Document Type : Avian (Poultry) Health Management
Authors
1 Graduated from the Isfahan (Khorasgan) Branch, Islamic Azad University, Isfahan, Iran
2 Department of Plant Protection and Entomology, Isfahan (Khorasgan) Branch, Islamic Azad University, Isfahan, Iran
3 Department of Animal Science, Isfahan (Khorasgan) Branch, Islamic Azad University, Isfahan, Iran
Abstract
Keywords
Main Subjects
پرورش مرغ گوشتی یکی از صنایع مهم تولیدی و سودآور بخش کشاورزی میباشد که توجه به حفظ بهداشت و سلامت مرغداریها و مزارع پرورش طیور در افزایش تولید و بهرهوری آنها از اهمیت زیادی برخوردار است (1). در طی دوره پرورش جوجههای گوشتی یا مرغهای تخمگذار، فضولات آنها بستر مناسبی را برای رشد عوامل بسیار خطرناک و بیماریزای جوجهها ایجاد میکند (2). بندپایان به عنوان یکی از مهمترین تهدیدات صنعت مرغداری سبب بروز آسیبهای مستقیم و غیرمستقیم میگردد. تنوع بندپایان در فضولات جمع شده در مکانهای پرورش پرندگان بسیار بالاست که مهمترین آنها شامل کنهها و حشرات راستههای سخت بالپوشان (Coleoptera)، دوبالان (Diptera)، سوسریها (Blattidae) و شپشها (Phthiraptera) میباشند (1، 3). در این میان، حشرات خانواده Tenebrionidae با نام سوسکهای سیاه شبرو (Darkling beetles)، از آفات مهم و کلیدی محصولات انباری و مرغداریها در سراسر جهان میباشند. این آفات همه چیزخوار بوده و از آرد، دانههای غلات مرطوب و کپک زده، بستر مرغی تا لاشه طیور تغذیه میکند (4، 5).
سوسکهای Alphitobius diaperinus (Col., Tenebrionidae) با هجوم و تکثیر در مرغداریها، توسط جوجهها خورده میشوند و به دلیل توانایی ضعیف پرندگان در هضم کیتین حشرات، استرس تغذیهای در جوجهها ایجاد میکنند. این حشرات به دلیل میزبانی طیف وسیعی از باکتریها (Escherichia coli، Salmonella entrica، S. typhimurium و Campylobacter jejuni)، ویروسها (بیماری بورس عفونی و کروناویروس بوقلمون) و پروتوزوآی عامل بیماری کوکسیدیوزیس، ناقل چندین بیماری برای طیور میباشند (6، 7). همچنین این آفت با حفر کانالها و گودالهای زیاد در مواد عایق کف مرغداریها، جهت ایجاد فضای مناسب برای شفیرهسازی، مشکلات عمدهای را برای محلهای پرورش طیور ایجاد میکند (8).
از میان عوامل بیماریزای فوق، باکتری سالمونلا به عنوان مهمترین عامل بیماریزای باکتریایی مشترک بین انسان و طیور و از شایعترین مسمومیتهای غذایی در جهان محسوب میشود که سالیانه خسارتهای زیادی در ابعاد مختلف بهداشتی و اقتصادی بهطور مستقیم و غیر مستقیم بر جوامع انسانی وارد میکند (9، 10).
Agabou و Alloui در سال 2008 توان بالقوه سوسکهای A. diaperinus را بهعنوان مخزن باکتریهای مختلف، روی بلدرچین مورد ارزیابی قرار دادند و در حشرات کامل بیشترین پاتوژنها شامل باکتریهای گرم منفی، استرپتوکوکها و کلیفرمها را گزارش کردند. همچنین در سوسکهای مورد بررسی، گروههای سرمی C1 وD سالمونلا را گزارش کردند (2). Roche و همکاران در سال 2009 تأیید کردند که سوسکهای A. diaperinus بهعنوان ناقل سالمونلا در جوجهها میباشند که با تغذیه جوجه از لارو و حشره کامل آلوده به S. thyphomorium، میزان آلودگی بین 45 تا 58 درصد در سه هفته و 11 تا 27 درصد در شش هفته بعد از تغذیه، در مرغها مشاهده شد. نتایج نشان داد آلوده شدن جوجهها از طریق تغذیه با این حشره، میتواند موجب انتقال بیماریها به سایر جوجههای گوشتی از طریق مدفوع گردد (11، 12). طبق مطالعه Strother و همکاران در سال 2002 سوسکهایA. diaperinus بهعنوان ناقل عمده بیماریهای طیوری و منبع آلودگی بیماریهای سالمونلا و کمپیلوباکتر از بین 113 مطالعه صورت گرفته از سوسکهای بالغ، 9/23 درصد برای سالمونلا و 9/14 درصد برای کمپیلوباکتر گزارش شد (13). همچنین سوسکهای A. diaperinus آلوده به سالمونلا پاراتیفی B واریته جاوا و کمپیلوباکتر ژژونی میباشند که از 50 تا 100 درصد از طریق تغذیه به گلههای طیور قابل انتقال است (3).
اگرچه همه ساله مطالعات زیادی در مناطق مختلف جهان در خصوص سالمونلاها انجام میگیرد با این حال به علت تنوع گونهای و گستردگی طیف میزبانی سالمونلاها، تحقیقات بیشتر درباره این باکتری و روشهای پایداری و انتقال آن در مزارع پرورش طیور اهمیت زیادی دارد. براین اساس مطالعه حاضر با هدف شناسایی سوسکهای سیاه شبرو (Tenebrionidae) در مرغداریهای پرورش مرغ گوشتی و همچنین شناسایی باکتریهای خانواده انتروباکتریاسه و تعیین درصد آلودگی همراه آنها در مرغداریهای شهرستان اصفهان انجام شد.
جمعآوری و شناسایی سوسکهای شبرو از مرغداریها: طی بازدید از 16 مرغداری پرورش مرغ گوشتی نژاد راس در چهار منطقه جغرافیایی شهرستان اصفهان (منطقه شمال با 16 نمونه از چهار مرغداری، منطقه غرب با 12 نمونه از سه مرغداری، منطقه جنوب با 20 نمونه از شش مرغداری و منطقه شرق با 12 نمونه از سه مرغداری)، حشرات کامل سوسکهای شبرو Darkling beetles بهطور تصادفی از قسمتهای مختلف مرغداری مانند عمق فضولات بستر، درز و شکاف دیوارها و زمین، آب خوریها و دانهخوریها جمعآوری و در محلول الکل 75 درصد و گلیسرین 5 درصد قرار داده و به آزمایشگاه منتقل شدند. جهت شناسایی نمونه از کلیدهای حشرهشناسی (14، 15) و تأیید تشخیص گونه در بخش جانورشناسی موزه تاریخ طبیعی بوداپست مجارستان (توسط دکتر اوتو مرکل) انجام شد. لازم به ذکر است در مطالعه حاضر موازین اخلاقی کار با حیوانات که مورد تأیید کمیته اخلاق دانشگاه آزاد اسلامی واحد اصفهان (402-04-14-2196)، رعایت شد.
جداسازی باکتریها از سوسکهای سیاه شبرو: به منظور جداسازی باکتریهای خانواده انتروباکتریاسه از روش Akbar & Kumar (16) با اندکی تغییرات استفاده شد. بدین صورت که سوسکهای جمعآوری شده از 16 مرغداری را با مقداری کود بستر، درون ظروف پلاستیکی قرار داده و جهت جداسازی عوامل باکتریایی همراه آنها به آزمایشگاه منتقل شد. پس از جداسازی نمونهها از بستر، سوسکهای هر منطقه بهصورت تصادفی در 5 تکرار همگن گردید. سپس از هر نمونه 5 گرم در شرایط استریل به 50 میلیلیتر محلول بافر آب پپتون (محیط پیش غنیسازی) اضافه شد و پس از مخلوط نمودن نمونهها، به مدت 24 ساعت در انکوباتور با دمای 1±39 درجه سانتیگراد نگهداری شدند (غنیسازی اولیه). سپس جهت غنیسازی نهایی، 1 میلیلیتر از مخلوط بالا به 9 میلیلیتر محیط غنیکننده تتراتتیونات، به همراه برلیانت گرین، ید و نئوبیوسین منتقل شد و به مدت 24 ساعت در دمای 1±39 درجه سانتیگراد انکوبه گردید (غنیسازی ثانویه). برای جداسازی باکتریها از محیطهای کشت انتخابی- افتراقی گزیلولیزین دزوکسی کلات (XLD) آگار و مک کانکی (Macconky) آگار استفاده شد. بدین منظور یک لوپ کامل از هر نمونه غنی شده بهصورت مخطط روی محیطهای فوق کشت داده شد و به مدت 48 ساعت در انکوباتور با دمای 1±39 درجه سانتیگراد قرار داده شد؛ پس از تشکیل پرگنهها روی محیط کشت، 3 تا 5 تک پرگنه باکتری از محیط انتخاب و خالصسازی شدند. جهت شناسایی باکتریها از خصوصیات فیزیولوژیکی و بیوشیمیایی آنها (17، 18) و با استفاده از کیتهای تشخیص باکتریها (شرکت QUELAB، کانادا) استفاده شد.
شناسایی مولکولی باکتری سالمونلا: با توجه به اهمیت باکتری سالمونلا و آلودگیهای آن در طیور، برای شناسایی دقیقتر جدایههای سالمونلا، از آغازگرهای اختصاصی مربوط به ژن invA به نامهایST139-F (5ʹ-GTG AAA TTA TCG CCA CGT TCG GGC AA-3ʹ) و ST141-R (5-TCA TCG CAC CGT CAA AGG AAC C-3) ST141-R (5 در واکنش زنجیرهای پلیمرازی (PCR) استفاده شد (19). استخراج DNA باکتریها به روش جوشاندن (20) و آزمون زنجیرهای پلیمرازی با استفاده کیتهای شرکت تکاپوزیست (DynaBio, Cat No. PCR-201XS) انجام شد. بدین صورت که حجم واکنش برای هر نمونه 50 میکرولیتر شامل 25 میکرولیتر مخلوط PCR (مستر میکس)، 2 میکرولیتر از هر آغازگر، 19 میکرولیتر آب مقطر استریل و 2 میکرولیتر از DNA استخراج شده باکتریها در نظر گرفته شد. واکنش PCR توسط دستگاه ترموسایکلر اپندورف (آلمان) به شرح ذیل انجام گرفت: واسرشت اولیه در دمای 94 درجه سانتیگراد به مدت 60 ثانیه، 35 چرخه که هر چرخه شامل واسرشت در دمای 94 درجه سانتیگراد به مدت 60 ثانیه، اتصال در 64 درجه سانتیگراد به مدت 30 ثانیه، گسترش در دمای 72 درجه سانتیگراد به مدت 30 ثانیه و گسترش نهایی در دمای 72 درجه سانتیگراد به مدت 7 دقیقه. سپس 8 میکرولیتر از محصول نهایی PCR با 3 میکرولیتر از رنگ بارگذاری (6X loading dye) مخلوط، روی ژل آگارز 2/1 درصد الکتروفورز و با محلول اتیدیوم برماید رنگآمیزی شد. سپس قطعات تکثیر شده DNA در زیر نور ماوراء بنفش مشاهده شد (18، 20، 21).
تعیین گروههای سرولوژیکی باکتری سالمونلا: برای تعیین گروههای سرمی باکتری سالمونلا، آزمایش آگلوتیناسیون روی لام و با استفاده از کیت آنتی سرمهای اختصاصی (شرکت بهارافشان، تهران) انجام شد. بدین صورت که ابتدا سوسپانسون غلیظ از باکتری مورد نظر و سرم فیزیولوژی روی لام شیشهای تهیه سپس یک قطره از سرم پلی والان O به مجموعه اضافه گردید. ایجاد اگلوتیناسیون در مدت زمان کمتر از 2 دقیقه بهعنوان واکنش مثبت تلقی شد. سپس آزمایش با آنتی سرمهای گروههای A، B، C و D سالمونلا تکرار و گروههای سرمی آنها تعیین گردید (17، 18).
تجزیه و تحلیل دادههای آزمایش: به منظور بررسی درصد آلودگی حشرات به باکتریها، جداسازی و شمارش جمعیت باکتریها در سوسکهای زنده و مرده انجام شد و مقایسه درصد آلودگی سوسکها به باکتریهای مختلف در مرغداریها از روش تجزیه انحراف لجستیکی با خطای باینومیال (Binomial) در نرم افزار R انجام شد.
شناسایی سوسکهای شبرو و مهمترین خصوصیات ریختشناسی و بیولوژیکی آنها: سوسکهای سیاه شبرو جمعآوری شده از مرغداریهای گوشتی همگی به گونه Alphitobius diaperinus (Panzer, 1797) تعلق داشتند و این گونه برای نخستین بار از مرغداریهای اصفهان گزارش شد. پرورش آزمایشگاهی سوسک شبرو جهت مطالعات تاکسنومیکی نشان داد که اینحشره به شدت نسبت به دما حساس است. بهطوری که با کاهش درجه حرارت، از تراکم جمعیت آن کاسته شد. همچنین کاهش رطوبت نیز نقش مهمی در کاهش جمعیت آن داشت. از نظر خصوصیات تاکسونومی مشخصههای مهم حشره کامل عبارتند از: طول بدن 5 تا 7 میلیمتر، قهوهای مایل به سیاه براق، شاخکها 11بندی با موهای کوتاه زرد رنگ که از بند ششم تا بند دهم، پهنتر از سایر بندها مشاهده شد. سر بهطور عمیق در ناحیه پیشانی از حاشیه جدا شده و در سطح درز پیشانی فرورفتگیهای ریزی وجود داشت. حاشیه چشمها تقریباً نیمی از طول چشمها را تقسیم کرده بود. سطح بالپوشها دارای استری و در ناحیه شکمی زائده خار مانندی در قسمت پرواسترنوم بین پیشران پاهای اول وجود داشت. لاروها دارای بدن بند بند، شکم در انتها باریک، دارای سه جفت پا با سه زائده خار مانند که در ظاهر به کرمهای دروغی (کاذب) شباهت داشتند. در پرورش آزمایشگاهی، حشره ماده دستههای تخم را در شیار کاغذهای سیاه مچاله شده موجود در ظروف پرورش و یا داخل تکههای سیب قرار داد. تخمها باریک و در انتها متمایل به گرد، با اندازه 1 تا 2 میلیمتر و به رنگ سفید مایل به قهوهای مشاهده شد. لاروها پس از تفریخ از تخم، شیری رنگ و با افزایش مراحل لاروی به رنگ زرد مایل به قهوهای مشاهده شدند. شفیره شیری رنگ، پاها در قسمت جانبی بدن دارای چین خوردگی بود. حشره کامل نسل جدید، با بدن نارنجی مایل به قهوهای از حشرات بالغ قابل تفکیک بودند.
جداسازی و شناسایی باکتریهای همراه سوسکهای شبرو: نتایج آزمایشهای جداسازی باکتریها نشان داد از مجموع 80 نمونه کشت داده شده از A. diaperinus تعداد 30 نمونه (5/37 درصد) آلوده به باکتری سالمونلا، تعداد 22 نمونه (5/27 درصد) آلوده به باکتری پروتئوس، 20 نمونه (25 درصد) آلوده به باکتری اشریشیاکلی و 8 نمونه (10 درصد) از سوسکها آلوده به باکتری کلبسیلا بودند (جدول 1). در آزمون سرولوژی، جهت شناسایی سالمونلاهای گروه سرمی A از آنتیسرم O2 و جهت شناسایی گروه سرمی C (C3,C2) از آنتیسرم O8 استفاده شد که گروه سرمی A دارای بیشترین فراوانی با 23 نمونه (67/76 درصد) و گروه سرمی C با 7 نمونه (33/23 درصد) فراوانی کمتری داشت.
در آزمون PCR جهت شناسایی جدایههای سالمونلا، آغازگرهای اختصاصی قطعه DNA مربوط به ژن invA به اندازه 284 جفت باز را تکثیر کردند (تصویر 1) که تأییدکننده جنس سالمونلا میباشد.
درصد آلودگی باکتریهای مختلف در مناطق مختلف جغرافیایی: از نظر پراکنش گروههای سرمی سالمونلا در مرغداریهای مورد بررسی، بیشترین درصد آلودگی به باکتری سالمونلا گروه A با فاصله اطمینان 95 درصد، در مرغداریهای منطقه شمال شرقی با 70 درصد فراوانی مشاهده شد. همچنین درصد آلودگی سایر مناطق به گروه سرمی A به ترتیب در منطقه شمال غربی (45 درصد)، جنوب شرقی (24 درصد) و جنوب غربی (صفر درصد) بود (جدول 2).
مقایسه میانگین درصد آلودگی مناطق مختلف به سالمونلا گروه A نشان داد که بین مرغداریها در مناطق مختلف نمونهبرداری در سطح احتمال 1 درصد (01/0>P، 22/1-=Zvalue، 12=df) اختلاف معنیداری وجود داشت. نتایج بهدست آمده از مقایسه میانگین نشان داد که درصد آلودگی سالمونلا گروه C در مناطق مختلف از نظر آماری اختلاف معنیداری با یکدیگر نداشتند (99/0=P، 73/1-=Zvalue، 12=df) (جدول 2). همچنین درصد آلودگی مرغداریهای مناطق مختلف به باکتری پروتئوس در سطح احتمال 1 درصد اختلاف معنیدار نشان دادند (01/0>P، 07/1-=Zvalue، 12=df) و درصد آلودگی به اشریشیاکلی در این مناطق معنیدار نشد. نکته جالب توجه اینکه فقط مرغداریهای منطقه جنوب غربی آلوده به باکتری کلبسیلا بودند؛ در دیگر مناطق این باکتری مشاهده نشد (جدول 2).
تأثیر زنده و مرده بودن سوسکهای شبرو بر درصد آلودگی به باکتریها: نتایج آزمون مقایسه میانگین نشان داد که زنده یا مرده بودن سوسکهای A. diaperinus تأثیر معنیدار بر درصد آلودگی به باکتری سالمونلا گروه A دارد. بهطوری که میزان آلودگی به این باکتری در حشرات زنده و مرده به ترتیب 60 و 20 درصد بود (01/0>P، 77/2-=Zvalue، 8=df). همچنین تأثیر زنده و مرده بودن حشرات بر درصد آلودگی به باکتریهای سالمونلا C، پروتئوس و کلبسیلا در سطح 05/0 معنیدار نبود (جدول 3). از طرف دیگر میزان درصد آلودگی سوسکهای شبرو زنده به باکتری اشریشیاکلی بیش از سه برابر سوسکهای مرده بود و اختلاف معنیدار در سطح یک درصد نشان داد (01/0>P، 56/2-=Zvalue، 8=df).
بیماریهای ناشی از سالمونلا گسترش جهانی داشته که نه تنها در کشورهای در حال توسعه، بلکه در کشورهای پیشرفته نیز یک مشکل اساسی و با اهمیت زیاد میباشد. گستردگی میزبانها، تعدد سروتایپها و وجود حاملین طبیعی باعث شده که بیماری سالمونلوز از همه بیماریهای میکروبی ناشی از مواد غذایی، شایعتر بوده و طیور و فرآوردههای آنها مهمترین منابع انتقال سروتایپ گروه پاراتیفوئید و ایجاد مسمومیتهای غذایی میباشند (22). لذا شناسایی و کنترل سالمونلا از نظر بهداشت عمومی، اهمیت فراوانی دارد و علیرغم پیشرفتهای بهداشتی، هنوز بهعنوان یک معضل در صنعت مرغداری به حساب میآید (23، 24). استان اصفهان دومین تولید کننده مرغ گوشتی و تخمگذار در کشور میباشد که توجه به آلودگیهای میکروبی در مرغداریهای این استان که تولید طیور و فرآوردههای آنها را تحت تأثیر قرار میدهند از اهمیت بالایی برخوردار است.
مطالعات مختلفی در مورد سوسکهای سیاه شبرو، بهعنوان مخزن بیماریهای مختلف در مرغداریها انجام شده است (3، 8، 12). بررسیهای Goodwin و Waltman در سال 1996روی سوسک سیاه بستر نشان داد این حشره به عنوان مخزن بیماریهای ایمریا، ویروسها و باکتریها از مرغداریهای صنعتی گزارش شد و تکثیر عوامل بیماریزا در دستگاه گوارش سوسکها بهطور غیرمنتظرهای بالا بود (5، 25). Agabou و Alloui در سال 2008 توان بالقوه A.diaperinus را به عنوان مخزن آلودگی و بیماریهای باکتریایی مختلف، روی بلدرچین مورد ارزیابی قرار دادند و در حشرات کامل، بیشترین پاتوژنها، شامل باکتریهای گرم منفی، استرپتوکوکها، کلیفرم گزارش شد و از سوسکهای جمعآوری شده از هفت مرغداری مورد بررسی گروههای D وC1 سالمونلا شناسایی شدند (2). در مطالعه حاضر جمعیت بالایی از سوسکهای سیاه شبرو در مرغداریهای مورد بررسی مشاهده شد که تمام نمونههای حشرات کامل جمعآوری شده از 16 مرغداری، به گونه A. diaperinus تعلق داشتند. براساس آزمایشات باکتریشناسی، چهار جنس باکتری از خانواده انتروباکتریاسه شامل سالمونلا، کلبسیلا، پروتئوس و اشریشیاکلی از سوسکهای سیاه شبرو جداسازی و شناسایی شدند که بیانگر نقش این حشرات در ماندگاری آلودگیهای میکروبی مرغداریها میباشد. با توجه به اینکه ژن کروموزومی invA یکی از مناسبترین توالیهای اختصاصی برای شناسایی سالمونلاها در نمونههای بالینی و مواد غذایی آلوده میباشد، در این مطالعه جهت شناسایی تکمیلی سالمونلاهای جدا شده از طیور، از آغازگرهای اختصاصی این ژن در واکنش زنجیرهای پلیمرازی استفاده شد که قطعه DNA به اندازه 284 جفت باز توسط این آغازگرها تکثیر شد که با مطالعات پیشین مطابقت دارد (18-20).
بیشترین فراوانی باکتریهای جدا شده از دستگاه گوارش سوسکهای مورد بررسی مربوط به باکتری سالمونلا و گروههای سرمی A و C2 در مرغداریهای منطقه شمال شرقی شهرستان اصفهان بهدست آمد که با شیوع 15 تا 20 درصدی آلودگی به سالمونلا در مرغداریهای این منطقه و عدم رعایت اصول بهداشتی در اکثر این مرغداریها همخوانی داشت. مطالعه Leffer و همکاران در سال 2002، نشان داد که A. diaperinus بهعنوان ناقل سالمونلا روی جوجههای پرورشی میباشد و تغذیه جوجهها با حشره کامل و لارو مبتلا به سالمونلا تیفیموریوم، باعث بروز آلودگی بین 45 تا 58 درصد در سه هفته و 11 تا 27 درصد بعد از شش هفته مشاهده شد. این محققین بیان کردند که آلوده شدن جوجهها با تغذیه از این حشرات، میتواند بیماریها را به سایر جوجههای گوشتی از طریق مدفوع منتقل کنند (26).
شرایط محیطی روی توزیع فضایی و نوسانات جمعی سوسکهای سیاه شبرو تأثیر میگذارد. دمای 28 درجه سانتیگراد و رطوبت نسبی 86 الی 90 درصد در دورههای پرورشی جوجههای گوشتی، برای تکمیل چرخه زندگی آفت مناسب میباشد که تنظیم شرایط محیطی مزارع پرورش طیور نقش مهمی در کنترل این آفت دارد (10). 70 درصد جمعیت این سوسک در درزها و دیوارها و 30 درصد در مرکز سالن، وجود دارد که در مطالعه صورت گرفته در اجرای برنامههای کنترل با سموم شیمیایی کاربرد دارد (27). Hazeleger و همکاران در سال 2008 نشان دادند که A. diaperinus آلوده به سالمونلا پاراتیفی B واریته جاوا و کمپیلو باکتر ججونی میباشند که از 50 تا100 درصد از طریق تغذیه به گلههای طیور، قابل انتقال است (3).
مطالعه Akbarmehr در سال 2011 نشان داد از مجموع 520 نمونه روده طیور مورد بررسی، تعداد 45 نمونه (65/8 درصد) از نظر آلودگی به سالمونلا دارای نتایج مثبت بودند و پس از تعیین گروه سرمی، سالمونلاهای جدا شده در 4 گروه سرمی D، B، C1 و C2 طبقهبندی شدند که گروه سرمی D1 دارای بیشترین فراوانی (3/53 درصد) بود (28). در مطالعه حاضر با استفاده از روش سرولوژیکی سرو گروههای سالمونلا در A. diaperinus با دو سرو گروه A و C مورد شناسایی قرار گرفت و در میان نمونههای سالمونلا جدا شده سالمونلا گالیناروم و پلوروم از گونههای اختصاصی طیور در سروگروه D1 مشاهده نشد.
همچنین در این مطالعه باکتری سالمونلا گروه A بیشترین درصد آلودگی را در نمونههای زنده و مرده سوسکهای سیاه داشتند و آلودگی اشرشیاکلی در حشرات مرده با 52 درصد آلودگی پس از سالمونلا A بیشتر از دیگر باکتریهای جدا شده مشاهده شد. علاوه بر این بین حشرات مرده و زنده در آلودگی به سالمونلا گروه A اختلاف معنیداری مشاهده شد ولی در نمونههای زنده و مرده حشره ناقل در میزان آلودگی به سالمونلا گروه C اختلاف معنیداری وجود نداشت. از آنجایی که این سوسکها بهطور مستقیم مورد تغذیه جوجهها و مرغهای پرورشی قرار میگیرند، وجود باکتریها در بدن سوسکها، که حتی بعد از مردن حشره نیز آلودگی در بدن آنها باقی میماند، میتواند منبع مهم آلودگیهای میکروبی در طیور پرورشی باشد. این واقعیت که باکتری سالمونلا میتواند در چرخههای متوالی پرورش جوجههای گوشتی از طریق سوسکهای زنده و مرده و همچنین لاروهای آنها منتقل شوند، نشان میدهد که باید برنامههای منظم کنترل برای حذف این حشرات از مزارع پرورش جوجههای گوشتی وجود داشته باشد.
نتیجهگیری نهایی: عفونت سالمونلا به دلیل ایجاد بیماری و بروز تلفات و کاهش کارایی ناشی از عفونت در پرندگان همچنان یکی از چالشهای اصلی صنعت طیور میباشد. همچنین مهمترین منبع عفونتهای سالمونلا در انسان، محصولات و فرآوردههای طیور است که اغلب از حیوانات ظاهراً سالم تهیه میشود. بنابراین کاهش سالمونلا در مزارع پرورش جوجههای گوشتی برای کمک به ایمنی و سلامت غذا از اهمیت زیادی برخوردار است. با توجه به این موضوع، صنعت طیور به دنبال راهبردهای جدیدی برای کنترل حضور سالمونلا در زنجیره تولید طیور بوده است (29). در این بین حضور حشرات آفت که علاوه بر خسارت مستقیم به مزارع پرورشی طیور، نقش کلیدی در نگهداری و انتقال آلودگیهای میکروبی مانند سالمونلا دارند، از اهمیت ویژه برخوردار است. در مطالعه حاضر برای نخستین بار سوسک سیاه شبرو A. diaperinus بهعنوان یکی از مخازن آلودگی باکتری سالمونلا در مرغداریهای گوشتی شهرستان اصفهان جداسازی و شناسایی شد که آلودگی نسبتاً بالای این حشرات به باکتری سالمونلا بهویژه گروه سرمی A، که از سروتیپهای بیماریزا در انسان و طیور میباشد، به تأیید رسید. بررسی درصد آلودگی در مرغداریهای مناطق مختلف نیز بیانگر پراکنش زیاد این باکتری در مرغداریهای مورد بررسی بوده که میتواند تهدیدی برای این صنعت در منطقه باشد و باید توجه بیشتری به اقدامات کنترلی و بهداشتی در این مزارع داشت.
نویسندگان از همکاری پژوهشگاه مرکزی دانشگاه آزاد اسلامی اصفهان بخاطر مساعدت در تهیه مواد و امکانات مطالعه حاضر کمال تشکر و قدردانی را مینمایند. همچنین از مساعدتهای دکتر اتو مرکل، موزه تاریخ طبیعی بوداپست مجارستان، بخاطر تأیید گونه حشرات مورد مطالعه قدردانی میگردد.
بین نویسندگان تعارض در منافع گزارش نشده است.