دانشگاه تهرانمجله تحقیقات دامپزشکی
(Journal of Veterinary Research)2008-252569320140923Molecular detection of extended spectrum b-lactamase (ESBL) genes blaCTX-M, blaTEM and blaSHV in Escherichia coli isolated from water buffalo (Bubalus bubalis) feces in West Azerbaijan province, Iranشناسایی مولکولی ژنهای کد کننده بتا–لاکتاماز وسیعالطیف (ESBL) blaCTX-M، blaTEM و blaSHV در اشریشیاکولایهای جدا شده از مدفوع گاومیش آبی (Bubalus bubalis) در استان آذربایجان غربی، ایران2032125172610.22059/jvr.2014.51726FAسید شهرامحسینیدانشآموخته، دانشکده دامپزشکی دانشگاه ارومیه، ارومیه–ایرانحبیبدستمالچی ساعیگروه میکروبیولوژی، دانشکده دامپزشکی دانشگاه ارومیه، ارومیه–ایرانعبدالغفاراونقگروه میکروبیولوژی، دانشکده دامپزشکی دانشگاه ارومیه، ارومیه–ایران0000-0002-0119-2310Journal Article20140520BACKGROUND: Beta-lactamase enzymes are considered the most important factor of resistance against b-lactam antibiotics among gram-negative bacteria. In recent years, the production of extended-spectrum b-lactamases has been prevailed among bacteria, especially bacteria of animal origin, and this is important in terms of public health. OBJECTIVE: The prupose of this study is to evaluate the presence of extended-spectrum b-lactamase (ESBL)-genes blaCTX-M, blaTEM and blaSHV in E. coli isolates recovered from fecal samples of apparently healthy water buffaloes (Bubalus bubalis) using polymerase chain reaction. METHODS: In this study, 105 isolates of E. coli, which were obtained from 135 fecal samples of water buffaloes from different areas of West Azerbaijan province (33 isolates from Urmia, 33 isolates from Khoy, 24 isolates from Piranshahr and 15 isolates from Miandoab), were identified using biochemical characteristics as well as 23S rRNA gene amplification. Then, the presence of CTX-M, TEM, and SHV groups of ESBL genes were evaluated among the studied E. coli isolates by the PCR method. RESULTS: In the studied isolates, 47 out of 105 E. coli isolates (44.8%) contained blaCTX-M gene and 37 isolates (35.2%) harbored blaTEM gene. Also, 17 isolates (16.2%) contained both blaCTX-M and blaTEM genes simultaneously. According to the results, blaSHV gene was not detected among the studied isolates. Also, no significant difference was seen in distribution of ESBL genes among the studied regions. CONCLUSIONS: The results of this study indicate that water Buffalo gastrointestinal E. coli is reservoir for ESBLs, especially CTX-M and TEM types, and this should be considered in terms of public health and the transfer of resistance genes to pathogenic bacteria.
زمینه مطالعه: آنزیمهای بتا–لاکتاماز به عنوان مهمترین عامل مقاومت نسبت به آنتیبیوتیکهای بتا–لاکتام در میان باکتریهای گرم منفی در نـظر گرفته میشوند. در سالهای اخیر، تولید آنزیمهای بتا–لاکتاماز وسیعالطیف در میان باکتریها به ویژه باکتریهای با منشأ دامی شیوع فـراوانـی یـافتـه و ایـن مـوضوع از لحاظ بهداشت عمومی حایز اهمیت میباشد. هدف: هدف از این مطالعه ارزیابی حضور ژنهای بتا–لاکتاماز وسیــعالــطیــف blaTEM، blaCTX-M و blaSHV در جــدایــههـای اشـریشیـاکـولای بـهدسـت آمـده از نمـونـههـایمـدفـوع گاومیشهای آبی (Bubalus bubalis) به ظاهر سالم با استفاده از واکنش زنجیرهای پلیمراز میباشد. روش کار: در این مطالعه، 105 جدایه اشریشیاکولای، که از 135 نمونه مدفوع گاومیشهای آبی از مناطق مختلف استان آذربایجان غربی (33 جدایه از ارومیه، 33 جدایه از خوی، 24 جدایه از پیرانشهر و 15 جدایه از میـانـدوآب) بـهدسـت آمـده بـودنـد، با استفاده از ویژگیهای بیوشیمیایی و نیز تکثیر ژنS rRNA23 شناسایی شدند. سپس، حضور ژنهای بتا–لاکتاماز وسیعالطیف مربوط به گروههای CTX-M، TEM و SHV در بین جدایههای اشریشیاکولای مورد مطالعه با روش PCR مورد ارزیابی قرار گرفتند. نتایج: در جدایههای مورد مطالعه، 47 جدایه از 105 جدایه اشریشیاکولای (8/44)% حاوی ژن blaCTX-M بوده و 37 جدایه (2/35)% حامل ژنblaTEM بودند. همچنین 17 جدایه (2/16)% به طور همزمان هر دو ژن blaCTX-M و blaTEM را داشتند. بر اساس نتایج، ژن blaSHV در بین جدایههای مورد مطالعه شناسایی نگردید. همچنین هیچگونه اختلاف معنیداری در توزیع ژنهای بتا–لاکتاماز وسیع الطیف در بین مناطق مورد مطالعه مشاهده نشد. نتیجهگیری نهایی: نتایج حاصل از این مطالعه نشان داد که جدایههای اشریشیاکولای مقیم دستگاه گوارش گاومیش آبی مخزنی برای بتا–لاکتامازهای وسیعالطیف، به ویژه انواع CTX-M وTEM، بوده و این موضوع از لحاظ بهداشت عمومی و نیز انتقال ژنهای مقاومت به باکتریهای بیماریزا باید مورد توجه قرار گیرد.
دانشگاه تهرانمجله تحقیقات دامپزشکی
(Journal of Veterinary Research)2008-252569320140923Molecular characterization and phylogenetic analysis of feline hemotropic mycoplasmasبررسی پراکندگی و آنالیز فیلوژنتیکی مایکوپلاسماهای هموتروپیک گربه بر اساس ژن S rRNA162132173502110.22059/jvr.2014.35021FAسید میلادواحدیگروه بیماریهای داخلی، دانشکده دامپزشکی دانشگاه تهران، تهران– ایرانمهشیدبلورچیانگروه بیماریهای داخلی، دانشکده دامپزشکی دانشگاه تهران، تهران– ایرانشکوفهابوالقاسم پورگروه بیماریهای داخلی، دانشکده دامپزشکی دانشگاه تهران، تهران– ایرانرامینمظاهری نژادفردآزمایشگاه مرکزی دکتر رستگار، دانشکده دامپزشکی دانشگاه تهران، تهران، ایرانحسام الدیناکبرینگروه بهداشت مواد غذایی و کنترل کیفی، دانشکده دامپزشکی دانشگاه تهران، تهران– ایرانتقیزهرایی صالحیگروه میکروبیولوژی و ایمونولوژی، دانشکده دامپزشکی دانشگاه تهران– ایران0000-0002-5665-5757سیدجاویدآل داودگروه بیماریهای داخلی، دانشکده دامپزشکی دانشگاه تهران، تهران– ایرانJournal Article20140411BACKGROUND: Feline hemotropic mycoplasmas are parasites of erythrocytes and include three species, Mycoplasma haemofelis, Candidatus mycoplasma haemominutum and Candidatus mycoplasma turicensis. Diagnosis of the infection with these microorganisms can be carried out using conventional assays such as blood cytology. However, these assays have a low accuracy and a high rate of false-positive results due to the poor techniques and procedures and high occurrence of artifacts. Therefore, molecular techniques such as polymerase chain reaction (PCR) are better methods for the diagnosis of infections by these bacteria. OBJECTIVES: The purpose of the present study was to evaluate Feline hemotropic mycoplasma prevalence and phylogenetic analysis in Tehran. METHODS: Sixty cat blood samples were collected from veterinary clinics in Tehran from 2011 to 2012. Giemsa stained blood smears have been examined by the light microscopes and the positive samples were used for DNA extraction and PCR. Positive PCR samples were sequenced for the differentiation of bacterial species and phylogenetic analysis. RESULTS: Thirty-two samples were positive in direct examination from which two samples were identified as M. haemofelis by the PCR. No positive samples of C. M. haemominutum or C. M. turicensis were found in PCR. Phylogenetic analysis of the isolates showed that these isolates were more similar to the isolates from China and Thailand compared to those from other countries. CONCLUSIONS: This study is the first report of phylogenetic analysis of hemotropic mycoplasmas in Iran. Based on the high sequence similarity between Iran, China and Thailand isolates, it can be concluded that these bacteria possibly had the same origin.
زمینه مطالعه: مایکوپلاسماهای هموتروپیک گربه، انگلهای خارجی گلبولهای قرمز و شامل سه گونه Mycoplasma haemofelis، Candidatus mycoplasma haemominutum و Candidatus mycoplasma turicensis مـیباشند. تشخیص عفونت با این میکروارگانیسمها از طریق روشهای سیتولوژیک روی گستره خونی صورت میگیرد اما با توجه به میزان خطا و نتایج مثبت کاذب بالا در این روشها، فناوری واکنش زنجیرهای پلیمراز (PCR) روشی دقیق تر برای تشخیص عفونتهای ناشی از این باکتریها میباشد. هدف: بررسی پراکندگی مـایکـوپلاسمـاهـای هموتروپیک گربه و آنالیز فیلوژنتیکی سویههای جدا شده در گربههای شهر تهران. روش کار: تعداد 60 نمونه خون گربه از درمانگاههای دامپزشکی شهر تهران بین سالهای 1390 تا 1391 مورد ارزیابی قرار گرفت. نمونههای خونی رنگ آمیزی شده بوسیله میکروسکوپ نوری از لحاظ وجود انگل هموبارتونلا مورد بررسی قرار گرفتند و نمونههای مثبت جهت استخراج DNA و PCR استفاده شدند. به منظور تأیید سویهها و بـررسـی فیلـوژنتیکـی جـدایـههـا، نمـونههای PCR مثبت توالی یابی شدند. نتایج: از میان 60 نمونه خونی اخذ شده، 32 نمونه در بررسیهای میکروسکوپی از نظر مایکوپلاسمای هموتروپیک مثبت تشخیص داده شدند. از 32 نمونه مثبت، تنها دو مورد (25/6)% با استفاده از PCR از نظر M. haemofelis مثبت بودند و هیچ نمونه مثبت C. M. hamemominutum یا C. M. turicensis یافت نشد. آنالیز فیلوژنتیکی سویههای جدا شده نشان میدهد که شباهت این دو سویه با سویههای جدا شده از کشور چین و تایلند بیشتر از سایر سویهها میباشد. نتیجه گیری نهایی: این مطالعه اولین گزارش از بررسی فیلوژنتیکی سویههای جدا شده در ایران است. بر اساس شباهت بالای توالیهای سویههای جدا شده در ایران، چین و تایلند در آنالیز فیلوژنتیکی میتوان استنباط کرد که احتمالاً باکتریهای جدا شده دارای منشأ مشترک میباشند.
دانشگاه تهرانمجله تحقیقات دامپزشکی
(Journal of Veterinary Research)2008-252569320140923Effect of calcium and magnesium ions in the billard salt solution on sperm motility in rainbow trout (Oncorhynchus mykiss, walbaum 1792)تأثیر یونهای منیزیم و کلسیم در محلول نمکی بیلارد بر تحرک اسپرم قزلآلای رنگینکمان )1792 (Oncorhynchus mykiss, Walbaum2192255172710.22059/jvr.2014.51727FAمهدیطالبی دارابیگروه شیلات، دانشکده کشاورزی و منابع طبیعی، واحد علوم و تحقیقات تهران، دانشگاه آزاد اسلامی، تهران–ایرانهومنرجبی اسلامیگروه شیلات، دانشکده کشاورزی و منابع طبیعی، واحد علوم و تحقیقات تهران، دانشگاه آزاد اسلامی، تهران–ایرانابوالقاسمکمالیگروه شیلات، دانشکده کشاورزی و منابع طبیعی، واحد علوم و تحقیقات تهران، دانشگاه آزاد اسلامی، تهران–ایرانبهروزبهرامیانمرکز تحقیقات ماهیان سردآبی کشور، تنکابن–ایرانJournal Article20140406BACKGROUND: There are different activating salt solutions for sperm induction of rainbow trout (Oncorhynchus mykiss) under artificial spawning condition, although some uncertainties are associated with the performance. OBJECTIVES: This study was conducted to consider the effects of different concentration of calcium and magnesium ions and change of pH in the Billard salt solution on sperm motility of rainbow trout. METHODS: Four-year old broodstocks (n=10) of rainbow trout were randomly selected and adapted to the same experimental condition for two weeks. Experimental solutions were also prepared in triplicate by separately adding 1, 2, and 3 mmol calcium and magnesium to the Billard solution. Another three solutions were also prepared with pH adjustment from 9.0 in the Billard solution to 8.0, 8.5, and 9.5. The broodstocks were then transported to the hatchery and artificially spawned. The collected sperm from all broodstocks were mixed for eliminating the effect of genetically differences between the fishes. Finally, the rainbow trout sperm mobility in the experimental treatments was determined in triplicate and compared by the Billard solution as the control treatment. RESULTS: Sperm mobility of rainbow trout in all treatments was significantly more than the control (p<0.01). The maximum mobility with 105.0±6.7 s was obtained in the 1 mmol calcium treatment, while the lowest level was found in the Billard treatment (31.33±4.50 s). Between the experimental treatments, calcium had the most effect on the sperm mobility of rainbow trout, although no significant differences was observed on the sperm mobility between 3 mmol calcium and 3 mmol magnesium treatments (p<0.01). A downward trend in sperm mobility was found by increasing the pH of activating solutions with the highest and lowest sperm mobility in the pH of 8 and 9.5 treatments, respectively. CONCLUSIONS: The findings of the present study demonstrated that modification of activating salt solutions using each doubly charged ions of calcium and magnesium and the pH adjustment could improve the reproduction efficiency and hatching rate in the hatcheries of rainbow trout.
زمینه مطالعه: محلولهای فعالکننده نمکی مختلفی برای القای تحرک اسپرم قزلآلای رنگینکمان (Oncorhynchus mykiss) در شرایط مصنوعی استفاده میشوند که البته کارایی آنها با ابهاماتی نیز همراه است. هدف: پژوهش حاضر به مطالعه تأثیر تیمارهای حاوی غلظتهای مختلف کلسیم، منیزیم و تغییر pH در محلول نمکی بیلارد بر میزان تحرک اسپرم قزلآلای رنگینکمان پرداخت. روش کار: 10 قطعه مولد نر قزلآلای رنگینکمان انتخاب و برای دو هفته با شرایط کارگاهی سازگار شدند. محلولهای فعالکننده نیز با افزودن mmol/L 1، 2 و 3 کلسیم و منیزیم به محلول بیلارد تهیه گردیدند. سه تیمار دیگر نیز تنها با تغییر میزان pH محلول بیلارد از 9 برابر 8، 5/8 و 5/9 توسط سود سوزآور آماده شد. مولدین سپس به سالن تکثیر انتقال یافته و پس از بیهوشی از آنها اسپرمگیری به عمل آمد. نمونههای اسپرم در ادامه با یکدیگر مخلوط گردیدند تا اثر کیفیت متفاوت اسپرمها ناشی از اختلافات ژنتیکی بین مولدین حذف گردد. سپس مدت زمان تحرک اسپرم قزلآلای رنگینکمان در هر یک از تیمارهای آزمایشی با سه تکرار تعیین و با محلول بیلارد (تیمار شاهد) مقایسه شد. نتایج: تحرک اسپرم قزلآلای رنگینکمان در تمام تیمارهای آزمایشی به شکل معنیداری بیش از تیمار شاهد بود (01/0.)p< بیشترین زمان تحرک اسپرم با s 7/6±0/105 در تیمار حاوی mmol/L 1 کلسیم به دست آمد، در حالی که کمترین میزان تحرک با s 50/4±33/31 در تیمار شاهد (محلول بیلارد با pH برابر 9) ثبت گردید. تیمارهای حاوی کلسیم بیش از سایر تیمارهای مطالعاتی بر تحرک اسپرم قزلآلای رنگینکمان تأثیرگذار بودند، هرچند که تفاوت معنیداری در تحرک اسپرم بین تیمار mmol/L 3 کلسیم و mmol/L 3 منیزیم دیده نشد (01/0.)p< همچنین یک روند نزولی در زمان تحرک اسپرم قزلآلای رنگینکمان با افزایش pH در تیمارها مشاهده شد، به طوری که بالاترین زمان تحرک اسپرم در تیمار pH برابر 8 و کمترین مدت زمان تحرک اسپرم نیز در تیمار pH برابر 5/9 به دست آمد. نتیجهگیری نهایی: یافتههای این پژوهش نشان داد که اصلاح محلولهای فعالسازی اسپرم با کمک هر یک از یونهای دو ظرفیتی کلسیم و منیزیم و تنظیم میزان اسیدیته میتواند به بهبود کارایی تکثیر در کارگاههای تکثیر قزلآلای رنگینکمان منجر شود.
دانشگاه تهرانمجله تحقیقات دامپزشکی
(Journal of Veterinary Research)2008-252569320140923Change in sex ratio among newborn rats in response to potassium supplementsتغییر نسبت جنسی نوزادان موش صحرایی در پاسخ به مکمل پتاسیم جیره2272305172810.22059/jvr.2014.51728FAمحمدسعیدصالحیگروه علوم دامی، دانشکده کشاورزی دانشگاه شیراز، شیراز–ایرانامینتمدنمرکز تحقیقات فناوری ترانسژنیک، دانشگاه علوم پزشکی شیراز، شیراز–ایرانمحجوبواحدیمرکز حیوانات آزمایشگاهی، دانشگاه علوم پزشکی شیراز، شیراز–ایران0000-0002-0222-3035فرهادرحمانی فرگروه علوم پایه، دانشکده دامپزشکی دانشگاه شیراز، شیراز–ایرانمحمدرضاجعفرزاده شیرازیگروه علوم دامی، دانشکده کشاورزی دانشگاه شیراز، شیراز–ایرانمعصومهآغازیگروه بهداشت مواد غذایی، دانشکده دامپزشکی دانشگاه شیراز، شیراز–ایرانJournal Article20140505BACKGROUND: Affecting the female reproductive organ and the layers around the oocyst, some ration ions could facilitate the penetration of sperm with specific chromosome type and change the sex ratio in mammal infants. OBJECTIVES: The purpose of the present study was to evaluate the effect of potassium supplement on the sex ratio in rat. METHODS: The percentage of moisture, ash, crude fat and protein, sodium, potassium, calcium, and energy was measured in the ration of rats. In one gestation period, the male and female pups from 32 female and 8 male adult rats were counted as control group. In experimental group, potassium citrate (36% potassium) was used in control group ration to raise the level of potassium from 0.35% to 0.8% and 12 female and 3 male adult rats were fed with that ration in two gestation periods. The number of male and female pups in both groups was counted at the age of three days. Sex ratio in both groups was compared using chi-square test (SPSS, Ver. 11.5). RESULTS: The ration of control group had 90% dry matter, 8% ash, 4.1% crude fat, 21.6% crude protein, 70.8% total digestible nutrients (TDN), 0.4% calcium, 0.3% potassium and 0.1% sodium. The ratio of male pups in the rats were fed with potassium supplement (1.52, 100 male and 66 female pups) was higher (p=0.03) compared to the control group (0.94, 115 male and 122 female pups). CONLUSIONS: Raising the level of potassium in food ration can increase the number of male pups over 10% in each gestation.
زمینه مطالعه: برخی یونهای جیره میتوانند با اثر بر دستگاه تولیدمثل ماده یا لایههای اطراف اووسیت، نفوذ اسپرم با نوع خاصی کروموزوم را تسهیل کنند و نسبت جنسی نوزاد پستانداران را تغییر دهند. هدف: بررسی اثر مکمل پتاسیم بر تغییر نسبت جنسی نوزادان موشهای صحرایی. روشکار: درصد رطوبت، خاکستر، چربی و پروتین خام، سدیم، پتاسیم، کلسیم و انرژی جیره موشهای صحرایی اندازهگیری شد. در گروه شاهد نوزادان نر و ماده 32 موش صحرایی ماده و 8 موش صحرایی نر در یک دوره آبستنی شمارش شدند. در گروه آزمایشی، سطح پتاسیم جیره گروه شاهد (35/0)% با استفاده از سیترات پتاسیم (36% پتاسیم) به سطح 8/0% رسانده شد و 12 موشصحرایی ماده و 3 موش صحرایی نر در دو دوره آبستنی با این جیره تغذیه شدند. نوزادان نر و ماده در هر دو گروه در سن سه روزگی شمارش شدند. نسبت جنسی نوزادان هر دو گروه با استفاده از آزمون مربع کای مقایسه شد SPSS(، ویرایش 5/11.) نتایج: جیره موشهای صحرایی گروه کنترل دارای 90% ماده خشک، 8% خاکستر، 1/4% چربی خام، 6/21% پروتین خام، 8/70% ماده مغذی قابل گوارش (TDN)، 4/0% کلسیم، 35/0% پتاسیم و 1/0% سدیم بود. نسبت تولد نوزاد نر به ماده در موشهای صحرایی پس از اضافه نمودن مکمل سیترات پتاسیم (52/1، 100 نوزاد نر و 66 نوزاد ماده) بیشتر از گروه شاهد (94/0، 115 نوزاد نر و 122 نوزاد ماده) بود (03/0p=.) نتیجهگیری نهایی: افزایش پتاسیم جیره غذایی، میتواند شمار تولد نوزادان نر در موشصحرایی را بیش از 10% افزایش دهد.
دانشگاه تهرانمجله تحقیقات دامپزشکی
(Journal of Veterinary Research)2008-252569320140923The effect of levothyroxine sodium on hatch and survival rate of rainbow trout (Oncorhynchus mykiss) at early developmental stageاثر هورمون لووتیروکسین سدیم بر درصد تخمه گشایی و بقاء لارو قزلآلای رنگینکمان در مراحل اولیه رشد2312365172910.22059/jvr.2014.51729FAپریااکبریگروه شیلات، دانشکده علوم دریایی دانشگاه دریانوردی و علوم دریایی چابهار،چابهار-ایرانJournal Article20140531BACKGROUND: Thyroxine hormone appears to play some role at early stages of development and survival of fish larvae. Objectives: The purpose of the present study was to investigate the effect of levothyroxine sodium on hatching and survival rate at early developmental stage of rainbow trout (Oncorhynchus mykiss) larvae. Methods: This study was carried out in Dalkhan propagation and cultivation farm, Sepidan, Shiraz. Fertilized eggs were bathed in levothyroxine sodium with concentrations of 0, 0.1, 0.5 and 1.0 mg/L (each one, triplicates) for six hours. Then they were transferred into fiberglass trough trays. After hatching, all larvae were placed in the mentioned levothyroxine sodium concentration bath for another six hours and then transferred into troughs (without tray of running water). Larvae stayed in troughs until the yolk- sac was absorbed. Finally, live rainbow trout larvae were counted in separated plates. Results: The results indicated that the highest ratio of hatched eggs (81.42%± 1.04) and survival larvae after the yolk - sac was absorbed (72.90%± 0.75) were observed in 0.5 mg/L of levothyroxine sodium concentration (p<0.05). However, hatching and survival rate at early growth stage, in 0 and 1 mg/L of levothyroxine sodium concentration, didn't indicate significant difference (p>0.05). Conclusions: It can be concluded that 0.5 mg/L of levothyroxine sodium concentration has positive effect on hatching and survival rate of rainbow trout larvae.
زمینه مطالعه : هورمون تیروکسین ارتباط ویژهای با مراحل اولیه رشد، نموو بقاء تخم و لارو ماهیان دارد. هدف : هدف از این تحقیق، بررسی نحوه عملکرد هورمون لووتیروکسین سدیم بر درصد تخمه گشایی و بقاء لارو قزلآلای رنگینکمان در مراحل اولیه رشد و نمو میباشد. روش کار: این تحقیق، در کارگاه تکثیر و پرورش روستای دلخان سپیدان شیراز انجام گرفت تخمهای لقاح یافته به مدت شش ساعت در حمام لووتیروکسین سدیم با غلظتهای mg/L0، 1/0، 5/0 و 1 (با سه تکرار)، در سینی ترافهای فایبر گلاس قرار گرفتند. بعد از تخمه گشایی لاروهای حاصله به مدت 6 ساعت مجدداً در حمام لووتیروکسین سدیم با غلظتهای فوق قرار گرفتند، سپس تا مرحله جذب کیسه زرده، در ترافهای بدون سینی دارای جریان آب قرار گرفته و پس از تخلیه لاروها در تشتهای جداگانه، به شمارش لاروها پرداخته شد. و در پایان، پس از جذب کیسه زرده، تعداد لاروهای زنده قزلآلای رنگینکمان شمارش گردید. نتایج: نتایج حاصل از این تحقیق، نشان داد که بیشترین درصد تخمه گشایی (04/1± 42/81)% و درصد بقاء لاروها بعد از جذب کیسه زرده (75/0± 90/72)% در غلظت mg/L 5/0 لووتیروکسین سدیم، مشاهده شد (05/0<p.) اما میزان درصد تخمه گشایی و درصد بقاء لاروها بعد از جذب کیسه زرده، در غلظت mg/L 0 و 1 اختلاف معنیداری را نشان نداد (05/0>p.) نتیجه گیری نهایی: بر اساس نتایج حاضر غلظت mg/L 5/0 لووتیروکسین سدیم، تأثیر مثبتی بر درصد تخمه گشایی و بقاء لارو قزلآلای رنگینکمان دارد.
دانشگاه تهرانمجله تحقیقات دامپزشکی
(Journal of Veterinary Research)2008-252569320140923The effect of hypothyroidism on the proliferation of somatic and genital cells in Lori sheepتأثیر کمکاری تیروئید بر روند تکثیر سلولهای سوماتیک وجنسی بیضه گوسفند لری2372445173010.22059/jvr.2014.51730FAمسعودادیب مرادیگروه علوم پایه، دانشکده دامپزشکی دانشگاه تهران، تهران–ایرانیوسفباغچقیگروه دامی، پردیس کشاورزی ومنابع طبیعی دانشگاه تهران،کرج–ایرانعلیرضایوسفیگروه دامی، پردیس کشاورزی ومنابع طبیعی دانشگاه تهران،کرج–ایرانلیلاعینیگروه علوم پایه، دانشکده دامپزشکی دانشگاه تهران، تهران–ایراناحمدزارع شحنهگروه دامی، پردیس کشاورزی ومنابع طبیعی دانشگاه تهران،کرج–ایرانJournal Article20140415BACKGROUND: The role of thyroid hormones has been recognized in normal embryo development many years ago. These hormones also affected the development of reproductive organs and their activity. Objectives: This study was conducted to investigate the effect of inducing hypothyroidism by propyl-2-thiouracyl (PTU) on lambs testicular histomorpho-logy and plasma testosterone concentration. Methods: Eighteen Lori-Bakhtari male lambs were divided to 3 groups (n=6) and each received one of the treatments as Control (C: 0 mg PTU/kg BW), Low (L: 10 mg PTU/kg BW) and High (H: 20 mg PTU/kg BW) by gavages, during a 60d experimental period. At the end of the trial, lambs were slaughtered and testes were removed to evaluate their histomorphological characteristics. Results: Mean concentration of T4 and T3 decreased significantly in L and H groups compared with C group (p<0.05). Hyphothyroidism increased testis weight, number of sertoli and lydig cells, diameter of Seminiferous tubules, diameter of seminiferous lumen, total spermatogonia, number of primary spermatocyte, and total spermatids (p<0.05). However, PTU had no significant effect on plasma concentration of testosterone (p>0.05). In the present study, PTU increased testicular weight and the number of cells involved in sperm and testosterone production. Conclusions: Sheep breeders may consider hypothyroidism as a potential approach to increase sperm production capacity in rams before puberty. However, further investigation should be carried out on the quality and quantity of rams' sperm.
زمینه مطالعه: نقش هورمونهای تیروئیدی در رشد و تکامل طبیعی جنین از سالها قبل شناخته شده است،این هورمونها همچنین در تکامل اندامهای تناسلی و فعالیت آنها موثرند. هدف: هدف از این تحقیق مطالعه اثر کمکاری تیروئید بر روی تکثیر سلولهای بیضه گوسفندان لری-بختیاری بود. روش کار: تعداد 18 راس بره لریبختیاری با میانگین سنی (1±5 ماه) طی دو ماه دوره آزمایش در قفسهای انفرادی پرواربندی شدند. دامها بطور تصادفی به 3 گروه (6)n= تقسیم شدند و به ترتیب، به گروه کنترل بدون تزریق و گروههای تیمار 1 و 2 به ترتیب با mg10 و 20 از ماده گواترزای پروپیل تیواوراسیل (PTU) به ازای هرکیلوگرم وزن بدن، علاوه بر جیره پایه بصورت روزانه تغذیه شدند. در پایان دوره آزمایش، برهها کشتار شده، سپس وزن بیضهها ثبت شد و نمونههای بیضه برای آنالیز بافتشناسی در فرمالین 10% قرار داده شد. جهت تعیین روند هورمونهای تیروئیدی به صورت هفتهای خونگیری انجام شد. نتایج: طبق نتایج بدست آمده تعداد سلولهای سوماتیک و جنسی در تیمار mg 10 و mg 20 نسبت به کنترل افزایش یافته بود(05/0p<.) همچنین تفاوت وزن بیضه بین تیمار mg 20 و کنترل معنیدار بود (05/0p<.) اما بین تیمار mg 10 و دو تیمار دیگر تفاوت معنیدارنبود (05/0p>.) نتیجهگیری نهایی: در کل نتایج نشان داد که کمکاری تیروئید در برههای نر لری–بختیاری احتمالاً باعث به تأخیر انداختن بلوغ، افزایش دوره تکثیر سلولهای بیضه و وزن بیضه میشود هر چند که تحقیقات بیشتری مورد نیاز میباشد.
دانشگاه تهرانمجله تحقیقات دامپزشکی
(Journal of Veterinary Research)2008-252569320140923Transfection of ram spermatozoa with pEGFP carrying human lysozyme geneترانسفکشن اسپرم انزالی گوسفند با پلاسمید حاوی ژن لیزوزیم انسانی2452545173110.22059/jvr.2014.51731FAخسروحسینی پژوهپژوهشکده بیوتکنولوژی، سازمان پژوهشهای علمی وصنعتی ایران، تهران–ایرانپرویزتاجیکگروه علوم درمانگاهی، دانشکده دامپزشکی دانشگاه تهران، تهران–ایرانمرتضیکریمی پورگروه پزشکی مولکولی، موسسه پاستور تهران،تهران–ایرانمهدیبهدانیگروه پزشکی مولکولی، موسسه پاستور تهران،تهران–ایرانسید مجتبیداودیدانش آموخته، دانشکده دامپزشکی دانشگاه تهران، تهران–ایرانJournal Article20140520BACKGROUND: As we all know, sperm has the capacity to take up foreign DNA, therefore, sperm mediated gen transfer can be an inexpensive and simple method in animal transgenesis in various species. However, there is not sufficient evidence of DNA uptake by ovine spermatozoa. Objectives: The purpose of the present study was to examine the uptake of human lysozyme gene contained plasmid (pEGFP-IRES-hLys) by ovin spermatozoa. Methods: In the first experiment, semen was prepared from three ram (each ram two times) by electrical method. After removal of seminal plasma, 1x106 spermatozoa were incubated with rhodamin-labled pEGFP-IRES-hLys in TCM199 for 15, 30, 60 and 120 minutes and then observed for motility, uptake percent and uptake intensity by florescent microscopy. Also after 60 minutes incubation sperms were treated by DNaseI to assay adsorption or uptake of pEGFP-IRES-hLys. In the second experiment, washed and unwashed sperms were incubated with rhodamin-labled pEGFP-IRES-hLys in TCM199 for 30 and 60 minutes to evaluate the effect of presence seminal plasma on sperm uptake and motility. Results: The findings showed that increasing incubation time increased number/percentage of spermatozoa carrying exogenous DNA and its intensity. But this different was significant only up to 30 minutes. We found that 60.16% of the cells were bound to DNA after 120 minutes incubation. Incubation with exogenous DNA induced a slightly decrease in sperm total and progressive motility. But no post acrosom uptaked sperm was motile. After treatment with DNaseI, strong florescent emission from post acrosom indicated absorption of pEGFP-IRES-hLys by spermatozoa. Presence of seminal plasma induced a slightly decrease in percent of DNA absorbed spermatozoa and absorption intensity, but did not inhibit completely. ConclusionS: Ram spermatozoa showed a high capacity to bind DNA quickly and reach a maximum after 30 min. However, no sperm with real uptake (post acrosomal) was motile. Incubation with lower DNA concentration and/or shorter time may be helpful.
زمینه مطالعه: انتقال ژن بواسطه اسپرم به عنوان یک روش ساده و ارزان برای تولید جانوران تراریخته مطرح شده است. هدف: هدف از این تحقیق بررسی جذب پلاسمید حاوی ژن لیزوزیم انسانی توسط اسپرم انزالی گوسفند و اثر زمان انکوباسیون و حضور مایع منی در میزان و شدت جذب این پلاسمید و تحرک اسپرمها بود. روش کار: در آزمایش اول از 3 قوچ و 2 بار از هر قوچ، به روش الکتریکی اسپرم تهیه شده و پس از شستشو و حذف مایع منی، 106*1 اسپرم با ng100 پلاسمید pEGFP-IRES-hLys نشان دار شده با ماده فلورسنت رودامین برای 15، 30، 60 و 120 دقیقه انکوبه شدند. سپس با میکروسکوپ فلورسنت از نظر تعداد و شدت جذب پلاسمید و تحرک بررسی شدند. برای بررسی ورود DNA خارجی به اسپرم، نمونههای اسپرم بعد از 60 دقیقه انکوباسیون تحت تیمار با DNase قرار گرفتند. در آزمایش دوم اثر وجود مایع منی در جذب pEGFP-IRES-hLys، پس از 30 و 60 دقیقه انکوباسیون بررسی شد. نتایج: تعداد اسپرمهایی که DNA خارجی را جذب کردهاند و شدت جذب با افزایش زمان انکوباسیون افزایش مییافت اما تنها تا 30 دقیقه این افزایش معنیدار بود (05/0.)p< متوسط درصد جذب در 120 دقیقه 16/60 بود تحرک کل و پیش رونده اسپرمهای انکوبه شده با پلاسمیدکاهش یافت اما هیچ اسپرم دارای جذب در ناحیه پشت آکروزوم متحرک نبود. پس از تیمار با DNase وجود بازتاب فلورسنت در ناحیه پشت آکروزوم نشان دهنده ورود پلاسمید به سلول بود. وجود مایع منی باعث کاهش میزان و شدت جذب پلاسمید و کاهش تحرک اسپرمها شد. نتیجه گیرینهایی: اسپرم انزالی گوسفند میتواند به میزان بالایی پلاسمید حاوی ژن لیزوزیم انسانی را به خود جذب کند. اما هیچ اسپرم ترانسفکت شدهای متحرک نبود. انکوباسیون با مقادیر کمتر از ng 100 پلاسمید و زمانهای کمتر ممکن است بتواند اسپرمهای متحرک حاوی پلاسمید به دست دهد.
دانشگاه تهرانمجله تحقیقات دامپزشکی
(Journal of Veterinary Research)2008-252569320140923The effects of age, sex and slaughtering on cellular distribution of bronchoalveolar lavage fluids in calves and cattleتأثیر سن، جنس و کشتار بر توزیع سلولی مایعات لاواژشده برونکوآلوئولاردر گوساله و گاو2552615173610.22059/jvr.2014.51736FAزهرهافتخاریگروه علوم درمانگاهی، دانشکده دامپزشکی دانشگاه تهران، تهران – ایران0000-0001-9705-5179محمدمخبر دزفولیگروه علوم درمانگاهی، دانشکده دامپزشکی دانشگاه تهران، تهران – ایرانnullراضیهطغرلیدانش آموخته دامپزشکی دانشگاه تهران، تهران– ایرانسید مهدینصیریبخش کلینیکال پاتولوژی، دانشکده دامپزشکی دانشگاه تهران، تهران – ایرانعلیرضاباهنرگروه بهداشت و کنترل مواد غذایی، دانشکده دامپزشکی دانشگاه تهران، تهران – ایران0000-0002-0846-282Xحمیدتوانایی منشگروه علوم درمانگاهی، دانشکده دامپزشکی دانشگاه تهران، تهران – ایران0000-0002-8293-0388Journal Article20140420Based on our knowledge, there have been no studies about the effect of age, sex, lobe and slaughtering stress on cellular distribution of bronchoalveolar lavage fluids in calves and cattle in Iran. Objectives: The main purpose of this study was to compare the cell distribution pattern of bronchial alveolar lavage fluids in calves and cattle in terms of age, sex, type of lung lobes and the stress of slaughtering. Methods: Bronchoalveolar lavage was performed in twelve calves at three different ages' groups (less than 2 months, 2-4 months and 4-6 months). 250 milliliters sterile normal saline was infused through the tracheal tube and lavage was performed using syringe pressure. Post-mortem BAL was performed on twelve isolated lungs by infusing 150 milliliter normal saline. The lavage fluid was collected in sterile plastic tubes. The slide smears was prepared by pellet which were air-dried and stained with a Giemsa stain. Slides were evaluated cytologically. The data was analyzed by T-test, One Way ANOVA and post hoc Tukey test .Also, the Spearman correlation coefficient was used to assess the age and cell. Results: Significant negative correlations were observed between cells such as epithelial cells, macrophages and mast cells, with a correlation coefficient of -0.430, - 0.059 and- 0.267- and age although the differences were not significant (p<0.01). Statistically significant difference was observed in percentages of mast cells in males (1.48±1.25%) and females (zero percent) (p=0.04 ). The differences were significant (p=0.019) between percentage of epithelial cells in the lungs of slaughtered cattle and lavaged lung of calves. The percentages of macrophages in slaughtered animals was significantly decreased (p=0.019) compared with live calves. Significant differences were not observed in cell density in different ages and sexes. But in the cell density in live animals (583 cells per microliter) was significantly higher than the lungs of slaughtered (237 cells per microliter) (p=0.03). Conclusions: It seems that age and lobe do not affect pattern of lung immune cells. Sex and slaughtering stress, however may cause changes in immune cell type and density and lead to develop more respiratory disease.براساس اطلاعات تاکنون مطالعهای در مورد یافتن تأثیرسن، جنس، نوع لوب ریه واسترس ناشی از کشتار برسلولهای دفاعی ریه در کشور انجام نشده است. هدف: هدف از این مطالعه یافتن تأثیر سن و جنس دام، نوع لوب ریه و همچنین استرس ناشی از ذبح بر الگوی پراکنش سلولهای التهابی در مایع برونکو الوئولار گوساله و گاو بود. روش کار: 12 رأCس گوساله هلشتاین و دو رگ در سه ردهی سنی انتخاب شدند. در دام زنده mL250 نرمال سالین از طریق لوله نایی کاتتر لاواژ به آرامی وارد ریهها گردید و متعاقباً لاواژ با کمک فشار سرنگ صورت گرفت. 12 عدد ریه راست و ریه چپ سالم دام ذبح شده نیز انتخاب و mL150محلول نرمال سالین از طریق کاتتر وارد ریهها ومتعاقباً لاواژ با کمک فشار سرنگ صورت گرفت.مایعات وارد لولههای فالکون گردیده و بعد از سانتریوفوژ، از رسوبات گسترش لامی تهیه و به روش گیمسا رنگ آمیزی شدند.آنالیز یافتهها با T-Test،آنووا وآزمون تعقیبی توکی انجام شد.ازضریب همبستگی اسپیرمن برای بررسی بین سن وسلولها استفاده شد. نتایج:متغیرهای سلولهای اپیتلیال، مـاکروفاژوماست سل به ترتیب با ضریب همبستگی 430/0-، 059/0-و 267/0– با وجود معنیدار نبودن، همبستگی منفی را با سن نشان دادند. درصدسلولهای ماست سل در جنس نر نسبت به جنس ماده بیشتر بود که از لحاظ آماری تفاوت معنیدار بود.درصد سلولهای اپیتلیال در ریه دام ذبح شده به طور معنیداری در مقایسه با ریه لاواژ شده دام زنده تغییر کرده بود ودرصد ماکروفاژ مایعات لاواژ شده ریه دام زنده در مقایسه با ریه دام ذبح شده به طور معنیداری افزایش یافته بود.تفاوت معنیداری از نظر تراکم سلولی در سنین مختلف و دوجنس مشاهده نشد اما تراکم سلولی مایعات لاواژ شده در دام زنده به طور معنیداری بیشتر از ریه ذبح شده بود. نتیجه گیری نهایی: به نظر میرسد سن گوساله و نوع لوب ریه تأثیر چندانی بر روی الگوی سلولهای دفاعی ریه ندارد اما جنس و استرس کشتار میتواند سبب تغییر در نوع سلولهای دفاعی و تراکم سلولی و بروز بیشتر بیماریهای تنفسی شود.دانشگاه تهرانمجله تحقیقات دامپزشکی
(Journal of Veterinary Research)2008-252569320140923Study on the frequency of various forms of p-wave in Khuzestan river buffaloمطالعه فراوانی الگوهای متفاوت موج P در گاومیش رودخانهای خوزستان2632695173710.22059/jvr.2014.51737FAسجدهکمالیگروه علوم درمانگاهی، دانشکده دامپزشکی دانشگاه شهید چمران اهواز، اهواز–ایرانعلیرضاقدردان مشهدیگروه علوم درمانگاهی، دانشکده دامپزشکی دانشگاه شهید چمران اهواز، اهواز–ایرانمحمد رحیمحاجی حاجیکلائیگروه علوم درمانگاهی، دانشکده دامپزشکی دانشگاه شهید چمران اهواز، اهواز–ایران0000-0001-8964-8820سید رضافاطمیگروه علوم پایه، دانشکده دامپزشکی دانشگاه شهید چمران اهواز، اهواز–ایرانعلیرضاخانیگروه علوم درمانگاهی، دانشکده دامپزشکی دانشگاه شیراز، شیراز–ایرانJournal Article20140517BACKGROUND: The study of electrocardiographic parameters of buffalo in comparison to other large animals is very scanty. Electrocardiography is a very important tool to diagnose cardiac diseases. In this case, standardization of ECG of each species of animal or even each breed should be carried out. This is due to the fact that ECG parameters are related to many factors such as size, breed, sex, etc. Objectives: In this study, which has been carried out for the first time on Khozestan buffaloes, variable forms of P-waves of this animal was determined. Methods: One hundred buffaloes were divided into two age and two sex groups. In this study a base apex lead was used to record ECG for studying prevalence of different forms of P wave and data analysed using chi- square method. Results: P wave configuration varied from simple positive, notched positive, biphasic or either +/- or -/+. Statistical study showed that +/- form of P wave was significant in two sexes. Concomitant presence of simple positive, notched positive and +/- forms were statistically significant between the two sex groups (p<0.05). Differences of various forms of P wave with or without concomitant presence in age groups were not significant. Conclusions: The findings of this study, like other studies showed that if base- apex lead system is used in buffalo, the frequency of simple positive P wave will be higher compared to its other forms.زمینه مطالعه: مطالعه پارامترهای الکتروکاردیوگرافی گاومیش در مقایسه با سایر دامهای بزرگ بسیار محدود میباشد. الکتروکاردیوگرافی ابزار بسیار مهمی در تشخیص بیماریهای قلبی میباشد. به کار بردن این روش جهت تشخیص اختلالات قلبی نیازمند استاندارد نمودن آن نه تنها در بین انواع دام بلکه در میان نژادهای مختلف از یکگونه میباشد. زیرا پارامترهای یک الکتروکاردیوگرام به عواملی همچون اندازه، نژاد، سن و... بستگی دارد. هدف: در تحقیق حاضر الگوهای متفاوت موجP در این دام تعیین گردیده است. روش کار: 100 رأCس گاومیش به دو گروه جنسی و نیز دو گروه سنی تقسیم شدند. از اشتقاق قاعدهای– رأCسی جهت ثبت نوار قلب استفاده گردید و دادهها با استفاده از آزمون مربع کای مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفتند. نتایج: موج P به اشکال مثبت ساده، مثبت شکافدار(دوقلهای)، دوفازی مثبت– منفی و دوفازی منفی– مثبت دیده شد. انجام آزمونهای آماری مشخص نمود که تنها اختلاف فراوانی موج P دو فازی مثبت– منفی در بین دو جنس معنیدار میباشد. همچنین حضور همزمان اشکال مثبت ساده، دوقلهای مثبت و دوفازی مثبت– منفی در بین دو جنس واجد اختلاف آماری معنیدار بود (05/0p<.) اختلاف بین فراوانی اشکال مختلف موج P با یا بدون لحاظ کردن حضور همزمان آنها در دو گروه سنی معنیدار نبوده است. نتیجهگیری نهایی: یافتههای بررسی حاضر همچون سایر مطالعات نشان داد، در صورتی که در گاومیش از اشتقاق قاعدهای– رأCسی استفاده شود، موج P مثبت ساده در مقایسه با سایر اشکال آن از فراوانی بیشتری برخوردار خواهد بود.دانشگاه تهرانمجله تحقیقات دامپزشکی
(Journal of Veterinary Research)2008-252569320140923Effect of dietary supplementation by synbiotic and different zinc sources on broiler chicken performance, immune system and intestinal morphologyاثرات مکمل سازی جیره با سین بیوتیک و منابع مختلف عنصر روی بر عملکرد، ایمنی و مورفولوژی روده در جوجههای گوشتی2712835173810.22059/jvr.2014.51738FAمحمودصحراائیبخش علوم دامی، مرکز تحقیقات کشاورزی و منابع طبیعی استان اردبیل، اردبیل–ایران0000-0002-4904-4384حسینجانمحمدیگروه علوم دامی، دانشکده کشاورزی دانشگاه تبریز، تبریز–ایرانJournal Article20140404BACKGROUND: Use of synbiotic and zinc sources had synergetic effects on broiler chickens performance and immune response improvements. OBJECTIVES: This experiment was carried out to evaluate the effect of synbiotic and zinc sources on broiler chickens performance, immune response and gut morphology. METHODS: A total of 780, one-day old male broiler chicks were randomly assigned in factorial methods to 13 different experimental diets with 15 birds per replicate and 4 replicates per experimental diets for 7 weeks. The experimental diets contain unsupplemented basal diet and basal diets supplemented with varying concentrations of symbiotic (1-1.5g /kg of diets) and zinc oxide/Bioplex Zn (50-150mg/kg of the diets). RESULTS: In the unsupplemented basal diet weight gain was lower, feed intake and feed conversion ratio were greater than others (p<0.05). Antibody titer only in birds, fed on diets supplemented with synbiotic and zinc oxide (1.5 g of synbiotic/kg of the diets and Bioplex Zn 150 mg/kg of the diets) increased significantly (p<0.05). In duodenum the highest vili length was obtained in diet supplemented by 1.5 g synbiotic plus 150 mg /kg of diet and crypt depth in diets containing 1.5 g synbiotic/kg and 50-150 mg Bioplex Zn/ kg of diet significantly was lower than others (p<0.05).Villus in jejunum were affected of interaction effect of synbiotic and diet zinc level as in diet supplanted by 1.5 g synbiotic plus 150 mg Bioplex Zn /kg of diet were more than others and crypt depth only in diets supplemented whit 1.5 g synbiotic plus 50-150 mg Bioplex Zn was lower than basal diet (p<0.05). Highest amount of villi high/crypt depth ratio was observed in diets supplemented by 1.5g synbiotic plus 100-150 mg zinc oxide and 50-150 mg Bioplex Zn/ kg of diet(p<0.05). CONCLUSIONS: The best production efficiency factor was observed in diet containing 1g synbiotic plus 100 mg zinc oxide. Also supplementation of diet by 1.5 g synbiotic and 150 mg zinc oxide and Bioplex Zn had positive effects on immune response and gut morphological structure in broiler chickens.زمینه مطالعه: استفاده از سین بیوتیک و منابع مختلف عنصر روی در تغذیه جوجههای گوشتی باعث بهبود عملکرد و ایمنی میگردد. هدف: این آزمـایـش با هدف ارزیابی اثرات سطوح مختلف سین بیوتیک نوع بایومین ایمبو و منابع مختلف عنصر روی بر عملکرد، ایمنی و مورفولوژی روده جوجههای گوشتی انجام شد. روش کار: در این آزمایش از 780 قطعه جوجه گوشتی جنس نر در قالب 13 جیره آزمایشی مختلف با 4 تکرار 15 قطعهای شامل جیره پایه بدون مکمل و جیره پایه مکمل شده با سطوح (g5/1- 1 سین بیوتیک در کیلو گرم جیره) و mg( 150-50 اکسید و بیوپلکس روی در کیلو گرم جیره) استفاده بعمل آمد. نتایج: افزایش وزن کل دوره در جیره پایه بدون مکمل کمتر، خوراک مصرفی و ضریب تبدیل غذایی در کل دوره آزمایش فقط در جیره پایه بدون مکمل بیشتر از بقیه بود(05/0p<.) در این آزمایش فقط جیرههای حاوی سطح g 5/1 سین بیوتیک به اضافه سطح mg150 اکسید و بیوپلکس روی تیترآنتی بادی بیشتری تولید کردند(05/0p<.) در بخش دوازدهه طول ویلی در جیره مکمل شده با g 5/1 سین بیوتیک به اضافه mg/kg150 بیوپلکس روی بیشتر و عمق کریپت در جیرههای آزمایشی حاوی g 5/1 سین بیوتیک به اضافه سطوح mg150-50 بیوپلکس روی کمتر بود(05/0p<.) طول ویلیهای ژژنوم در جیره مکمل شده با g 5/1 سین بیوتیک به اضافه mg150 بیوپلکس روی بیشتر از سایرین بود ه و طـول ویلـی به عمق کریپت بیشترین مقدار را در جیرههای آزمایشی دارای g 5/1 سین بیوتیک به اضافه mg150-100 اکسید روی وmg 150-50 بیوپلکس روی نشان داد(05/0p<.) نتیجه گیری نهایی: بهترین شاخص کارایی تولید در جیره غذایی مکمل شده با g 1 سین بیوتیک به اضافه mg100 اکسیـد روی مشـاهـده گردید و همچنین جیرههای مکمل شده با g 5/1 سین بیوتیک و mg 150 اکسید و بیوپلکس روی اثرات مثبت و مفیدی بر واکنشهای سیستم ایمنی و ساختار مورفولوژیکی روده داشتند. دانشگاه تهرانمجله تحقیقات دامپزشکی
(Journal of Veterinary Research)2008-252569320140923Experimental study of the effects of cooking methods on tilmicosin residues in chickenمطالعه تجربی تأثیر روشهای پخت بر پایداری باقیمانده تیل مایکوزین درگوشت مرغ2832905173910.22059/jvr.2014.51739FAعلیحشمتیگروه بیوشیمی و تغذیه دانشکده پزشکی، دانشگاه علوم پزشکی و خدمات بهداشتی درمانی همدان، همدان، ایران جمیلهسالار آملیگروه علوم پایه، دانشکده دامپزشکی دانشگاه تهران، تهران–ایران و مرکز تحقیقات سم شناسی و مسمومیتهای دامی، دانشکده دامپزشکی دانشگاه تهران، تهران–ایرانابولفضلکامکارگروه بهداشت و کنترل مواد غذایی، دانشکده دامپزشکی دانشگاه تهران، تهران–ایران0000-0003-4001-2922جلالحسنگروه علوم پایه، دانشکده دامپزشکی دانشگاه تهران، تهران–ایران
و مرکز تحقیقات سم شناسی و مسمومیتهای دامی، دانشکده دامپزشکی دانشگاه تهران، تهران–ایرانغلامرضاجاهدگروه بهداشت مواد غذایی، دانشکده بهداشت دانشگاه علوم پزشکی تهران، تهران–ایرانJournal Article20140602BACKGROUND: Antibiotic residue in food is a major concern from a health point of view. Post-slaughter and pre-consumption processing such as cooking could affect residue. OBJECTIVES: The purpose of this study is to survey the effect of boiling and microwave on tilmicosin in chicken. METHODS: Chicken samples containing different tilmicosin amounts cooked in boiling water and in the microwave. After cooking, tilmicosin amount was determined by HPLC and its reduction percent amount due to cooking was calculated. Sample temperature and weight reduction amount were determined after cooking. RESULTS: Boiling and microwave resulted in significant tilmicosin reduction. In boiling method tilmicosin reduction percentage became more by time increase; however, it was inversely related to tilmicosin initial concentration. There was significant and positive correlation between sample central temperature and tilmicosin reduction percentage. In microwave mehod, tilmicosin reduction percentage was not influenced by time or tilmicosin initial concentration. CONCLUSIONS: Tilmicosin reduces during cooking and its reduction amount is different in various cooking method and, therefore surveillance data obtained from tilmicosin concentrations in raw tissue such as meat are not directly applicable for consumer exposure and dietary intake calculations when the whole cooked product is consumed.باقیمانده آنتی بیوتیکها در مواد غذایی نگرانیهای متعددی از نظر سلامتی دارد. فرآیندهای بعد از کشتار و قبل از مصرف نظیر پخت میتواند بر مقدار باقیمانده تأثیر بگذارد. هدف: هدف از این مطالعه بررسی تأثیر پروسه پخت آب پز و مایکروویو بر باقیمانده تیل مایکوزین است. روش کار: نمونههای گوشت مرغ حاوی مقادیر مختلف تیل مایکوزین با روش آب پز و مایکروویو پخته شدند. مقدار تیل مایکوزین بعد از پخت با روش HPLC اندازهگیری و مقدار درصد کاهش آن در نتیجه پخت محاسبه شد. تأثیر غلظت اولیه تیل مایکوزین و زمان پخت بر مقدار درصد کاهش آن بررسی شد. پس از پایان پخت دما نمونهها اندازه گیری و مقدار کاهش وزن آنها محاسبه شد. نتایج: روشهای پخت آب پز و مایکروویو منجر به کاهش معنیدار در مقدار تیل مایکوزین گوشت شدند. در روش آب پز، مقدار درصد کاهش تیل مایکوزین با افزایش پخت بیشتر شد ولی نسبت عکس با غلظت اولیه تیل مایکوزین داشت. همبستگی مثبت و معنیدار بین مقدار درصد کاهش و دمای پخت وجود داشت. ماکزیمم مقدار درصد کاهش باقیمانده تیـل مـایکـوزیـن طـی آب پـز کـردن گـوشـت 69% بـود. در روش مـایکـرویـو مقـدار کـاهـش تیل مایکوزین تحت تأثیر زمان و مقداراولیه آن نبود. نتیجهگیرینهایی: بهطور خلاصه، تیل مایکوزین طی پختن گوشت کاهش مییابد و در روشهای مختلف پخت مقدار کاهش متفاوت است. با توجه به این مورد میتوان گفت دادههای حاصل از پایش تیل مایکوزین در مواد خام نظیر گوشت نمیتواند برای محاسبه دقیق مقدار دریافت روزانه این ترکیب در انسان هنگامی که محصول پخته را مصرف مینماید، مورد استفاده قرار گیرد.دانشگاه تهرانمجله تحقیقات دامپزشکی
(Journal of Veterinary Research)2008-252569320140923Effect of chromium-methionine supplementation on hematologic characteristics and meat quality parameters in goat kidsاثر مکمل کروم متیونین بر شاخصههای هماتولوژی و پارامترهای کیفی گوشت بزغاله2912995174010.22059/jvr.2014.51740FAعلیامامیگروه تغذیه دام، دانشکده کشاورزی دانشگاه بیرجند، بیرجند–ایرانمهدیگنج خانلوگروه علوم دامی، پردیس کشاورزی و منابع طبیعی دانشگاه تهران، کرج–ایرانابوالفضلزالیگروه علوم دامی، پردیس کشاورزی و منابع طبیعی دانشگاه تهران، کرج–ایرانامیراکبری افجانیگروه تغذیه دام، دانشکده کشاورزی دانشگاه زنجان، زنجان–ایران منوچهرامینیدانشکده دامپزشکی دانشگاه تهران،تهران–ایرانJournal Article20140606BACKGROUND: Previous research has shown that Cr is needed for growth and protein synthesis. ObjectiveS: This study was carried out to determine the effects of supplementing chromium-methionine (Cr-Met) on performance, hematologic characteristics and meat quality parameters in kids. Methods: Thirty-two male kids (average initial BW of 22 ± 2 kg, 4mo) were used in a completely randomized design with four treatments: 1. control (without Cr), 2. 500, 3. 1000 and 4. 1500 ug Cr/kg of Cr-Met diet. The animals were kept in separate pens for 100 days. Kids were weighed at 21 day intervals and blood samples drawn on 75 day of the experiment were analyzed for hematologic characteristics. Kids were slaughtered at the end of the trial, and meat quality parameters (Warner-Bratzlershear force, color, chemical composition, water retention and pH) of longissimus dorsi muscle (LDM) were studied. Results: The average of dry matter intake and daily gain weight were not affected by chromium supplementation (p>0.05) but, feed conversion ratio (FCR) improved in 1500 ug Cr/kg group. Chromium supplementation increased total white blood cell count (p<0.05) although, the other hematologic parameters were not affected by Cr-Met (p>0.05). Addition of different levels of (Cr-Met) failed to significantly effect on lightness (L*), pH, moisture (%), intramuscular fat (%), cooking loss and drip loss percentage (p>0.05). Chromium supplementation increased redness (a*), yellowness (b*), chroma, hue angle and crude protein content(%) of LDM (p<0.05). Supplemental Cr decreases Warner-Bratzlershear force of LDM (p<0.1). ConclusionS: These results indicate that Cr-Met diet improved performance, meat quality and increased white blood cells in Mahabadi goat kids.تحقیقات گذشته نشان داده که عنصرکروم برای رشد و سنتز پروتئین ضروری است. هدف: بررسی اثرات سطوح مختلف مکمل کروم متیونین بر عملکرد تولید، کیفیت گوشت و شاخصههای هماتولوژی بزغاله. روش کار: 32 رأCس بزغاله نر نژاد مهابادی4 تا 5 ماهه و با میانگین وزن اولیه kg 2±22، در قالب یک طرح کاملاً تصادفی با 4 تیمار(سطوح مختلف مکمل کرومیم متیونین) مورد استفاده قرار گرفتند. بزغالهها با 4 سطح مکمل کروم شامل: صفر (تیمار شاهد)، ((ugCr/kgDM 500، 1000 و 1500 از مکمل کروم کلیت شده با متیونین به صورت انفرادی و به مدت 100 روز تغذیه شدند. بزغالهها هر 21 روز وزن کشی شده و در روز 75 آزمایش به منظور تعیین پارامترهای هماتولوژی خون گیری به عمل آمد. در انتهای آزمایش بزغالهها کشتار و خصوصیات کیفی گوشت عضله راسته با اندازه گیری رنگ، نیروی برش، ترکیب شیمیایی، نگهداری آب و pH مورد بررسی قرار گرفت. نتایج: میانگین ماده خشک مصرفی و افزایش وزن روزانه تحت تأثیر مکمل کروم قرار نگرفت(05/0>p)، در حالی که سطح ((ug/kgDM1500 کروم بـاعـث بهبود ضریب تبدیل شد(05/0<p.) مکمل کروم باعث افزایش تعداد گلبولهای سفید خون شد(05/0<p)، اما اثری بر دیگر پارامترهای همـاتـولـوژی خـون نـداشـت (05/0>p.) مکمل کروم تأثیر معنیداری بر محتوی خاکستر، رطوبت، چربی، اُفت حاصل از پخت، تولید شیرابه و همچنینpH عضله راسته نداشت (05/0>p.) اگرچه مکمل کروم باعث افزایش شاخصهای رنگ و محتوی پروتئین عضله راسته شد (05/0<p.) میزان نیروی برش عضله راسته به طور نسبی تحت تأثیرمکمل کروم کاهش یافت (1/0p<.) نتیجه گیری نهایی: نتایج نشان میدهد که استفاده از مکمل کروم متیونین در جیره غذایی بزغاله میتواند باعث بهبود عملکرد، کیفیت گوشت و افزایش تعداد گلبولهای سفید خون شود. دانشگاه تهرانمجله تحقیقات دامپزشکی
(Journal of Veterinary Research)2008-252569320140923Assessment of liver pathological alterations in yellowfin seabream (Achantopagrus latus) and Abu mullet (Liza abu) in Musa creek in response to petrochemical pullutantsبررسی تغییرات پاتولوژیک بافت کبد ماهی شانک زردباله Achanthopagrus latus)(و بیاح (Liza abu)در خور موسی در پاسخ به آلایندههای پتروشیمی3013105174110.22059/jvr.2014.51741FAنگینسلاماتگروه زیست دریا، دانشکده علوم دریایی و اقیانوسی دانشگاه علوم و فنون دریایی خرمشهر، خرمشهر– ایرانزهراسلیمانیگروه علوم پایه، دانشکده دامپزشکی دانشگاه شهید چمران اهواز، اهواز– ایرانJournal Article20140409BACKGROUND: Musa creek, suitable place for spawning of many fish species and other organisms, is one of the most important and voluble ecosystems in the west of Iran that received so many attentions due to existents of various industries around this part of Persian Gulf. Previous studies confirmed that marine fish have collected high amounts of pollutants in this area which could be lead to sever tissue changes in these fish. OBJECTIVES: In the present study, pathological alterations of liver is used for evaluating of contaminants effects on two fish species including of yellowfin seabream and abu mullet in Musa creek. METHODS: In this study, 50 yellowfin seabreams and 50 abu mullets were collected from five sampling sites in Mussa creek including: 1. Petrochemical, 2. Gaafari, 3. Magidieh, 4. Ghazaleh and 5. Zangi. The samples were taken from the liver after fish dissection and were fixed in bouin's solution. The liver samples were then studied based on the routine histological methods. RESULTS: The pathological changes in the liver included vacuolation of hepatocytes, nuclear hypertrophy, focal necrosis, dilation of sinusoid and diss spaces. The amount of histopathological alteration index (HAI) for liver of both species was significantly higher at the Petrochemical station than other sites (p<0.05). The least amount of HAI was related to Zangi station. CONCLUSIONS: The results of present study showed that the alternations of liver tissue structure in Achantopagrus latus and Liza abu caused by the Musa creek contamination and there is close relation between amounts of this alterations and the environmental pollution.زمینـه مطالعه: خور موسی یکی از مهمترین اکوسیستمهای دریایی و با ارزش در جنوب ایران است که مکانی برای تخمگداری بسیاری از ماهیها و موجودات دیگر میباشد و به دلیل وجود صنایع مختلف در اطراف این بخش از خلیج فارس توجه بسیاری را به خود جلب کرده است. مطالعات پیشین تجمع مقادیر بالایی از آلایندهها را در بافتهای ماهیان این منطقه نشان دادهاند که میتواند منجر به تغییر ساختار بافتی اندامهای مختلف این ماهیان گردد. هدف: استفاده از تغییرات پاتولوژیکی کبد جهت بررسی اثرات آلایندههای خور موسی بر دو گونه ماهی شانک زردباله و بیاح. روشکار: در این مطالعه 50 قطعه ماهی شانک زردباله و 50 قطعه ماهی بیاح از پنج ایستگاه در خور موسی شامل :1) پتروشیمی، 2) جعفری، 3) اسکله نفتی مجیدیه، 4) غزاله و 5) زنگی جمعآوری شدند. پس از تشریح ماهیان نمونههایی از کبد اخذ و در محلول ثبوت بوئن تثبیت شدند. سپس نمونهها براساس روشهای مرسوم بافت شناسی مورد مطالعه بافتی قرار گرفتند. نتایج: تغییرات پاتولوژیکی مشاهده شده در بافت کبد شامل واکوئوله شدن هپاتوسیتها، هیپرتروفی هسته، نکروز کانونی، اتساع سینوزوئیدها، اتساع فضای دیس و خونریزی بود. میزان شاخص تغییرات هیستوپاتولوژیک (Histopathological alteration index) (HAI) بافت کبد در ایستگاه پتروشیمی در هر دو گونه ماهی به طور معنیداری از سایر ایستگاهها بیشتر بود (05/0p<.) کمترین مقدار HAI مربوط به خور زنگی بود. نتیجه گیری نهایی: نتایج مطالعه حاضر نشان داد که تغییرات ساختار بافتی کبد هر دو ماهی شانک و بیاح تحت تأثیر آلودگی خور موسی ایجاد شده و میزان این تغییرات ارتباط نزدیکی با مقدار آلودگی محیطی دارد.