دانشگاه تهرانمجله تحقیقات دامپزشکی
(Journal of Veterinary Research)2008-252556120010723-تجزیه ماده خشک و مواد فیبری کاه غلات توسط قارچهای بی هوازی شکمبه16660FAدکتر تقیقورچیدکتر محمدرضائیاندکتر شعبانرحیمیدکتر غلامرضاقربانیJournal Article19700101به منظور بررسی توان قارچهای بی هوازی شکمبه در تجزیه ماده خشک و مواد فیبری از خوراکهای کاه برنج،کاه گندم،کاه جو،کاه گندم+اوره و کاه گندم+ملاس،استفاده گردید. قارچهای بی هوازی جداشده از شکمبه گوسفند به مدت 0 ، 3 ، 6 و 9 روز مواد خوراکی مذکور کشت داده شدند و تغییرات حاصله از نظر تجزیه ماده خشک،دیواره سلولی (NDF) ، دیواره سلولی فاقد همی سلولز،سلولز،همی سلولز و لیگنین (ADL) اندازه گیری شد. نتایج نشان داد که در مدت 9 روز کشت قارچهای بی هوازی شکمبه گوسفند روی انواع کاه ها گستره کاهش ماده خشک از 6/14 تا 6/23 درصد و دیواره سلولی از 5/18 تا 7/32 درصد متفاوت بود که به ترتیب کمترین مقدار در کاه برنج و بیشترین مقدار در کاه گندم+اوره اندازه گیری شد. بیشترین مقدار کاهش دیواره سلولی فاقد همی سلولز(ADF) و همچنین همی سلولز به ترتیب برابر 5/27 درصد و 44 درصد مربوط به کاه گندم+اوره بود. کمترین مقدار درصد کاهش ADF(9/8 درصد)،ADL(3/13درصد)،سلولز(16درصد)مربوط به کاه گندم و همی سلولز(16درصد) متعلق به کاه جو بود. در همه خوراکها،مقدار تجزیه ماده خشک و مواد فیبری تا روز ششم بیشترین مقدار و بعد روند افزایشی با سرعت کم تا روز نهم ادامه داشت. داده ها و اطلاعات حاصله بیانگر توانایی قارچهای شکمبه گوسفند در تجزیه و کاهش ماده خشک،دیواره سلولی،دیواره سلولی فاقد همی سلولز،در انواع کاه غلات می باشد.دانشگاه تهرانمجله تحقیقات دامپزشکی
(Journal of Veterinary Research)2008-252556120010723-چگونگی مجموعه QRS در الکتروکاردیوگرافی اسب ترکمن(سکایی)16661FAدکتر محمدرضامخبردزفولیدکتر ناصرعلیدادیدکتر علیرضاخانیدکتر ایرجنوروزیاندکتر داریوش کمالهدایتمهندس حسینرضاییJournal Article19700101In a controlled study, it was carried out the electrocardiography of the 152 Tuckerman resting (Saka) horses comparatively for the first time in the leads I, II, III, aVR, aVL, aVF, V10, CV6LU, CV6LL, CV6RU, CV6RL and BA. The QRS complexes evaluated from point of the relative frequencies of patterns, durations, relative frequencies of Q, R and S waves, and the amplitudes of Q, R and S waves. The mean electrical axes of the QRS complexes were measured in the Frontal (Horizontal), Transverse and Left Sagittal planes using the semi orthogonal leads I and aVF; I and V10; and yb and aVF. The results were tabulated into the tables 1 to 5. In general, this study demonstrated the most similarity concerning the QRS complex between Turkmen and Thoroughbred breeds.طی یک مطالعه کنترل شده از تعداد 152 اسب ترکمن در حال استراحت برای نخستین بار به طور مقایسه ای در 12 اشتقاق اسب شامل I،II،III،aVR،aVL،aVF،V10،CV6LU،CV6LL،CV6RL و BA الکتروکاردیوگرافی به عمل آمد.مجموعه QRS از مواردی بود که در این اشتقاقها از نظر نمودها،طول زمان،فراوانی نسبی موجهای Q,R وS و ارتفاع موجهای Q,R وS مورد بررسی قرار گرفت. محور الکتریکی مجموعه QRS نیز با استفاده از اشتقاقهای نیمه متعامد Iو aVF ، I و V10، V10 و aVF به ترتیب در سه صفحه هندسی جلویی (افقی)،عرضی و نیمساز چپ بدن اندازه گیری شد. در کل این مطالعه نشان داد که اسب ترکمن از نظر مجموعه QRS در بسیاری از جنبه ها مشابه با اسب مشهور سواری جهان یعنی تاروبرد است.دانشگاه تهرانمجله تحقیقات دامپزشکی
(Journal of Veterinary Research)2008-252556120010723-مطالعه ارتباط متقابل یافته های بالینی،بیوشیمیایی و الکتروکاردیوگرافی در گوساله های مبتلا به سندرم اسهال16662FAدکتر بهرامدلیرنقدهدکتر منصوریاراسماعیلJournal Article19700101In this study the interaction of clinical, biochemical hematological and electrocardiographic findings on 47 diarrheic calves at the ageof 1-30 days were evaluated. The results showed that on the basis of clinical findings (skin fold test persistence and capillary refill time), body fluid loss were estimated 8.09±0.20% and 8.10±0.28%, respectively. This difference was not statistically significant (P>0.05). On the basis of haematocrit, body fluid loss was estimated 6.33±0.35%. Statistical analysis indicated that fluid loss estimated by haematocrit evaluation was significantly less than clinical evidences (P<0.05). The evaluation of heart rhythm in affected calves revealed in 15 cases (31.9%) normal sinus rhythm, in 22 cases (46.8%) sinus tachycardia, in 5 cases (10.6%) sinus bradycardia associated with sinus arrhythmia, and in 5 cases (10.6%) atrial standstill together with other arrhythmias such as sinus arrest and sinoatrial block. The last 5 cases were suffering from sever hyperkalaemia. Correlation test showed that there was no significant relationship between serum electrolyte levels, including K+, and electrocardiograph parameters (P>0.05), but there was a significant correlation (P<0.05) between time of skin fold duration, capillary refill time, haematocrit and serum level of K+. Thus, by using multiple regression test, predication equation of serum level of K (mEc,/I) as dependant factor was acquired according to skin fold duration time (SKF in seconds), capillary refill time (CRT in seconds) and haematocrit (PCV in %), as independent factors:K=0.082+0.330(CRT)+0. 132(PCV)+0.014(SKf);r2=0.408.این مطالعه بر روی 47 رأس گوساله مبتلا به سندرم اسهال که در محدوده سنی یک روزگی تا 30 روزگی قرار داشتند، به انجام رسید. بعد از گرفتن تاریخچه کاملی از بیمار،معاینه بالینی،ثبت الکتروکاردیوگرام و اقدامات لازم برای اندازه گیری پارامترهای بیوشیمیایی مشتمل بر کلسیم،کلر،سدیم و پتاسیم و پارامترهای هماتولوژیک مشتمل بر هماتوکریت،شمارش کلی و تفریقی گویچه های سفید و پروتئین تام و فیبرینوژن به عمل آمد.براساس شواهد بالینی، یعنی مدت زمان چین زمان دوام چین پوستی و زمان پرشدن مجدد مویرگی درصد اتلاف مایعات به ترتیب 20/0± 09/8 و 28/0 ± 10/8 برآورد گردید و آزمون آماری تفاوت معنی داری را بین آن دو نشان نداد(05/0P<) . براساس هماتوکریت درصد اتلاف مایعات در گوساله های مبتلا،25/0± 30/6 تخمین زده شد. آنالیز آماری نشان داد که برآورد اتلاف مایعات براساس هماتوکریت به طور معنی داری کمتر از میزان برآورد شده روی شواهد بالینی است (05/0P<).مطالعه ریتم قلب در دامهای مورد بررسی،در 15 مورد (9/31 درصد) ریتم منظم،در 22 مورد (8/46 درصد) تاکیکاردی سینوسی،در 5مورد (6/10 درصد)برادیکاردی و آریتمی سینوسی،و در 5 مورد (6/10 درصد) دهلیز خاموش همراه با آریتمی های دیگری همچون ایست سینوسی و بلوک سینوسی دهلیزی رانشان داد. هر سه مورد اخیر دچار هیپرکالمی شدیدی بودند. آزمون همبستگی نشان داد که ارتباط متقابل معنی داری بین عیار الکترولیتهای مورد بررسی از جمله پتاسیم و معیارهای الکتروکاردیوگرافیک وجود ندارد (05/0P>)،ولی بین مدت زمان دوام چین پوستی،زمان پرشدن مجدد مویرگی،هماتوکریت و عیار پتاسیم خون ارتباط متقابل معنی داری به چشم خورد (05/0P<).از این رو با استفاده از رگرسیون چندگانه،معادله پیشگویی عیار پتاسیم خون برحسب mEq/l (به عنوان عامل وابسته)از روی مدت زمان دوام چین پوستی برحسب ثانیه،زمان پرشدن مجدد مویرگی برحسب ثانیه و هماتوکریت برحسب درصد(به عنوان فاکتورهای مستقل)به دست آمد:
408/0=r2(مدت دوام چین پوستی)014/0+(هماتوکریت)132/0+(زمان پرشدن مجدد مویرگی)330/0+082/0=kدانشگاه تهرانمجله تحقیقات دامپزشکی
(Journal of Veterinary Research)2008-252556120010723-تعیین حداقل میزان قابل جستجوی آنتی بیوتیکها با به کارگیری دو روش استفاده از
سواب و دیسک و روش کروماتوگرافی لایه نازک همراه با بیوتوگرافی16663FAمینا رستمیبشمنJournal Article19700101In this survey by using a thin layer chromatographic bioautographic method (TLCB) with parallel evaluation of standards curvs of a total of 19 antibiotice have been presented for identification of antibiotics. The sensitivity of methods and the amount of drugs were deter minded by measuring the amount of Minimum Detectable Limit Concentrations (MDCS) (pg/mi), the zone size (Z) and Rate of Flow for each antibiotics (Rf). A small block agar from the clear zone of the MDGs areas relate to Swab Test On Premises (STOP) method were taken and put on the siicagel plates. After being well dride, the plates were developed in graded concentrations of CLNH4. The RF values and MDCS in thi. procedure were measured. The test organism was Bacillus subtilis ATCC 6633, the antibiotic medium 5(AM5) assay medium was used in dowble layer. The results showed that MDC5 were lower or the sizes of inhibition zones became larger in the STOP method. For example in penicillin 0 (PCG), the MDCS and zones (Z) were respectively 0.025 (pg/mi) and 13.6cm in STOP analysis and 25 (pg/mi) 25cm for TLCB experiment. The usage of a TLCB of agar blocks gained from STOP method in satisfactory.در این مطالعه با به کارگیری روش کروماتوگرافی لایه نازک همراه با بیواتوگرافی (TLCB) همراه با ارزیابی منحنیهای استاندارد مربوطه،19 گروه آنتی بیوتیکی مختلف مورد جداسازی و تشخیص قرار گرفتند. حساسیت روشها و مقدار دارو از طریق اندازه گیری حداقل میزان قابل جستجو(MDCS) (میلی لیتر/میکروگرم)،میزان حلقه ممانعت از رشد(Z) (سانتیمتر) و مقدار حرکت دارو از مبدا سیلیکاژل (RF)(سانتی متر) تعیین می گردد. یک تکه کوچک از آگار از منطقه شفاف مربوط به آخرین MDCS را در روش دیسک انتخاب کرده و روی صفحات سیلیکاژل قرار داده،بعد از اینکه کاملاً خشک شد،صفحات را در حلال کلرور آمونیوم با گرادیانهای غلظتی(5/0 ،1 ،2، 3، 5، 10، 20درصد)قرار داده شد. RF و MDCS را در این روش اندازه گیری کرده و از روی MDCS مقادیر و غلظتهای داروی مورد آزمایش بعد از مقایسه بااستاندارد مربوطه اش معلوم می گردد. باکتری مورد آزمایش ATCC 6633 , Bacillus Subtillis و محیط کشتAM5 (Difco) بودند که محیط کشت در دو لایه ریخته میشد. نتایج نشان میدهد که هر چقدر MDCS پایینتر باشد میزان حلقه ممانعت از رشد کمتر می گردد و روش حساستر است. در روش دیسک میزان MDCS پایینتر و میزان حلقه ممانعت از رشد کمتر گردیده است . برای مثال در پنی سیلین جی (PCG) میزان MDCS و Z به ترتیب 025/0 میلی لیتر /مایکروگرم و 6/13 سانتیمتر بوده است و این مقادیر در روش TLCB به ترتیب 25 میلی لیتر/مایکروگرم و 25 سانتی متر گردیده است. بنابراین استفاده از روش TLCB همراه با روش دیسک نتایج بسیار رضایتبخشی میدهد.دانشگاه تهرانمجله تحقیقات دامپزشکی
(Journal of Veterinary Research)2008-252556120010723-ارزیابی به کارگیری آزمون ژل دیفوزیون در تشخیص سرمی اسهال ویروسی گاوان16664FAدکتر فرهید همتزادهJournal Article19700101In this study we tested 1357 serum samples in serum neutralization test (SN) by using the NADL strain of BVD virus and Immunodiffusion test by using concentrated BVD virus propagated on R-BK cell culture as antigen. From 1357 tested samples by S.N. test 317 samples were positive and by Immunodiffusion test 251 samples were positive. 234 samples were positive and 1023 samples were negative in both test, correlation between these two test is 92.6%. However, for resons of sensitivity and specificity of these two methods, time and economy, the Immunodiffusion test is conciderede as the practical routin serodiagnostic methodدانشگاه تهرانمجله تحقیقات دامپزشکی
(Journal of Veterinary Research)2008-252556120010723-مطالعه درمانگاهی و آسیب شناسی مواردی از پولیوانسفالومالاسی نشخوارکنندگان از شهرستان مشهد16665FAدکتر محمدرضااصلانیدکتر احمدرضاموثقیدکتر مهردادمهریJournal Article19700101Polioencephalomalacia was diagnosed in two sheep, one goat and two cows. These animals were in differe nt ages. Clinical signs of affected animals were central blindness, tremor, muscular spasms specially in limbs, recumbency, clonic convulsion, opisthotonus, nystagmus and hypersensitivity to sounds and touch. Treatment was performed by administration of thiamin hydrochloride and dexamethasone. Two affected cows recoverd following treatment but sheep and boat died. Histopathological study on brain sections of died animals reveald laminar degeneration of neurons with ischemic changes in cerebrum, congestion of meninges, perivascular and perineuronal edema, liquifaction necrosis of cerebral panrenchyma, necrosis of neurons and microgliosis. Affected sheep and goat did not respond to treatment because of development and progression of brain lesions.پولیوانسفالومالاسی(Polioencephalomalacia) در دو رأس گوسفند،یک رأس بز و دو رأس گاومتعلق به دامپروریهای اطراف مشهد تشخیص داده شد. این دامها در سنین مختلف بودند. نشانه های درمانگاهی در دامهای مبتلا شامل کوری مرکزی،لرزش،اسپاسم عضلانی بخصوص در اندامهای حرکتی،از پاافتادگی،تشنج متناوب همراه با اپیستوتونوس و نیستاگموس و افزایش حساسیت به صدا و تماس بود. درمان این دامها با استفاده از تزریق تیامین و دگزامتازون صورت گرفت. پاسخ به درمان در گوسفندان و بز مبتلا منفی ولی در گاوها خوب بود. هیستوپاتولوژی مغز دامهای تلف شده دژنرسانس نورونها به شکل لایه ای همراه با تغییرات ایسکمیک در قشر مخ ، پرخونی مننژ،ادم اطراف عروقی و اطراف نورونی،نکروز میعانی پارانشیم مخ و نکروز نورونها همراه با میکروگلیوز را نشان داد. شکل گیری ضایعات مغزی و پیشرفت آن در گوسفندان و بز مبتلا علت عدم پاسخ به درمان بود.دانشگاه تهرانمجله تحقیقات دامپزشکی
(Journal of Veterinary Research)2008-252556120010723-اثر برخی از آنتی بیوتیکها بر میزان بازدهی جوجه های گوشتی16666FAدکتر بهرامشجاعدوستدکتر محمدحسن بزرگمهریفرددکتر عبدالمحمد حسنیطباطباییJournal Article19700101Eight groups were considered as treatment groups and received sulfadiazine+trimethoprime (Sultrim), tylosin tartrate, Salinomycin, Lincomycin+Spectinomycin (Lincospectin), Enrofloxacin, Chloramphenicol, Chlortetracycline and Furazolidone. Another group as the control did not received any antibiotic up to the end of experiment. For each group 68 “ Ross “day old chicks were placed in 4 pens (17 birds in each). Vaccination programme was similar for all groups. After Lasota vaccine (at 15 and 31 days of age), the antibiotics were given to the treatment groups at 16-20 and 32-36
days of age in the drinking water, but salinomycin was used in the feed from 16 days of age up 103 days before slaughtering. Before and after usage of drugs (ie, 15, 21, 31, 41 days of age) and also one day before slaughtering (day 51) chickens and their feed were weighed in each pen and the mean of body weight (B.W.), weight gain (WG.), Feed intake (F.l.) and feed conversion ratio (FCR) were calculated in different groups and stages. At the end of the rearting period it was concluded that mean of B.W. and W.G. and total FCR of all treatment groups were better than control. Lincomycin + Spectinomycing group had the highest B.W. and the lowest mortality, and Salinomycin group had the best total FCR, but there was not any significant difference between groups (P 0.05). The Lincomycin + Spectinomycin and the control groups had the lowest and the highest mortality rate respectively. The difference between them was significant (P 0.05).در این مطالعه 9 گروه در نظر گرفته شد که یکی از آنها به عنوان شاهد،هیچ آنتی بیوتیکی تا انتهای دوره دریافت نکرد و 8 گروه دیگر به آنتی بیوتیکهای سولفادیازین+تری متوپریم(سولتریم) ، تایلوزین تارترات،سالینومایسین،لینکومایسین + اسپکتینومایسین(لینکوسپکتین)،انروفلوکساسین،کلرامفنیکل،کلرتتراسیکلین و فورازولیدون اختصاص یافت. برای هر گروه 68 قطعه جوجه یکروزه از نژاد رأس در نظر گرفته شد که در 4 پن 17 قطعه ای قرار گرفتند. برنامه واکسیناسیون برای همه گروهها یکسان بود. پس از مصرف واکسن لاسوتا در سنین 15 و 31 روزگی،7 گروه درمانی در سنین 16 تا 20 و 32 تا 36 روزگی آنتی بیوتیکهای فوق را به مقدار توصیه شده در آب دریافت نمودند و در گروه سالینومایسین،از 16 روزگی تا 3 روز پیش از کشتار،این دارو در دان مورد استفاده قرار گرفت. در سنین 15 ، 21 ، 31 ، 41 و همچنین یک روز قبل از پایان دوره (51 روزگی) وزن جوجه ها و دان مصرفی آنها اندازه گیری شد تا میزان وزن متوسط، دان مصرفی و ضریب تبدیل غذایی در گروههای مختلف مشخص شود. نتیجه محاسبات نشان داد که در انتهای دوره میزان بازدهی گروههای درمانی از شاهد بهتر بوده است که در این میان بهترین وزن متوسط (به میزان 6/8 درصد در مقایسه با گروه شاهد) به گروه لینکومایسین+اسپکتینومایسین و بهترین ضریب تبدیل غذایی کل (به میزان 7 درصد در مقایسه با گروه شاهد) به گروه سالینومایسین مربوط بوده است. بررسی آماری نتایج به دست آمده نشان داد که بین گروههای مختلف از این نظر اختلاف معنی داری وجود ندارد
(05/0P< ).گروه لینکومایسین+اسپکتینومایسین و گروه شاهد به ترتیب پایینترین و بالاترین میزان تلفات را داشتند که اختلاف آماری بین آنها معنی دار بود(05/0P<).دانشگاه تهرانمجله تحقیقات دامپزشکی
(Journal of Veterinary Research)2008-252556120010723-ارزیابی کیفیت آب شرب مزارع مرغ مادر گوشتی استان تهران16667FAحسنرکنیدکتر شعبانرحیمیدکتر سید محمدمهدیکیائیدکتر امیرحسینچیذریاسکندرشیریJournal Article19700101A comprehensive study was conducted to evaluate the water quality used in 48 farms of broiler breeder in Tehran province. The effect of mineral content in the water on egg production was accessed. The studies parameters were taste, smell, color, temporary basis, total basis, quantity of Ca, Mg, Cl, pH, NaCl equivalent and electrical conductivity. The results showed that there was a positive correlation between quality of water and egg production. It was showed in this study that the quality of water used in 56.25 percent of the farms were in the range of standard. The 92.30 percent of these farms had an appropriate production. The quality of water in 43.75 percent of the farms were under standard. The 80 percent of these farms had a low egg production. It was indicated in this study that the level of minerals content in the water is an important factor on egg production. Using the new techniques for decreasing of water minerals can prevent egg production impairing. This action will improve the productivity of broiler breeder performance.به منظور مطالعه تأثیر مواد معدنی آب بر عملکرد طیور در مزارع مرغ مادر گوشتی استان تهران بررسی جامع روی 48 مزرعه صورت گرفت. در این بررسی کیفیت نمونه های آب شرب مصرفی مربوط به مزارع مذکور در آزمایشگاه مورد تجزیه قرار گرفتند.آب مصرفی مزارع از نظر طعم ، بو ، رنگ ، قلیائیت موقت ، قلیائیت کل ، میزان کلسیم ، منیزیم ، کلر ، PH، معادل Nacl و هدایت الکتریکی مورد ارزیابی قرار گرفتند. نتایج این ارزیابی نشان داد که بین کیفیت آب مصرفی و تولید تخم مرغ رابطه ای مستقیم وجود دارد. کیفیت آب در 75/43 درصد مزارع از نظر املاح بالاتر از حد مجاز توصیه شده و در 25/56 درصد مزارع مناسب و میزان املاح در حد مجاز بود. همچنین در این ارزیابی مشخص گردید که میزان تولید در 3/92 درصد از مزارعی که در آنها کیفیت آب مناسب بود در حد استانداردهای توصیه شده نژادی و در 80 درصد از مزارعی که آب مصرفی آنها به لحاظ املاح نامناسب بود،میزان تولید تخم مرغ پایینتر از حد استاندارد بود. در این پژوهش مشخص گردید که توجه به کیفیت آب آشامیدنی واحدهای تولیدی مرغ مادر اهمیت ویژه ای داشته و به کارگیری تکنیکهای علمی جهت کاهش املاح نیز میتواند از افت و کاهش راندمان تولید تخم مرغ تا حد زیادی پیشگیری نموده و در نتیجه باعث افزایش بهره وری واحدهای موجود می گردد.دانشگاه تهرانمجله تحقیقات دامپزشکی
(Journal of Veterinary Research)2008-252556120010723-بررسی تأثیر تزریق استروئیدها قبل از تجویز پروستاگلاندین در همزمانی فحلی و آبستنی گاو16668FAدکتر سید محمدحسینیدکتر امیر نیاسرینسلجیدکتر فتح ا...سرحدیدکتر محمودبلورچیمحمدرضابیرجندیJournal Article19700101Single injection of estrogen and progesterone (steroid priming) prior to prostaglandin was utilized to shorten prostaglandin-based estrus synchronization program from 14 to 7 days. Sixty-five cyclic
Sistani cattle at unknown stages of estrous cycle were selected and assigned into two groups according to their age and weight. Females in Group one (Control; n=33; 58.4±4.3 months; 277±8 kg LW) received two consecutive injections of Prostaglandin F2a analogue (500mg; Cloprostenol) 14 days apart. Group two females (Treatment; n=32; 60±4.8 months; 292±9kg LW) were given an intramuscular injection of 100mg progesterone and 2mg estradiol benzoate, 7 days before prostaglandin injection. Estrus detection was carried out every 4 hours for 7 days, commencing from 24 hours after cessation of the last prostaglandin injection. Females allowed to be mounted were identified (standing estrus) and inseminated with frozen semen 12 hours later. Pregnancy was diagnosed on day 50 after Al through rectal examination. Data were Analyzed using Chi-squared and t-test. The tightness of estrus synchrony, the interval from the end of treatment to estrus (h) and conception rates (%) were similar (P>0.05) between Control (69.6%, 77.7±5.96 h and 56.5%) and treatment (68.2%, 82.6±7.64 h and 56.5%) groups. In conclusion, priming with steroids is an efficient way to shorten prostaglandin- based estrous synchronization program from 14 to 7 days.یکبار تزریق استروژن قبل از پروستاگلاندین در برنامه همزمانی فحلی مبتنی بر دوبار تزریق پروستاگلاندین جهت کاهش طول دوره تیمار از 14 به 7 روز مورد استفاده قرار گرفت. در این آزمایش 65 رأس گاو سیستانی بدون توجه به چرخه فحلی انتخاب و در دو گروه براساس سن و وزن قرار گرفتند. گاوهای گروه اول (کنترل؛تعداد=33رأس) با میانگین سنی 3/4±4/58 ماه و متوسط وزن 8±277 کیلوگرم دو تزریق متوالی آنالوگ پروستاگلاندین(500میکروگرم،کلوپروستنول) به فاصله 14 روز دریافت کردند. دامهای گروه دوم (تیمار؛تعداد=32 رأس)با میانگین سنی 8/4±60 ماه و متوسط وزن 9±292 کیلوگرم،100میلی گرم پروژسترون و 2 میلی گرم استرادیول بنزوات به صورت عضلانی 7 روز قبل از تجویز پروستاگلاندین دریافت نمودند. 24 ساعت پس از آخرین تزریق پروستاگلاندین هر6 ساعت به مدت 7 روز فحل یابی انجام شد.گاوهایی که به گاو دیگر اجازه سواری میدادند(فحلی ایستا) تشخیص داده شده و 12 ساعت پس از فحلی ایستا با اسپرم منجمد تلقیح گردیدند. تشخیص آبستنی از طریق آزمایش راست روده ای 50 روز پس از تلقیح مصنوعی صورت پذیرفت. اطلاعات به دست آمده با استفاده از مربع کای و t-test آنالیز گردیدند. تراکم همزمانی فحلی (درصد)،فاصله زمانی از پایان تیمار تا شروع فحلی (ساعت)و نرخ آبستنی(درصد) بین دو گروه کنترل(6/69درصد،96/5±7/77 ساعت و 5/56 درصد) و گروه تیمار(2/68 درصد،64/7±6/82ساعت و 5/54 درصد) مشابه بود(05/0p<) . به منظور خلاصه آماده سازی با استروئیدها یک راه مؤثر در کوتاه نمودن برنامه همزمانی فحلی مبتنی بر پروستاگلاندین از 14 به 7 روز می باشد.دانشگاه تهرانمجله تحقیقات دامپزشکی
(Journal of Veterinary Research)2008-252556120010723-بررسی شیوع آریتمی های قلبی اسبهای منطقه تهران16669FAدکتر علیرضاخانیدکتر احمدرضابیدگلیJournal Article19700101In all living animals, the cardiovascular system has the main role in transporting nutrients. Waste materials, and gases. Any disturbances in structure and function of this system can produce major problem. One of these disturbances, is arrhythmias which effect on the regularity of cardiac function in circulating the blood and the best method of recognizing the arrhythmia is electrocardiography. The study of cardiac arrhythmias in the horses which are used for hard work is very important. The present study was undertaken to obtain information with regard to the prevalence of different arrhythmias in apparently normal horses on Tehran area. In this study ECG was recorded on 8 leads from 120 horses ranging in age from 3 to 25 vf both sexes and various breeds that were used for flat race polo and jumping. Different arrhythmias and the heart rate were evaluated statistically on the base of sex. Breed and the type of work and the findings were as follows: The percentage of arrhythmias in 120 horses were 37.5%, 26.6% in the male and 10.83% in the female, the highest incidence was in crossbred and the lowest in the Arab: and the highest prevalence was observed in horses used for polo. The mean and standard deviation of the heart rate in 120 horses was 46.5±7.07. The mean heart rate of the mares was 54.1±19.13 in comparison to the males which was 43.88±13.13. This was statistically significant (P<0.05). Arrhythmias recorded in this study were; sinus tachycardia (15%) sinus arrhythmia (7.5%), sinus arrhythmia and 2nd degree AVB (5%), 2nd degree atrioventricular block (5%), sinoatrial block, atrial and ventricular premature beats. In this study, AF which is common in the horse, was not observed. This could be due to the fact that horses used in this experiment were clinically normal.قلب و سیستم عروقی در همه دامها نقش اصلی در انتقال مواد غذایی، دفعی و گازهای مفید و مضر را داشته و هرگونه اختلال در ساختار و عملکرد آن موجب اشکالات مهم میشود. از جمله این اختلالات،آریتمی ها هستند که با تأثیر بر نظم کار قلب در فعالیت خونرسانی اشکال به وجود می آورند و مهمترین روش شناخت آنها الکتروکاردیوگرافی است.مطالعه آریتمی ها در اسبان دارای اهمیت دو چندان به علت نقش آنها در کارآیی ورزشی است. این پژوهش با هدف به دست آوردن اطلاعات صحیح و علمی در مورد میزان انواع آریتمی ها در اسبان به ظاهر سالم منطقه تهران صورت گرفت. در این بررسی از 120 رأس اسب بین سن 3 تا 25 سال که در مسابقات ورزشی شرکت داشتند و از دو جنس و نژادهای مختلف بودند نوارد الکتروکاردیوگرام بر روی 8 اشتقاق ثبت شد. انواع آریتمی ها و تعداد ضربان قلب باتوجه به جنس، نژاد و نوع کاری که اسب انجام میداد بررسی و داده ها مورد پردازش آماری قرار گرفت و یافته ها عبارت اند از: درصد ابتلا به آریتمی در کل اسبها (5/37 درصد)،در نریانها(6/36 درصد) و در مادیانها(83/10 درصد)، بیشترین درصد ابتلا در اسبهای دو خون و کمترین در نژاد عرب خالص بود و بیشترین درصد مبتلا در اسبهای ورزش چوگان دیده شد. میانگین و انحراف معیار تعداد ضربان قلب کل اسبان 07/15±5/46 و در اسبهای بدون آریتمی 07/7±77/42 در دقیقه بود.میانگین ضربان قلب مادیانها(13/19±1/54) در مقایسه با نریانها (13/13±88/43) از نظر آماری معنی دار بود(05/0p<).آریتمی های ثبت شده در این 120 رأس اسب عبارتند از تاکیکاردی سینوسی (15 درصد)،آریتمی های سینوسی (5/7 درصد)،آریتمی سینوسی همراه با بلوک دهلیزی بطنی درجه 2(5 درصد) و بلوک دهلیزی بطنی درجه 2(5 درصد)،بلوک سینوسی دهلیزی-انقباضهای زودرس دهلیزی و بطنی(به طور مساوی از هر کدام 83/0 درصد).در این بررسی فیبریلاسیون دهلیزی که آریتمی شایع در اسبها است مشاهده نشد. این ممکن است به دلیل آن باشد که در این بررسی تنها از اسبهای بظاهر سالم استفاده شد.دانشگاه تهرانمجله تحقیقات دامپزشکی
(Journal of Veterinary Research)2008-252556120010723-بررسی و مقایسه اثر آگونیست های ایزوپروترنول،دوبوتامین و تربوتالین بر الگوی پروتئینی غدد بزاقی خوکچه هندی و خرگوش16670FAدکتر مهدیصائبدکتر محمودرضااکبریانJournal Article19700101Long term administration of ? -sympatheticomimetic drugs to animals such as rat, mouse and hamster causes some significant changes in parotid and submandibular glands. These changes include hypertrophy and hyperplasia of glandular tissues, intial release of amylase from glands, prevention of amylase synthesis and increase in the synthesis of a new group of proteins called proline-rich proteins (PRPS). Studies have shown that these changes induced by these drugs are mediated through interaction with the cell surface ? -adrenergic receptors. In the present study, two groups of male guinea pig and three groups of male adult albino rabbits were selected. Guinea pigs were injected i.p with isoproterenol (0.1 mg/Anim) for 20 days. Rabbits treated for 15 consecutive days with ? 1- agonist dobutamine, 60 mg/kg body wt per day or by ? 2- agonist terbutaline 40 mg/kg body wt per day respectively. Sterile distilled water was used for controls. In the end of experiment animals sacrificed and salivary glands were extirpated and weighed, then gland extracts prepared. After using isoproterenol, both parotid and submandibular glands revealed a significant increare in weights (P<0.01). The weights of the parotid glands increased significantly after both dobutamine and terbutaline treatment (P<0.01). Submandibular gland weights also, were affected significantly by terbutaline (P<0.05). Biochemical studies indicated that isoproterenol decreases the amount of total protein and amylase in parotid gland (P<0.01), but on the other hand, in submandibular gland total protein and amylase increased (P<0.01, P<0.001). Dobutamine and terbutaline increased
significantly the concentration of total protein in parotid and submandibular glands (P<0.01, P<0.05). Gland weights and total protein were not significantly affected by the two selective /3- adrenergic agonists in sublingual glands. SDS-PAGE of isoproterenol treated submandibular gland showed protein bands with molecular weights of about 14.8, 16 and 52 kds which the first two bands probably belongs to a group of proline-rich proteins. SDS-PAGE of parotid glands of dobutamine and terbutaline treated animals revealed protein bands with molecular weights of about 40, 38, 35, 34, 32, 27 and 40, 38, 35, 34 kds respectively. SDS-PAGE of submandibular and sublingual of terbutaline treated animals showed protein bands with molecular weights of about 20, 18 and 16 kds respectively. These differences in guinea pig probably shows that the number of ? 1 and ? 2 adrenergic receptors may be varied in both parotid and submandibular secretory cells. On the other hand, it seems that in guinea pig ? 1 - receptors are mainly in parotid salivary gland but in submandibular gland ? 2-receptors are predominent. The present investigation in rabbit probably suggests that the ? - adrenergic receptors may be higher in number in the rabbit parotid gland that in the submandibular or sublingual. On the other hand, ?1 subtype is dominant in rabbit parotid gland. These observations, also, suggest that the proteins may probably belong to proline-rich proteinsداروهای مقلد سمپاتیک باعث هیپرپلازی و هیپرتروفی غدد بزاقی میشوند. ایزوپروترنول از طریق واکنش متقابل با رسپتورهای بتا-آدرنرژیک و دوبوتامین و تربوتالین به صورت اختصاصی تر با رسپتورهای بتا-یک و بتا-دو سطح سلولی غدد بزاقی واکنش می نمایند.در تحقیق حاضر یک گروه خوکچه هندی نر به مدت 20 روز از طریق داخل صفاقی تحت تأثیر تجویز 1/0 میلی گرم ایزوپروترنول و دو گروه خرگوش سفید نر بالغ نیز به مدت 15 روز به ترتیب تحت تجویز 40 تا 60 میلی گرم/کیلوگرم وزن بدن دوبوتامین و تربوتالین قرار گرفتند.به حیوانات گروههای کنترل آب مقطر استریل تزریق گردید. پس از پایان مدت مذکور حیوانات از طریق بیهوشی با اتر کشته و غدد بزاقی جدا،توزین و آزمایشات بیوشیمیایی روی عصاره غدد انجام گرفت. میانگین وزن غدد بناگوشی و تحت فکی تحت تأثیر ایزوپروترنول ،دوبوتامین و تربوتالین در دو گروه حیوان در مقایسه با شاهد افزایش نشان میدهد(01/0p< و 05/0p<) . در حالی که تجویز ایزوپروترنول باعث کاهش پروتئین تام و آمیلاز در غده بناگوشی خوکچه هندی میشود(01/0p<) ولی دوبوتامین و تربوتالین باعث افزایش پروتئین تام در غدد بناگوشی و تحت فکی خرگوش می گردند(01/0p< و 05/0p<) . در خرگوش میانگین وزن و پروتئین تام غدد زیرزبانی تحت تأثیر دوبوتامین و تربوتالین در مقایسه با شاهد افزایش نشان نمیدهد. الکتروفورز عصاره غدد بناگوشی روی ژل آکریل آمید در حضور سدیم ددسیل سولفات نشان داد که در خوکچه هندی دو باند پروتئینی با وزن ملکولی 52 و 14 کیلودالتون در مقایسه با شاهد کمتر رنگ می گیرند، در حالی که در خرگوش تحت تأثیر دو بوتامین 6 باند پروتئینی با وزن مولکولی حدود 40 ، 38 ، 35 ، 34 ، 32 و 27 کیلودالتون و تحت تأثیر تربوتالین 4 باند پروتئینی با وزن مولکولی حدود 40 ، 38 ، 35 و 34 کیلودالتون در مقایسه با شاهد افزایش نشان میدهند. در غده تحت فکی خوکچه هندی تحت تأثیر ایزوپروترنول تراکم باندهای پروتئینی 8/14 ، 5/16 و 52 کیلودالتون و در خرگوش نیز تحت تأثیر تربوتالین 3 باند پروتئینی 20 ، 18 و 16 کیلودالتون در غده تحت فکی و زیرزبانی در مقایسه با شاهد افزایش نشان میدهند. این اختلافات شدیداً نشان میدهد که احتمالاً تعداد رسپتورهای آدرنرژیک بتا در غده بناگوشی و تحت فکی دو حیوان متفاوت می باشند. احتمالاً به نظر میرسد که در خوکچه هندی رسپتورهای بتا-یک به طور عمده در غده بزاقی بناگوشی و رسپتورهای بتا-دو در غده تحت فکی به طور غالب وجود داشته باشند. همچنین در خرگوش تغییر بیشتر غده بناگوشی در اثر دوبوتامین را میتوان به بیشتر بودن گیرنده بتا-یک نسبت به گیرنده بتا-دو در این غده نسبت داد. همچنین این مشاهدات نشان میدهد که این باندهای پروتئینی ممکن است به گروه پروتئینهای غنی از پرولین تعلق داشته باشند.دانشگاه تهرانمجله تحقیقات دامپزشکی
(Journal of Veterinary Research)2008-252556120010723-بررسی آلودگیهای انگلی در استان گیلان16671FAدکتر سید حسینحسینیدکتر پروانهصیفوریدکتر علیاسلامیدکتر صدیقهنبییانJournal Article19700101To investigate the parasitic infections of the geese reared in Gilan province (north of Iran) 140 geese of which 40 were under six month of age and the rest older were purchased during 1999,. Twenty one species of gastrointestinal helminthes, one species of lung worm 2 species of Eimeria and 2 species of louse were collected from the examined birds. The prevalence of parasites in different organs were as follows: Alimentary canal) Nematodes Amidostomum.anseris (73.9%), Histrichis tricolor (5.8%),Ascaridia galli (18.5%), Capillaria anatis (35.6%), C. obsignata (70%), Heterakis dispar (19.4%), H. gallinarum (20%), Trichostrongylus tenuis (30%). Trematodes: Apatemon gracilis (43.7%), Echinostoma revolutum (10.7%), Hypoderaeum conoideum (28.2%), Echinopaiyphium recurvatum (12.6%), Catatropis verrucosa (10%). Cestodes: Drepanidotaenia lanceolata (7.8%), Gastrotaenia sp. (175%), Diorchis sp. (9.7%), Sobolevicanthus
(20%), Sloyabinoparaksis (1%), Microsomacanthus passeris (2.9%), Monotestilepis sp. (1.9%), Hymenolepis sp. (4.9%), Protozoa:
Eimeria anatis (8.7%), E. anseris (8.7%). Lungworm) Syngamus
trachea (10%). External parasites: Menopon gallinae (11.7%), Lipeurus caponis (9.7%). All the parasites found in this study are reported for the first time from the geese of Iran, although Catatropis verrucosa, Drepanid.otaenia, Ga.strotaenia, Sobolevicanthus, Slayabinoparaksis, Microsomacanhus and Monotestilepis are reported for the first time from the domestic birds of Iran. Although in the present study, mixed infection with different parasites can cause the subclinical form of parasitic diseases but even single infection with A. anseries with regard to its prevalence (73.9%) and intensity (65.5 worm per infected animal) and lesions produced can cause subclinical and even clinical form of the disease. Generally speaking, parasitic infections of the geese older than six month were more sever than younger one. Regarding the immunity produced by the parasite and longer contact with infected environment, this is a normal trend. Never the lessA. galli, Eimeria anatis and E. anseris were more prevalent in younger birds and S. trachea, M gallinae, L. caponis have been only seen in young birds. Blood parasite was not founed in the examined bird.در سال 1378 مجموعاً 140 قطعه غاز از روستاهای گیلان خریداری شدو از نظر آلودگی به انواع انگلها مورد بررسی قرار گرفت. سن 40 قطعه از این غازها کمتر از 6 ماه و بقیه بیش از 6 ماه بود. از غازهای آزمایش شده مجموعاً 21 گونه کرم از لوله گوارش یک گونه نماتود از مجاری هوایی ، دوگونه ایمریا از لوله گوارش و دو گونه شپش از پرها جدا گردید که برحسب اندامهای مختلف میزان شیوع انگلهای بدین شرح می باشند:الف)لوله گوارش: نماتودها:آمیدوستومم انسریس(9/73 درصد) ،هیستریکیس تریکولور(8/5 درصد)،اسکاریدیاگالی(5/18 درصد)،کاپیلاریاآناتیس(6/35 درصد)،کاپیلاریااوبسیگناتا(70 درصد)،هتراکیس دیسپار(42/19 درصد) ،هتراکیس گالیناروم(20 درصد) و تریکوسترونژیلوس تنوئیس(30درصد). ترماتودها:آپاتمون گراسیلیس ماینور(7/43 درصد)،اکینوستومارولوتوم(7/10 درصد)،هیپودرائوم کونوئیدوم(2/28 درصد)،اکینوپاریفیوم رکورواتوم(6/12 درصد) و کاتاتروپیس وروکوزا(10 درصد).سستودها:در پانیدوتنیا لانسه اولاتا(8/7 درصد) ، میکروزوماکانتوس پاسریس (9/2 درصد)،گونه های مشخص نشده: جنس گاستروتنیا(5/17درصد)،دیورکیس(7/9 درصد)،سوبولوی کانتوس(20 درصد)اسکریابینوپاراکسیس(1 درصد)،منوتستیلپیس(9/1 درصد)،گونه های مشخص نشده هیمنولیپیس(9/4درصد)،تک یاخته:ایمریااناتیس(7/8 درصد) و ایمریاانسریس(7/8 درصد).ب) ریه: سیگاموس تراکئا(10 درصد).ج) انگلهای خارجی پر:منوپون گالینه (7/11 درصد)،لیپروس کاپونیس(7/9 درصد).کلیه انگلهای فوق برای اولین بار از غازهای ایران و کاتاتروپیس وروکوزا.سوبولوی کانتوس،اسکریابینوپاراکسیس،میکروزوماکانتوس،منوتستیلپیس برای اولین بار از پرندگان ایران گزارش میشوند. آلودگی به چند نوع انگل داخلی و خارجی میتواند موجب بروز فرم تحت درمانگاهی آلودگیهای انگلی در غازهای مورد بررسی گردد ولی از میان انگلهای جداشده آمیدوستومم انسریس با فراوانی 9/73 درصد و میانگین 5/65 کرم در هر غاز آلوده و ضایعاتی که انگل میتواند ایجاد کند قادر است به تنهایی موجب بروز فرم تحت درمانگاهی گردد. به طور کلی درصد و شدت آلودگی به اکثر انگلهای جداشده در طیور مسن تر از 6 ماه بیشتر از جوانها بود. اگرچه آلودگی به اسکاریدیاگالی،ایمریااناتیس و ایمریاانسریس در طیور جوانتر شایعتر از مسنها بود و سینگاموس تراکئا،منوپون گالینه و لیپروس کاپونیس فقط از طیور کمتر از 6 ماه جدا گردید.دانشگاه تهرانمجله تحقیقات دامپزشکی
(Journal of Veterinary Research)2008-252556120010723-به کارگیری و ارزیابی الایزای نقطه ای در تشخیص فاسیولیازیس تجربی در گوسفند16672FAرامتینحدیقیدکتر عبدالحسین دلیمیاصلدکتر رسولمدنیJournal Article19700101In present study, Fasciola gigantica partially purified antigen (PPF) isolated from sheep’s liver fluke, was prepared and evaluated for the diagnosis of fascioliasis in sheep sera. Serum samples were collected from two groups of animals: 46 healthy sheep as negative control and 47 experimentally infected sheep with Fasciola gigantica as cases, confirmed by finding adult fluk in their liver at autopsy. By appointing 1:800 sera dilution as cut-off titre, sensitvity of the Dot-ELISA test in diagnosis of experimental sheep fascioliasis was 100% and specificity was 91:30%. Dot-ELISA was found very sensitive, specific, economical and fast for serodiagnosis of sheep fascioliasis.در این تحقیق از پادگن نیمه تخلیص شده فاسیولاژیگانتیکا برای آزمایش الایزای نقطه ای جهت تشخیص فاسیولیازیس تجربی در گوسفند استفاده شد. 47 سرم گوسفند آلوده شده به طور تجربی (موارد بیمار) و 46 گوسفند سالم (گروه شاهد) با آزمایش الایزای نقطه ای مورد مطالعه قرار گرفت. نتایج این تحقیق نشان داد که در رقت 1:800 سرم گوسفندان تحت مطالعه،حساسیت آزمایش برابر با 100 درصد و ویژگی آن برابر با 30/91 درصد بوده است. لذا آزمون الایزای نقطه ای به عنوان یک آزمون دقیق،ساده،ارزان و سریع برای تشخیص فاسیولیازیس گوسفندی توصیه می گردد.دانشگاه تهرانمجله تحقیقات دامپزشکی
(Journal of Veterinary Research)2008-252556120010723-بررسی میزان شیوع و سیمای پاتولوژیک زخم شیردان گاو در کشتارگاه شهرستان بابل16673FAدکتر افشینرئوفیدکتر سیدحسینمرجانمهردکتر سعیدبکاییدکتر سیدمهدی حسینیفردJournal Article19700101Abomasa from 400 randomly selected cows were examined at the
local slaughter house during one year. Abomasal lesions were
assessed macroscopically and histopathologically. Of the 400
abomasa examined, 67 (16.75%) with confidence limits
(12.75%-20.75%) had ulcerative lesions of the mucosa. AU ulcers
microscopically were classified as erosions and observed mainly in
the fundic region in two forms of rounded and linear erosions. Of
the 67 abomasal erosions, 24(35.8%), 32(47.8%) and 11(16.4%)
specimens had superficial, moderate and deep erosions,
respectively. The data were subjected to Chi-square test and results
indicated no significant relation between occurrence of abomasal
ulcers and some factors such as season, age and sex.این بررسی از ابتدای زمستان سال 1377 تا پایان پاییز سال 1378 انجام گرفت و در طی این مدت با مراجعه به کشتارگاه شهرستان بابل شیردان 400 رأس گاو به صورت اتفاقی بررسی گردید. به منظور تشخیص دقیق جراحات و درجه بندی هیستوپاتولوژیک زخمهای شیردان از ضایعات مشاهده شده نمونه های بافتی تهیه شد و از نظر هیستوپاتولوژی مورد مطالعه قرار گرفت. از میان 400 نمونه شیردان تحت بررسی 67 مورد (75/16درصد) دارای زخم بودند که با حدود اطمینان 95 درصد فراوانی وقوع زخم شیردان در فاصله 75/12 درصد تا 75/20 درصد برآورد گردید. از دیدگاه پاتولوژی تمامی نمونه های زخم شیردان بررسی شده از نوع اروزیون بودند و اکثر آنها به شکل خطی یا بیضی در ناحیه فوندوس حضور داشتند. همچنین از 67 نمونه زخم شیردان 24 مورد (8/35 درصد) به صورت اروزیون سطحی ، 32 مورد (8/47درصد) به صورت اروزیون نیمه عمیق و 11 مورد (4/16 درصد) با سیمای اروزیون عمیق بودند. در این بررسی با استفاده از آزمون آماری مربع کای نتایج به دست آمده مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت که در این خصوص بین وقوع زخمهای شیردان مشاهده شده با فصول مختلف سال،سن و جنس گاوهای مورد مطالعه ارتباط آماری معنی داری وجود نداشت.دانشگاه تهرانمجله تحقیقات دامپزشکی
(Journal of Veterinary Research)2008-252556120010723-ارزیابی بالینی اثرات دو روش درمان جراحی بافت گرانوله اضافی در زخمهای اندامهای حرکتی در اسب16674FAدکتر سید مهدیقمصریدکتر محمدمهدیدهقاندکتر مهدی راعیدهقیدکتر ایرجنوروزیانJournal Article19700101Four healthy adult horses were used in this study. Sixteen limbs were divided into four groups, in a latin square design (4x4). In lateral aspect of metacarpus or metatarsus region of each limb, a 50 cm2 (SxlO) full-thickness wound was induced. The wounds were stimulated to produce exuberant granulation tissue using tap-water and povidone-iodine 10% solution. Exuberant granulation tissue was formed 35 days after wounding in all wounds. Four methods of treating exuberant granulation tissue were evaluated. The following treatments were used : Group A curettage (blunt debridement), Group B: sharp debridement with scalpel, Group C : blunt debridement with non-adhesive bandage, Group D : Sharp debridement with non-adhesive bandage. All wounds were cleaned and photographed twice every week up to 7 weeks. The wounds of Group D were healed completely during 42 days. Other wounds had unhealed area 42 days after commencement of treatment, except two wounds of Group C. The best cosmetic appearance was observed in Group D. The wounds were treated with scalpel healed significantly faster than wounds were treated with curefte. Also healing rate in groups C and D was significantly faster than groups A and B. It seems that sharp debridement with non-adhesive bandage for treating exuberant granulation tissue of lower limb open wounds in horses could be recommended.در این مطالعه از 4 رأس اسب سالم که در قسمت جانبی متاکارپ و متاتارس هر 4 اندام حرکتی آنها زخمهایی به ابعاد 5 سانتیمتر در 10 سانتیمتر ایجاد شده بود استفاده شد. جهت تحریک زخمها به ایجاد بافت گرانوله اضافی از فشار آب معمولی و سپس اسپری بتادین 10 درصد هر روز استفاده شد. پس از 35 روز در تمامی زخمها بافت گرانوله در سطحی بالاتر از زخم قرار گرفت. شانزده زخم موجود به 4 گروه 4 تایی به شیوه مربع لاتین تقسیم شدند. چهار روش درمانی مورد استفاده شامل : گروه A کورتاژ، گروه B برداشت با اسکالپل،گروه C کورتاژ+بانداژ و گروه D برداشت با اسکالپل +بانداژ بود. در مدت 6 هفته زخمها در هر هفته دو دفعه و در مجموع 13 دفعه مورد بررسی ، شستشو و تهیه اسلاید و در صورت نیاز برداشت بافت گرانوله اضافی طبق برنامه قرار گرفتند. جهت تعیین سرعت التیام،میزان تشکیل بافت پوششی و میزان جمع شدگی ، اسلایدها در کامپیوتر اسکن شده و نواحی مورد نظر به روش دیجیتالی مورد اندازه گیری قرار گرفتند. تعداد دفعات مورد نیاز جهت برداشت بافت گرانوله در گروههای A و C بیشتر از دو گروه دیگر بود. سرعت التیام در گروه D نسبت به سه گروه دیگر و در گروه C نسبت به گروههای A و B نسبت به گروه A به طور معنی داری بیشتر بود. در هر 4 گروه درمانی ارتباط خطی معنی داری بین وسعت زخمها و زمان به دست آمد که این اختلاف بین شیبهای خطی از نظر آماری معنی دار بود. همچنین اختلاف معنی داری از نظر تشکیل بافت پوششی جدید بین گروه D نسبت به سه گروه دیگر و بین گروه C نسبت به گروههای A و B وجود داشت. ضمناً میزان تفاوت در جمع شدگی زخمها نیز در گروه D نسبت به سه گروه دیگر و در گروه C نسبت به گروههای A و B و در گروه B نسبت به گروه A معنی دار مشاهده گردید.دانشگاه تهرانمجله تحقیقات دامپزشکی
(Journal of Veterinary Research)2008-252556120010723-بررسی شیوع سارکوسیستوزیس گاو در کشتارگاه همدان با به کارگیری روشهای آسیب شناسی و هضمی16675FAدکتر محمد جوادقراگزلودکتر کامراندرخشندهدکتر سعیدبکاییJournal Article19700101Seventy cases of bovine species slaughtered at Hamadan abattoire (Hamadan is a city located at the western part of Iran) were studied for the frequency of sarcocystosis of the muscles. Samples were taken from the heart, esophagus and diaphragm examined, using histopathological and enzyme digestion methods. By enzyme digestion method, hundred percent of the speciemens was positive for sarcocystosis. Fourthy three cases out of 70 cases examined histopathologically. Fourthy two cases were positive for the parasitic cysts. Presence of cysts in a single, two or three organs, were 28.6% (12 of 42), 33.3% (14 of 42) and 38.1 (16 of 42) respectively. The number of cysts in histopathological sections of hearts, esophagus and diaphragm stained by hematoxyline and eosine stainings method were 4.7±0.94 (mean±se), 107±0.32 and 106±0.41 respectively. There was a significant differences, between number of cysts in the heart and number of the cysts in the esophagus or diaphragm (P<0.01), but there was no significant differences, between the number of cysts in esophagus and diaphragm. Based on the thickness and morphology of the cyst wall, there were, three types of cysts identified, cysts with thin wall (Probably, S. cruzi or S. bovicanis, cysts with thick homogenous wall (probably S., bovifelis or S. hirsuta) and cysts with thick straited wall (probably S. bovihominis). In 4 cases out of 42, there were present of parasitic cysts in the purkinje cells of the heart, and in four cases out of 42, the presence of the cysts were associated with lymphocytic infiltration among muscle fibers of the myocardium. The protozoan organism in intermediate host, may cause fever, abortion, weight loss, hair loss, fatal encephalitis, inflammatory reactions of the heart and skeletal muscles and vasculatures, and sudden death of the animals with sarcocytosis. Even in the abscence of pathological phenomenon including necrosis or inflammatory reactions, the cyst itself may cause a decrease in animal performances. In the definite host, including in human beings, the organism may cause a gastrointestinal distorbanses. Since, the cyst of the sarcocystis is containing a toxine called sarcotoxine, consumption of muscle containing sarcocystis by human being may cause gastrointestinal manifestations. Because, sarcocystis microorganism is ubiquitous and causes clinical disease in human beings and different specises of animal, as difinite or inter mediate host, it is necessary to study comprehensively different aspects of the sarcocystosis in Iran.هفتاد رأس گاو در گروههای سنی ، نژادی و جنسی مختلف و شیوه های گوناگون پرورش در کشتارگاه صنعتی همدان از نظر حضور کیست سارکوسیست در ارگانهای عضلانی از جمله مری،قلب و دیافراگم با روش هضمی مورد مطالعه قرار گرفت. چهل و سه مورد از 70 مورد با روش آسیب شناسی و تمام موارد در روش هضمی از نظر برادی زوآیت سارکوسیست مثبت بودند. در این روش حداقل در یک ارگان و حداکثر در هر سه ارگان وجود این کیست تک یاخته ای نشان داده شد به استثنای یک مورد در تمام مواردی که نمونه ها بوسیله آزمایش آسیب شناسی بررسی شدند، در یک یا دو یا در هر سه ارگان کیست سارکوسیست وجود داشت(8/97 درصد) . حضور کیست در یک ارگان در 6/28 درصد(12 از 42 مورد ) در دو ارگان 1/38 درصد(16 از 42 مورد ) و در هر سه ارگان 3/33 درصد(14 از 42 مورد) گزارش میشود. میانگین ، خطای معیار و حدود اطمینان مجموع تعداد کیستهای سارکوسیست در سه ارگان عضلانی مورد مطالعه 4/1 ± 9/7 (حدود اطمینان 95 درصد 7/10 ± 1/5) و به تفکیک در هر ارگان عبارت اند از : در قلب 94/0 ± 7/1 (حدود اطمینان 95 درصد 6/6 ± 8/2)، در مری 32/0± 7/1 (حدود اطمینان 95 درصد 3/2-1) و در دیافراگم 41/0±6/1 (حدود اطمینان 4/2 ± 72/0) مابین میانگین کیستها در قلب و میانگین آنها در مری یا دیافراگم از نظر آماری اختلافات معنی داری وجود داشت(01/0P<) . اما مابین میانگین تعداد کیستها در مری و دیافراگم اختلاف معنی داری مشاهده نگردید. اگر چه روش پرورش،جنسیت و سن حیوانات مورد بررسی بر میانگین تعداد کیستها در قلب ، مری و دیافراگم از نظر آماری بی تأثیر بود. در مطالعات ریزبینی مقاطع رنگ شده با روش هماتوکسیلین-ائوزین سه نوع کیست تشخیص داده شد: کیستهای با جداره نازک،ضخیم مخطط و ضخیم هوموژن که احتمالاً به نظر می رسد این کیستها به ترتیب سارکوسیستیس کروزی(بوی کانیس)،سارکوسیستیس بوی هومینیس و سارکوسیستیس هیرسوتا(بوی فلیس) باشند. در چهار مورد از 42 مورد پالایش سلولهای لنفوئیدی مابین سلولهای عضلانی مبتلای قلب و در چهار مورد ، این تک یاخته در سلولهای پورکنژی قلب وجود داشت.دانشگاه تهرانمجله تحقیقات دامپزشکی
(Journal of Veterinary Research)2008-252556120010723-مطالعه مخاطرات بهداشتی و فساد میکروبی خاویاردان ایران در طول فرآوری،نگهداری و محیط فرآوری آن در حوزه دریای مازندران16676FAدکتر ودودرضویلرامیرهوشنگشجاعیرضاصفریعلیسلمانیحسینعلیرستمیJournal Article19700101Iranian granular Sturgeon caviar and its processing environment were analysed for 12 microbial examinations in 2 Sturgeon fish catching stations of Mazandaran area. Totally 72 samples (in duplicate) of caviar in3 stages including (1) raw ,(2)processed and(3) cold stored caviar for 6 months at -3° C, and 8 samples of processing environment (in 14 items) were analysed. The species of Sturgeon fish were belonged to Beluga, Sevruga and Osetra. Combination of 1920 microbial examinations (3x8x2x12°=576 for caviar and l4xSxl2=l344 for environment) were done for this study. The cultures also were examined for determination of the dominant micro flora. The 12 microbial examinations were including of two SPC (at 37° and 25°C) fungi, coli forms, Staphylococci Enterococci (for microbial count), Salmonella, Plesiomonas, Vibrio, C. botulinum C. perfringens and Listeria (for detection). The 14 items of environmental samples were including of 2 water, 2 personel fingers and 2 air samples with caviar can, herbal brush of caviar screen, caviar screen, fish cutting knife,
caviar- skimmer, fish cutting table, caviar processing table and caught fish bridge. The number of SPC and fungi (per gram) for the raw caviar was 0 to 102 with zero coli forms count. There was 1-2 logs increase in numbers of SPC and fungi in processed caviar and 2 more logs increase in numbers of fungi and SPC with 0 to
5.5x 101 coli forms in cold stored caviar after 6 months of storage at-3°C. Among 14 items of processing environment analysed for microbial examinations, air samples showed the lowest (<1 SPC/cm2/min), and the caught fish bridge (>104 SPC/cm2) with the herbal brush of caviar screen (>104 SPC/ml of rinse test), showed the highest contamination. The dominant microbial flora obtained from caviar and its processing environment also were identified. Although there are no accepted limits for SPC, fungi, coli forms and other microbial counts in caviar and in its environmental samples, our results indicated a good microbial condition in most cases, but in some cases there is an urgent need for more hygienic activities to inprove the microbial quality of caviar and its processing environment. The impact of these findings to improve HACCP plan and formulation of caviar has been discussed.خاویاردان ایران و محیط فرآوری آن از نظر 12 آزمایش میکروبی در دو صیدگاه حوزه مازندران مورد بررسی قرار گرفت. کلاً 72 نمونه با دو تکرار از خاویار در سه مرحله : 1)خاویار قبل از عمل آوری،2)خاویار عمل آوری شده و 3) خاویار عمل آوری و نگهداری شده به مدت 6 ماه در سردخانه3- درجه سانتیگراد و 8 نمونه سطوح و وسایل مورد استفاده در فرآوری خاویار(در 14 مورد مختلف) مورد ارزیابی قرار گرفتند. گونه های ماهی خاویاری از نوع فیل ماهی ، اوزون برون و قره برون بودند. کلاً ترکیبی از 1920 آزمایش مختلف میکروبی (3*8*2*12 مورد برای 3 مرحله خاویار) و (14*8*12 مورد برای محیط فرآوری) در این مطالعه انجام گرفت. کشتهای انجام شده همچنین از نظر تعیین فلور غالب میکروبی مورد آزمایش قرار گرفتند. دوازده آزمایش میکروبی در این مطالعه شامل شمارشهای میکروبی (Standard Plate Count) SPC (در 37 و 25 درجه سانتیگراد) ، قارچ،کلیفورم،استافیلوکوک و آنتروکوک همراه با جداسازی باکتریهای سالمونلا،پلزیوموناس،ویبریو،کلستریدیوم بوتولینوم،کلستریدیوم پرفرینجنس و لیستریا بودند. چهارده مورد آزمایش میکروبی محیط شامل دو نمونه آب ، دو نمونه آلودگی انگشت خاویارساز،دو نمونه هوای اطاق همراه با قوطی خاویار،جارو(برس گیاهی مخصوص پاک کردن خاویار از غربال) ،غربال،چاقوی ماهی بری،کف گیر،میز ماهی بری،میز خاویارسازی و کف کرپی صید بودند. تعداد میکروب شمارش شده (در گرم نمونه) برای خاویار خام در آزمایشهای SPC و قارچ بین صفر تا 100 و برای آزمایش کلیفورم منفی بود. در خاویار عمل آوری شده تعداد 2-1 لوگ به تعداد SPC و قارچ اضافه گردید و نتیجه آزمایش کلیفورم باز هم منفی بود. در مرحله نگهداری پس از 6 ماه در سردخانه 3- درجه سانتیگراد حدود 2 لوگ دیگر به تعداد SPC و قارچ اضافه گردید و در ضمن تعداد کلیفورم در این مرحله g/101 * 5/5 بود. در بین 14 مورد آزمایش محیط ، کمترین آلودگی مربوط به نمونه هوا(کمتر از یک میکروب در سانتیمتر مربع در دقیقه ) و بیشترین آلودگی مربوط به سطح کرپی صید (محل تحویل ماهی با تعداد SPC بالای 104 میکروب در هر سانتیمتر مربع از سطح)و جارو(وسیله پاک کردن خاویار غربال با تعداد بالای 104 میکروب در هر میلی لیتر از آب شستشو) بود. میکروبهای غالب فلور نیز در خاویار و محیط فرآوری آن شناسایی گردید. گرچه معیار پذیرش قانونی برای شمارش SPC ،قارچ،کلیفورم و سایر شمارشهای میکروبی در قضاوت روی خاویار و محیط فرآوری اختصاصی آن موجود نیست ونتایج آزمایشهای ما بیانگر وضعیت خوب میکروبی این فرآورده و محیط عمل آوری آن در اغلب موارد بررسی شده می باشد، ولی در بعضی موارد انجام اقدامات بهداشتی فوری برای ارتقای کیفیت میکروبی خاویار و محیط فرآوری آن ضروری است. تأثیر نتایج بدست آمده در این مطالعه در بهبود طراحی سیستم کنترل HACCP و فرمولاسیون جدید خاویار مورد بحث قرار گرفته است.دانشگاه تهرانمجله تحقیقات دامپزشکی
(Journal of Veterinary Research)2008-252556120010723-نقش متابولیت قارچ فرصت طلب کاندیدا در کنترل زیست شناختی تخم و نوزاد عفونت زای نماتودهای سیاتوستومینه16677FAدکتر محمدیخچالیدکتر علیرضاخسرویدکتر علیاسلامیJournal Article19700101This study was carried out to deteimine the effect, of the metabolite of C.ndida spp. on 3rd stage larvae of the cyathostominae nematodes. The metabolite a saprophitic fungi, was a phenole proteine compound. The exposure of 3rd stage larvae to basic dilution of this metabolite and subsequently dilutions in 0.9 saline (1/5,1/10,1/15,1/20,1/25,1/30,1/40,1/50,1/60,1/70,1/80,1/90,1/100)
under laboratory condition (in vitro) revealed a significant reduction
in the nomber of larvae during 7 hours using Logrank test (P<0.0001). While the dilutions of1/1000,1/10000, and had no such effect.در کنترل زیست شناختی بهره گیری مستقیم از یک موجود و یا دستکاری در ساختمان ژنتیکی آن موجود برای فرونشاندن جمعیت زیستی موجود مورد نظر،هدف می باشد. در این بررسی اثر متابولیت پروتئینی قارچ فرصت طلب کاندیدا برای اولین بار در ایران و دنیا بر روی تخم و نوزاد عفونت زای کرمهای دون خانواده سیاستومینه مورد آزمایش قرار گرفت. در بررسی آزمایشگاهی ،رقتهای متابولیت قارچ فرصت طلب کاندیدا اثر تخم کشی نداشت ولی غلظت پایه و رقتهای 5/1 تا 100/1 در مدت 7 ساعت باعث کاهش معنی دار نوزادهای عفونت زای نماتودهای سیاتوستومینه گردید(0001/0P<) ، در حالی که در رقتهای 1000/1 و 10000/1 فاقد چنین خاصیتی بودند(05/0P<).دانشگاه تهرانمجله تحقیقات دامپزشکی
(Journal of Veterinary Research)2008-252556120010723-مقایسه فاسیولاهپاتیکا و فاسیولا ژیگانتیکا از لحاظ خصوصیات کاریوتیپی16678FAدکتر عبدالحسین دلیمیاصلدکتر محمودخضابدکتر غلامرضامعتمدیJournal Article19700101In the present work, 200 Fasciola hepatica and Fasciola gigantica were collected from sheep livers. After washing and preparing cell suspention from their genital organs, kayotyping study was carried out using air-drying and squashing methods. The results indicate, eight primary spermatocytes in rossette form of 20 diploid chromosomes as well as individual primary oocyte. The twenty chromosomes consist of one pair of large, three pairs of medium and six pairs of small size. No significant differences between spermatogonial and oogonial as well as length and shape of chromosomes of two species of Fasciola were observed.در این مطالعه ابتدا 200 نمونه از انگلهای فاسیولاهپاتیکا و فاسیولاژیگانتیکا از کبد آلوده گوسفندان جدا گردید. پس از شستشو وتهیه سوسپانسیون سلولی،از سلولهای جنسی آنها با روش Air-dry گسترش کروموزومی تهیه شد ، پس از رنگ آمیزی با گمیسا،کروموزومهای دوگونه انگل از لحاظ کاریوتیپی مورد مطالعه و مقایسه قرار گرفت. طبق نتایج به دست آمده اسپرماتوسیتها به صورت روزت هشت تایی و اواوسیت ها به صورت انفرادی مشاهده شدند اسپرمها نیز به صورت واضح و مشخص بودند. تعداد کروموزوم ها در مرحله متافاز در اسپرماتوسیت ها و اواوسیت ها در حالت دیپلوئید (20=n2) قابل رؤیت بودند. در مجموعه کروموزوم های انگل ، یک جفت کروموزوم بزرگ،سه جفت کروموزوم متوسط و 6 جفت کروموزوم کوچک دیده میشد. هیچ اختلاف معنی داری بین کروموزوم های دوگونه انگل از لحاظ شکل،اندازه و خصوصیات کاریوتیپی و همچنین اسپرماتوسیت ها و اواوسیت های آنها مشاهده نشد.دانشگاه تهرانمجله تحقیقات دامپزشکی
(Journal of Veterinary Research)2008-252556120010723-مطالعه اثر اسپری پویدون ایوداین در درمان کراتوکنژنکتیویت عفونی گاو16679FAدکتر حسام الدینسیفیدکتر مهرنازراددکتر محمدصادقمددیJournal Article19700101The efficacy of povidone iodine (2%) (Betadin) spray for treatment
of infectious bovine keratoconjunctivitis (IBK) was compared with
one time intramuscular administration of oxytetracycline.
Microbiological samples were collected from the 47 calves showing
IBK clinical signs. Moraxella bovis was isolated from 39 calves
(82.9%). The calves were divided into 3 experimental groups. The
first group (Consisted of 12 calves) were treated by povidone iodine
2% spray for 3 consecutive days and the second group (consisted of
15 calves) were treated by one intramuscular injection of 10mg/kg
oxytetracycline. In the third group (consisted of 12 calves) the
affected eyes washed by distilled water for 3 consecutive days. The
eyes of each calf were examined for 8 times on days 1, 2, 3, 4, 7,
10, 13 and 16th. At first day, ocular secretion specimens were
collected for bacteriological cultures from affected eyes. For
examination, corneas were stained with fluorescien
isothiocyanate. The severity of the corneal lesions were stained by
use of a clinical scoring system and by measuring the surface areas
of comeal ulcers. The corneal lesion area measurement for calves
of all 3 groups were significantly decreased. The mean corneal
lesion areas for calves of povidone iodine and oxytetracycline
treated groups were significantly less than those for controls on day
16. So, according to the results of this study, considering povidone
iodine spraying as an alternative and effective therapy for the
treatment of IBK is advisable.اثر درمانی اسپری پویدین ایوداین(بتادین) در مقایسه با تزریق عضلانی اکسی تتراسیکلین و شستشو با آب مقطر در درمان کراتوکنژنکتیویت عفونی گاو مورد ارزیابی قرار گرفت. در این مطالعه،از چشم 47 رأس گوساله با علایم تورم عفونی ملتحمه و قرنیه نمونه برداری شد که در 39 رأس (9/82 درصد)،باکتری موراکسلابوویس جدا گردید. این 39 رأس گوساله در سه گروه مختلف تحت ارزیابی درمانی قرار گرفتند. گروه اول درمانی شامل 12 رأس گوساله میشد،که چشمهای گوساله های مبتلا با اسپری پویدون ایوداین(بتادین)2درصد،سه روز متوالی شستشو داده شد و گروه دوم شامل 15 رأس گوساله ،با یک نوبت تزریق عضلانی اکسی تتراسیکلین به مقدار 10 میلی گرم/کیلوگرم درمان گردید و گروه سوم نیز که شامل 12 رأس گوساله بود.چشمهای مبتلایان،سه روز متوالی با آب مقطر شسته شد.چشم همه گوساله های مبتلا در 8 زمان مورد مشاهده قرار گرفتند که عبارت بودند از روزهای 1 ، 2 ، 3 ، 4 ، 7 ، 10 ، 13 و 16 ، ابتدا با استفاده از سواب استریل از ترشحات چشمی نمونه تهیه شده و جهت بررسی باکتری شناسی به آزمایشگاه ارسال میشد، سپس قرنیه بوسیله نوار فلورسئین سدیم رنگ آمیزی میشد و ضایعات مشاهده شده درجه بندی می گردید. آنالیز آماری نشان داد که درجه ضایعات از روز نخست تا روز شانزدهم در هر سه گروه تحت مطالعه به طور معنی داری کاهش یافت،که این اختلاف در دو گروه درمانی اکسی تتراسیکلین و بتادین خیلی معنی دار بود. اختلاف درجه ضایعات بین گروههای تحت مطالعه در روزهای اول ، چهارم ، دهم و سیزدهم معنی دار نبود ولی در روزهای هفتم و شانزدهم ، درمان با اسپری بتادین و تزریق عضلانی اکسی تتراسیکلین روند بهبودی معنی داری نسبت به گروه شاهد نشان داد.دانشگاه تهرانمجله تحقیقات دامپزشکی
(Journal of Veterinary Research)2008-252556120010723-تعیین مقادیر طبیعی فاکتورهای انعقادی در گوسفند16680FAدکتر احمدرضامحمدنیادکتر عصمتخرمJournal Article19700101Detection of coagulation profile of the domestic animals before performing major surgeries or during diagnosis of certain congenital or acquired disease concerning bleeding disorders is essential. In present study 40 healthy sheep from a local bred (Chaleshtorian) were included and normal values of bleeding time (BT), coagulation time (Cl), partial thromboplastin time (PTT) and prothrombin time (PT) were detected as 94.65±35.93, 81.9±25.05, 46.46±4.33 and 16.72±1.12 second, respeclively. No significant difference between animals under and over tow years of age were detected.به منظور به وجود آمدن مبنایی جهت مطالعه وضعیت انعقادی گوسفند که امروزه به عنوان مدل ، در تحقیقات تجربی مورد قبول قرار گرفته است،این مطالعه بر روی 40 رأس گوسفندان دانشگاه شهرکرد(نژاد محلی چالشتری) انجام گرفت. در طی این مطالعه مقادیر زمان سیلان(Bleeding Time ,BT) زمان انعقاد (Clotting Time , CT) خون تازه روی لام،زمان نسبی ترومبوپلاستین(Partial Thromboplastin Time ,PTT) و زمان پروترومبین (Prothrombine Time , PT) و به ترتیب 93/35 ± 65/94 ، 05/25 ± 9/81 ، 33/4 ± 46/46 و 12/1 ± 72/16 ثانیه ، تعیین گردید. همچنین هیچ تفاوت معنی داری بین زمانهای ذکر شده در گروههای سنی کمتر و بیشتر از دو سال دیده نشد.دانشگاه تهرانمجله تحقیقات دامپزشکی
(Journal of Veterinary Research)2008-252556120010723-گزارش عارضه نفخ در کفال ماهیان دریای خزر16681FAدکتر مهدیسلطانیدکتر محمدرهانندهJournal Article19700101Clinical, gross internal pathology and microbiological examinations under taken on 50 affacted Mugil capito caught from Caspian Sea
in Gylan province showed that 80% were involved with the gastric bloat.بررسیهای بالینی،کالبدگشایی و میکروبیولوژی به عمل آمده بر روی تعداد 50 قطعه ماهی کفال گونه پوزه باریک صید استان گیلان نشان داد که تعداد 40 قطعه (80 درصد) ماهیان مذکور مبتلا به عارضه نفخ ناشی از سوء تغذیه بوده اند.