و تخمک جمع آوری گردید که 17 عدد آنها بارور بودند . از رویانهای جمع آوری شده ، 3/82 درصد در مرحله مورلا ، 9/5 درصد در مرحله بلاستوسیست اولیه و 8/11 درصد در مرحله بلاستوسیست بودند . بر اساس نتایج به دست آمده ، بهترین پاسخ سوپراوولاسیون در گروهی مشاهده شد که mg 400 FSH دریافت کرده بودند. با این وجود بین سه دوز استفاده شده اختلافی از نظر آماری وجود نداشت .https://jvr.ut.ac.ir/article_16343_4ed12ed6e09a2081bf76c744f732bc55.pdfدانشگاه تهرانمجله تحقیقات دامپزشکی
(Journal of Veterinary Research)2008-252554219990723-مقایسه برخی از روشهای مورد استفاده در کاهش اثرات افلاتوکسین بر روی شاخصهای تولیدی جوجه های گوشتی16344FAدکترعلیرضاخسرویدکتر مهرداد مدیرصانعیJournal Article19700101Seven hundred and fifty day-old male broiler chicks were randomly distributed to 15 pens (50 chicks per pen) of five treatment groups to study the effectiveness of several nutritional procedures for controlling the deleterious effects of aflatoxin-contaminated diets on broiler performance. One of experimental groups was considered as positive control and fed with an aflatoxin -free diet. In four other groups, aflatoxin Bi was added to ration at level of 1 ppm (1mg/kg feed) and in three of these groups, the diets were
supplemented with natural zeolite (0.75%), Saccharomyces cerevisiae (0.5%) and Sodium Bisulfite (1%), respectively. All of groups were fed a corn-soybean meal based diet as starter and finisher from 1-21 and 22-49 days of age, respectively, with feed and water available for adlibitum consumption. Body weights were measured weekly and mortality was recorded as it occurred. The obtained results indicated, compared with positive control group, body weights, food consumption and feed convertion ratio in chicks receiving aflatoxin-contaminated diets were significantly reduced. In comparison between groups fed with aflatoxin
-contaminated diets chicks receiving diet which had been supplemented with S. cerevisiae had higher body weight and lower feed convertion ratio. From the results of this study, it could be concluded that S. cerevisiae was more effective than Zeolite and Sodium Bisulfite in controlling the deleterious effects of aflatoxin Bi on broiler performance.در این بررسی تعداد 750 قطعه جوجه گوشتی یک روزه جنس نر به پنج گروه 150 قطعه ای و هر گروه به سه زیر گروه 50 قطعه ای تقسیم شدند . از پنج گروه آزمایشی ، یک گروه به عنوان شاهد مثبت انتخاب شده و با جیره فاقد افلاتوکسین تغذیه گردید . در جیره غذایی چهر گروه دیگر به میزان یک میلی گرم در کیلوگرم ( 0001/0 درصد ) افلاتوکسین B1 اضافه شد . در سه گروه از گروههای تغذیه شده با جیره حاوی افلاتوکسین ، به ترتیب فقط یکی از ترکیبات مهارکننده افلاکتوکسین شامل زئولیت طبیعی به میزان 75/0 درصد ، ساکارومیسس سوریسیه به میزان 5/0 درصد و یا بی سولفیت سدیم به میزان 1 درصد به جیره غذایی اضافه گردید . جوجه های هر گروه از روز اول تا پایان 21 روزگی با جیره های آغازی و از 22 تا 49 روزگی با جیره های پایانی واجد ترکیب شیمیایی تقریباً یکسان تغذیه شدند . در پایان سنین 21، 42 و 49 روزگی شاخصهای تولیدی شامل میانگین وزن بدن ، مقدار مصرفی ، ضریب تبدیل غذایی ، میزان افزایش وزن و درصد مرگ و میر برای هر گروه تعیین گردید . نتایج بدست آمده در پایان آزمایش حاکی از آن بودند که بین گروه تغذیه شده با جیره فاقد افلاتوکسین با هر چهار گروه دریافت کننده جیره های حاوی افلاتوکسین ، صرف نظر از حضور یا عدم حضور ترکیبات مهارکننده افلاتوکسین ، از نظر میانگین وزن بدن ، میزان غذای خورده شده و میزان افزایش وزن اختلاف آماری بسیار معنی داری وجود داشت ( 01/0 < P) به طوری که گروه دریافت کننده جیره فاقد افلاتوکسین با هر چهار گروه دریافت کننده جیره های حاوی افلاتوکسین ، صرف نظر از حضور یا عدم حضور ترکیبات مهار کننده افلاتوکسین ، از نظر میانگین وزن بدن ، میزان غذای خورده شده و میزان افزایش وزن اختلاف آماری بسیار معنی داری وجود داشت ( 01/0 < P) به طوری که گروه دریافت کننده جیره فاقد افلاتوکسین ، دارای ون بدن بیشتر و مصرف غذای کمتری بود. از نظر میانگین ضریب تبدیل غذایی ، گروه تغذیه شده با غذای کمتری بود. از نظر میانگین ضریب تبدیل غذایی ، گروه تغذیه شده با جیره فاقد افلاتوکسین ، دارای وزن بیشتر و مصرف غذای کمتر بود. ازنظر میانگین ضریب تبدیل غذایی ، گروه تغذیه شده با جیره فاقد افلاتوکسین دارای بهترین ضریب تبدیل غذایی بوده ، اختلاف آن فقط با ضریب تبدیل غذایی گروه تغذیه شده با جیره حاوی افلاتوکسین و ساکارومیسس از نظر آماری معنی دار نبود. در مقایسه بین چهار گروه غذیه شده با جیره های آلوده به افلاتوکسین نیز گروه تغذیه شده با جیره حاوی افلاتوکسین همراه با ساکارومیسس ، دارای بالاترین وزن بدن ، بیشترین میزان افزایش وزن ، کمترین درصد تلفات و بهترین ضریب تبدیل غذایی بود.https://jvr.ut.ac.ir/article_16344_13bd704c4218b3f4e0976805610a078a.pdfدانشگاه تهرانمجله تحقیقات دامپزشکی
(Journal of Veterinary Research)2008-252554219990723-بررسی میزان فعالیت بعضی از آنزیم ها در نسوج مختلف جنین گوسفند در سنین مختلف16345FAدکتر صغریغلامیدکتر محمود امینلاریدکتر غلامرضالکJournal Article19700101The purpose of this study was to investigate the activities of aspartate aminotransferase (AST), alanine aminotransferase (ALT), alkaline phosphatase (ALP), creatine kinase (CK) and axinase in liver, heart and brain of sheep fetus at different ages.
Results showed no significant differences in AST and ALP in liver
at 2, 2.5, 3, 3.5 and 4 months old fetuses (P > 0.05). The level of ALT of liver was lower at 3 and 3.5 old than other ages (P<0.05). Liver arginase increased with the age of fetus and reached the highest value at 4 months old. Heart AST, ALT and ALP levels differed at different ages of sheep fetus but no specific pattern persisted. At all ages, level of AST and ALT of heart was higher than those of liver. CK activity of heart increased with age and reached the highest value at 3 months old. At all ages, CK of heart was significantly higher than brain. These results indicate that metabolic pathways which involve these enzymes are different in various tissues at different stages of development. Furthermore, the prevalance of specific enzymens in certain tissues might make these enzyme valubale markers for detection and diagnosis of abnormalities in animals in prenatal stages.https://jvr.ut.ac.ir/article_16345_8fcf03088d1173a8b0bb65f010b6592a.pdfدانشگاه تهرانمجله تحقیقات دامپزشکی
(Journal of Veterinary Research)2008-252554219990723-ارزیابی تکنیک آنتی بادی درخشان به روش غیر مستقیم برای تشخیص ویبریو آنگوئیلاروم
( Vibrio anguillarum) و آئروموناس هیدروفیلا ( Aeromonas hydrophila) در کارگاههای پرورش ماهی و میگو16346FAدکتر محمد ربّانیخوراسگانیدکتر مهدیسلطانیJournal Article19700101Indirect immunofluorescent antibody technique (IDFAT) as a rapid tool has been evaluated to detect bacterial infections in farmed fish and prawns. Using this method 107 oxidase positive bacterial isolated obtained from different fish and prawn farmings, were studied from which 20 isolates were identified as Vibrio anguillarum and Aeromonas hydrophila using polyclonal antibodies against these bacterial species. The verification of these results was also demonstrated by studding biochemical/phonotypical characteristics of the bacterial isolates resulting in a high accuracy of IDFAT method (> 70%).تکنیک آنتی بادی درخشان به روش غیر مستقیم برای تشخیص سریع عفونتهای باکتریایی ماهی و میگو مورد ارزیابی قرار گرفته است. در این مطالعه تعداد 107 نمونه باکتریایی اکسید از مثبت به دست آمده از کارگاههای پرورش ماهی و میگو مناطق مختلف کشور مورد آزمایشهای آنتی بادی درخشان به روش غیر مستقیم ( IDFAT ، Indirect fluorescent antibody test) واگلوتیناسیون قرار گرفتند و در نتیجه تعداد 20 نمونه باکتریایی از گونه های ویبریو آنگوئیلاروم (Vibrio anguillarum) ( 11 نمونه ) ، و آئروموناس هایدروفیلا ( Areomonas hydrophila) ( 9 نمونه ) و تعداد 6 نمونه باکتریایی دیگر به آنتی سرمهای ضد هر دو گونه باکتریایی مذکور واکنش مثبت نشان دادند . مطالعه خواص بیوشیمیایی ارگانیسم های مذکور همخوانی زیاد ( بیش از 70 درصد ) با نتایج سرولوژیکی داشته است. از آنجایی که بسیاری از عوامل باکتریایی و ویروسی ماهی و میگو دیر رشد بوده و بعضاً نیاز به زمانهای قابل توجه برای رشد و جداسازی دارند با به کارگیری این گونه روشهای سرولوژیک می توان در فاصله زمانی کوتاهی نسبت به تعیین وضعیت بهداشتی کارگاهها و تشخیص به موقع این گونه عفونتها اقدام و از بروز خسارات احتمالی جلوگیری نمود.https://jvr.ut.ac.ir/article_16346_80258348807762750403fe73ce8955af.pdfدانشگاه تهرانمجله تحقیقات دامپزشکی
(Journal of Veterinary Research)2008-252554219990723-بررسی تجربی اثرات پاتولوژیک استامینوفن روی کبد موش صحرائی ( Rat)16347FAدکتر عزیزاله خداکرمتفتیدکتر کرامت الهکیانیJournal Article19700101The Pathological lesions due to oral administration of different daily doses I.e. 0.062, 0.125, 0.250, 1, 2.5 and 5 gram per kg B.W. (Body Weight) of acetaminophen in the liver of rat and also changes in serum levels of AST (Aspartate aminotransfrase) and ALT (Alanine amino transfrase) were studied. No lesions were observed in rats received 0.062 and 0.125 g/kg B.W of acetaminophen where as the rats received higher doses than
0.125 g/kg B.W. showed severe lesions which were dose dependent and based on the post treatment interval. The main lesions included passive congestion , cell swelling, granular degeneration, hemorrhage, mild to severe centrilobular coagulative necrosis, moderate to severe vacuolar degeneration in the midzonal and periportal hepatocytes, regenerative activity and macrophage infiltrations. There was evidence of hydropic vacuolation by Sudan and PAS (Periodic acid Schiff) staining in the surviving hepatocytes with vacuolar degeneration. There were eosionophilic intranuclear inclusion bodies in the surviving hepatocytes that cold be as a path gnomonic lesion. The serum levels of AST and ALT with doses of 0.062 and 0.125 g per kg B.W. showed no significant increase in their levels as compard to control ones, however, a significant increase (P < 0.05) was noted in the animals which received higher doses and it corraborated with the microscopic lesions in the liver.این تحقیق برای ارزیابی اثرات ماکروسکوپیک و هیستوپاتولوژیک استامینوفن و تعیین میزان مسومیت کبدی آن در دوزهای مختلف درمانی و بالاتر انجام گرفت . بدین منظور تعداد 70 قطعه موش صحرائی ( Rat) به 7 گروه مساوی شاهد و گروههای آزمایش شامل تجویز خوراکی استامینوفن به میزان 062/0 ، 125/0 ، 25/0 ، 1،5/2 و 5 گرم به ازای هر کیلوگرم وزن تمام گروهها جهت سنجش مقادیر سرمی آنزیمهای اسپارتات امینوترانسفراز ( AST) و آلانین آمینو ترانسفراز ( ALT) خونگیری به عمل آمد و پس از کالبد گشایی ضایعات ماکروسکوپیک و همچنین ضایعات میکروسکوپیک کبد با استفاده از رنگ آمیزی متداول هماتوکسیلین ائوزین و رنگ آمیزی های اختصاصی سودان 3 و 4 و پریودیک اسید شیف ( PAS) مورد مطالعه قرار گرفت . در مقایسه با گروه شاهد ، در گروههای 062/0 ، 0125/0 فقط ضایعات میکروسکوپی پر خونی و تورم سلولی دیده شد و افزایش معنی داری در مقادیر آنزیمهای AST و ALT یافت نگردید . ولی در سایر گروههای آزمایش با افزایش دوز میزان ضایعات کبدی افزایش یافته و عمدتاً ضایعات ماکروسکوپی پرخونی و بزرگ شدن کبد همراه با تورم لبه ها و رنگ به رنگ شدن آن و ضایعات هیستوپاتولوژیم پرخونی غیر فعال و تورم سلولی ، دژنرسانس گرانولر و واکوئلر سلولهای کبدی ، نکروز انعقادی خفیف تا شدید سلولهای مرکز لبولی ، نفوذ و تجمع ماکروفاژها و لنفوسیتها در نواحی نکروزه ، فعالیت نوسازی و بازسازی بافت کبدی مشاهده و برای اولین بار وجود گنجیدگیهای داخل هسته ای ائوزینوفیلیک در سلولهای کبدی نواحی پیرامون نکروز دال بر مسمومیت کبدی استامینوفن تشخیص داده شد . مقادیر آنزیمهای سرمی AST، ALT گروههای فوق در مقایسه با گروه شاهد افزایش معنی داری را نشان داد ( 05/0 < P) .https://jvr.ut.ac.ir/article_16347_86726a98024c00d4de577669ec35fdc9.pdfدانشگاه تهرانمجله تحقیقات دامپزشکی
(Journal of Veterinary Research)2008-252554219990723-مطالعه تغییرات وزن گوسفند نژاد بلوچی در آلودگی تجربی به فاسیولا ژیگانتیکا16348FAدکتر عبدالحسین دلیمیاصلجواد حقنظرینصرا..طاهرپوردکتر حمیدرضا انصاریرنانیJournal Article19700101Thirty Baluchi sheep. 15 rams and 15 ewes, aged 12-13 months, and free from liver fluke and other helminths were divided randomly into six groups of five animals each. Two groups of male & female animals were infected with 100. 200 Fasciola gigantic a metacercaria and two groups were selected as uninfected control groups. All sheep were fed ad libitum with a mixture of alfa-alfa. wheat straw and barley, balanced for energy and protein content according to standard tables. Feed intake of each group was measured weekly and live weight gain of each group was recorded fortnightly. The results indicated that , there was no significant differences in body weight gain between the groups which recieved 100 metacercaria and control groups. But the body weight gains of groups whcih recieved 200 metacercaria decreased significantly from week 14 post infection. No differences were observed in feed intake of infected and control groups.در مطالعه حاضر ابتدا 30 رأس گوسفند بلوچی ( 15 رأس میس و 15 رأس قوچ ) ، 13-12 ماهه عاری از انگلهای کرمی گوارشی و کبدی به 6 گروه 5 رأسی تقسیم کرده ، سپس دو گروه نر و ماده را با 100 متاسرکر و دو گروه دیگر را با 20 متاسرکر فاسیولاژیگانتیکا آلوده ساخته و دو گروه نیز به عنوان گروههای نر و ماده شاهد غیر آلوده درنظر گرفته شدند . جیره غذایی آنها شامل یونجه ، کاه و جو و بر اساس پروتئین و انرژی طبق جداول استاندارد تنظیم گردید . میزان مصرف غذای دامها به صورت هفتگی و وزن زنده آنها هر دوهفته یک بار برای مدت 24 هفته اندازه گیری شد. طبق نتایج به دست آمده ، بین گروههای شاهد و گروههای دریافت کننده اختلاف معنی داری مشاهده نشد ولی در گروههای دریافت کننده 200 متاسرکر از هفته چهاردهم کاهش وزن محسوس ومعنی داری مشاهده گردید . از لحاظ میزان مصرف غذا بین گروههای آلوده و شاهد اختلاف معنی دار مشاهده نشد .https://jvr.ut.ac.ir/article_16348_91d89b8fce951a59c6f66898ce0ccd38.pdf