Document Type : Obstetrics & Theriogenology
Authors
1 Graduated from the Faculty of Veterinary Medicine, University of Tehran, Tehran, Iran
2 Department of Theriogenology, Faculty of Veterinary Medicine, University of Tehran, Tehran, Iran
3 Department of Biothchnology, Iranian Research Organization for Sciences and Technology, Tehran, Iran
4 Department of Pathology, Faculty of Veterinary Medicine, University of Tehran, Tehran, Iran
Abstract
Keywords
Main Subjects
امروزه درمانهای متداول سرطان شامل جراحی، شیمی درمانی، رادیوتراپی و هورمون تراپی میباشد. با اینکه در اغلب سرطانها مشکل اصلی شکست درمان، متاستاز سلولهای سرطانی میباشد، متأسفانه باید گفت که جراحی و رادیوتراپی تنها در درمان سرطانهای موضعی کاربرد دارند و در مورد متاستازهای سرطانی کارآیی پیدا نمیکنند. در چنین مواردی روش درمان اغلب بر پایه شیمی درمانی و هورمون تراپی استوار است. البته کارآیی این روش هم به خاطر احتمال اثرات جانبی سمی که در ارگانهای مختلف بدن از جمله سیستم تولید مثلی دارد، محدود میباشد. روشهای درمان سرطان از جمله شیمی درمانی و هورمون تراپی، میتوانند مشکلات مخرب زیادی در بدن ایجاد کنند و برخی اثرات جانبی آنها باعث میشود بیمار دچار نقایص جبران ناپذیر در بقیه طول عمر خود گردد. سیکلوفسفامید یک داروی ضد سرطان است که در بدن به یک متابولیت فعال آلکیله کننده تبدیل میگردد و یک جزء اساسی و مهم در بسیاری از ترکیبات دارویی مؤثر میباشد (1، 2). در مطالعه انجام شده توسط Bonadonna و همکاران در سال 1976 مشخص گردید که سیکلوفسفامید به خوبی از دستگاه گوارش جذب میگردد و به طور گستردهای در بافتها و مایعات بدن توزیع میگردد و از سد خونی - مغزی میگذرد و در کبد به متابولیتهای فعال تبدیل شده و سرانجام از طریق کلیهها دفع میگردد (3).
بر اساس اظهارات ارایه شده توسط Jaffe و همکاران در سال 1981، مکانیسم اثر داروی سیکلوفسفامید عمدتاً ناشی از ایجاد اتصال بین دو رشته مولکولی DNA و شکستن DNA، RNA و همچنین مهار سنتز پروتئین میباشد. اثرات آنتی نئوپلاستیکی سیکلوفسفامید مربوط به فسفر آمید موستارد میباشد (4). در حالی که Hassanpour و همکاران در سال 2017 گزارش نمودند که آکرولین از طریق تداخل با سیستم دفاع آنتی اکسیدانی بافتها تولید رادیکالهای آزاد اکسیژن کرده و مسئول پیدایش اثرات سمی مانند مرگ سلولی (آپوپتوز)، تشکیل تومورهای متعدد و نکروز میباشد. در بین داروهای مورد استفاده در شیمی درمانی، عوامل آلکیله کننده از سمیترین داروهای ضد سرطان برای غدد جنسی میباشند و در بین مواد آلکیله کننده، سیکلوفسفامید سمیترین دارو برای تخمدان است (5). سیکلوفسفامید باعث تخلیه فولیکولی و سرانجام باعث نقص تخمدان میشود. در نتیجه سیکلوفسفامید باعث اختلال در باروری خواهد شد. Jarrell و همکاران در سال 1987 نشان دادند که سیکلوفسفامید با راهاندازی جریان آپوپتوز و تخریب DNA، منجر به مرگ سلولی شده و در این روند سلولهای با سرعت تقسیم بالا مانند لنفوسیتها، سلولهای مشتق از مغز استخوان و سلولهای جنسی که DNA آنها با سرعت زیادی همانندسازی میکنند بیشتر تحت تأثیر قرار میگیرند (6). در یک مطالعه توسط Farokhi و همکاران در سال 2007 مشخص گردید که سلولهای گرانولوزا نقش کلیدی در تنظیم فیزیولوژی تخمدان شامل: تخمکگذاری و تحلیل جسم زرد بازی میکنند، بنابراین میتوانند نقش اساسی در لقاح و باروری داشته باشند. آپوپتوز در سلولهای گرانولوزا مکانیسم اصلی در فرآیند آترزی فولیکولهای تخمدانی است. در هر حال سیکلوفسفامید باعث ایجاد آپوپتوز در سلولهای گرانولوزای فولیکولهای تخمدانی میشود (7). Meirow و همکاران در سال 2004 نشان دادند که استرس اکسیداتیو بر القای سمیت سیکلوفسفامید بر روی سلولهای گرانولوزای فولیکولهای آنترال دلالت دارد. به نظر میرسد فولیکولهای آنترال به استرس اکسیداتیو ناشی از آپوپتوز سلولهای گرانولوزا بسیار حساس میباشند (8). سمیت تخمدانهای تحت تأثیر داروهای شیمی درمانی، تقریباً همیشه برگشت ناپذیر است، در نتیجه حفاظت ذخایر فولیکولی آن و جلوگیری از ناباروری ناشی از به کارگیری چنین موادی، میتواند در بهبود روند زندگی فردی که دچار مشکل سرطان شده مؤثر باشد. استرس اکسیداتیو به علت عدم تعادل بین اکسیدانها و آنتی اکسیدانها بروز میکند. یکی از عوارض استفاده طولانی مدت از داروهای با سمیت سلولی که در برنامه درمان سرطانها اتفاق میافتد، ناباروری است که به عنوان پیامد ثانویه متعاقب نقص زودرس تخمدان (POF) (Premature Ovarian failure) ایجاد میشود. POF به عنوان یک نقص تخمدانی اولیه تعریف میشود که با عدم قاعدگی و یا کاهش زودرس فولیکولهای تخمدان یا توقف فولیکولوژنز قبل از سن 10 سالگی شناخته میشود. شیمی درمانی با القای آسیب حاد فولیکولی، منجر به کاهش تعداد فولیکولها و تخمکها و همچنین آسیب شدید در کیفیت آنها میشود به طوری که به راحتی دچار آترزی میشوند (9، 10).
Bines و همکاران در سال 1996 مشخص کردند که اختلال در عملکرد تخمدان موشهای صحرایی متعاقب مصرف سیکلوفسفامید، به دلیل تخریب سلولهای گرانولوزا ایجاد میشود. زنانی که با سیکلوفسفامید مورد درمان قرار گرفتهاند، ممکن است اختلالات باروری، آمنوره، افزایش تعداد فولیکولهای آترتیک و کاهش مقادیر پلاسمایی استروژن و پروژسترون را تجربه کنند (11). در مطالعه انجام شده توسط Talebi و همکاران در سال 2022 مشخص گردید که از پیامدهای نامطلوب شیمی درمانی با داروی سیکلوفسفامید، ناباروری و تأثیر منفی بر تخمدان زنان و دختران است، سزامول به عنوان یک ماده افزودنی غذایی که دارای ترکیب فنلی است از عملکرد و ساختار تخمدانهای موش در برابر عوارض جانبی مدل شیمی درمانی با سیکلوفسفامید از طریق کاهش استرس اکسیداتیو و آپوپتوز در تخمدان محافظت میکند (12). سیکلوفسفامید که یکی از پرمصرفترین آلکیله کنندهها است، میتواند باعث نارسایی زودرس تخمدان و ناباروری شود، زیرا فولیکولهای تخمدان به اثرات آنها بسیار حساس میباشند. اگرچه اطلاعات کمی در مورد مکانیسم بیماریزای آسیب تخمدان ناشی از سیکلوفسفامید در دسترس است، سمیت آن به استرس اکسیداتیو، التهاب و آپوپتوز نسبت داده میشود. در مطالعه انجام شده توسط Barberino در سال 2022 مشخص گردید که استفاده از ترکیبات با خواص آنتی اکسیدانی و محافظ سلولی برای محافظت از عملکرد تخمدان در برابر اثرات مضر در طول شیمی درمانی یک مزیت قابل توجه خواهد بود (13). استفاده از داروهای هورمونی نیز در درمان سرطان موجب سرکوب عملکرد تخمدان شده و از این طریق از رشد مجدد تومور جلوگیری میکند. از جمله داروهای ((Luteinizing hormone releasing hormone) (LHRH، Goserelin و Leuprolide است که به صورت تزریقی استفاده شده و عملکرد تخمدان را 3-2 ماه مهار میکند. این دارو در درمان سرطان سینه، پروستات و همچنین سرطان رحم کاربرد داشته و به صورت آگونیست گیرنده گنادوتروپین (GnRH Agonist) عمل میکند. این دارو سطح تستوسترون و استروژن را در بدن کم نموده و هر 28 روز یک بار به صورت زیر جلدی مورد استفاده قرار میگیرد. برخی از بیماران مبتلا به سرطان پستان، گیرنده هورمونی آنها، مثبت تشخیص داده شده و نیاز به سرکوب کافی عملکرد تخمدان دارند، به ویژه زنان جوان یائسه که در معرض افزایش خطر ابتلاء به این بیماری میباشند. گوسرلین، لوپرولید و تریپتورلین رایجترین Gonadotrophin-releasing hormone agonists (GnRHa) میباشند که برای درمان کمکی استفاده میشوند و به روش زیر جلدی و داخل عضلانی تجویز میشوند (14-16). گوسرلین نوعی داروی تجویزی است که بر گنادوتروپینها و هورمونهای جنسی تأثیر میگذارد. این داروها برای موارد مختلفی از جمله در پزشکی باروری و کاهش سطح هورمونهای جنسی در درمان سرطانهای حساس به هورمون، مانند سرطان پروستات، سرطان سینه، برخی از اختلالات زنانه مانند پریودهای سنگین و آندومتریوز، سطوح بالای تستوسترون، بلوغ زودرس در کودکان، به عنوان بخشی از هورمون درمانی افراد ترنس و به تعویق انداختن بلوغ در جوانان ترنس استفاده میشوند. این دارو از آگونیستهای گیرنده GnRH است و با افزایش یا کاهش ترشح گنادوتروپینها و هورمونهای جنسی توسط غدد جنسی تأثیر می نمایند. هنگامی که برای سرکوب ترشح گنادوتروپین استفاده میشود، آگونیستهای GnRH میتوانند سطح هورمونهای جنسی را تا ۹۵ درصد در هر دو جنس کاهش دهند و در صورت استفاده مداوم موجب آسیبهای اکسیداتیو در بدن میشوند (17-21). در افراد بعد از درمان سرطان سینه بحث باروری و ادامه حیات توام با امید مطرح است که لازمه آن برگشت فعالیت تولید مثلی و چرخه تخمدان است. به منظور کاهش استرس اکسیداتیو ناشی از داروهای شیمی درمانی، میتوان از عناصر آنتی اکسیدانی استفاده نمود.
آنتی اکسیدان موجود در مواد غذایی و در بدن، حتی مقادیر ناچیز آن، میتوانند بدن را در مقابل انواع مختلف آسیبهای استرس اکسیداتیو ناشی از رادیکالهای آزاد اکسیژن محافظت نمایند. Conklin در سال 2000 اظهار نمود که جستجو برای یافتن دارویی مفید در جهت پیشگیری از سمیت احتمالی سیکلوفسفامید و گوسرلین ارزشمند بوده و تلاش برای یافتن هر فرآورده طبیعی با اثرات محافظتی در این زمینه از اهمیت بالینی خاصی برخوردار است (22). مطالعات زیادی بر روی اثرات محافظتی آنتی اکسیدانها در تخمدان در برابر مواد شیمی درمانی انجام شده است (23). از جمله ترکیباتی که امروزه زیاد مورد بحث و مطالعه محققین میباشد، کورکومین است که از گیاهی با نام زردچوبه، گرفته شده و نام گیاه Curcuma longa میباشد، که متعلق به خانواده زنجبیل است. خاصیت دارویی زردچوبه در اصل با جزء اصلی و فعال موجود در ریزوم آن، یعنی curcumin مرتبط است که ترکیب زرد یا نارنجی رنگ زردچوبه را تشکیل میدهد. گروههای هیدروکسی آن برای فعالیتهای آنتی اکسیدانی و گروههای متوکسی برای فعالیت ضدالتهابی و ضد تکثیری کورکومین ضروری میباشند (24). کورکومین در آب و اتر به صورت نامحلول و در اتانول، دی متیل سولفوکسید (DMSO)، روغن و استون قابل حل است. سالهاست که کورکومین در پزشکی سنتی مورد استفاده قرار میگیرد و درمان سنتی با زردچوبه به حدود 5000 سال قبل برمیگردد. کورکومین به عنوان یک آنتی اکسیدان قوی، مکانیسم محافظتی خود را در برابر رادیکالهایی با افزایش بیان آنزیمهای آنتی اکسیدانی اعمال میکند (25). بهطور خلاصه اثرات آنتی اکسیدان و پر اکسیدان کورکومین بدین صورت است که کورکومین میتواند تولید گونههای فعال اکسیژن را مهار کرده و به تیروکسین ردوکتاز (TR) متصل شود و آن را به نیکوتینامیدآدنین دی نوکلوئوتید فسفات (NADPH) اکسیداز تبدیل میکند که باعث ایجاد گونههای فعال اکسیژن میشود. کورکومین از پراکسید شدن چربیها جلوگیری میکند. بیان گلوتاتیون داخل سلولی را زیاد میکند. کورکومین از طریق اتصال به آهن میتواند اثر آنتیاکسیدانی خود را القاء کند و با القا آنزیم هموکسیژناز (HO1) یک نقش محافظتی در برابر استرسهای اکسیداتیو دارد (26).
هدف از مطالعه حاضر، ارزیابی تأثیر کورکومین به عنوان یک ماده آنتیاکسیدان بر ساختار تخمدان موش پس از درمان با داروی Goserelin و Cyclophosphamide میباشد.
مطالعه حاضر به صورت تجربهای مداخلهای طراحی گردید. تعداد 110 سر موش ماده بالغ (6-5 هفته) نژاد بالب سی از حیوانخانه تحقیقاتی دانشکده دامپزشکی دانشگاه تهران خریداری شد و به مدت 24 ساعت در شرایط استاندارد با مصرف آزاد آب، غذا، 12 ساعت روشنایی، 12 ساعت تاریکی و درجه حرارت 26-20 درجه سانتیگراد جهت عادت حیوانات با شرایط محیط نگهداری شدند. پروتکل کار بر روی حیوانات آزمایشگاهی رعایت گردید. کورکومین از شرکت باریج اسانس و با نام عصاره زردچوبه و نام تجاریCurcuma longa وارداتی شرکت Sigma حاوی 60/95 درصد کورکومین تهیه گردید. قبل از تزریق دارو (کورکومین) به روش LD50 با در نظر گرفتن 15 سر موش بالب/سی بالغ به سه گروه 5 تایی دز کشنده (LD) 2000 میلیگرم به ازای هر کیلوگرم وزن بدن تعیین گردید، به همین دلیل دزهای درمانی 100، 200، 300 و 400 میلیگرم به ازای هر کیلوگرم وزن بدن انتخاب شدند. داروی گوسرلین با نام تجاری رسلیگو به صورت ایمپلنت، در یک سرنگ پر شده حاوی6/3 میلیگرم گوسرلین استات جهت تزریق زیر جلدی ساخت کشور آلمان و داروی سیکلوفسفامید ساخت کشور هند خریداری گردید.
گروههای مورد بررسی: تست اسمیر واژینال به مدت 15 روز گرفته شد که هر حیوان دارای 3 دوره متوالی منظم سیکل استروس (هر سیکل متشکل از پرواستروس، استروس، مت استروس و دی استروس) بود. سپس موشها به 11 گروه 10 تایی به صورت تصادفی به شکل زیر تقسیم شدند:
گروه کنترل: هیچ دارویی در این گروه مورد استفاده قرار نگرفت. با توجه به مقدار بسیار پایین و قابل اغماض DMSO مورد استفاده به عنوان حلال کورکومین و رعایت حقوق حیوانات با توجه به طراحی آزمایش که در نهایت باید موشها کشته شده، تخمدانها جدا گردید و اطمینان از ایمنی زیستی بالای حلال و کمترین ریسک از طریق منابع و مقالات متعدد کار شده در این زمینه و فارماکوپه دارویی، دز پایینتر از 50 میلیگرم/روز، فاقد هرگونه اثرات جانبی در تزریق داخل صفاقی برای موش انتخاب گردید. محلول استفاده شده در این بررسی، محلول 1 مولار DMSO بود که حاوی 78/13 گرم در 1 لیتر بود. نظر به حل کردن مقادیر مختلف مورد نیاز کورکومین در 100 میلیلیتر از حلال، مقدار کل DMSO موجود در 100 میلیلیتر محلول برابر با 813/7 گرم خواهد شد که با توجه به تزریق 0/1 میلیلیتر به صورت داخل صفاقی، مقدار DMSO دریافتی برای هر سر موش 813/7 میلیگرم روزانه بود که مقدار بسیار ناچیزی بوده و فاقد هر گونه اثرات جانبی بر روی موش بود.
گروههای درمان: گروه اول به مدت 3 ماه داروی سیکلوفسفامید را به صورت IP به فاصله هر 28 روز یک بار با دز 200 میلیگرم/کیلوگرم دریافت کردند. در گروه دوم تا پنجم به مدت 3 ماه داروی سیکلوفسفامید را به صورت IP به فاصله هر 28 روز یک بار با دز 200 میلیگرم/کیلوگرم دریافت کردند و به مدت 3 روز قبل و 12 روز پس از تزریقات سیکلوفسفامید، کورکومین به ترتیب با دز: 100، 200، 300 و 400 میلیگرم/ کیلوگرم که در DMSO حل شده بود به صورت درون صفاقی دریافت نمودند. گروه ششم به مدت 3 ماه داروی Goserelin را به صورت زیر جلدی در ناحیه پشت گردن به فاصله هر 28 روز یک بار با دز 3/6 میلیگرم دریافت کردند. در گروههای هفتم تا دهم به مدت 3 ماه داروی Goserelin را به صورت زیر جلدی در ناحیه پشت گردن به فاصله هر 28 روز یک بار با دز 3/6 میلیگرم دریافت کردند و به مدت 3 روز قبل و 12 روز پس از تزریقات Goserelin کورکومین به ترتیب با دزهای 100، 200، 300 و 400 میلیگرم/کیلوگرم که در DMSO به عنوان حلال حل شده بود به صورت درون صفاقی دریافت نمودند.
همزمانسازی، نمونهبرداری و ارزیابی هورمونی: جهت همزمانسازی سیکل موشها از PMSG وHCG به مقدار 5/7 IU، با فاصله 12 ساعت استفاده شد. سپس 48 ساعت بعد اسمیر واژینال تهیه گردید که متعاقباً موشها در فاز پرواستروس قرار گرفته بودند. خونگیری از قلب حیوانات انجام شد. نمونههای خون در بن ماری با دمای 37 درجه سانتیگراد قرار گرفت. پس از لخته شدن با استفاده از سانتریفیوژ 6000 دور در دقیقه به مدت 5 دقیقه سرم نمونهها جدا شد و جهت اندازهگیری میزانFSH و LH، آزمایشات سرولوژیک به روش الایزا با استفاده از کیتهای 96 تایی LH و FSH انجام گرفت. با رعایت اصول آسانکشی، قطع نخاع از راه ایجاد جا به جایی در مهرههای گردن، موشها کشته و تخمدانها خارج گردید.
بررسی ساختارمرفولوژیک و مرفومتریک تخمدانها: جهت بررسی ساختار مرفولوژی و مرفومتری تخمدان، تخمدانها پس از خارج کردن از بدن موش و حذف بافتهای اضافی، در محلول فرمالین 10 درصد ثابت شدند. پس از قالبگیری به صورت سریالی و با ضخامت 7 میکرون، برش داده شده و با رنگ هماتوکسیلین- ائوزین رنگ آمیزی شدند. پس از مشاهده مقاطع بافتی تخمدان در گروههای درمانی ساختار تخمدان از نظر مرفولوژیک مورد ارزیابی قرار گرفت.
روش آماری: ارزیابی و بررسی نتایج توسط نرم افزار SPSS نسخه 16 صورت گرفت. دادههای به دست آمده با استفاده از تجزیه واریانس یک طرفه (One-way ANOVA) مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت. همچنین، برای انجام مقایسه زوج میانگینها از آزمون چند دامنهای دانکن (Duncan) استفاده شد و نتایج در قالب نمودار و جدول تهیه گردید.
میزان LH در گروههای مختلف: در بررسی سرولوژیک، مطابق نمودار 1 مقدار LH در گروههای درمان اول تا هشتم در مقایسه با گروه شاهد کاهش معنیداری داشت. به عبارتی تزریق سیکلوفسفامید و گوسرلین موجب کاهش ترشح LH توسط غده هیپوفیز گردید. در گروه درمان با گوسرلین و استفاده همزمان کورکومین با دز 300 و 400 میلیگرم/کیلوگرم، مقدار LH در مقایسه با گروه گوسرلین، اختلاف به صورت افزایشی، معنیدار بود (05/0>P). اما در مقایسه با گروه کنترل اختلاف معنیداری مشاهده نشد. در گروههای درمان شده با سیکلوفسفامید و استفاده همزمان کورکومین با دز 100، 200، 300 و 400 میلیگرم/کیلوگرم در مقایسه با گروه درمان شده با سیکلوفسفامید به تنهایی، افزایش معنیداری در سطح LH خون مشاهده گردید (05/0>P).
میزان FSH در گروههای مختلف: مطابق نمودار 2 مقدار FSH خون در همه گروههای تجربی در مقایسه با گروه کنترل، کاهش معنیداری داشت (05/0>P). در گروههای تحت درمان با سیکلوفسفامید و کورکومین با دز 200، 300 و 400 میلیگرم/کیلوگرم مقدار FSH در مقایسه با گروه درمان شده با سیکلوفسفامید، افزایش معنیداری مشاهده شد (05/0>P). اما این اختلاف در گروه درمان شده با سیکلوفسفامید و کورکومین با دز 100 میلیگرم/کیلوگرم در مقایسه با گروه درمان شده با سیکلوفسفامید معنیدار نبود. در گروههای تحت درمان با گوسرلین و استفاده هم زمان از کورکومین با دز 100، 200، 300 و 400 میلیگرم/کیلوگرم در مقایسه با گروه درمان شده با گوسرلین به تنهایی، افزایش معنیداری در سطح FSH مشاهده شد (05/0>P).
ارزیابی پاتولوژیک سیکلوفسفامید و گوسرلین و کورکومین بر روی تخمدانها: همان گونه که در نمودار 3 نشان داده شده است، اثرات سیکلوفسفامید و گوسرلین به شرح ذیل قابل مشاهده میباشد:
تعداد کل فولیکولها: تعداد کل فولیکولها در گروههای تحت درمان با سیکلوفسفامید و گوسرلین در مقایسه با گروه کنترل کاهش معنیداری داشت (05/0>P). این اختلاف در سایر گروهها در مقایسه با گروه کنترل معنیدار نبود.
تعداد فولیکولهای اولیه: در بررسی میکروسکوپیک فولیکولهای اولیه در گروههای تحت درمان با سیکلوفسفامید و گوسرلین در مقایسه با گروه کنترل کاهش معنیداری مشاهده گردید (05/0>P). اما این اختلاف در سایر گروهها در مقایسه با گروه کنترل معنیدار نبود. در گروههای تحت درمان با کورکومین در مقایسه با گروه سیکلوفسفامید و گوسرلین افزایش معنیداری در تعداد فولیکولهای اولیه ملاحظه شد (05/0>P).
تعداد فولیکولهای ثانویه: در بررسی میکروسکوپیک در گروههای تجربی کاهش معنیداری در تعداد فولیکولهای ثانویه در مقایسه با گروه کنترل مشاهده شد (05/0>P). اما در گروه تحت درمان با سیکلوفسفامید و کورکومین هم زمان با دز 400 میلیگرم/کیلوگرم در مقایسه با گروه کنترل افزایش تعداد فولیکولهای ثانویه ملاحظه شد گرچه این اختلاف معنیدار نبود.
تعداد فولیکولهای پرآنترال: در بررسی گروههای تجربی، گروههای تحت درمان با سیکلوفسفامید و گوسرلین و گروه تحت درمان با گوسرلین و توأم با کورکومین با دز 100 میلیگرم/کیلوگرم، کاهش معنیداری در تعداد فولیکولهای پرهآنترال در مقایسه با گروه کنترل مشاهده گردید (05/0>P). در سایر گروههای تجربی، کاهش در تعداد فولیکولهای پرهآنترال ملاحظه شد اما در مقایسه با گروه کنترل مشاهده نگردید.
تعداد فولیکولهای آنترال: تعداد فولیکولهای آنترال در گروههای اول تا دهم نسبت به گروه کنترل کاهش معنیدار داشت (05/0>P). در گروه (5) افزایش معنیدار تعداد فولیکولهای آنترال در مقایسه با گروه (1) ملاحظه شد اما این اختلاف در مقایسه با گروه کنترل معنیدار نبود.
تعداد فولیکولهای آترتیک: در گروه تحت درمان با سیکلوفسفامید و گوسرلین تعداد فولیکولهای آترتیک بیشتری در مقایسه با گروه کنترل ملاحظه گردید که این افزایش معنیدار بود. در سایر گروهها در مقایسه با گروه کنترل اختلاف معنیداری دیده نشد.
تعداد تخمک: نمودار 4 بیانگر اثرات کورکومین، سیکلوفسفامید و گوسرلین بر روی تعداد تخمک و کیفیت زونا پلوسیدا در موشهای تحت مطالعه میباشد.
در گروههای اول تا دهم به استثنای گروه پنجم (تحت درمان با سیکلوفسفامید و کورکومین با دز 400 میلیگرم/کیلوگرم) تعداد تخمک در مقایسه با گروه کنترل، کاهش معنیداری داشت (05/0>P). اما در گروه تحت درمان با سیکلوفسفامید همزمان با کورکومین با دز 400 میلیگرم/کیلوگرم در مقایسه با گروه کنترل این اختلاف معنیدار نبود. در گروههای تحت درمان با سیکلوفسفامید همزمان با کورکومین با دزهای 100، 200، 300 و 400 میلیگرم/کیلوگرم در مقایسه با گروه تحت درمان با سیکلوفسفامید افزایش معنیداری در تعداد تخمکها مشاهده شد (05/0>P).
در گروههای تحت درمان با گوسرلین با دز 100، 200، 300 و 400 میلیگرم/کیلوگرم در مقایسه با گروه درمان با گوسرلین افزایش معنیداری در تعداد تخمک مشاهده نگردید.
کیفیت زونا پلوسیدا: کیفیت زوناپلوسیدا در گروههای تحت درمان با سیکلوفسفامید و گروه سیکلوفسفامید با کورکومین 100 میلیگرم/کیلوگرم و همچنین گروههای تحت درمان با گوسرلین و گوسرلین با کورکومین با دز 100، 200، 300 و 400 میلیگرم/ کیلوگرم در مقایسه با گروه کنترل، کاهش معنیدار داشت (05/0>P). گروههای تحت درمان همزمان سیکلوفسفامید با کورکومین 200، 300 و 400 میلیگرم/کیلوگرم افزایش کیفیت زوناپلوسیدا در مقایسه با گروه سیکلوفسفامید وجود داشت گرچه این اختلاف با گروه کنترل معنیدار نبود.
یافتههای مطالعه حاضر نشان داد که تجویز داروی سیکلوفسفامید و گوسرلین اثرات منفی در نتایج حاصل از بررسی ساختار میکروسکوپیک و سطح هورمونهای گنادوتروپین (FSH و LH) داشته، به طوری که باعث کاهش تعداد کل فولیکولها، فولیکولهای اولیه، فولیکولهای ثانویه، فولیکولهای پرهآنترال، فولیکولهای آنترال شده و باعث افزایش تعداد فولیکولهای آترتیک شد (نمودار 3). از طرف دیگر، تعداد تخمک و کیفیت زوناپلوسیدا نیز کاهش پیدا کرد. یافتهها حاکی از کاهش معنیدار مقدار هورمونهای FSH ، LH در سطح سرم خونی بود (نمودار 1،2).
نتایج به دست آمده نشان دادند که به کارگیری کورکومین هنگام مصرف سیکلوفسفامید و گوسرلین به عنوان ماده آنتیاکسیدان دارویی محافظ برای کاهش اثرات منفی سیکلوفسفامید و گوسرلین در تعداد کل فولیکولها، فولیکولهای اولیه، فولیکولهای پر آنترال و آنترال بود (نمودار 3)، اما به ظاهر در مورد تعداد فولیکولهای ثانویه و تعداد تخمک این اثر محافظتی کورکومین در استفاده همزمان با سیکلوفسفامید وابسته به دز بود، به طوری که استفاده همزمان دز 400 میلیگرم/کیلوگرم کورکومین با سیکلوفسفامید موجب تعدیل اثر منفی سیکلوفسفامید شد، به طوری که با گروه کنترل اختلاف معنیداری مشاهده نشد. همچنین فولیکولهای آترتیک در دز 400 میلیگرم/کیلوگرم کورکومین همزمان با سیکلوفسفامید اختلاف معنیداری با گروه کنترل نشان نداد. دزهای 200، 300 و 400 میلیگرم/کیلوگرم کورکومین همزمان با سیکلوفسفامید موجب تعدیل کیفیت زونا پلوسیدا شد و در مقایسه با گروه شاهد اختلاف معنیداری مشاهده نگردید. استفاده همزمان کورکومین با گوسرلین بر تعداد تخمک و کیفیت زوناپلوسیدا اثر محافظتی نداشت (نمودار 4). با توجه به مکانیسم عمل داروی گوسرلین که آگونیست گیرندههای GnRH میباشد و نحوه تجویز داروی گوسرلین که به صورت آهسته رهش (ایمپلنت) میباشد این فرضیه مطرح میشود که اثر دارو بر ساختار تخمدانی آهسته و پیوسته میباشد و با توجه به مقالات پیشین که اثر بازدارندگی از بلوغ زودرس میشود امکان تخمکگذاری را به حداقل رسانده و کورکومین به عنوان فعال آنتی اکسیدانی نمیتواند این اثر را تعدیل نماید. مطالعات پیشین نیز یافتههای حاضر را تأیید نمود. در مطالعهای که بر روی رتهای بالغ ماده صورت گرفت نشان داده شد که مصرف 5 میلیگرم/کیلوگرم سیکلوفسفامید به صورت روزانه به مدت 21 روز باعث کاهش هورمونهای جنسی و دژنراسیون در انواع مختلفی از فولیکولها شد. در مطالعه انجام شده توسط Ghosh و همکاران در سال 2001، شیمی درمانی با سیکلوفسفامید بر روی ساختار تخمدان اثر گذاشته و آن را تغییر داد. این تغییر به صورت تخریب فولیکولهای تخمدانی، به خصوص فولیکولهای اولیه بود. با کاهش فولیکولهای تخمدانی، تخمدان کاهش قطر (آتروفی) یافته و ضخامت آندومتر نیز کاهش یافت (27). در مطالعه حاضر، یافتههای حاصل از بررسی سرولوژیک نشان داد که تزریق سیکلوفسفامید و گوسرلین موجب کاهش ترشح هورمون LH توسط غده هیپوفیز گردید (نمودار 1). در گروههای درمان شده با گوسرلین و استفاده همزمان کورکومین با دز 300 و 400 میلیگرم/کیلوگرم در مقایسه با گروه درمان شده با گوسرلین به تنهایی افزایش معنیداری در سطح هورمون LH شاهد بودیم. در گروههای درمان شده با سیکلوفسفامید و استفاده همزمان کورکومین با دز 200، 300 و 400 میلیگرم/کیلوگرم در مقایسه با گروه درمان شده با سیکلوفسفامید افزایش معنیداری در سطح هورمون LH خون مشاهده گردید. مقدار هورمون FSH خون در همه گروههای تجربی در مقایسه با گروه شاهد کاهش معنیدار داشت. در گروههای تحت درمان با سیکلوفسفامید و کورکومین با دز 200، 300 و 400 میلیگرم/کیلوگرم مقدار هورمون FSH در مقایسه با گروه درمان شده با سیکلوفسفامید افزایش معنیدار نشان داد. در گروههای تحت درمان با گوسرلین و استفاده همزمان از کورکومین با دز 100، 200، 300 و 400 میلیگرم/کیلوگرم در مقایسه با گروه درمان شده با گوسرلین به تنهایی افزایش معنیداری در سطح FSH مشاهده شد.
در مطالعهای دیگر توسط Elangovan و همکاران در سال 2006، اثر سیکلوفسفامید بر روی موشهای آزمایشگاهی نر انجام شد. سیکلوفسفامید با دز 50، 100، 150 و 200 میلیگرم به ازای هر کیلوگرم وزن بدن هفتهای 1 بار به مدت 5 هفته به صورت درون صفاقی تزریق شد. نتایج حاصل از این مطالعه نشان داد که بعد از 5 هفته سطوح هورمون لوتئینی LH و هورمون محرک فولیکولی FSH کاهش پیدا کرد و کاهش سطح هورمون تستوسترون به صورت معنیدار بود. همچنین کاهش وزن بدن، وزن بیضه و تعداد و تحرک اسپرم نیز مشاهده شد (28). در بررسی انجام شده توسط Shaw و همکاران در سال1979، مهار هورمونهای استروئیدی بیضه در موشهای صحرایی تحت درمان با سیکلوفسفامید ممکن است نتیجه سطوح پایین پلاسمایی گنادوتروپینها باشد، زیرا آنزیمهای استروئیدوژنیک تنظیم کنندههای اصلی آنها میباشد (29).
در مطالعه انجام شده توسط Chainy در سال 1997 مشخص گردید که افزایش رادیکالهای آزاد بیضه در موشهای تحت درمان با سیکلوفسفامید با کاهش فعالیتهای پراکسیداز و کاتالاز بیضه حمایت میشود، زیرا این آنزیمهای پاک کننده مهم در برابر رادیکالهای آزاد میباشند (30).
درمانهای سرطان از قبیل شیمی درمانی و هورمون درمانی اگرچه برای بقای بیمار ضروری است اما اغلب دارای اثرات جانبی زیادی بر بدن، از جمله روی سیستم تولید مثل میباشد. ناباروری یکی از عواقب قابل توجه شیمی درمانی بر روی سیستم تولید مثل است، به ویژه در بیماران جوانی که درمان خود را قبل از این که فرصت فرزنددار شدن داشته باشند شروع کردهاند. از آنجا که حفظ باروری، مورد بسیار مهمی برای نجات یافتگان سرطان است، لذا ارائه روشی برای حفظ عملکرد تخمدان و باروری آینده در بیمارانی که داروی شیمی درمانی و هورمونی دریافت میکنند امری ضروری است. بررسی انجام شده توسط Hassanpour و همکاران در سال 2017 بر روی رتهای نر نژاد ویستار نشان داد که تزریق سیکلوفسفامید با دز 15 میلیگرم/کیلوگرم 1 بار در هفته به مدت 10 هفته باعث تغییرات غیر طبیعی در سطوح و فعالیت آنزیمهای سوپراکسید دیسموتاز، کاتالاز، گلوتاتیون پراکسیداز، کاهش گلوتاتیون، اسید آسکوربیک و آلفا توکوفرول میشود. همچنین باعث افزایش تولید اسپرمهای غیر طبیعی، کاهش حرکت اسپرمها و افزایش آسیب DNA اسپرم شد (5).
تعدادی از گزارشها، اثرات نامطلوب سیکلوفسفامید را بر باروری در انسان و حیوانات هر دو جنس تشریح کردند (31، 32). مردان تحت درمان با سیکلوفسفامید، برای بیش از 4 ماه، دچار الیگواسپرمی یا آزوسپرمی شدند (33، 34). در زنان این دارو باعث سمیت تخمدان، نارسایی تخمدان همراه با آمنوره و ناباروری شد (35-37).
سیکلوفسفامید باعث افزایش تولید مولکولهای (ROS) (Reactive oxygen species) شد و نشان داد که تخریب بیوشیمیایی و فیزیولوژیکی سیکلوفسفامید میتواند به دلیل استرس اکسیداتیو باشد (38-40). در مطالعه انجام شده توسط Hoffman در سال 2003 نشان داده شد که پرتوگاما با دوز 2گری بدون عوارض جانبی نبوده و سبب تغییرات هورمونی در روند اسپرماتوژنز و شکست مولکول DNA گردید و کورکومین باعث کاهش و تعدیل این تغییرات شده و مولکول DNA وضعیتی نزدیک به حالت طبیعی را نشان داد (41). در مطالعهای، کورکومین دارای توانایی زیادی در جبران آسیبهای ایجاد شده در گنادهای جنسی نر توسط سیسپلاتین بود (3). در مطالعه دیگر کورکومین با اثرات آنتی اکسیدانی و ضدالتهابی خود توانست در تعدیل علائم سندروم پلی کیستیک تخمدان (PCOS) و اختلالات اندوکرینی مؤثر واقع شده و باعث آغاز مجدد اوولاسیون گردد (21).
Kamali و همکاران در سال 2014 نشان دادند که سرب، موجب تغییرات دژنراتیو مزمن بر بافت بیضه و تغییرات هورمونی میشود و ترکیبات آنتی اکسیدانی موجود در زردچوبه به خصوص کورکومین میتواند از بروز برخی عوارض اکسیداتیو موش صحرایی بکاهد (42). کورکومین تأثیر بهبود دهنده بر عوارض ناشی از PCOS ایجاد شده توسط لتروزول در رتهای ماده نژاد ویستار داشته و پیشنهاد شده به طور گسترده در درمان این سندروم مورد استفاده قرار گیرد (43، 44). در مطالعهای توسط Mohammadi و همکاران در سال 2017 مشخص گردید که کورکومین خاصیت ضدالتهابی و نقش حمایتی در درمان PCOS از طریق تأثیر بر سطح TNF و IL-6 داشته و اختلالات اندوکرینی را تعدیل کرده است (45). خواص فارماکوکینتیک و فارماکودینامیک کورکومین و رویکرد فرمولاسیون آن به ایجاد ایده برای استفاده از کورکومین به عنوان یک عامل حساس کننده شیمیایی برای درمان سرطان کولورکتال کمک میکند (46). اثرات آنتیاکسیدانی و نیز خاصیت ضد التهابی کورکومین، باعث افزایش اهمیت آن در مدیریت سرطان روده بزرگ شده است (47).
شواهد موجود قویاً حاکی از آن است که کورکومین مراحل اصلی تومورزایی، از جمله تکثیر سلولی، بقا، رگزایی و متاستاز را در سرطان پستان مستقل از هورمون، از طریق اثر تعدیل کنندهاش بر عملکرد مسیرهای سیگنالینگ متعدد قطع میکند (48). سیس پلاتین (CP) به عنوان داروی شیمی درمانی آسیب DNA و آپوپتوز را تحریک میکند. با این حال، سیس پلاتین اثرات نامطلوبی بر چندین اندام بدن دارد. تجویز کورکومین سطوح ROS را کاهش میدهد تا از آپوپتوز در سلولهای طبیعی جلوگیری نماید. علاوه بر این، کورکومین میتواند التهاب را از طریق تنظیم پایین NF-kB برای حفظ عملکرد طبیعی اندامها مهار کند. کورکومین و نانوفرمولاسیونهای آن میتوانند سمیت کبدی، سمیت عصبی، سمیت کلیوی، سمیت گوش و سمیت قلبی ناشی از CP را کاهش دهند. قابل ذکر است، کرکومین سمیت سلولی CP را از طریق توقف چرخه مرگ سلولی، تقویت میکند (49). امروزه میدانیم که کورکومین دارای اثرات آنتی اکسیدانی و ضد التهابی است که اثرات مفیدی بر سیستم قلبی و عصبی دارد و همچنین اثرات فارماکولوژیک بر برخی بیماریها مانند دیابت، آلزایمر، تصلب شرایین، برخی از بیماریهای سیستم ایمنی و سرطان دارد (50). کورکومین خواص ضد سرطانی را برای انواع مختلفی از بدخیمیها در مطالعات in vitro و in vivo نشان داده است. بدخیمیهای دستگاه گوارش، سرطان ریه، سلولهای سرطانی مغز، لوسمی، ملانوما و سرطانهای کلیه، سینه، پروستات و لوزالمعده نمونههایی از مهار سرطانها توسط کورکومین هستند. همچنین نشان داده شده است که کورکومین اثرات ضد سرطانی داروهای شیمی درمانی و رادیوتراپی را تقویت میکند (51، 52). در سلولهای تحت درمان با سیس پلاتین، کورکومین موفق شد سمیت کلیوی را عمدتاً از طریق کاهش بیان کراتینین کاهش دهد (53). در مطالعهای بر روی 160 بیمار مبتلا به تومورهای جامد، مشخص شد که کورکومین به صورت لسیتین کورکومین میتواند منجر به کاهش عوارض جانبی سیتواستاتیک داروهای شیمی درمانی گردد (54). کورکومین در برابر اثرات مخرب کادمیوم کلراید که بر پارامترهای اسپرمی موشهای بالغ اعمال شده، نقش حفاظتی ایفا میکند (55). در مطالعهای سدیم ارسنیت باعث اثرات مخرب بر روی تعداد اسپرم و ساختار بافت بیضه موشهای بالغ شد و نشان داده شد که کورکومین دارای نقش حفاظتی در برابر تغییرات ایجاد شده توسط این آلاینده زیست محیطی دارد (56). در مطالعه دیگری، کورکومین دارای نقش حفاظتی در کلونیزایی سلولهای بنیادی اسپرماتوگونی رتهای تحت پرتودرمانی داشت (57). کورکومین نیز دارای نقش حمایتی آنتیاکسیدانی بر اسپزماتوزوای تحت استرس اکسیداتیو گاو داشته است. این فرآورده طبیعی میتواند مسیرهای سیگنالینگ متعددی را تنظیم کند و اهداف مولکولی مختلفی را تحت تأثیر قرار دهد. و با توجه به هزینه پایین و امنیت فارماکولوژی و کارآمدی و اهداف مولکولی متعدد کورکومین را به فرآوردهای امیدبخش برای پیشگیری از اثرات مواد مختلف و بیماریها پیش بینی کردهاند (58-62).
نتیجهگیری نهایی: با در نظر گرفتن مطالعات قبل و مطالعه حاضر، این ایده تقویت شد که کورکومین با فعالیت آنتی اکسیدانی خود شاید بتواند سیستم تولید مثلی را از آسیبهای ناشی از تجویز سیکلوفسفامید و گوسرلین که اغلب موجب ناباروری میشود محافظت نماید.
بین نویسندگان تعارض در منافع گزارش نشده است.