دانشگاه تهرانمجله تحقیقات دامپزشکی
(Journal of Veterinary Research)2008-252556420020121-ایجاد آلودگی تجربی و بررسی سیر تکاملی انگل لینگواتولا سراتا در سگ16920FAدکتر موسیتوسلیدکتر شهرامجوادیدکتر مجتبیهادیانJournal Article19700101This study was carried out in order to produce experimental infection and investigate the life cycle of Linguatula serrata in dogs. Nymphs of Linguatula serrata were isolated from infected hepatic and lung tissues of sheep, cattle and buffalo. Isolated parasites were fed to four dogs of two months of age. The eggs of Linguatula serrata were isolated by weekly sampling in month of infection. 7, 7, 5 and 2 parasites were isolated from infected dogs. Nasal discharge itching and mild respiratory difficulties were recorded in the infected dogs.این بررسی به منظور ایجاد آلودگی و بررسی سیر تکاملی لینگواتولا سراتا ( Linguatula serrata ) در سگ انجام شد. نوچه های انگل لینگواتولا سراتر جدا شده از بافتهای آلوده گاو، گاومیش و گوسفند در سرم فیزیولوژی نگهداری و به چهار قلاده سگ دو ماهه که از آغاز تولد تحت کنترل بوده و از مواد غذای مشکوک تغذیه نکرده بودند خورانده شد. در نمونه گیری هفتگی با استفاده از سواب بینی در ماه پنجم آلودگی به تخم لینگواتولا سراتا مشخص گردید. حیوانات تحت تجربه به ترتیب به 7، 7، 5 و 2 انگل آلوده بودند. سگهای ?وده علایم ریزش از بینی، خارش، اختلال مختصر حرکات تنفسی و عطسه داشتند.دانشگاه تهرانمجله تحقیقات دامپزشکی
(Journal of Veterinary Research)2008-252556420020121-ارزیابی و مقایسه جفتگیری طبیعی و تلقیح مصنوعی در مرغهای مادر گوشتی16921FAدکتر شعبانرحیمیدکتر عباسگرامیدکتر رسول واعظترشیزیداریوشعلیپورJournal Article19700101An experiment was carried out to evaluate and compare the natural mating and Artificial Insemination (Al) in a commercial broiler breeders (ARIAN hybrid). To assay the effects of factors including: number of insemination (one or two times per week), depth of insemination (3 or 5 cm) and time of insemination (5 P.M or 7:30 P.M), the experiment was carried out in completely randomized design with 3 replications and 4 hens per each group. The experimental period was 8 weeks. The results of the study were showed that
the hatchability rate in two times insemination per week was significantly higher than one insemination per week (P<0.01). The hatchability rate in insemination with 5 cm depth was significantly higher that 3 cm depth at the level of(P<0.05). Insemination at 7:30 P.M showed significantly higher hatchability rate than 5:00 P.M (P<0.0l). Two times a week insemination at 7:30 P.M in 5 cm depth gave the best result, in first 5 weeks of the study. The hatchability rate of natural mating was significantly higher that Al from I to 5 weeks of test. But there was no differences between two treatments from 6 to 8 weeks. At 7th and 8th weeks the hatchability rate of Al was slightly higher than natural mating.دانشگاه تهرانمجله تحقیقات دامپزشکی
(Journal of Veterinary Research)2008-252556420020121-به کارگیری روشهای ایمونوفلورسانس، ایمونودات و ایمونوبلاتینگ جهت شناسایی سویه های بیماریزای اشریشیاکلی واجد فیمبریه F11، در کلی باسیلوز طیور16922FAدکتر رضا قنبرپورممقانیدکتر سید علیپوربخشدکتر حسن تاجبخشJournal Article19700101In this study for detection of FI I fimbriae on pathogenic E. coli 300 strains isolated from chickens with colisepticemia or colibacilosis were grown and subjected 3-6 consecutive passages on TSA. Bacterial suspension were mixed with human erythrocyte suspension. For testing mannose-resistant hemagglutination (MRI-IA+) mannose was add to the erythrocyte suspension. Rabbit antifimbrial (F ll) serum used to detection of fimbrial antigen on indirect immunofluorescence technique. Crude fimbrial extracts from isolates prepared for immunodot and immunoblotting. Results indicate that five of these strains showed mannose resistant hemagglutination of human erythrocytes when grown at 37C on TSA. On immunofluorescence and immunodot. six strains reacted with Fl I antiserum. On immunoblotting, six strains demonstrated 18-kDa major fimbrial subunit wich reacted with specific Fl I antiserum. All of the fimbriated strains belong to 01 serogroupتاکنون فیمبریه F11 فقط در سویه های بیماریزای اشریشیاکلی جدا شده از طیور، بوقلمون و انسان گزارش شده است. به منظور شناسایی این فیمبریه ابتدا 300 سویه از لاشه های طیور گوشتی مبتلا به کلی باسیلوز جداسازی و هر یک از آنها در محیط TSA چندیدبار پاساژداده شد تا فیمبریه F11 نمود یابد. در مرحله بعدی تعلیق باکتریایی تهیه شده از آنها با گلبولهای قرمز گروه خونی O انسان مجاور گردید و با افزودن قند مانوز سویه های واجد فیمبریه مقاوم به مانوز ( + MRHA ) مشخص شدند. سپس با استفاده از تعلیق باکتریایی و آنتی سرم اختصاصی ضد فیمبریه F11 خرگوشی، آزمایش ایمونوفلورسانس غیر مستقیم انجام شد و برای انجام روشهای ایمونودات و ایمونوبلاتینگ ( وسترن بلات ) ابتدا عصاره فیمبریه خام از هر یک از سویه ها تهیه شد و بر روی آنها آزمایشهای مذکور صورت پذیرفت و در نهایت سروتیپ سویه هایی که در هر یک از آزمایشهای واجد فیمبریه F11 بودند، تعیین شد. بدین ترتیب در روش هماگلوتیناسیون تنها پنج سویه ( + MRHA) بودند و در روشهای ایمونوفلورسانس و ایمونودات، شش سویه واجد فیمبریه F11 تشخیص داده شدند. در ایمونوبلاتینگ نیز شش سویه واجد تحت واحر اصلی 18 کیلو دالتونی بودند که با آنتی سرم اختصاصی ضد فیمبریه F11 واکنش نشان دادند. تمامی سویه های واجد فیمبریه، متعلق به گروه سرمی O1 بودند.دانشگاه تهرانمجله تحقیقات دامپزشکی
(Journal of Veterinary Research)2008-252556420020121-انگلهای گوارشی سگهای خانگی شهر تهران و بررسی میزان آگاهی صاحبان آنها در مورد خطر انتقال آلودگی انگلی سگ به انسان16923FAدکتر عبدالحسین دلیمیاصلسعید مجردخانقاهدکتر شهرامجمشیدیJournal Article19700101Faecal specimens of 305 pet dogs that were reffered to the Small Animal Clinic of Tehran University were collected for parasitology examination. Direct and formal-ether methods as well as trichrome and modified ziehl-neelsen staining techniques were applied for parasite identification. The results indicate that, 65(21.3%) of specimens were infected with protozoa or helminthes. The parasites were identified as follows: Giardia intestianlis 1.63%, Cryptosporidium parvum 1.63%, Isospora spp 7.21%, Blastocystis sp. 0.32%, Toxascaris leonina 3.27% Toxocara canis 6.55%, Hook worms 2.62% and Taenia spp 2.29%. Two questionnaires, about demogrphic data of dogs as well as knowledge of dog owners about zoonotic risk of parasites of dog were administered to the owners. Majority of the owners were not found to be aware of the potential risk of canine parasites to human health and their knowledge were found unsatisfactory.در این مطالعه 305 نمونه مدفوع از سگهای خانگی تهران ارجاع داده شده به درمانگاه دامهای کوچک دانشکده دامپزشکی تهران از لحاظ آلودگی به انگلهای گوارشی مورد بررسی قرار گرفتند. برای آزمایش مدفوع از روشهای آزمایش مستقیم مدفوع، فرمل اتر و رنگ آمیزیهای تری کروم و ذیل نلسون تغییر شکل یافته استفاده شد. طبق نتایج به دست آمده، 65 نمونه ( 31/21 درصد ) به حداقل یک انگل تک یاخته ای و یا کرمی آلوده بوده اند. درصد آلودگی سگها به انواع انگلها به شرح ذیل بوده است. ژیاردیا اینتستینالیس 63/1 درصد، کریپتوسپوریدیوم 63/1 درصد، ایزوسپورا 20/7 درصد، بلاستوسیستیس 32/0 درصد، توکسوکاراکانیس 55/6 درصد، توکساسکاریس لئونینا 27/3 درصد، کرمهای قلابدار 62/2 درصد، و تنیاها 29/2 درصد. پرسشنامه ای نیز جهت بررسی خصوصیات دموگرافیکی سگ و میزان اطلاعات صاحب آن در مورد خطر انتقال انگلهای سگ به انسان از طریق مصاحبه با صاحبان سگها تکمیل گردید. با توجه به اطلاعات به دست آمده از پرسشنامه، میزان آگاهی صاحبان سگ در مورد بیماریهای انگلی منتقله از سگ به انسان بسیار ضعیف بوده است.دانشگاه تهرانمجله تحقیقات دامپزشکی
(Journal of Veterinary Research)2008-252556420020121-سروتایپینگ کلی باسیلهای جدا شده از مرغداریهای اطراف تهران16924FAدکتر تقی زهراییصالحیدکتر رامک یحییرعیتJournal Article19700101Colibacillosis is one of the most common bacterial diseases in animals and poultry and some serotypes transmitted from animals to human. In this study, 156 isolated E. coli were identificated by prepared antisera and 4 other polyvalent and 16 other monovalent antisera. The serotypes were 078K80 (37.18%), 0l28K67 (14.74%), 02K1 (13.46%), 0124K72 (5.13%), 0119B14 (2.56%), 0l11K58 (B4)(2.56%), Oil 4K90(2.56%), 02K 12(0.64%), 01 26K7 1 (0.64%), 0125K7 (0.64%), 086K8l (0.64%). There were 9 rough (5.77%) and 21 untypable (13.5%) Strains.کلی باسیلوز یکی از فراوانترین بیماریهای باکتریایی در دامها و طیور می باشد که احتمال انتقال آن از حیوانات به انسان وجود دارد. در تحقیق حاضر در مجموع 156 سویه کلی باسیل جدا شده، توسط 5 نوع انتی سرم پلی والان و 22 نوع آنتی سرم منو والان که شامل آنتی سرمهای تهیه شده در این تحقیق و آنتی سرمهای خریداری شده از شرکتهای داخلی و خارجی بودند مورد آزمایش سروتایپینگ قرار گرفتند. سروتیپهای جدا شده در این تحقیق عبارت بودند از: O78K80 ( 18/37 درصد )، O12K67 ( 74/14 درصد )، O2K1 ( 46/13 درصد )، O124K72 ( 13/5 درصد )، O114K90 ( 56/2 رصد )،O2K12 ( 64/0 درصد )، O126K71 ( 64/0 درصد )، O125K7 64/0 درصد) و ( B7 ) O86K61 ( 64/0 درصد )، سویه های Rough ( 77/5 درصد )، سویه های نامشخص ( 5/13 درصد ). با توجه به نتایج در دسترس در ارتباط با مطالعات قبلی انجام شده در ایران به نظر می رسد که سروتیپهای O124K72 ، O114K90، O126K71، O125K7 در این بررسی برای اولین بار در ایران از طیور جدا شده اند.دانشگاه تهرانمجله تحقیقات دامپزشکی
(Journal of Veterinary Research)2008-252556420020121-اولین گزارش آلودگی گربه به کرم قلب و درمان آن در ایران16925FAدکتر جواد اشرفیهلاندکتر علیاسلامیدکتر داریوششیرانیدکتر بهناممشکیدکتر سعیدمستوفیJournal Article19700101In a three years study began from fall 1996, 234 local cats were clinically examined in one of the small animal clinics in Tabriz, east Azarbayejan Province, Iran. Blood smears were examined for blood parasites and for white blood cells differential count. In 25 cats clinical symptoms including inappetence, asthenia, emaciation, chronic coughing, dispnea and vomiting were noticed. These signs could be due to Dirofilaria immitis. For confirmation of heartworm disease, in addition of examination of blood smears stained with Geimsa, blood of cats showing clinical symptoms examined for micorfilariaemia using modified Knott method. The latter showed that two cats harboured 250 and 45 microfilariae of D. immitis in their blood. Eosinophilia (8%) was observed in one of the infected cat. This cat was treated with two intramuscular injection of melarsomine dichlorhydrate (immiticide) as adulticide between the third and fifth lumbar vertebrae at the dose rate of 2.5mg/kg at a 24 hour interval. Two subcutaneous injections of ivermectin (0.05mg/kg as microfilaricide) one and two months after treatment with adulticide were perfomed. Supportive treatments such as antibiotics, aspirin, prednisolon were used. One month after treatment, clinical sings disappeared and no microfilaria was seen in the blood samples tested one and two month after treatment. This is the first report of the existence of D. immitis in cats in Iran.در بررسی بالینی 234 قلاده گربه خانگی که از مهر 1375 تا آبان 1378 به یکی از کلینیکهی حیوانات کوچک شهرستان تبریز ارجاع داده شده بودند، گسترش خون به منظور مشاهده انگلهای خونی و شمارش تفریقی گلبولهای سفید تهیه شد. در 25 قلاده در اخذ سابقه و معاینه بالینی علایمی از قبیل بیحالی، بی اشتهایی، لاغری، سرفه های مزمن، تنگی نفس و استفراغ مشاهده گردید که می توانست دلیل آلودگی آنها به کرم قلب باشد، ضمن تهیه گسترش خون، از ورید سفالیک این تعداد 1 میلی لیتر خون اخذ شد که پس از مخلوط کردن با 9 میلی لیتر فرمالین 2 درصد به روش تکمیل شده نات آزمایش گردید و در دو قلاده از آنها میکروفیلر دیروفیلاریا ایمی تیس مشاهده شد. یک از این دو قلاده با ملارسومین ( ایمی تیساید ) به عنوان بالغ کش ( mg / kg.b.w 5/2 از راه تزریق در عضلات کمری مابین مهره سوم تا پنجم با دو تزریق به فاصله 24 ساعت ) و آیورمکتین به عنوان میکروفیلرکش ( mg / kg.b.w 05/0 از راه تزریق زیر جلدی با دو تزریق به فاصله یکماه و دوماه بعد از درمان با ایمی تیساید ) با موفقیت درمان شد.همچنین از داروی پردنیزولون خوراکی ( mg / kg.b.w 1 )یک هفته قبل از اولین تزریق ایمی تیساید و از آسپیرین خوراکی ( mg / kg.b.w5 ) به مدت دو هفته ( یک هفته قبل و یک هفته بعد از اولین تزریق ایمی تیساید ) استفاده گردید. در آزمایشهای خون که به ترتیب یکمه و دوماه پس از درمان صورت گرفت میکروفیلری مشاهده نشد و علایم درمانگاهی قبلی نیز از بین رفته بود. در این بررسی برای اولین بار در ایران آلودگی گربه به دیروفیلاریا ایمی تیس و درمان آن شرح داده شده است.دانشگاه تهرانمجله تحقیقات دامپزشکی
(Journal of Veterinary Research)2008-252556420020121-کاربرد روش انتروکلایسیس در ارزیابی اختلات روده باریک در سگ16926FAدکتر عباسوشکینیدکتر سعیدامانپوردکتر داودشریفیJournal Article19700101Cytological structure of the Hepatopancreas of” Penaeus indicus “ of Persian Gulf water were studied using light microscope. The gland was a compound tubular type with the secretory tubular units which radially arranged and released their secretion into the central ducts. The secretory unit walls, were covered by 4 different cell types namely, stem or embryonic, fibrillar, blister like, and resorbtive cells. Glands were covered externally by connective tissue and 2 layers of smooth muscles..با توجه به کارایی و ارزش تشخیصی انتروکلایسیس به عنوان یک تکنیک رادیوگرافی اختصاصی در بهبود بخشیدن به نتایج تشخیصی معاینات روده باریک این روش بر روی 12 قلاده سگ بالغ و به ظاهر سالم از نژادهای مختلف بین سنین 4/16 ? 0/28 ماه با وزن 6/10 ? 4/20 کیلوگرم مورد ارزیابی قرار گرفت. این حیوانات به دو گروه کنترل ( 5 قلاده ) و گروه آزمایش ( 7 قلاده ) تقسیم شدند. تحت بیهوشی عمومی در همه حیوانات هر دو گروه تنگی تجربی در ناحیه میانی ژژنوم ایجاد گردید. سوسپانسیون با ریم تهیه شده با حفظ درجه حرارت 20 در سگهای بزرگتر به نسبت 3 به 5 ( 28 درصد ) و در سگهای کوچکتر به نسبت 2 به 5 ( 5/21 درصد ) رقیق شده با استفاده از سند پلی وینال سیم دار شماره 14 به طول 135 سانتیمتر با کنترل فلوروسکوپی به میزان 25 میلی لیتر به ازای هر کیلو وزن بدن به حیوانات گروه آزمایش در مدت 10 دقیقه خورانده می شد و بعد از خوراندن سوسپانسیون باریم به روش معمولی، در حیوانات گروه کنترل رادیوگرافها در حالت خوابیده به پهلوی راست جانبی و خوابیده به پشت ( شکمی پشتی ) تهیه گردید. در بعضی موارد ایجاد اتساع روده باریک یکی از مهمترین مزیتهای روش انتروکلایسیس در مقایسه با روش معمولی بود. با توجه به هزینه کم و قدرت بالای تشخیص تفریقی این روش با وجود دستگاه فلوروسکوپ به عنوان روش انتخابی برای بررسی اختلالات و ضایعات روده باریک در سگ توصیه می گردد.دانشگاه تهرانمجله تحقیقات دامپزشکی
(Journal of Veterinary Research)2008-252556420020121-اثر درمان جراحی جراحات رکتوواژینا بر روی باروری گاو شیری16927FAدکتر مهران فرهودیمقدمدکتر ایرجنوروزیاندکتر پرویزهورشتیدکتر محمودبلورچیدکتر محمدقلینادعلیانJournal Article19700101Rectovaginal injuries can result in subsequent infertility in cow. In a retrospective study, records of 147 Holstein cows with evidence of rectovaginal injuries were reviewed to determine their effects on fertility. This study was conducted in a large dairy(typical herd size 1420 cows) in Tehran between the years 1993 and 1996. Period prevalencec were 0.4 % fistula, 1.9 % laceration (third degree), 5.4 % pneumovagina, 1.5 % urovagina and 0.8 % mixed injuries. The highest ocurrence was among first-calf heifers (66 %). Thirteen cows repealed the same condition in the subsequent calving. Eighty seven first-calf heifers without the history of retained placenta were selected of which,73 cows were considered as operated group, of which 61 cases (83.6%) became pregnant. Of 14 unoperated controls, 11 cows (78.6 %) became pregnant. Pregnancy percentage in delaye-operated group decreased gradually (in days 1-45, 46-90, 9 1-120 and> 120 were 85.9, 82.4, 75 and 73.7 % respectively). It was concluded that rectovaginal injuries had a negative effect on reproductive performance of the cows. Comparison between operated and unoperated first-calf heifers showed significant increases in the number of days to first service(228.6 228.6 vs 164.5 days), number of days open (13l.lvs 93.4 days) and the calving interval (476.8 vs 409.9 days) (p<O.O5), and slight decreases in the number of services per conception (3.20 vs 3.27)and the culling rate (16.4 % vs 21 .4 %). The pregnancy rate increased in the operated cows (3 1 .3 % vs 30.6 %). However, they were not statistically significant. Further analysis of the data revealed that performing surgery prior to the day 45 postpartum was much more beneficial than that of after day 45, and this affected the reproductive indices (DFS: 99.7 vs 142.8 days, CI:428 vs 459.9da’is) (P<0.05), (S/C:3.06 vs 3.27, PR:32.7 % vs 30.6 %, culling rate: 15 % vs 17 %). Milk yields (305 days lactation) were not significantly altered between the two groups. In conclusion, to prevent financial losses due to rectovaginal injuries in dairy herds, one should considers: 1) Proper handling of the dystocia, 2) Performing surgical approach on time, preferable before 45 days pospartum, to obtain better fertility indices.اطلاعات مربوط به 147 راس گاو مبتلا به پارگیهای درجه سه رکتوواژینا، پنوموواژینا، اوروواژینا و فیستول رکتوواژینا که در اینجا کلاً تحت عنوان جراحات رکتوواژینا نامیده شده اند در یک گاوداری شیری دارای 1420 راس گاو شیری بین سالهای 1372 تا 1375 مورد بررسی قرار گرفت و مشخصات هر عارضه و نتایج باروری پس از درمان مشخص شد. از این تعداد 97 مورد ( 66 درصد ) آن مربوط به زایش اول بودند و 81 مورد ( 1/55 درصد ) مبتلا به پنوموواژینا، 27 مورد ( 4/18 درصد ) مبتلا به پارگی درجه سه رکتوواژینا، 5 مورد ( 4/3 درصد ) مبتلا به فیستول رکتوواژینا، 22 مورد ( 15 درصد ) مبتلا به اوروواژینا و 12 مورد ( 2/8 درصد ) مبتلا به ترکیبی از دو یا سه عارضه بودند.تعداد 13 راس گاو در زایمان بعدی مجدداً دچار همان عارضه شدند و 5 راس جراحاتی از انواع دیگر نشان دادند. این چهار عارضه همره با واژینیت، سرویسیت بوده و متعاقب آنها عوارضی مانند اندومتریت، متریت و گاهی چسبندگی تخمدان مشاهده شد که مسبب کاهش باروری هستند. از تعداد147 راس گاو جراحت دیده 87 مورد مربوط به زایش اول که فاقد جفت ماندگی بودند برای انجام مطالعه شدند. از این 87 مورد 73 مورد تحت عمل جراحی قرار گرفتند که 61 مورد آن ( 6/83 درصد ) آبستن شدند. از تعداد 14 مورد جراحی نشده نیز 11 مورد ( 6/78 درصد ) آبستن شدند. در گاوهای عمل شده ای که در جراحی آنان تاخیر شده بود درصد آبستنی کاهش یافت به طوری که در روزهای 1 تا 45، 46 تا 90، 91 تا 120 و بهد از 121 پس از زایش به ترتیب 5/85، 4/82، 75 و 7/73 درصد آبستنی مشاهده شد. این مطالعه نشان داد که جراحات رکتوواژینا بر روی باروری گاو تاثیر منفی می گذارند به طوری که در مقایسه گاوهای جراحت دیده و گاوهای جراحت ندیده، فاصله زایش تا اولین تلقیح، Days open و فاصله دو زایش در گاوهای جراحت دیده افزایش یافت ( 05/0 > P ) و تعداد تلقیح به ازای آبستنی و میزان حذف در این گاوها افزایش و میزان آبستنی کاهش یافت. در این مطالعه تجزیه و تحلیلها در زایش اول انجام شد. انجام جراحی بخصوص قبل از روز چهل و پنجم پس از زایش بهتر از انجام ندادن جراحی بود به طوری که در گاوهایی که قبل از روز چهل و پنجم پس از زایش جراحی شده بودند در مقایسه با گاوهایی که بعد از روز چهل و پنجم جراحی شده بودند، فاصله زایمان تا اولین تلقیح ( 7/99 در مقابل 8/142 روز ) و فاصله دو زایش ( 428 در مقابل 9/495 روز ) کمتر بود ( 05/0 > P ) و تعداد تلقیح به ازای آبستنی ( 06/3 در مقابل 27/3 تلقیح )، میزان آبستنی ( 7/32 در مقابل 6/30 درصد ) و درصد حذف ( 15 در مقابل 17 درصد ) بهتر بود. گاوهای جراحی شده قبل از روز چهل و پنجم پس از زایش در مقایسه با گاوهای جراحی نشده میزان آبستننی ( 7/32 در مقابل 6/30 درصد )، تعداد تلقیح به ازای آبستنی ( 06/3 در مقابل 27/3 تلقیح ) و میزان حذف ( 15 در مقابل 4/21 درصد ) بهتری داشتند. در مجموع گاوهای جراحی شده در مقایسه با گاوهای جراحی نشده Days open ( 6/228 در مقابل 5/164 روز )، فاصله زایش تا اولین تلقیح ( 1/131 در مقابل 4/93 روز ) و فصله دو زایش ( 8/476 در مقابل 9/407 روز ) بیشتری داشتند که علت آن احتمالاً تاخیر در زمان جراحی بود ولی تعداد تلقیح به ازای آبستنی ( 20/3 در مقابل 27/3 تلقیح ) و میزان آبستنی ( 3/31 در مقابل 6/30 درصد ) و میزان حذف ( 4/16 در مقابل 4/21 درصد ) گروه جراحی شده بهتر بود. اختلافات تولید شیر 305 روز نیز در گروه جراحی شده و جراحی نشده و گروه نرمال معنی دار نبود. نتیجه اینکه به منظور پیشگیری از بروز زیانهای ناشی از جراحات رکتوواژینا در گله های شیری در مرحله اول، پیشگری از بروز این جراحات و در مرحله بعد انجام جراحی به موقع ( ترجیحاً قبل از روز چهل و پنجم پس از زایش ) به عنوان راه حل اقتصادی پیشنهاد می شود، زیرا در صورت تاخیر در عمل جراحی یا عدم انجام عمل جراحی باروری دام به طور چشمیگیری کاهش می یابد.دانشگاه تهرانمجله تحقیقات دامپزشکی
(Journal of Veterinary Research)2008-252556420020121-اندازه گیری هموگلوبین A1C در سگهای به ظاهر سالم نژاد شینلو16928FAدکتر پروانه خضرایینیادکتر سعیدبکائیدکتر ابراهیم جوانآملیملیحه عباسعلی پورکبیرهJournal Article19700101Hb A1C is a useful determinant for identification of subclinical diabet mellitus in dog. Therefore, determination of normal value of Hb A1c in normal configuration dogs is demanded. In this study. total blood samples were taken from 45 dogs (30 male and 15 female) for determination of Hb A1C concentration through colorimetric method by prepared kits. In this method, Hb A1C was exposed to Oxalic Acid and hydrolysed by that and 5 — hydroxy methyl furfural produced. Proteins were percipitated by Trichloro Acetic Acid and upper phase was reacted by Thiobarbituric Acid and provided colored solution. It’ s absorbance was assayed in 443 nm. Mean and standard deviation in total samples were 5.69 ± 0.95 respectively. Hb A1C concentration between males and
females was not significantly differed. and also there was no
significant difference between age groups.در این تحقیق برای تعیین مقادیر طبیعی هموگلوبین A1C در سگهای به ظاهر سالم نژاد شینلو از 45 قلاده سگ استفاده شده است که 30 قلاده نر و 15 قلاده ماده بودند. برای اندازه گیری هموگلوبین A1C از کیت های آماده اندازه گیری هموگلوبین A1C به روش کلریمتریک استفاده شد. در این روش هموگلوبین A1C در معرض اسید ضعیفی مثل اسیداکسالیک هیدرولیزه شده و 5- هیدروکسی متیل فورفورال آزاد می شود، سپس پروتئینها به وسیله اسید تری کلرواستیک رسوب داده می شوند و مایع رویی با اسید تایوباربیتوریک وارد واکنش شده و محلول رنگی ایجاد می کند که جذب آن در طول موج 443 نانومتر اندازه گیری می شود. میانگین و انحراف معیار در کل جمعیت سگهای مورد مطالعه 95/0 ? 64/5 برآورد و میزان هموگلوبین A1C در سگهای نر و ماده اختلاف معنی دار نداشت و از نظر گروههای مختلف سنی نیز اختلاف معنی داری مشاهده نگردیددانشگاه تهرانمجله تحقیقات دامپزشکی
(Journal of Veterinary Research)2008-252556420020121-سلول شناسی غده هپاتوپانکراس در میگوی سفید هندی خلیج فارس16929FAدکتر مریمرضائیاندکتر محمدرضا صفریماچیانیJournal Article19700101Cytological structure of the Hepatopancreas of” Penaeus indicus “ of Persian Gulf water were studied using light microscope. The gland was a compound tubular type with the secretory tubular units which radially arranged and released their secretion into the central ducts. The secretory unit walls, were covered by 4 different cell types namely, stem or embryonic, fibrillar, blister like, and resorbtive cells. Glands were covered externally by connective tissue and 2 layers of smooth muscles..ساختار سلولی غده هپاتوپانکراس در میگوی سفید هندی آبخای خلیج فارس با میکروسکوپ نوری مطالعه گردید. غده از نوع لوله های مرکب است که واحدهای ترشحی لوله ای به صورت شعاعی در اطراف غده قرار گرفته و ترشحات خود را به مجاری مرکزی غده می ریزند. چهار نوع سلول جداره واحدهای ترشحی رامی پوشاند که شامل سلولهای پایه یا جنینی، رشته ای، طاولی و جذبی است. غده از سطح خارجی توسط کپسولی، از بافت همبند و دو لایه عضله پوشیده می شود.دانشگاه تهرانمجله تحقیقات دامپزشکی
(Journal of Veterinary Research)2008-252556420020121-تاثیر تجویز استروئیدها و GnRH در روز فحلی بر روی شاخصهای رشد فولیکولهای تخمدانی در تلیسه های هلشتاین16930FAدکتر محمودبلورچیدکتر امیر نیاسرینسلجیدکتر علی اصغرمقدمJournal Article19700101The effect of steroids and GnRH, given on the day of estrus, on preovulatory dominant follicle (PDF) and synchronization of follicular wave emergence in Holstein heifers was investigated. The stage of estrous cycle was synchronized in cyclic Hostein heifers using two I.M. injection of prostaglandin F2a analogue (PG) 11 days apart. On the day of estrus (Day 0 of experiment) heifers were divided into three groups (control, GnRH and steroid) considering their weight and age. Heifers in each group were kept in the separate barn and received the same ration. Heifers in control group (n4) received no treatment. Within 3 hours of detecting standing estrus. heifers in GnRH (n9) and steroid (n=9) groups were given an I.M injection of GnRH (250 microgram Fertagyl) and combination of estradiol benzoate (2 mg) and progesterone (100 mg), respectively. GnRH and steroid heifers received PG on Day 7 of treatment and estrus detection was simultaneously initiated. From Day —3 to 25 of treatment, ultrasonography was conducted to characterize ovarian follicle. On the day of estrus, PDF was detected in all heifers and ovulated at the same in experimental groups (P>0.05). The first follicalar wave was emerged in GnRH (2.1±0.41 d) and control (2.4±0.18 d) earlier than steroid (3.9±0.23 d) groups (P<0.05). The interval to estrus and ovulation after initiation of treatment was similar (P>0.05) in GnRH (9.2±0.28 d, 10.2±0.28 d) and steroid (9.7±0.71 d, 11±0.64 d) groups compared to control group (22.8±1 . 11 d, 24.3±0.95 d. P<0.0l). The growth rate of ovulatory follicle was similar in GnRH (1.3±0.06 mmld) and steroid (1.4±0.03 mm/d) groups but greater than (P<0.01) control group (0.9±0.06 mm/d). The age of ovulatory follicle in treated groups (GnRH: 5.2±0.22 d; steroid: 4.3±0.64 d; P<0.05) was shorter (P<0.05) than control group (7.3±0.48 d). The tightness of estrus synchrony between 24-72 hours after PG injection was similar between GnRH (77.7%) and steroid (88.8%) groups (P>0.05). The result of this study suggests that GnRH and steroid, given on Day of estrus, have no deliterious effect on ovulation and the new follicular wave emerges at the same time following these treatments. Ovulation of newly recruited dominant follicle occurs after PG injection prescribed 7 days after GnR1-1 or steroid treatment. Therefore, these protocols can he used. alternatively, in estrous synchronization programs in dairy heifers.تاثیر تجویز استروئیدها و GnRH در زمان فحلی بر روی فولیکول غالب پیش تخمکگذار و همزمانی موج فولیکولی در تلیسه های هلشتاین مورد بررسی قرار گرفت. بدین منظور چرخه فحلی تلیسه های هلشتاین سیکلیک به وسیله دو بار تزریق عضلانی آنالوگ پروستاگلاندین F2a به فاصله 11 روز همزمان شد. تلیسه های در روز فحلی ( روز صفر آزمایش ) با در نظر گرفتن سن و وزن به سه گروه: کنترل، GnRH و استروئید تقسیم شدند. تلیسه ها در هر گروه، در بهاربندهای مجزا نگهداری شده و جیره غذایی یکسانی دریافت کردند. تلیسه های گروه کنترل ( تعداد = 4 راس ) هیچ گونه درمانی را دریافت نداشتند.در فاصله 3 ساعت پس از مشاهده فحلی ایستا، تلیسه های گروه GnRH ( تعداد = 9 راس ) 250 میکرو گرم فرتاژیل و تلیسه های گروه استروئید ( تعداد = 9 راس ) 2 میلی گرم استرادیول بنزوات به همراه 100 میلی گرم پروژسترون، به طور عضلانی، دریافت داشتند. تلیسه های گروه های درمانی ( استروئید و GnRH ) در روز هفت آزمایش، PG دریافت کرده و تشخیص فحلی آغاز شد. مختصات فولیکولهای تخمدانی، از سه روز قبل تا 25 روز پس از آغاز آزمایش با انجام سونوگرافی روزانه تعیین شد. در تمامی تلیسه ها در روز فحلی، فولیکول غالب تخمکگذار وجود داشته و تخمکگذاری در فاصله زمانی مشابه ( 05/0 < P ) نسبت به شروع آزمایش صورت پذیرفت. آغاز موج فولیکولی پس از شروع آزمایش در تلیسه های گروههای کنترل ( 41/0 ? 1/2 ) و GnRH ( 18/0 ? 4/2 روز ) مشابه ( 05/0 < P ) ولی سرعتر از تلیسه های گروه استروئید ( 23/0 ? 9/3 روز؛ 05/0 > P ) به وقوع پیوست. فاصله شروع آزمایش تا آغاز فحلی و تخمکگذاری در گروههای درمانی ( استروئید 71/0 ? 7/9 و 64/0 ? 11 روز، GnRH: 28/0 ? 2/9 و 28/0 ? 2/10 روز ) مشابه ( 05/0 < P ), و کوتاهتر از تلیسه های گروه کنترل ( 11/1 ? 8/22 و 95/0 ? 3/24 روز ) بود ( 01/0 > P ). سرعت رشد فولیکول تخمکگذار در گروههای درمانی مشابه ( GnRH: 06/0 ? 3/1 میلیمتر در روز، استروئید 09/0 ? 4/1 میلیمتر در روز ( 05/0 < P ) و بیشتر از گروه کنترل ( 06/0 ? 9/0 میلیمتر در روز ) بود ( 01/0 > P ). سن فولیکول تخمکگذار در تلیسه های گروههای درمانی ( GnRH 22/0 ? 2/5 روز، استروئید: 64/0 ? 3/4 روز، 05/0 > P ) کمتر از تلیسه های گروه کنترل ( 48/0 ? 3/7 روز ) بود ( 05/0 > P ). درصد تراکم وقوع فحلی در فاصله 72- 24 ساعت پس از تزریق پروستاگلاندین در تلیسه های گروههای استروئید و GnRH به ترتیب 8/88 7/77 بود ( 05/0 < P ). نتایج مطالعه حاضر نشان می دهد که تجویز GnRH و یا استرئید همزمان با شروع فحلی اختلالی در تخمکگذاری ایجاد نکرده و در ایجاد همزمان موج فولیکولی جدید تفاوتی با یکدیگر ندارند. همچنین تجویز PG، هفت روز پس از شروع آزمایش، منجر به تخمکگذاری فولیکول غالب با طول مدت غالبیت کوتاه خواهد شد. لذا از این تیمار می توان به طور یکسان در برنامه های همزمانی فحلی در تلیسه های هلشتاین استفاده نمود.دانشگاه تهرانمجله تحقیقات دامپزشکی
(Journal of Veterinary Research)2008-252556420020121-مقایسه اثرات سطوح مختلف گیاه درمنه و یک داروی ضد کوکسیدی شیمیایی در کنترل کوکسیدیوز و بازدهی تولید در جوجه های گوشتی16931FAدکتر سید محمدمهدیکیاییدکتر صادقرهبریدکتر مهردادمدیرصانعیدکتر رضارحیمیدکتر رضا عارفپژوهیJournal Article19700101An experiment was conducted to compare the effects of different levels of Artemisia sieberi with a chemical anticoccidial drug (Diclazuril) on control of coccidiosis, body weight and feed efficiency of male broiler chicks. Three hundred day-old male broiler chicks were randomly divided to four treatment groups of three replicates. Each replicate allocated in separated floor pen. Treatment one fed diet without any anti-coccidial supplements as control group. For feeding the chicks in other treatments 1.0 and 2.0 % of Artemisia sieberi, and 200 ppm Diclazuril, were used respectively. Chickens in all of the treatments were challenged orally by a mixture of oocystes of four pathogenic species of Eimeria (including E. acervulina. F. tenella, E. maxima. And F. necatrix) at the end of third week of age. Flock was daily monitored for signs of disease and mortality. Fecal samples were collected and oocyst per gram of feces (OPG) determined. Body weight (BW), feed intake (Fl), and feed conversion ratio (FCR) were determined at the end of 3,6 and 7 weeks of age. Results showed that the OPG in control group was significantly more than the other three groups (P<0.01), during the entire period of 6 to it days of post-challenge. Chicks fed diet supplemented with 200 ppm Diclazuril had OPG significantly lower than chicks which were received 1.0% and 2.0 % A. sieberi. At the end of third weeks of age, there were no significant differences among BW and FT of dietary treatments (P>0.05), but feeding chicks with diet containing 1.0 % of A. sieberi improved FCR significantly (P<0.05) in comparison with chicks received diets supplemented with 200 ppm Diclazuril or 2.0 % of A. sieberi. At the end of sixth and seventh weeks of age. Diclazuril treated group increased BW significantly (P<0.05) compared with control. Supplementation diets with 1 .0 and 2.0 % of A. sieberi or 200ppm Diclazuril did not affect Fl and FCR significantly.تعداد300 قطعه جوجه گوشتی یکروزه از نژاد آرین به صورت کاملاً تصادفی به چهر گروه تقسیم شدند به طوری که هر گروه مشتمل بر سه زیر گروه ( تکرار ) 25 قطعه ای بودند. جوجه های یک گروه به عنوان گروه شاهد با جیره غذایی فاقد هر گونه کوکسیدیواستات تغذیه شدند. جوجه های گروه دوم در تمام طول دوره آزمایش با جیره غذایی حاوی داروی شیمیایی ( Diclazuril به مقدار PPm200 ) تغذیه شدند و برای تغذیه جوجه های گروه سوم و چهارم به ترتیب از جیره های غذایی حاوی 1 و 2 درصد گیاه دارویی درمنه به صورت پودر استفاده گردید. جوجحه های هر چهار گروه در خلال هفته چهارم و از راه دهانی با مخلوطی از ااسیست های چهار گونه Eimeria متداول در ایران ( شامل acervulina tenella ,E. maxima ,E. nacatric ,E. E. ) مورد چالش قرار گرفتند. نتایج حاصل نشان داد که در تمام روزهای بعد از ایجاد آلودگی تجربی، تعداد ااسیست ها در هر گرم از مدفوع ( OPG )، در گروه شاهد به طور بسیار معنی داری بیشتر از جوجه های دریافت کننده داری شیمیایی و گیاه داریی بود ( 01/0 > P ). همچنین بین جوجه های تغذیه شده با داروی شیمیایی و سطوح مختلف گیاه دارویی تفاوت معنی داری مشاهده گردید ( 01/0 > P )، در حالی که تفاوت بین میزان دفع ااسیست در جوجه های دریافت کننده سطوح مختلف گیاه دارویی معنی داری نبود ( 05/0 < P ). در پایان سن 21 روزگی تفاوت معنی داری بین میانگین وزن بدن و مقدار غذای مصرفی در گروههای مختلف وجود نداشت ( 05/0 < P ). اما اختلاف بین ضریب تبدیل غذایی در گروههای مورد آزمایش بسیار معنی دار بود به طوری که ضریب تبدیل غذایی در گروه تغذیه شده با جیره حاوی 1 درصد گیاه دارویی درمنه به طور بسیار معنی داری پایینتر از ضریب تبدیل غذایی در دو گروه تغذیه شده با جیره غذایی حاوی داروی شیمیایی و در سطح 2 درصد گیاه دارویی بود ( 01/0 > P ). در سنین 42 و 49 روزگی نیز اختلاف بین میانگین وزن بدن جوجه ها در گروه های مختلف، معنی دار بود ( 05/0 > P )، به طوری که افزودن داروی شیمیایی به جیره غذایی سبب افزایش معنی دار وزن بدن در مقایسه با گروه شاهد گردید. اضافه نمودن سطوح مختلف گیاه دارویی درمنه به جیره غذایی، اگرچه تا حدودی سبب گاهش اثرات زیان آور آلودگی کوکسیدیایی بر وزن بدن گردیده ولی تفاوت مشاهده شده، معنی دار نبود. اگرچه استفاده از داروی شیمیایی و سطوح مختلف گیاه دارویی تاثیر معنی داری بر میزان غذای مصرفی و ضریب تبدیل غدایی گروههای مورد آزمایش نداشت، با این حال افزئدن 2 درصد گیاه دارویی درمنه به دلیل افزایش وزن بدن به میزان حدود 100 گرم در پایان دوره آزمایش نسبت به گروه شاهد و به دست آوردن بهترین ضریب تبدیل غذایی در سن 42 روزگی، همراه با کنترل مناسب میزان دفع ااسیست در مقایسه با گروه شاهد، می تواند به عنوان یک یافته مهم از دیدگاه بهداشتی و اقتصادی در مطالعات بعدی مورد توجه قرار بگیرد.دانشگاه تهرانمجله تحقیقات دامپزشکی
(Journal of Veterinary Research)2008-252556420020121-تعیین الکتروفورتیک فنوتیپهای هموکلوبین در گاوهای بالغ ایرانی16932FAدکتر علیمجابیدکتر مهردادعامریدکتر تابندهشریعتیJournal Article19700101Although the hemoglobin polymorphism has been reported in European, American, African and Indian breeds of cattle, however this study is the first one which reports haemoglobin phenotype in Iranian breed of cattle. For electrophoretic determination of Hb phenotypes in adult Iranian breeds of Cattle, 147 blood samples, including 48 Samples from adult Sistani breed, 45 samples from adult sarabi breed and 55 samples from adult Golpayegani breed were collected. Hb concentration was quantified by cyanomethahemoglobin method, then different phenotypes of Hb were determined on cellulose acetate electrophoresis, the percentage and concentration of different types of Hb was measured by densitometery method. The following results obtained from electrophoretic determination of Hb in adult Iranian breeds of cattle, which being reported for the first time in Iran. 1) In adult Sistani breed phenotypes including A2AB with incidence of 50%, A2A with incidence of 41.47% and A2B with incidence of 8.3 3% were identified. 2) In adult Golpayegani breed two phenotypes including A2AB with incidence of 29.63%, and A2A with incidence of 70.37% were observed. 3) In adult Sistani breed only one phenotype (A) was identified. 4) One of the most important finding in the present research, which is being reported for the first time, is the observation of Hb A2, which is likely to be a special characteristic of Sistani and Golpayegani breeds of cattle. 5) Since there is only one phenotype of Hb, (HbA), in adult Sarabi breed, we can use this specific character in determination of breed originally of
Sarabi cattle. 6) Regardless of the effects of age, sex, breed and different phenotypes, means (±SE) of total Hb concentration, percentage and concentration of different types of Hb in 147 blood samples obtained from adult Iranian breeds of cattle are as follows. Total Hb concentration:
12.27±0.015(gr/dl); HbA2% 1.27±0.09; HbA% 83.13±2.09; HbB% 15.48±2.07, HbA2 concentration: 0.23±0.27 gr/dl), HbA concentation: 10.09±0.27 (gr/dl), and HbB concentration: 2.01 ±0.27(gr/d 1).گرچه پلی مور فیسم هموگلوبین در گاوهای اروپایی، آمریکایی، آفریقایی و هندی تایید و گزارش شده است. به هر حال بررسی و مطالعه فتوتیپهای هموگلوبین در گاوهای ایرانی برای اولین بار است که انجام و گزارش می شود. به منظور تعیین الکتروفورتیک فنوتیپهای هموگلوبین در گاوهای بالغ ایرانی تعداد 147 نمونه خون شامل 48 نمونه گاوهای سیستانی، 45 نمونه خون گاوهای سرابی، ( 40 نمونه مربوط به گاوهای ماده و 5 نمونه گاو نر ) و 54 نمونه خون از گاوهای گلپایگانی جمع آوری و مورد آزمایش قرار گرفتند. ابتدا میزان غلظت هموگلوبین به روش سیانومت هموگلوبین تعیین و سپس فنوتیپهای مختلف هموگلوبین با روش الکتروفورزاستات سلوز ( CAE ) از یکدیگر تفکیک و با روش چگالی سنجی ( دانسیتومتری ) مورد سنجش قرار گرفتند. نتایج زیر از تعیین الکتروفورتیک فنوتیپهای هموگلوبین، غلظت هموگلوبین تام، درصد و غلظت انواع مختلف هموگلوبین در گاوهای بالغ ایرانی برای نخستین بار است که گزارش می گردد: 1- در گاوهای بالغ سیستانی سه فنوتیپ شامل A2AB با وفور 20/50 درصد، A2A با شیوع به میزان 33/8 درصد مشخص شدند.2- در گاوهای گلپایگانی 2 فنوتیپ شامل A2AB به میزان 63/29 درصد و A2A به میزان 37/70 درصد تشخیص داده شد. 3- در گاوهای بالغ سرابی فقط یک نوع فنوتیپ A مشاهده شد. 4- یکی از مهمترین یافته های پژوهش حاضر که برای اولین بار در جهان گزارش می گردد، مشاهده هموگلوبین A2 می باشد، که به نظر می رسد مربوط به هویت ویژه نژادهای گاوهای سیستانی و گلپایگانی باشد. 5- از آنجایی که فقط یک فنوتیپ هموگلوبین یعنی HbA در گاوهای بالغ سرابی مشاهده شده است، از این خصوصیت ویژه و انحصاری می توان در تعیین اصالت نژادی گاوان سرابی استفاده کرد که این یافته مهمترین نتیجه کاربردی پژوهش حاضر است. 6- سن در گاوهای سیستانی و گلپایگانی تاثیری بر غلظت هموگلوبین تام ندارد ولی در نژاد سرابی با افزایش سن غلظت این ماده افزایش می یابد. 7- غلظت هموگلوبین تام در دو جنس نر و ماده اختلاف معنی دار دارد ( 05/0 > P ) و در جنس نر بیشتر است. 8- صرف نظر از سن و جنس غلظت هموگلوبین تام در نژادهای مختلف گاوهای ایرانی اختلاف معنی دار دارد ( 05/0 > P ) و میزان MSE آن در گاوهای گلپایگانی 19/0 ? 1/11، در گاوهای سرابی 25/0 ? 74/11 و در گاوهای سیستانی 12/0 ? 8/14 ( در مجموع 147 نمونه 15/0 ? 27/12 ) گرم در دسی لیتر خون است.دانشگاه تهرانمجله تحقیقات دامپزشکی
(Journal of Veterinary Research)2008-252556420020121-مطالعه اثر درمانی فرمالین بر میزان تفریخ تخم ماهی کپور معمولی در شرایط کارگاهی ایران ( مرکز شهید رجایی ساری )16933FAحسینمصطفویدکتر رجبمحمدنظردکتر محمدرضاکلباسیدکتر مهدیسلطانیJournal Article19700101Antifungal effects of formalin was evaluated on hatch rate of common carp (Cyprinus Carpio) eggs under water quality variables including dissolved oxygen (7.3+0.8 mg/L), water temperature (19.8+1 .8C°), PH(8. l±0. 1), total hardness (286mg/L) and inletwater (1.8+1.06 L/min). Groups of eggs were treated with formalin at concentrations of 250, 500, 1000, 1500 and 2000 mL/L for 30 minutes about 40 hours after incubation period. The obtained results showed that there was significantly difference between the hatch rates of all treated eggs groups and control one (P<0.05). Also there was no significant difference between the hatch rates of groups treated with formalin at concentrations of 200 and 500 1.tL/L and groups treated at concentrations of 1000 and l500 mL/L (P>0.05). 1-lowever, there was significantly differences between other treated groups (P<0.05). Maximum hatch rate of %93.7 was obtained in group treated with 2000 1.tLIL of formalin, while minimum hatch rate of %59.73 was found in fish treated with both 250 and 500 IIL/L. Therefore, in aquaculture practice it is recommended to use formalin at a concentration of 2000 1.tL/L for 30 minutes about 30-40 hours after eggs incubation in this area.اثرات درمانی ضد قارچ فرمالین با غلظتهای ppm250، ppm500، ppm1000، ppm1500، pmm2000 بر روی میزان تفریخ تخم ماهی کپور معمولی ( Cyprinus carpio ) و در شرایط کارگاهی شامل اکسیژن محلول mg / lit 8/0 ? 3/7، درجه حرارت 9/1 ? 8/19 درجه سانتیگراد، pH برابر 1/0 ? 1/8، درجه سختی mg / lit 286 و میزان دبی آب برابر lit / min 06/1 ? 8/1 مطالعه شده است. عملیات درمانی به مدت 30 دقیقه و در فاصله زمانی 40 ساعت پس از شروع انکوباسیون تخمها انجام گردید. نتایج حاصله نشان دادکه اولاً درصد تفریخ لارو در تمامی گروههای درمان نسبت به گروه شاهد از اختلاف معنی داری برخوردار بوده است ( 05/0 > P ). ثانیاً اختلاف معنی داری بین درصد تفریخ لارو در گروههای درمانی ppm250، ppm500 و نیز بین گروههای ppm1000 و ppm1500 مشاهده نگردید ( 05/0 < P ). در حالی که درصد تفریخ لارو در سایر گروههای درمانی نسبت به همدیگر از اختلاف معنی داری برخوردار بود ( 05/0 > P ). با توجه به بیشترین درصد تفریخ لارو ( 7/93 درصد ) در گروه درمانی با ppm2000 و کمترین آن ( 73/59 درصد ) در گروههای درمانی ppm250 و ppm500 توصیه می شود که به منظور جلوگیری از قارچ زدگی تخم کپور معمولی، در فاصله زمانی 40 ساعت پس از شروع انکوباسیون تخمها نسبت به ضد عفونی آنها با غلظت ppm2000 فرمالین به مدت 30 دقیقه در این منطقه جغرافیایی اقدام شود.دانشگاه تهرانمجله تحقیقات دامپزشکی
(Journal of Veterinary Research)2008-252556420020121-اثر خوراکی هروئین بر جنین موشهای سوری Balb / C معتاد16934FAدکتر سیمین فاضلیپوردکتر زهراطوطیانJournal Article19700101In this study, the effects of heroin on the embryo of addicted mice were determined. For this purpose, the parents were addicted with gradual increase in concentration of heroin (0.1, 0.3 and 0.5 mg/ml, in drinking water). The female and male mices were categorized in 5 groups: females as prepregnant addicts, post pregnant addicts and pre and post pregnant addicts and males in healthy and addicted groups. On the 17th day of pregnancy, it was found that the decrease in embryo’s weight and crown rump length, were significant. Also we reconfirmed that crown rump length, absence, or decrease of gametogenesis and decrease of sexual activities, prolonged fertilization period, embryo and parental death, and also abnormalities in different tissues (digital process., diversion of body axis, growth stunting, subcutaneus hemorrhagia, tail diversion, opened eyelids, abnormal flextures, in vertebral column, etc).در این پژوهش اثرات اعتیاد خوراکی هروئین بر جنین موشهای سوری معتاد مورد بررسی قرار گرفت. بدین طریق والدین به دنبال افزایش تدریجی غلظت هروئین در آب آشامیدنی ( 1/0، 3/0 و 5/0 میلی گرم / میلی لیتر ) معتاد شدند. سپس موشهای نر و ماده در گروههای مختلف طبقه بندی گردیدند. ماده ها به صورت معتاد قبل از بارداری، معتاد بعد از بارداری و معتاد قبل و بعد از بارداری و نرها در گروههای سالم و معتاد بودند. در روز 17 بارداری جنینها مورد مطالعه قرار گرفتند. نتایج نشان داد که هروئین باعث کاهش معنی داری در وزن و طول فرق سر- نشیمنگاهی، عدم گامت زایی، کاهش گامت زایی، کاهش فعالیتهای جنسی، طولانی شدن زمان لقاح، مرگ جنینها و والدین و همچنین ناهنجاریهایی در بافتهای مختلف ( زایده انگشتی، انحراف محور بدن، عقب ماندگی رشد، خونریزیهای زیر پوستی، انحراف دم، باز بودن پلک، خمیدگیهای غیر طبیعی در ستون مهره ها و ... ) می شود.دانشگاه تهرانمجله تحقیقات دامپزشکی
(Journal of Veterinary Research)2008-252556420020121-بررسی اکوکاردیوگرافی اسبچه خزر و استاندارد نمودن پارامترهای آن16935FAدکتر ایرجنوروزیاندکتر خسرو لالهزاریدکتر محمدرضامخبردزفولیدکترآریابدیعیدکتر محمدقلینادعلیانJournal Article19700101Two dimensional (2-DE) and M-mode echocardiography were performed on 33 unsedated, healthy Caspian miniature and 10 thoroughbred horses. The groups comprised 26 adult, 7 young Caspian and 10 adult thoroughbred horses. Animals stood during examinations performed with a 3.5 MHz Mechanical sector transducer using various echocardiographic views. Images were recorded from the right and left sides of the thorax. 2-DE images were used to guide the placement of a cursor to obtain accurate M-mode recordings. The recommendations of the American Society of echocardiogrphy were followed for all M-mode measurements. The leading edge method was used for all M-mode measurements. Right and left ventricular diameters, ventricular septa thickness (IVS) and ventricular free walls thickness were measured in chordal level with the axial beam prependicular to interventricular septum in end systole and end diastole Echocardiographic parameters of mitral and aortic valves and
left atrium were calculated end systole and diastole. Using a 3.5 MHz probe, the quality of recording were adequate for quantitative and qualitative examinations. In Caspian miniature horses images obtained from the left side were of poorer quality than those obtained from the right. Summary statistics for each dimensions were determined including the range, mean, standard deviation, standard errors of mean and coefficient of variance. Significant differences between mean value of cardiac dimensions in adult Caspian miniature and thoroughbred horses were determined using The student-T test (P<O.05). No correlation was found between the measurement taken and heartgirth in adult Caspian miniature horses. There was no significant difference between the measurements in males and females adult Caspians using a student-T test(P<O.05). No linear correlation was found between the measurement taken and age in adult Caspian miniature horses. Measurements of the left atrial diameter in the adult Caspian correlated with aortic diameter in diastole. Spontaneous contrast were determined in one adult Caspian and 3 thoroughbred horses.مطالعه حاضر بر روی تعداد 33 راس مادیان، 1 راس اخته و 12 راس نریان ) از سنین 6 ماهه الی 7 ساله و 10 راس تروبرد ( 7 راس مادیان، 2 راس اخته و 1 راس نریان ) از سنین 5 الی 18 ساله سالم بدون استفاده از مقید کننده شیمیایی یا فیزیکی صورت پذیرفته است. در این بررسی اسبها به 3 گروه اسبچه های بالغ ( بالای 2 سال ) اسبچه های نابالغ ( زیر دو سال ) و اسبها تروبرد بالغ تقسیم شده اند. اسبها در حالت ایستاده با به کارگیری یک ترانسدیوسر قطاعی مکانیکی 5/3 مگاهرتزی در دو طرف چپ و راست قفسه صدری در پشت برجستگی آرنج با تغییر در جهت و زاویه ترانسدیوسر مورد بررسی اکوکاردیوگرافی قرار گرفتند. در ابتدابررسی به روش 2-DF و سپس جهت اندازه گیری ابعاد قلبی به روش M-mode کوکاردیوگرافی صورت پذیرفت. اندازه گیریهای اکوکاردیوگرافی بر اساس سیستم LELE صورت پذیرفته و ابعاد بطن چپ و راست، دیواره بین دو بطن و دیواره آزاد بطنها در محدوده طنابهای لیفی در زیر دریچه دهلیزی بطنی چپ و بالای عضلات پاپیلری به گونه ای که محور تابش عمود بر دیواره بین بطنی باشد در انتهای سیستول و دیاستول محاسبه می شدند. شاخصهای اکوکاردیوگرافی دریچه آئورت، دریچه میترال و دهلیز چپ نیز در سیستول دیاستول مورد بررسی قرار گرفت. اندازه گیری ابعاد کاردیوگرافی به دس آمده از سمت چپ قفسه صدری در اسبچه های خزر و اسبهای تروبرد دارای وضوح کمتری نسبت به نماهای سمت راست قفسه صدری بودند. البته در مقام مقایسه بین نماهای سمت چپ در اسبچه های خزر و تروبرد، نماهای حاصل از اسبچه های خزر دارای وضوح بیشتری هستند. استفاده از ترانسدیوسر 5/3 مگاهرتزی با عمق نفوذی حداکثر 20 سانتیمتر امکان اندازه گیری تمامی ابعاد قلب را در اسبچه خزر از سمت قفسه صدری میسر می سازد لیکن اندازه گیری دیواره آزاد بطن چپ از سمت راست قفسه صدری در اسبهای تروبرد بزرگ با به کارگیری این ترانسدیوسر میسر نیست. اختلاف معنی داری بین ابعاد دهلیز چپ، بطن چپ، بطن راست و آئورت در سیستول و دیاستول بین نژاد تروبرد و اسبچه های خزر بالغ وجود دارد ( 05/0 > P ). اختلاف معنی داری بین ابعاد اکوکاردیوگرافیدر اسبچه خزر بالغ نر و ماده وجود ندارد. همبستگی بین قطر آئورت در دیاستول و قطر دهلیز چپ در سیستول و دیاستول در اسبچه های خزر وجود دارد. همبستگی بین ابعاد اکوکاردیوگرافی اسبچه های خزر بالغ و دور سینه و همچنین سن وجود ندارد. در این بررسی سه راس از اسبهای تروبرد و یک راس از اسبچه های خزر بالغ دارای کنتراست خود به خودی بودند.دانشگاه تهرانمجله تحقیقات دامپزشکی
(Journal of Veterinary Research)2008-252556420020121-مطالعه اثرات هوشبری اسانس و عصاره گل میخک در ماهی قزل آلای رنگین کمان تحت برخی شرایط کیفی آب16936FAدکتر مهدیسلطانیدکتر رضا امیدبیگیدکتر سهرابرضوانیدکتر محمدرضامهرابیحسین چیتسازJournal Article19700101Anaesthetic effects of essence, water and water-alcohol extractions of clove flower (Eugina caryophillata) were studied on rainbow trout (Oncorhynchus mykiss) at water temperatures of 5°C, 15°C and 20°C and pH of 6,7,8 and 9. Results showed both water and water-alcohol extractions had similar effects with a very low anaesthetic effect even at concentration of 2000 ppm. However, clove oil essence anaesthetized fish at a concentration below 100 ppm. The best anaesthetic effect and recovery time was found at concentration of 250 ppm at water temperature of 5°C and pH7. Considering the required times to anaesthetize and recovery the most suitable anaesthetic concentrations for fish at water temperature of 5°C were as follows:
* Fish less than I g body weight ** Fish of 1-10 g body weightاثرات بیهوشی اسانس و عصاره های آبی و آبی- الکلی گل میخک در ماهی قزل آلای رنگین کمان در تحت برخی شرایط کیفی آب شامل درجه حرارتهای 5، 10، 15 و 20 درجه سانتیگراد و pH های 6، 7، 8 و 9 مورد مطالعه قرار گرفته است. نتایج به دست آمده نشان داد که هیچ یک از عصاره ها واجد اثرات بیهوش کنندگی ( تا غلظت ppm2000) نبوده در حالی که اسانس در غلظتهای ppm50 و بالاتر از اثرات بیهوش کنندگی اسانس با توجه به زمانهای ایجادبیهوشی و بازگشت از آن برابر ppm250 و در درجه حرارت 5 درجه سانتیگراد و pH برابر 7 بوده است. زمانهای ایجاد بیهوشی و بازگشت از آن در غلظتهای مختلف اسانس و در درجه حرارت 5 درجه سانتیگراد برای دو گروه وزنی زیر گرم و 10-1 گرمی به شرح زیر بوده است:دانشگاه تهرانمجله تحقیقات دامپزشکی
(Journal of Veterinary Research)2008-252556420020121-کنترل زیست شناختی نوزادهای سیاتوستومینه توسط قارچ آرتروبوتریس اولیگوسپورا16937FAدکتر محمدیخچالیدکتر علیاسلامیدکتر علیرضاخسرویJournal Article19700101This study was carried out to determine the role of some saprophitic fungi found in the horse faeces in the biological control of larval stages of small strongyles subfamilly Cyatostominac on these larvae. Interaction between the predacious conidia A. oligospora and third stage larvae were tested in vitro and under field conditions. This species of fungi at 2 colonies per 1OO, 200CC and 300CC 0.9% saline containing 300 third stage larvae can reduce significantly (P<0.000l) the number of Cyathostominae larvae by 49%, 34% and 37% respectively under laboratory conditions by using sticky branches and also by attachment of fungi conidia to the entire cuticle of the larvae. Three horses naturally infected with small strongly were each fed 120, 200 and 250 colonies of A. oligospora. The excreted dungs was collected on day zero, first, second and third day after administration of the colonies and the efficacy of fungi was assessed by counting the larvae in faecal culture in comparison with fungus free control pad. It was shown that the fungi can survive after passage through the gastrointestinal tract of horse and reduced the number of larvae in the horses that had received 250 colonies.این مطالعه به منظور تعیین نقش برخی از گونه های گنده روی قارچی جدا شده از مدفوع اسب در کنترل زیست شناختی مراحل نوزادی استرونگلهای کوچک دون خانواده سیاتوستومینه انجام شد. مقابله بین کونیدیای قارچ صیاد آرتروبوتریس اولیگوسپورا و نوزاد مرحله سوم سیاتوستومینه در شرایط آزمایشگاهی و میدانی انجام گردید. این گونه قارچی به میزان 2 پرگنه در cc100، cc200، cc300 جداگانه با 300 عدد نوزاد مرحله سوم سیاتوستومینه در سرم نمکی 9/0 درصد موجب کاهش معنی داری ( 0001/0 > P ) به ترتیب به میزان 49 درصد، 34 درصد، 37 درصد، در شرایط آزمایشگاهی در تعداد نوزادهای زنده سیاتوستومینه به وسیله انشعابات چسبیده و نیز اتصال کونیدی های قارچ به کوتیکول نوزاد شدند. به 3 راس اسب با آلودگی طبیعی به استرونگلهای کوچک نیز به میزان 120، 200، 300 پرگنه قارچ آرتروبوتریس اولیگوسپورا خورانیده شد. مدفوع دفع شده دامهای تحت مطالعه در روزهای 0 و 1 و 2 و 3 پس از خورانیدن پرگنه های قارچ جمع آوری گردید. اثر قارچ با شمارش تعداد نوزادها در مدفوع کشت شده در مقایسه با مدفوع گروه شاهد ( بدون خورانیدن قارچ ) مقایسه گردید. نتایج نشان داد که قارچ می تواند از لوله گوارش اسب عبور نماید و زنده بماند؛ و در عین حال موجب کاهش در تعداد نوزادها در اسبهایی که به آنها 250 پرگنه خورانیده شده بود به میزان 90 درصد، گردد.دانشگاه تهرانمجله تحقیقات دامپزشکی
(Journal of Veterinary Research)2008-252556420020121-اثرات متقابل غلظتهای مختلف سرم جنین گاو با کافئین یا هپارین بر باروری تخمکهای گاو و ایجاد پلی اسپرمی16938FAدکتر پرویزتاجیکJournal Article19700101Bovine oocytes were isolated from ovaries recovered in the slaughterhouse and were culture in vitro for maturation. After maturation, oocytes were divided into 2 groups. one group denuded from the cumulus cells by treating with hyaloronidase and the other group left intact. Both groups were then divided into different sub-groups which were transferred into the fertilization media supplemented with different concentration of fetal calf serum (FCS) and with or without 5mM caffeine or 10 ig heparin/ml and were inseminated by frozen thawed semen. When caffeine was added to the medium. the penetration rates of cumulus-intact oocytes were significantly higher than cumulus- free ones in the presence of 5% and 10% ECS. The proportion of both pronucleus was not significantly different among different concentrations of FCS in cumulus-intact and cumulus-free oocytes. However, the proportion of polyspermy increased b increasing the concentration of FCS (27%. 34%, 58% and 76% for 0, 5%. 10% and 20% FCS respectively). In cumulus-free oocytes. penetration rates were drastically decreased when 20% serum was added to the medium. In the presence of heparin. penetration of cumulus-free oocytes were 1 00% and independent of serum concentration in the doses examined. Polyspermic penetration was higher in cumulus-free oocytes compared with cumulus-enclosed ones. When both chemical (caffeine and heparin) were eleminated from fertilization medium, penetration rates decreased in both cumulus-enclosed and cumulus-free oocytes. It is concluded that: l ) Cumulus cells can induce sperm penetration into bovine oocytes in the prsence of caffeune.2) Heparin has more induction of penetration effect on bovine cumulus — free oocytes in the presence of different concentrations of FCS. 3) Fetal calf serum by itself has not any induction effect on bovine oocytes penetration.جهت بررسی تاثیر کافئین یا هپارین در باروری آزمایشگاهی تخمکهای با یا بدون سلولهای کومولوس که در آزمایشگاه بالغ شده اند، پس از گرفتن تخمک از تخمدان گاوهای کشتار شده و بالغ نمودن انها در شرایط آزمایشگاه، نیمی از آنها با استفاده از محلول هیالورونیداز بدون سلولهای کومولوس گردیده و سپس هر دو گروه ( تخمکهای بالغ شده با سلولهای کومولوس اووفروس و تخمکهای بالغ شده که پس از بلوغ سلولهای کومولوس آنها گرفته شده است ) جهت تلقیح در محیطهای حاوی غلظتهای مختلف ( صفر تا 20 درصد ) از سرم جنین گاو ( ''FCS'' Fetal calf serom ) همراه یا بدون کافئین یا هپارین قرار گرفته و با اسپرم از انجماد خارج شده تلقیح گردیدند. در محیطهای حاوی 5 درصد تا 20 درصد از FCS در حضور کافئین میزان باروری تخمکهای دارای کومولوس ( 85 درصد تا 94 درصد ) به طور معنا داری ( 05/0 > P ) بیش از باروری تخمکهای بدون کومولوس ( 22 درصد تا 56 درصد ) بود. در این حالت 72 تولید هردو پیش هسته در گروههای مختلف آزمایش تفاوت معنا داری نداشته ولی درصد باروری با بیش از یک اسپرم ( پلی اسپرمی ) در هر یک از گروههای کومولوس دار با افزایش غلظت FCA از 10 درصد به 20 درصد افزایش یافت ( 27 درصد، 34 درصد، 58 درصد و 76 درصد به ترتیب برای غلظتهای صفر، 5 درصد، 10، و 20 درصد سرم ،. در تخمکهای بدون کومولوس، با افزایش غلظت سرم از 10 درصد به 20 درصد کاهش معناداری در میزان باروری و همچنین ایجاد پلی اسپرمی به وجود آمد. در حضور هپارین، باروری تخمکهای بدون کومولوس با افزایش غلظت سرم تغییری نداشته و در حد بالای خود ( 100 درصد ) قرار داشت. در این حالت ایجاد پلی اسپرمی در مجموع به طور محسوسی در تخمکهای بدون کومولوس بیش از تخمکهای دار بود. هنگامی که این آزمایشها در محیط فاقد کافئین و هپارین انجام شد، میزان باروری و همچنین ایجاد پلی اسپرمی به میزان شدیدی کاهش یافت. بدین ترتیب به نظر می رسد که: اولاً: حضور کومولوس در هنگام وجود کافئین می تواند به عنوان تحریک باروری مورد قبول قرار می گیرد. ثانیاً: هپارین در سلولهای بدون کومولوس اثر تحریکی بیشتری بر باروری تخمکهای گاو در غلظتهای مختلف FCS دارد. ثالثا: وجود FCS به تنهایی در محیط کشت پایه نمی تواند باعث تحریک باروری تخمکهای گاو گردد.دانشگاه تهرانمجله تحقیقات دامپزشکی
(Journal of Veterinary Research)2008-252556420020121-ارزیابی جایگزینی سطوح مختلف پودر ماهی و کنجاله سویا با پروتئین حاصل از مخمر بر عملکرد جوجه های گوشتی16939FAدکتر سید محمد مهدیکیاییدکتر مهرداد مدیرصانعیدکتر محسنفرخویدکتر غلامحسینحبیبیJournal Article19700101تعداد 1280 قطعه جوجه نر گوشتی یکروزه از سویه تجاری لوهمن به صورت کاملاً تصادفی به هشت گروه تقسیم شدند به طوری که هر گروه شامل چهار تکرار 40 قطعه ای بود. یک گروه شاهد منظور گردیده و با استفاده از جیره پایه ذرت- کنجاله سویا و فاقد هر گونه افزودنی محرک رشد، آنتی بیوتیک و داروی ضد کوکسیدی تغذیه شدند. در جیره غذایی چهار گروه مقادیر 25، 50، 75 و 100 درصد از پودر ماهی و در سه گروه دیگر مقادیر 10 و 20 و 30 درصد از کنجاله سویا با پروتئین حاصل از مخمر جایگزین گردیدند. در تمام دوره آزمایش، آب و غذا به طور آزاد در اختیار جوجه ها قرار داده شده و شرایط برای تمامی گروهها یکسان و مطابق با استانداردهای پرورش در نظر گرفته شد. نتایج به دست آمده نشان داد که تا پایان سن 21 روزگی، جایگزین نمودن تمام پودر ماهی جیره ( جایگزینی 100 درصد ) با پروتئین حاصل از مخمر موجب کاهش معنی دار وزن بدن در مقایسه با گروه شاهد گردیده، در حالی که جایگزین نمودن 20 یا 30 درصد از کنجاله سویا با پروتئین حاصل از مخمر، وزن بدن جوجه ها را به طور معنی داری افزایش می دهد ( 01/0 > P ). گرچه در مقایسه با گروه شاهد، جایگزین کردن سطوح مختلف پودر ماهی با کنجاله سویا در جیره غذایی با پروتئین حاصل از مخمر، هیچ گونه تاثیر معنی داری بر وزن بدن در 49 روزگی، و مصرف غذا و ضریب تبدیل غذایی در 21 و 49 روزگی نداشت لیکن به نظر می رسد از نظر اقتصادی این جایگزینی قابل توصیه باشد.دانشگاه تهرانمجله تحقیقات دامپزشکی
(Journal of Veterinary Research)2008-252556420020121-مطالعه کالبد شناسی و بافت شناسی مری شتر یک کوهانه16940FAدکتر ابوالقاسم نبیپوردکتر سعیدخانزادیدکتر محمدجوادقاسمیJournal Article19700101Macroscopic and microscopic esophageal structure of 23 one
humped adult camels were studied. The results were compared
to other information about human and other species. The
length of the esophagus of camel was 165-215 cm. The
cervical part of esophagus was the largest part and the
abdominal part was the shortest part. In the cranial part, the
esophagus of camel lied dorsomedian to the cricoid cartilage
of the larynx and trachea, but about third cervical vertebra, it
deviates to the left of the trachea and maintains this relation
until it reaches to the sixth cervical vertebra where it again
slopes to the dorsomedian of the trachea. The esophagus of
camel continues caudally in thoracic cavity and passes through
the esophageal hiatus of the diaphragm and after a short
abdominal part, it joins to the cardia of the stomach.
Histologically, the epithilium was keratinized stratified
squamous. The lamina propria was loose connective issue and
was contained blood vessels and scattered lymphoid cells. The
muscularis mucosa consisted of small and scattered muscle
bundles that incearsed near the gastroesophageal junction.
The tunica submucosa, had predominant mucous glands. The
glands were seen along the entire length of the esophagus of
camel and it gradually decreased form cranial to the caudal
end of the esophagus. Tunica muscularis had entirely striated
muscle and its layers were arranged irregularly. Between the
layers, there were small and scattered smooth muscle bundles.
The amount of the smooth muscle increased abundantly near
the gastroesophageal junction. The tickness of the tunica
muscularis was not different along the entire length of the
esophagus and there were blood vessels and nerve plexuses
between the connective tissue of the tunica muscularis.در این تحقیق ساختار ماکروسکوپیک و میکروسکوپیک مری در 23 نفر شتر یک کوهانه بالغ مورد مطالعه قرار گرفت و نتایج حاصله با اطلاعات موجود در مورد انسان و سایر گونه ها مقایسه شد. طول مری در شتر 215-165 سانتیمتر بود که قسمت گردنی آن بیشترین و قسمت شکمی کمترین طول را داشت. مری شتر از ناحیه پشت غضروف حلقوی حنجره شروع شده و ابتدا در موقعیت پشتی- میانی نسبت به نای قرار دارد، مری در حدود مهره سوم گردنی به سمت چپ نای متمایل شده و این وضعیت را تا حدود مهره ششم گردنی حفظ می کند. از مهره ششم گردنی، مری مجدداً به موقعیت پشتی- میانی نای برمی گردد و در داخل قفسه سینه به طرف عقب ادامه یافته و پس از عبور از نقیصه مری ای حجاب حاجز، و بعد از یک قسمت کوتاه شکمی در محل فم المعده به معده باز می شود. از لحاظ بافت شناسی، اپیتلیوم مری از نوع سنگفرشی مطبق شاخی شده بود. پارین از بافت همبند سست دارای عروق خونی و سلولهای لنفاوی پراکنده تشکیل شده است. ماهیچه مخاطی از نوع ماهیچه صاف بوده و به صورت دستجات بسیار کوچک و پراکنده وجود داشت که میزان این دستجات ماهیچه صاف در نزدیک محل اتصال مری به معده افزایش یافته بود. طبقه زیر مخاطی دارای غددی از نوع عمدتاً موکوزی و در تمام طول مری است که میزان این غدد به طرف انتهای مری بتدریج کاهش می یابد. طبقه ماهیچه ای عمدتاً از نوع ماهیچه مخلوط بود که لایه های ماهیچه ای آن به صورت نامنظم و درهم قرار داشتند، بین لایه های ماهیچه ای این طبقه دستجات کوچک از سلولهای ماهیچه صاف نیز به صورت پراکنده وجود داشت که میزان آنها در نزدیک محل اتصال مری به معده بشدت افزایش یافته بود.دانشگاه تهرانمجله تحقیقات دامپزشکی
(Journal of Veterinary Research)2008-252556420020121-اثر سطح انرژی مصرفی، امتیاز وضع بدن و تزریق هورمون لپتین بر میزان تخمکگذاری در میش16941FAدکتر آرمینتوحیدیدکتر همایونخزعلیدکتر علینیکخواهدکتر امیر نیاسرینسلجیدکتر سید احمدمیرهادیJournal Article19700101The effect of energy intake level (EIL) and body condition score (BCS) on ovulation rate (OR) in Iranian fat-tailed ewes, and role of leptin in this phenomenon has not been cleared. Therefore, two experiments carried out in fat-tailed Shal ewes. experiment was conducted to study the effect of EIL on body weight (BW), BCS, OR and their relationships in a long period. 2” experiment designed to study the effect of EIL and leptin administration on OR in a short period. In the 1” experiment, synchronized ewes were fed a ration which provided 60% (0.6M; n=14) or 100% (M; n=14) maintenance energy requirements for 5 oestrous cycles. In the 2nd experiment, 24 synchronized ewes were assigned randomly in to three groups and received the following treatments for 4 days. Group I (n8) were fed a ration which provided 100% maintenance energy requirements and infused with l mg/kg recombinant human leptin. Group II (n8) and III (n=8) were fed a ration which provided 180% and 100% maintenance energy requirements respectively, and infused with 1ml normalsaline saline. BW, BCS and OR were determined in each oestrous cycle. In the I”’ experiment, BW and BCS significantly (P<0.0l) decreascd in 0.6M group and indicated a positive correlation (R2 = 0.62). OR in 0.6M group,
significantly (P<0.01) decreased when BCS<2. Ovulation was stopped when BCSI. In the 2” experiment, there were not any significant differences in BW, BSC and OR between experimental groups. Results suggest that OR in fat-tailed ewes responded to changes of EIL, BW and BCS later than thin-tailed ewes.اثر سطح انرژی مصرفی و امتیاز وضع بدن بر میزان تخمکگذاری در گوسفنددنبه دار ایرانی و نیز نقش احتمالی هورمون اپتین در این فرایند مشخص نیست. لذا در این پژوهش صط آزمایش اول، اثر سطح انرژی مصرفی در بلند مدت بر وزن بدن، امتیاز وضع بدن، میزان تخمکگذاری و ارتباط آنها، و در آزمایش دوم، اثر سطح انرژی مصرفی در کوتاه مدت و نیز تزریق هورمون اپتین بر میزان تخمکگذاری در گوسفند شال مورد بررسی قرار گرفته است. در آزمایش نخست، در طی پنج دوره فحلی گروه تیمار ( 14= n ) در حد 60 درصد و گروه شاهد ( 14= n ) در حد 100 درصد انرژی نگهداری تغذیه شدند. در آزمایش دوم، 24 راس میش همزمان شده، در سه گروه هشت راسی به مدت چهار روز تیمارهای زیر را دریافت نمودند. گروه اول ضمن تغذیه در حد 100 درصد انرژی نگهداری، روزانه ?g/kg 1 لپتین نو ترکیب انسانی به صورت وریدی دریافت کردند. گروه دوم در حد 180 درصد و گروه سوم به عنوان شاهد در حد 100 درصد انرژی نگهداری تغذیه شده و به علاوه ml1 سرم فیزیولوژیکی به صورت وریدی دریافت نمودند. در هر دوره فحلی، وزن، امتیاز وضع بدن و میزان تخمکگذاری تعیین شد. نتایج آزمایش اول نشان داد، وزن و امتیاز وضع بدن در گروه تیمار کاهش معنی دار ( 01/0 > P ) داشته و در عین حال یک رابطه خطی مثبت معنی دار ( 01/0 > P ) بین این دو صفت برقرار است ( 62/0= R2 ). هنگامی که امتیاز وضع بدن به کمتر از 2 رسید، میزان تخمکگذاری در گروه تیمار نسبت به شاهد و نیز نسبت به زمانهای قبل کاهش معنی دار ( 01/0 > P ) نشان داد. زمانی که امتیاز وضع بدن به حدود یک رسید، تخمکگذاری در گروه تیمار متوقف گردید. در آزمایش دوم، هیچ گونه اختلاف معنی دار در وزن بدن و میزان تخمکگذاری بین گروههای آزمایشی مشاهده نشد. از نتایج این تحقیق چنین استنباط می شود که میزان تخمکگذاری در گوسفندان دنبه دار در مقایسه با نژادهای بدون دنبه به تغییرات انرژی مصرفی، وزن و امتیاز وضع بدن دیرتر پاسخ می دهد.