نوع مقاله : جراحی، هوشبری و بیماری های اندام حرکتی
نویسندگان
1 گروه آموزشی جراحی و رادیولوژی، دانشکده دامپزشکی دانشگاه تهران، تهران، ایران
2 پژوهشکده معتمد، جهاد دانشگاهی، تهران، ایران
3 گروه آموزشی پاتولوژی، دانشکده دامپزشکی دانشگاه تهران، تهران، ایران
4 پژوهشکده تحقیقات زیست پزشکی، دانشگاه تهران، تهران، ایران
چکیده
کلیدواژهها
عنوان مقاله [English]
نویسندگان [English]
BACKGROUND: Tendon repair requires a sequence of medical procedures such as physical modalities, tissue engineering, growth factors, and mechanical stimulation. Previous studies have shown that using of PRP is effective in tendon healing.
OBJECTIVES: The purpose of this study was to investigate the differentiation effect of PRCR on mesenchymal stem cells extracted from rabbits’ bone marrow.
METHODS: Mesenchymal stem cells were extracted from bone marrow (BM-MSCs) of 10 New Zealand white rabbits. The cells were then examined both flow cytometrically and morphologically. Afterwards, the cells received treatment using PRCR. Finally, the markers indicating tenocytes were analyzed through the method of Real-Time PCR.
RESULTS: Investigating the differences between differentiated cells and undifferentiated stem cells (BM-MSCs) regarding the expression of four genes including Scx, Tnmd, Col I, and Tenascin C revealed that the level of expression in all the four genes was significantly enhanced after receiving PRCR- mediated treatment.
CONCLUSIONS: BM-MSCs treated with PRCR express high levels of tendon-related genes and undergo differentiation into tenocyte-like cells.
کلیدواژهها [English]
جراحات تاندونی ناشی از فشار زیاد، یکی از عواقب بسیار رایج فعالیتهای ورزشی در اسبها و نیز انسان میباشد که اغلب امکان بازگشت بیمار به فعالیت در سطوح قبلی را با خطر روبرو میکند. به عنوان مثال جراحات وارده به تاندون سطحی خمکنندهی انگشتی (SDFT) در اسبهای ورزشی و مسابقهای بسیار رایج است و بازسازی ضعیف تاندون در بسیاری از موارد منجر به ایجاد مجدد جراحت در ناحیه، پس از بازگشت آنها به ورزش میشود. بهترین مدیریت درمان در جراحات ناشی از استفادهی بیش از حد تاندون در اسبهای ورزشی باید بتواند مانع تشکیل بافت اسکار زیاد شده، ماتریکس تاندونی نرمال تولید نموده و احتمال جراحات مجدد را در ناحیه کاهش دهد (16،26).
تحت شرایط فیزیولوژیکی طبیعی، یک تاندون کاملاً رشد یافته و بالغ، بافتی است کمعروق با دانسیتهی سلولی کم که فعالیت میتوزی بسیار کمی را بروز میدهد. این موضوع میتواند توجیه مناسبی برای ترمیم کُند تاندون باشد و اینکه چرا حاصل همین ترمیم نیز در اغلب موارد ماتریکس خارج سلولی میباشد که از نظر مکانیکی کارایی کافی را ندارد. لیگامنتها و تاندونها در برابر نیروهای کششی فوقالعاده مقاوم هستند. اینها بافتهای ویسکوالاستیکی هستند و در فشارهای کمتر از حدود 4 درصد کاملاً الاستیک عمل میکنند، این بدان معناست که با برطرف شدن فشار به طول اولیه خود بازمیگردند. فشارهای بیشتر از 4 درصد درجاتی از مشکلات میکروسکوپیک یا ماکروسکوپیک را ایجاد خواهد کرد (12،13).
استفاده از زیستمواد و فناوری مهندسی بافت افقهای نوینی را در درمان جراحات بافتی گشوده است. هدف روند رو به رشد مهندسی بافت، رژنراسیون بافتهای آسیب دیده است که این کار را با ترکیب سلولها با چهارچوبهایی از مواد زیستی (اسکافولد) انجام میدهند که در نهایت منجر به تشکیل و رشد بافت جدید میشود. با وجود این، در مورد نوع سلول مورد استفاده و زیست مواد بهکار رفته به طوری که بتواند موجب بازیابی عملکرد طبیعی و ترمیم بافت آسیبدیده به نحوی مطلوب و مؤثر شود، پرسشهای بیشماری وجود دارد که پاسخ به آنها نیازمند انجام مطالعات تجربی بیشتری است (4،6،11).
طی سالهای گذشته در دامپزشکی علاقهی فزایندهای برای فهم بیولوژی سلولهای بنیادی مزانشیمی (MSCs) بهوجود آمده است. این علاقه ناشی از توانایی کاربرد این سلولها خصوصاً در ترمیم زخم، مهندسی بافت و سایر زمینههای درمانی شامل جراحی ترمیمی میباشد. MSCs را میتوان مستقیماً از آسپیرههای مغزاستخوان، بافت چربی، بند ناف و بعضی بافتهای دیگر استخراج نمود. با آنکه اخذ سلولهای بنیادی از مغزاستخوان پیچیدگیهای خاص خود را دارد و میزان محدودی سلول میتوان از آن اخذ نمود ولی به عنوان بهترین منبع سلولی در این زمینه برگزیده شده است. این سلولها در شرایط کشت مناسب و یا در بدن توانایی تمایز به بافتهای متعددی از جمله استخوان، غضروف، عضله، بافت چربی و نیز تولید فاکتورهای رشد و سیتوکینهای مشوق گسترش و تمایز سلولی را دارند (4،11،12،13).
سلولهای بنیادی مزانشیمی اتولوگ به عنوان یک منبع سلولی مناسب شناخته شدهاند. کاشت سلولهای بنیادی در ناحیهی جراحت منجر به تولید ماتریکسی شده است که بیشتر مشابه ماتریکس تاندون است تا بافت اسکار و بنابراین ظرفیت بازگشت به عملکرد اولیه را افزایش میدهد. همچنین کاربرد این سلولها منجر به مشاهدهی تعداد بیشتری سلولهای دوکی شکل که در یک راستا قرار گرفتهاند در بررسیهای هیستوپاتولوژیک شده است (6،8،23). اما کاربرد این سلولها برخی محدودیتهای عملی را به همراه دارد. مهمترین آنها احتمال مشاهدهی سلولهای غیر تاندونی نظیر سلولهای استخوان و غضروف در ناحیهی کاشت این سلولها علاوه بر سلولهای تنوسیتی میباشد. حضور سلولهای استخوان و غضروف منجر به کاهش خاصیت الاستیکی و کاهش استحکام بافت تاندونی تازه تشکیل، خواهد شد (21).
رهیافتهای مهندسی بافت برای ترمیم تاندون به سمت ترمیم جراحات و پارگیهای آن از طریق پیوند تنوسیتهایی که در شرایط آزمایشگاهی رشد یافتهاند در حرکت است. تحریک MSCs با روشهای مناسب میتواند تولید آزمایشگاهی سلولهای خاص مورد نیاز را فراهم کند. نشان داده شده است که با روشهای مختلفی میتوان MSCs را به تنوسیت تمایز داد (26، 25، 24، 23، 21، 16، 12، 1).
پروسهی ترمیم تاندون شامل چندین مرحله و پیچیده است. تاندون بعد از طی این مراحل وارد مرحلهی بازسازیمیشود که در این مرحله توان مکانیکی خود را تا حدودی باز مییابد. در پروسهی ترمیم تاندون بسیاری از فاکتورهای رشد دارای نقش مؤثر هستند. فاکتور رشد پلاکتی (PDGF)، فاکتور رشد اپیدرمی، TGF-β1،فاکتور رشد مشابه انسولینی (IGF-I) و گیرندههای خاصی (مثل گیرندهی TGF-β1) به تناسب ایجاد میشوند (5،7،20). با توجه به مطالعات گذشته، محققان بر این باورند که اثر تحریککنندهی پلاسمای غنی از پلاکت (PRP) در ترمیم و درمان جراحات، مربوط به فاکتورهای رشد موجود در گرانولهای α پلاکتها میباشد که پس از فعالشدن پلاکت از آن ترشح میشود (3). بنابراین پلاکتها میتوانند به عنوان یک منبع ذخیرهای طبیعی برای آزاد کردن فاکتورهای رشد مورد نیاز ترمیم تاندون و یا تمایز سلولهای بنیادی به تنوسیتها بهکار روند (10،15،22).
در این مطالعه، این فرضیه که کاربرد PRCR (که ترکیبی از فاکتورهای رشد مترشحه از لختهی PRP است) میتواند تمایز سلولهای بنیادی به تنوسیت را تحریک کند و نیز باعث تولید مقادیر بالای کلاژن شود.
در این مطالعه تعداد 10 سر خرگوش نر سفید نیوزلندی با وزن میانگین 3 کیلوگرم انتخاب شد. حیوانات به مدت یک هفته قبل از شروع مطالعه در مرکز نگهداری حیوانات آزمایشگاهی دانشکده دامپزشکی دانشگاه تهران نگهداری شدند تا استرس حمل و نقل از بین رفته و به محیط جدید عادت کنند. در طی این مدت و در طول کل زمان مطالعه، حیوانات در قفسهای انفرادی نگهداری و با غذای پلت شدهی مخصوص خرگوش تغذیه شدند و دسترسی آزادانه به آب آشامیدنی داشتند. قبل از شروع مطالعه حیوانات تحت معاینه بالینی قرار گرفته و سلامت آنها تأیید شد.
استخراجوکشتسلولهایبنیادی: تحت بیهوشی عمومی با (30 میلیگرم بر کیلوگرم وزن بدن کتامین (Alfasan، هلند) و 8 میلیگرم بر کیلوگرم وزن بدن زایلازین (Interchemie، هلند)، به صورت داخل عضلانی حدود 5 میلیلیتر از مغز استخوان هر خرگوش با استفاده از سوزن جمشیدی از کرست ایلیوم تحت شرایط آسپتیک، در سرنگ حاوی ۷۰۰ واحد برمیلی لیتر هپارین (البرز دارو، ایران) مغز استخوان گرفته شد. نمونه اخذ شده در سرنگ، وارد فالکون ۱۵ میلی لیتری استریل شد و هم حجم آن (نسبت یک به یک) محیط کشت DMEMدارای گلوکز بالا (5/4 گرم بر لیتر) (Gibco، انگلستان) اضافه شد. این محتویات به آرامی و در مجاورت دیواره فالکون، به نحوی که دو فاز مجزا (بالایی مغزاستخوان و پایینی فایکول) ایجاد شود، وارد 3 میلیلیتر محلول فایکول شد، سپس به مدت ۳۰ دقیقه در دور g۴۰۰ سانتریفیوژ شد. سلولهای تکهستهای جدا شده و در دو مرحله بوسیله DMEM شستشو داده شدند. سپس رسوب حاصله همراه 5 میلیلیتر محیط کشت که حاوی ۸۰ درصد محیط کشت DMEM، ۲۰ درصد سرم جنین گاو (FBS) (Gibco، انگلستان) و ۱ درصد آنتی بیوتیک (پنی سیلین 100 واحد بر میلی لیتر و 100 میکروگرم بر میلی لیتر استرپتومایسین) بود، وارد فلاسک ۲۵ سانتیمتر مربعی فیلتردار شد و در دمای ۳۷ درجه سانتی گراد با رطوبت ۹۸ درصد همراه ۵ درصد دیاکسیدکربن در انکوباتور نگهداری شد. فلاسکهای حاوی سلول و محیط کشت پس از انتقال به داخل انکوباتور روزانه زیر میکروسکوپ نوری معکوس بررسی شدند و محیط کشت هر 3 روز یکبار تعویض شد. پس از گذشت یک هفته 10 درصد به محیط کشت DMEM افزوده شد و به تبع آن 10 درصد از مقدار FBS کم شد و بعد از ۵ تا ۷ روز، سلولها تشکیل کلونی دادند. زمانی که سلولها 90-۸۰ درصد کف فلاسک را پوشاندند، پاساژ اول سلولها انجام شد و سپس پاساژ سلولها به صورت سریالی ادامه یافت. از سلولهای پاساژ سوم پس از شمارش سلولها توسط لام نئوبار و اطمینان از زنده بودن سلولها با رنگ آمیزی تریپان بلو، تعداد پنج میلیون سلول، مورد استفاده قرار گرفت.
روش تهیه PRP- Clot Releasate (PRCR): برای تهیه PRCR تحت بیهوشی عمومی (30 میلیگرم بر کیلوگرم کتامین و 8 میلیگرم بر کیلوگرم زایلازین، داخل عضلانی) و با استفاده از سرنگ10 میلی لیتری حاوی 1 میلیلیتر سیترات سدیم (1/0 مول) حدود 9-7 میلیلیتر خون از شریان گوشی هر خرگوش اخذ گردید. سپس خون به مدت 15 دقیقه با دورg ۴۰۰ سانتریفیوژ شده و لایهی بالایی که PRP نامیده میشود، جدا شد. برای فعالسازی پلاکتها، 100 میکرولیتر از محلول 2/2 مول کلرید کلسیم به هر میلیلیتر از PRP حاصل اضافه شده و به مدت یک ساعت در دمای 37 درجه سانتی گراد انکوبه گردید. ژل حاصل به مدت 10 دقیقه درg 2000 سانتریفوژ شده و محلول حاصل (PRCR) که حاوی فاکتورهای رشد مترشحه از پلاکتها میباشد به روش آسپیراسیون جدا گردید. PRCR به مدت یک هفته در دمای 4 درجه سانتی گراد و 6 ماه در دمای 20- درجه سانتی گراد قابل نگهداری است (26).
کشت BM-MSCs به همراه PRCR: سلولهای پاساژ سوم BM-MSCs به مدت 24 ساعت در محیط کشت DMEM حاوی 20 درصد FBS قرار گرفتند، سپس این محیط با محیطی حاوی 10 درصد FBS به اضافهی 10 درصد PRCR تعویض شده و کشت به مدت 10 روز ادامه یافت (محیط کشت هر 3 روز یکبار تعویض شد) (26).
تأیید بنیادی بودن سلولهای BM-MSCs استخراج و کشتشده: روش فلوسایتومتری بهعنوان یک روش مکمل و در عین حال مطمئن برای تأیید و شناسایی شاخصهای سطحی سلولی مختص سلولهای بنیادی مزانشیمی مغزاستخوان خرگوش انجام شد. برای این منظور از سلولهای پاساژ سوم جهت آنالیز فلوسایتومتری استفاده شد. مراحل آمادهسازی سلولها به شرح زیر انجام شد:
تمام مراحل برای پانل آنتی بادیهای ایزوتیپ کنترل با همان غلظت آنتی بادیهای اصلی انجام شد.
پس از انجام مراحل فوق، نمونهها در لولههای مخصوص فلوسایتومتری ریخته شد و سپس توسط دستگاه فلوسایتومتری FACSCanto II (BD Bioscience, USA) قرائت و توسط نرمافزار flowjo نسخه 1.6.7 آنالیز شد.
تأیید تمایز سلولهای تمایز یافته: سلولهای تمایز یافته از نظر ظاهری بوسیلهی میکروسکوپ نوری مورد ارزیابی قرار گرفتند و نیز با روش real-time PCR از نظر بیان ژنهای Scx، Tnmd، Col I و تناسین C بررسی شدند.
ارزیابی با روش Quantitative real-time PCR (استخراج RNA): به همهی سلولهای مورد آزمایش 1 میلیلیتر،RNX plus (سیناژن، ایران) اضافه شده و کاملاً مخلوط شد. مخلوط حاصل به مدت پنج دقیقه در دمای محیط قرار گرفت. سپس 200 میکرولیتر کلروفرم به نمونهها اضافه شده و به مدت پنج دقیقه در دمای 20- درجه سانتی گراد قرار گرفت.
در مرحله بعد نمونهها در شرایط g12000/15 دقیقه/4 درجه سانتریفیوژ شدند. بعد از اتمام سانتریفیوژ در هر میکروتیوب سه فاز تشکیل شد؛ فاز رویی که حاوی RNA، فاز وسط که حاوی DNA و فاز زیرین که حاوی پروتئین و لیپید بود.
سپس فاز رویی هر نمونه به آرامی به میکروتیوب دیگری انتقال داده شد و همحجم آن کلروفرم به آن اضافه شد. این مخلوط مجدداً با شرایط قبلی سانتریفیوژ شد. پس از اتمام سانتریفیوژ دو فاز تشکیل شد که فاز بالایی جدا شده و همحجم آن ایزوپروپانول (20- درجه سانتی گراد) اضافه شد. سپس نمونهها به مدت 24 ساعت در فریزر 20- درجه سانتی گراد قرار داده شدند. بعد از گذشت 24 ساعت نمونهها از فریزر خارج شدند و در شرایط g12000/15 دقیقه/4 درجه سانتریفیوژ شدند. در انتها رسوب سفید رنگ حاوی RNA ایجاد شد. ایزوپروپانول از داخل میکروتیوبها خارج شد تا فقط رسوب بماند.
در مرحلهی بعد (مرحله شستشوی اتانول) اتانول 70 درصد به رسوب اضافه شده و به مدت 8 دقیقه درg 7500 و 4 درجه سانتریفیوژ شد. اتانول از داخل میکروتیوبها خارج شده و این مرحله یک بار دیگر تکرار شد. پس از حذف اتانول از روی رسوب، میکروتیوبها زیر هود قرار داده شدند تا رسوب کاملاً خشک شود.
سپس 35 میکرولیتر آب DEPC به رسوبها اضافه شد و به مدت سه دقیقه در بنماری 55 درجه سانتی گراد قرارگرفت تا رسوب به طور کامل حل شود. 2 میکرولیتر از محلول حاصل جهت کنترل کمی RNA برای نانودراپ فرستاده شد و مابقی مورد استفاده قرار گرفت.
در مرحلهی بعد 15 میکرولیتر از محلول حاصل با 1 میکرولیتر آب، 2 میکرولیتر بافر و 2 میکرولیتر DNase مخلوط شده و به مدت 30 دقیقه با دمای 37 درجه سانتی گراد در دستگاه ترموسایکلر PCR قرارگرفت. سپس به این محلول 2 میکرولیتر EDTA اضافه شده و مجدداً به مدت 10 دقیقه با دمای 65 درجه در دستگاه ترموسایکلر قرارگرفت. محلول حاصل تا زمان ساخت cDNA در فریزر 20- درجه سانتی گراد نگهداری شد.
غلظت RNA استخراج شده توسط دستگاه نانودراپ قرائت شد و نسبتهای 280/260 و 230/260 در محدوده نرمال قرار داشت.
مراحل ساخت cDNA: ابتدا 5 میکرولیتر از RNA هرنمونه به داخل میکروتیوبهای مخصوصPCR ریخته شده و 1 میکرولیتر از Random Hexamer Primer (سیناژن، ایران) به هر نمونه اضافه شد. سپس میکروتیوبها داخل دستگاه PCR قرار داده شده و در دو مرحله تحت گرمایش قرارگرفتند: مرحله اول به مدت 5 دقیقه و با دمای 65 درجه سانتی گراد و مرحله دوم به مدت 1 دقیقه و با دمای 5 درجه سانتی گراد.
در گام بعدی ترکیب جدول 2 به میزان 14 میکرولیتر برای هر نمونه ساخته شد و به هر کدام از نمونهها اضافه شد به طوری که حجم نمونهها به 20 میکرولیتر رسید.
سپس نمونهها با برنامهی زیر داخل دستگاه PCR قرار داده شدند:
مرحله اول 5 دقیقه با دمای 25 درجه سانتی گراد، مرحله دوم 60 دقیقه با دمای 42 درجه سانتی گراد، مرحله سوم 5 دقیقه با دمای 95 درجه سانتی گراد، مرحله چهارم 1 دقیقه با دمای 5 درجه سانتی گراد در انتها نمونهها از دستگاه خارج شدند و در فریزر 20- درجه سانتی گراد قرار داده شدند.
طراحی و آمادهسازی پرایمرها: تمامی پرایمرها توسط سایت NCBI-BLAST بررسی و سفارشدهی و خریداری شدند.
توالیهای پرایمرها برای هر ژن در جدول 3 بیان شده است. تمامی پرایمرها در غلظت 10 پیکومول در میکرولیتر برای واکنشPCR آماده سازی شدند.
روش تست cDNA و انجام Real-Time PCR: برای بررسی کیفیت cDNA از ژن GAPDH که یک ژن House Keeping (کنترل داخلی) است، استفاده شد.
ابتدا cDNAهای ساخته شده از فریزر خارج شدند و بعد از ذوب شدن در دمای محیط به نسبت 1 به 1 با آب مقطر استریل رقیق شدند. سپس واکنش Real-Time PCR مطابق جدول 4 برای هر نمونه به دور از نور و در محیط تاریک تهیه شد و به داخل استریپهای مخصوص دستگاه Real-Time PCR ریخته شد بهطوریکه حجم نهایی برای هر نمونه به 10 میکرولیتر رسید.
سپس استریپها داخل دستگاه Rotor-Gene Q قرار داده شدند و براساس برنامهای که به دستگاه داده شد آنالیز شدند.
پس از تأیید میزان CT نمونهها توسط ژن GAPDH، میزان بیان ژنهای Scx، Tnmd، TnC و Col I، تمامی نمونهها ارزیابی شد.
برای این کار همانند تست cDNA ابتدا واکنش Real-Time PCR مطابق جدول 4 برای هر نمونه به طور جداگانه داخل استریپهای مخصوص به دور از نور و در محیط تاریک تهیه شد به طوریکه حجم نهایی برای هر نمونه 10 میکرولیتر بود. سپس استریپها داخل دستگاه Rotor-Gene Q قرار داده شده و براساس برنامهی داده شده اجازهی آنالیز دادهها داده شد.
آنالیز گرافهای رسمشده توسط دستگاه Real-Time PCR: بعد از قرار دادن نمونهها در دستگاه و آنالیز آنها، دستگاه گرافهایی را ارائه داد که این گرافها به روش زیر مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفتند:
ΔCT= CT(Target Gene) – CT(GAPDH)
سپس ΔCT نمونه کنترل از ΔCT تمامی نمونهها (نمونههای تیمارشده) کاسته شد، عدد حاصله تحت عنوان Δ ΔCT نام گرفت.
ΔΔCT= ΔCT(Control Sample) - ΔCT(Treated Sample)
در مرحله بعد تغییرات میزان بیان ژن موردنظر در نمونههای مختلف به شکل زیر محاسبه شد:
Relative Fold Change in Gene Expression=
روش تحلیل آماری دادهها: دادههای بدستآمده از محاسبهی بیان ژنها در نرمافزار spss نسخه 23 بوسیلهی آزمون t زوجی مورد بررسی قرارگرفت و نمودار میزان بیان ژنها در گروههای مختلف در نرمافزار Excel ترسیم شد.
نتایج سیتومورفولوژیک: سلولهایی که از مغز استخوان جدا میشوند ابتدا کروی شکل و همراه با سلولها و اجزای دیگر مغز استخوان هستند (مانند سلولهای هماتوپویتیک، گلبولهای قرمز، سلولهای چربی و غیره). BM-MSCs به دلیل دارا بودن خاصیت چسبندگی به کف فلاسک چسبیده و با تعویض محیط کشت و پاساژ دادن سلولها درصد خلوص آنها بالا رفته و سایر سلولها حذف شدند.
در مورفولوژی سلولها با گذشت زمان تغییرات محسوسی مشاهده شد. سلولها ابتدا زائدهدار و پراکنده بودند و به تدریج تعداد بیشتری از آنها ظاهری شبه فیبروبلاستی و دوکیشکل داشتند، بهطوریکه پس از سه پاساژ متوالی سلولها بیشتر به صورت دوکیشکل و تعدادی نیز با ظاهر مثلثی دیده میشدند که زوائدی را در سطح سلول دارا بودند. این سلولها با الگوی گردابی و در جهات مختلف کنار هم قرار گرفته بودند. هستهها بزرگ و بیضوی شکل و حاوی 4-2 هستک بودند. سلولهای تحت درمان قرارگرفته با PRCR از نظر ظاهری با BM-MSCs پاساژ سوم تفاوت داشتند. آنها کشیدهتر و باریکتر شده و زوائد بسیار کمتری داشتند، در یک راستا جهتگیری کرده و ساختار متراکمی را نشان میدادند. هستهها کاملاً کشیده و حاوی هستک بودند.
نتایج فلوسایتومتری BM-MSCs: اطلاعات بدست آمده از فلوسایتومتری توسط نرم افزارFlowjo تجزیه و تحلیل شد و به صورت هیستوگرام نمایش داده شدند. در هیستوگرام محور Y نشاندهنده تعداد سلولهای شمارش شده و محور X شدت بیان شاخص سلولی را به صورت لگاریتمی نشان میدهد. نتایج فلوسایتومتری سلولهای بنیادی مزانشیمی مغز استخوان نشان داد که این سلولها شاخصهای سطحی سلولی CD29 (92 درصد) و CD90 (89 درصد) را بیان کردند. CD45 (نشانگر سلولهای هماتوپویتیک) و CD34 (نشانگر سلولهای اندوتلیال) 100 درصد منفی بودند (19).
نتایج Quantitative real-time PCR: نتایج حاصل از منحنیهای بدست آمده از ارزیابی Real-Time PCR همانطور که قبلاً توضیح داده شد مورد بررسی قرار گرفته و مقادیر بدست آمده مورد آنالیز آماری قرار گرفتند. بررسی اختلاف بیان ژنهای Scx، Tnmd، کلاژن تیپ I و تناسین C در سلولهای تمایز یافتهدر مقایسه با سلولهای بنیادی نشان داد که میزان بیان همهی آنها به صورت معنیداری پس از درمان سلولها با PRCR افزایش یافته است. جدول 5 ΔCt ژنهای مورد بررسی را نسبت به ژن داخلی GAPDH در سلولهای هر دو گروه مورد مقایسه قرار میدهد. در نمودار 1 نیز نسبن بیان ژن نهایی بدست آمده مورد مقایسه قرار گرفته است.
پروسهی ترمیم و بازسازی جراحات لیگامنتها و تاندونها در بدن بسیار ضعیف بوده و به کندی انجام میشود. این بدان معناست که تاندون- عضو تعیین کننده سیستم اسکلتی عضلانی در صورت آسیب دیدن از نظر بیولوژیک و بیومکانیکی به حالت اولیهی خود باز نمیگردد. بنابراین استفاده از یک راهکار درمانی که بتواند باعث تسریع ترمیم، افزایش بازگشت به فعالیتهای نرمال و کاهش ایجاد مجدد جراحت در ناحیه شود بسیار مفید خواهد بود.
Fackelman در سال 1973، بطور کامل شرایط تورم تاندون و التیام آن را شرح داده و عنوان نمود که در شرایط تجربی و بدون مصرف دارو، حداقل شش ماه زمان برای التیام تاندون آسیب دیده مورد نیاز میباشد (9).
یک نکته مهم در التیام و بازسازی بافت، وجود سلولهای مناسب در محل جراحت میباشد. هنگامی که جراحتی در یک اندام یا ارگان رخ میدهد سیگنالهایی از سلولهای آسیب دیده به خون رها شده که باعث جذب سلولهای بنیادی به آن محل جهت التیام آن میشود. حضور این سلولها بخاطر پتانسیل تکثیر آنها، سیگنالهای سلول به سلول، تولید بیومولکولها و ایجاد ماتریکس خارج سلولی، مهم میباشد. سلولهای بنیادی پس از رسیدن به موضع به سلولهای آن بافت تبدیل شده و التیام آغاز میشود. بنابراین بهنظر میرسد که حضور سلولها در محل التیام برای ایجاد بافت طبیعی لازم باشد. این نظریه را میتوان به التیام تاندونها نیز نسبت داد (17).
تعداد زیادی از اسکافولدها و سلولها از انواع مختلف در مهندسی بافت برای ترمیم تاندونهای آسیب دیده استفاده شدهاند. فیبروبلاستها و سلولهای بنیادی مزانشیمی بیشترین کاربرد را در این زمینه داشتهاند.
در مطالعات گذشته رعایت فاصله که استفاده از PRP باعث بهبود پروسه ترمیم بافتی از جمله لیگامنتها و تاندونها میشود (14). علاوه بر این مطالعه و بررسی کشتهای سلولی نشان داده است که تحت درمان قراردادن سلولها با PRCR باعث تمایز به تنوسیت و تزاید آنها و تولید کلاژن میشود (2،8).
در مطالعهی حاضر استفاده از PRCR باعث تمایز سلولهای بنیادی به تنوسیتها شد و این موضوع با توجه به تغییرات ایجاد شده در سایز و شکل سلولها به سمت فنوتیپهای تنوسیتی و بیان ژنهای مرتبط با تنوسیتها اثبات شد.
در مطالعات بسیاری از روشهای مختلف برای تمایز سلولهای بنیادی به تنوسیتها استفاده شده است. Wang و همکاران در مطالعهای در سال 2005 ژن BMP-12 را از طریق الکتروپوراسیون به BM-MSCs رزوس منتقل نموده و سپس فنوتیپ سلولهای حاصل را با مشاهدهی مورفولوژیک و آزمایشات بیولوژیکی مولکولی مورد مطالعه قرار دادند. پس از انتقال ژن، سلولها کشیدهتر شده و به صورت شبکهای قرار گرفتند و تعداد ارگانلهای داخل سلولی در آنها نسبت به MSCs مادری بیشتر بود. همچنین RT-PCR سلولهای تمایز یافته نشان داد که ژنهای BMP12 و Col I در این سلولها بیان شده است. نقطهی مشترک این مطالعه و مطالعه حاضر افزایش مقدار Col I در سلولهای تمایز یافته و نیز تغییرات ظاهری سلولها بعد از تمایز به سمت تنوسیتی شدن بوده است (23). در بعضی از مطالعات نیز از روشهای فیزیکی برای تمایز سلولهای بنیادی به تنوسیتها استفاده شده است. این روشها شامل کشت سلولی در محیطهای سهبعدی و دینامیک و یا تحریک سلولها به صورت سیکلیک و یا کششهای مکانیکی بوده است (1،12،24،25).
Lee و همکاران در سال 2011 اثر مجاورت BMP-12 را بر سلولهای بنیادی رت بررسی نمودند. آنها Scx و Tnmd را به عنوان ژنهایی که عمدتاً در سلولهای تاندونی بیان شده و قابل اعتمادترین مارکرهای فنوتیپی در بررسی ردههای سلولی تاندونی میباشند، ذکر نمودند. در حالیکه Scx یک تنظیمکنندهی رونویسی است و اول در سلولهای پیشساز تاندون بیان میشود، Tnmd یک پروتئین غشایی است که در تنوسیتهای بالغتر بیان میشود و در تکثیر آنها و ساختار ماتریکس نقش تنظیمکنندگی دارد. بنابراین میتوان از این مارکرها جهت تست روشهای تمایز دادن سلولهای بنیادی به تنوسیتها استفاده کرد. در مطالعهی آنها سلولهای تمایز یافته بوسیلهی q Real time-PCR از نظر بیان ژنهای Scx، Tnmd و Col I مورد ارزیابی قرارگرفتند و بیان آنها به صورت معنیداری از سلولهای تمایز نیافته بیشتر بود. در این بررسی اسکافولدهای حاوی این سلولها سپس در یک نقیصهی کالکانئال در رت مورد استفاده قرار گرفت و پس از سه هفته بافت ترمیم یافته نیز در گروه حاوی سلولهای تمایز یافته مقادیر بالاتری از ژنهای مذکور را بیان داشت (13). نتایج مطالعهی حاضر با این بررسی همسو بوده و مقادیر اندازهگیری شده برای Scx، Tnmd و Col I در سلولهای تمایز یافته افزایش پیدا کرد.
در مطالعهای که توسط de Mos و همکاران در سال 2008 انجام شد استفاده از PRCR باعث تحریک تزاید سلولهای تنوسیت انسان و افزایش تولید کلاژن توسط سلولها شد (8). Zhang و Wang در سال 2010 به استفاده از PRP در درمان تاندونهای آسیب دیده اشارهکردند و توضیح دادند که PRCR باعث تمایز سلولها به تنوسیت میشود. آنها دریافتند که ژنهای مربوط به تنوسیتها (کلاژن تیپ I و III و تناسین C) در مقادیر بالایی در سلولهای تمایز یافته بیان شدهاند در حالی که ژنهای مرتبط با سلولهای غیرتنوسیتی( PPARɣ، SOX-9 و Runx2) یا اصلاً بیان نشده و یا مقادیر بسیار ناچیزی داشتند (26). در مطالعهی حاضر نیز از اثر PRCR برای تمایز سلولهای بنیادی مشتق شده از مغزاستخوان به تنوسیتها استفاده شده و افزایش بیان ژنهای Scx، Tnmd، Col I و تناسین C و همچنین تغییرات مشهود ظاهری سلولها نشانگر تمایز سلولهای بنیادی به سمت تنوسیتی شدن بود.
اثر تحریککنندهی PRP در ترمیم و درمان جراحات، مربوط به فاکتورهای رشد موجود در گرانولهای α پلاکتها میباشد که پس از فعال شدن پلاکت از آن ترشح میشود. کاربرد PRCR (که ترکیبی از فاکتورهای رشد مترشحه از لختهی PRP است) تمایز سلولهای بنیادی به تنوسیت را تحریک کرده و باعث افزایش تکثیر تنوسیتها و تولید مقادیر بالای کلاژن میشود. این موضوع قابل توجه است که سلولها در مجاورت PRCR به سلولهای غیر تنوسیتی (شامل استئوسیت، ادیپوسیت و کندروسیت) تبدیل نمیشوند. تبدیل شدن به سلولهای غیرتنوسیتی مذکور منجر به تولید بافتهای چربی، استخوانی کلسیفیه و غضروفی در اغلب ضایعات مزمن تاندونی میشود که در جهت ترمیم ساختار و عملکرد تاندون بسیار مضر خواهد بود. در مطالعه حاضر نیز از PRCR برای القای تمایز تنوسیتی استفاده شد تا از همه مزایای آن نظیر در دسترس بودن و هزینه کمتر بهره برده شود. استفاده از این روش میتواند پیچیدگیهایی که در سایر روشهای تمایز وجود دارد نظیر استفاده از مقادیر زیاد فاکتورهای رشد با هزینههای بالا، استفاده از وکتورهای حاوی ژن یا محیطهای کشت فیزیکی پیچیده و چند بعدی را برطرف کند.
در مجموع با توجه به یافتههای مطالعهی حاضر میتوان اینگونه نتیجه گرفت که تحت درمان قرار دادن سلولهای بنیادی با PRCR باعث بیان شدن ژنهای مربوط به تاندون و تمایز سلولهای بنیادی به تنوسیتها میشود.
این مقاله حاصل بخشی از نتایج پایاننامه دکترای تخصصی میباشد و نویسندگان بر خود لازم میدانند که از معاونت محترم پژوهشی دانشکده دامپزشکی دانشگاه تهران به خاطر تأمین بخشی از هزینههای مالی پایاننامه تشکر و قدردانی بعمل آورند.
بین نویسندگان تعارض در منافع گزارش نشده است.
References