Document Type : Pharmacology & Toxicology
Authors
1 Graduated from the Faculty of Veterinary Medicine, University of Tehran, Tehran, Iran
2 Department of Comparative Biosciences, Faculty of Veterinary Medicine, University of Tehran, Tehran, Iran
3 Department of Physiology, Faculty of Medicine, University of Tehran Medical Sciences, Tehran, Iran
Abstract
Keywords
Main Subjects
کبد ارگانی با عملکردهای مختلف است که در سوخت و ساز، سمزدایی و ایمنی بدن نقش مهمی بر عهده دارد و اغلب در معرض آسیبهای مختلفی قرار میگیرد که این آسیبها میتوانند مرگ سلول و اختلال در عملکرد آن را به دنبال داشته باشند (1). ایسکمی یکی از این عوامل است که در آن خونرسانی به کبد کاهش مییابد و این امر سبب تقلیل تأمین اکسیژن و مواد مغذی به بافتها شده و آسیب بافتی رخ میدهد. به نظر میرسد ریپرفیوژن (پرفیوژن مجدد) یا خونرسانی مجدد به بافت تحت ایسکمی، تنها راه برای کاهش آسیب باشد، اما برعکس، پرفیوژن مجدد، خود نیز منجر به آسیبهای دیگری میشود که به آن آسیب ناشی از ایسکمی- پرفیوژن مجدد ((IRI میگویند (2). تغییرات ناشی از آسیبهای ایسکمی _ پرفیوژن مجدد در دو فاز مشخص اتفاق میافتد: فاز اولیه که حدود 2 ساعت پس از شروع پرفیوژن مجدد و فاز ثانویه که 6 تا 48 ساعت پس از شروع پرفیژن مجدد، رخ میدهد. اما دو حالت از ایسکمی میتواند زمینهساز آسیبهای ناشی از ایسکمی _ پرفیوژن مجدد کبدی باشد. در حالت اول، در شرایط آنوکسی (فقدان اکسیژن) که موقع برداشتن و پیوند کبد رخ میدهد و دومین حالت، در نتیجه هیپوکسی سیستمیک یا شرایطی که باعث کاهش جریان خون به کبد میشود، بروز میکند (3). مطالعات حاکی است، هنگامی که کبد دچار ایسکمی در معرض خونرسانی مجدد قرار میگیرد، تعداد زیادی گونههای واکنشپذیر اکسیژن (ROS) و گونههای واکنشپذیر نیتروژن (RNS) تولید میشود که میتواند زمینه ساز بروز شرایط پاتولوژیکی استرس اکسیداتیو، باشد. عوامل ایجاد شده در شرایط استرس اکسیداتیو عمدتاً بر روی پروتئینها، لیپید، آنزیمها، اسیدهای- نوکلئیک، اسکلت سلولی اثرگذار بوده که میتواند منجر به اختلال در عملکرد میتوکندری و پراکسیداسیون لیپیدی شود (4).
نتایج بعضی مطالعات حاکی از آن است که چنانچه خونرسانی به طور متناوب و آهسته در بافتهای قلب، روده، کلیهها، ریه، مغز و کبد صورت گیرد، میتواند صدمات ناشی از استرس اکسیداتیو از جمله التهاب و آپوپتوز را کاهش دهد. روشهایی که در درمان ضایعات ناشی از ایسکمی-پرفیوژن مجدد بهکار میرود، استفاده از شرطیسازی است که به اشکال مختلف پیششرطیسازی یا Ischemic preconditioning (IPC) و پسشرطیسازی یا(IPO) ischemic post-conditioning انجام میشود. پیششرطیسازی ایسکمی روش مناسبی است که در مطالعات مختلف نشان داده شده که آسیب ناشی از ایسکمی _ پرفیوژن مجدد را کاهش میدهد. در واقع پیششرطیسازی یک روش جراحی میباشد که قبل از اینکه عضو، تحت ایسکمی طولانی مدت قرار گیرد، ابتدا در معرض دورههای کوتاه و متناوبی از ایسکمی و پرفیوژن قرار میگیرد. این روش شرطیسازی که باعث کاهش جراحات ناشی از ایسکمی _ پرفیوژن مجدد میشود، از دهه 1980 تاکنون مطالعات و تجربیات زیادی در خصوص چگونگی و مکانیزم عمل حفاظتی این روش انجام شده است (5-8). در راستای این روش محافظتی، مطالعاتی نیز در خصوص کاربرد دورههای کوتاه و متناوب ایسکمی و پرفیوژن مجدد پس از ایسکمی طولانی مدت انجام شده که به آن پسشرطیسازی ایسکمی (IPO) گفته میشود. مطالعات اولیه حاکی است که این روش نیز میتواند دارای اثر محافظتی در جلوگیری از ضایعات ناشی از پرفیوژن مجدد، از جمله کاهش شدت انفارکتوس، حفظ عملکرد اندوتلیال عروقی و کاهش آپوپتوز، باشد (5).
اجرای پرفیوژن مجدد کوتاه مدت و کنترل شده با هدف پسشرطیسازی ایسکمی، میتواند تولیدات مستمر و متواتر گونههای واکنشپذیر اکسیژن، که بهدنبال اکسیژنرسانی ناگهانی سلول اتفاق میافتد را کاهش دهد و در نتیجه سبب تحریک ترشح آنزیمهای آنتیاکسیدانی داخل سلولی و جاروب کنندههای رادیکالهای آزاد شود. کاربرد این روش احتمالاً سبب کاهش تجمع نوتروفیل، پاسخ التهابی و استرس اکسیداتیو میشود که بدین طریق میتواند حفاظت بافتی را در برابر ضایعات ایسکمی _ پرفیوژن مجدد به دنبال داشته باشد (9، 10). بهرغم مطالعات قابل توجهی که در مورد روش درمانی پسشرطیسازی ایسکمی برای کاهش ضایعات ناشی از ایسکمی _ پرفیوژن مجدد در کبد صورت گرفته است، هنوز ابهامهای مختلفی در خصوص مکانیزم اثر و نقش واسطهها و سیستمهای پیامرسانی و تعداد دورههای متناوب مورد نیاز ایسکمی و پرفیوژن مجدد، وجود دارد. مطالعات انجام گرفته عمدتاً بر پایه تغییرات ناشی از ایسکمی _ پرفیوژن مجدد در فاز اولیه (2 ساعت پس از شروع پرفیوژن مجدد) بوده است. با عنایت به این موارد و با توجه به این یافتهها و به دلیل اهمیت بالای ایسکمی _ پرفیوژن مجدد در بروز ضایعات ناشی از جراحیهای مختلف از جمله عمل پیوند و ضرورت بهینهسازی این روش برای کاهش آسیب در بافتها در حین عمل جراحی، مطالعه حاضر در پی آن بوده است تا اثرات حفاظتی پسشرطیسازی ایسکمی بر کاهش اثر التهابی و استرس اکسیداتیو ناشی از ایسکمی _ پرفیوژن مجدد در کبد موش صحرایی را در فاز دوم (24 ساعت پس از شروع پرفیوژن مجدد) طی 4 سیکل 30 ثانیهای مورد بررسی قرار دهد.
حیوانات و گروه بندی: در مطالعه حاضر، تعداد 15 سر موش صحرایی بالغ نر، نژاد ویستار با میانگین وزن 250 تا 270 گرم از مرکز تکثیر و پرورش حیوانات آزمایشگاهی، خریداری شدند و در اتاق مخصوص، تحت کنترل و مراقبت قرار گرفتند. در طی دوره مطالعه، شرایط تغذیه و نگهداری برای تمام گروهها یکسان و حیوانات در شرایط متناوب 12 ساعت روشنایی/تاریکی و دمای 2±23 درجه سانتیگراد و دسترسی آزاد به آب و غذای تجاری نگهداری شدند. موشهای مورد مطالعه بهطور تصادفی به 3 گروه 5 تایی شامل: 1) گروه کنترل جراحی، 2) گروه ایسکمی -پرفیوژن مجدد (IR) و 3) گروه ایسکمی- پرفیوژن مجدد به همراه پسشرطیسازی ایسکمی (IR+IPO) تقسیم شدند. در مطالعه حاضر، تمام موازین اخلاقی کار با حیوانات آزمایشگاهی بر طبق اصول و دستورالعملهای کمیته مراقبت و کار با حیوانات آزمایشگاهی سازمانی، رعایت شد.
روش جراحی و نحوه ایجاد ایسکمی _ پرفیوژن مجدد و پس شرطی سازی: موشها در شب قبل از جراحی در پرهیز غذایی قرار داشتند اما دسترسی آزاد به آب وجود داشت. در روز آزمایش، موشها در تمام گروهها با تزریق داخل صفاقی 80 میلیگرم در کیلوگرم کتامین 10 درصد به همراه 10 میلیگرم در کیلوگرم زایلازین 2 درصد بیهوش شدند. سپس با استفاده از برش عرضی کوچک که از غضروف خنجری به طرف پایین آغاز و تا سطح بالای کبد ادامه پیدا کرد، عمل لاپاراتومی انجام شد. پس از لاپراتومی و دسترسی به محوطه بطنی، لیگامانهایی که کبد را به دیافراگم متصل میکنند، قطع شدند و سپس کبد به آرامی از محوطه بطنی خارج شد. برای اینکه ناف کبد در معرض قرار گرفته شود، کبد بر روی سطح شکمی قرار داده شد. برای ایجاد ایسکمی، ورید باب، شریان کبدی (خونرسانی به لوبهای چپ و میانی کبد را انجام میدهند) و مجرای صفراوی با استفاده از گیره بولداگ به مدت 60 دقیقه مسدود شدند (11). اما با برداشتن گیره، عمل پرفیوژن مجدد شروع گردید که تا مدت 24 ساعت ادامه داشت. موشها در گروه کنترل جراحی هم تحت جراحی اما بدون گیرهگذاری قرار گرفتند. کبدهای حیوانات گروه دوم تحت یک ساعت ایسکمی و 24 ساعت پرفیوژن مجدد قرار گرفتند. اقدامات انجام شده درگروه سوم همانند گروه دوم بود، اما قبل از شروع پرفیوژن مجدد طولانی مدت، یک چرخه 30 ثانیه پرفیوژن مجدد و 30 ثانیه ایسکمی با چهار تکرار، به منظور اجرای روش پسشرطیسازی بر روی کبد انجام شد. پس از طی 24 ساعت با شروع پرفیوژن مجدد، ابتدا از قلب خونگیری انجام شد و سپس حیوانات به روش مرگ آسان کشته شدند و بلافاصله نمونههای بافتی از نقاط مختلف لوبهای چپ و میانی کبد در مقاطع کوچک برداشته شدند. نمونههای دریافت شده به فریزر 70- درجه سانتیگراد منتقل و تا زمان انجام آزمایشها، نگهداری شدند. نمونههای خون در دور RPM 2000 سانتریفیوژ شدند و سرمهای به دست آمده نیز تا زمان انجام آزمایشات در فریزر 70- درجه سانتیگراد نگهداری شدند.
اندازهگیری پارامترهای بیوشیمیایی و بیومارکرهای اکسیداتیو: پس از اینکه نمونههای منجمد سرم به دمای اتاق رسیدند، اندازهگیری فاکتور التهابی اینترلوکین _6 با استفاده از کیت تجاری الایزا با اساس ساندویچی (Duo Set، R&D Systems، شماره سریال (DY506-05 انجام شد. در این تکنیک، آنتیبادیها بر روی سطح چاهکها پوشش داده شدند. سپس نمونههای سرم حاوی آنتیژن به چاهکها اضافه شد و بعد از آن، برای انجام واکنش بین آنتیژن و آنتیبادی و ایجاد کمپلکس آنتیژن _ آنتیبادی به مدت 120 دقیقه در دمای اتاق انکوبه گردید. پس از انجام مراحل شستشو، سپس آنتیبادی ثانویه علامتگذاری شده با آنزیم را اضافه نموده تا 120 دقیقه در دمای اتاق واکنش دهند. پس از سه بار شستشوی میکروپلیت الایزا محلول سوبسترا به آن اضافه گردید و 20 دقیقه در دمای اتاق انکوبه شد. پس از اضافه کردن محلول متوقف کننده، چگالی نوری هر چاهک در طول موج 450 نانومتر اندازهگیری شد و با استفاده از منحنی استاندارد، غلظت اینترلوکین _ 6 (پیکوگرم در میلیلیتر) برای هر نمونه تعیین گردید.
برای اندازهگیری شاخصهای استرس اکسیداتیو در بافت کبد، بعد از خارج نمودن نمونهها از فریزر 70- درجه سانتیگراد، عمل همگن سازی با اضافه نمودن بافر فسفات به بافت کبد (نسبت1:10) و با استفاده از دستگاه همگنساز انجام شد. سپس مخلوط همگن شده با دور 12000 به مدت 15 دقیقه در دمای 4 درجه سانتیگراد سانتریفیوژ گردید. پس از جدا شدن محلول شفاف فوقانی، میزان مالون دیآلدهید (MDA) بهعنوان شاخص تعیین پراکسیداسیون لیپیدی، با روش تیوباربیتوریک اسید TBARS))، اندازهگیری شد. در این روش مالون دیآلدهید با تیوباربیتوریک اسید واکنش میدهد که حاصل آن مادهای صورتی رنگ است و ماکزیمم جذب آن در طول موج 530 نانومتر است که با اسپکتروفتومتری اندازهگیری شد (12). بهطور خلاصه، نمونه با معرف تریکلرواستیک اسید مخلوط و ورتکس گردید و سپس در بن ماری جوش (15 دقیقه) قرار گرفت و پس از سرد شدن به مدت 10 دقیقه با دور 1000 گرم سانتریفیوژ گردید و جذب مایع صورتی رنگ خوانده شد.
برای ارزیابی فعالیت آنتیاکسیدانی بافت کبد، ظرفیت تام آنتیاکسیدانی (TAC)، از روش ABTS(2,2’-azinobis [3-ethylbenzothiazoline-6-sulfonic acid) استفاده شد. در این روش ABTS در حضور پراکسیداز (متمیوگلوبین) و پراکسید هیدروژن به ABTS+ سبز اکسیده مبدل میشود که در حضور آنتیاکسیدان مهار میگردد. ظرفیت آنتیاکسیدان تام نمونه با اندازه گیری، جذب ABTS+ در طول موج 600 نانومتر توسط دستگاه اسپکتروفتومتر مورد سنجش قرار گرفت (13). بهطور خلاصه، پس از تهیه محلول ABTS با غلظت 7 میلیمولار، محلول پرسولفات پتاسیم اضافه گردید و مدت یک شب در تاریکی و دمای اتاق انکوبه گردید. نهایتاً نمونه با محلول آماده به کار ABTS مخلوط گردید و جذب آن مورد سنجش قرار گرفت.
تجزیه و تحلیل آماری: برای اجرای محاسبات آماری دادههای خام، از نسخه 9 نرم افزار آماری GraphPad Prism استفاده شد و تمام دادهها براساس انحراف معیار ± میانگین نشان داده شدهاند. سطح معنیداری آزمونهای آماری )05/0P<) در نظر گرفته شد. به منظور مقایسه بین میانگین پارامترهای مختلف، از آنالیز واریانس یک طرفه (ANOVA) و آزمون تکمیلی (Tukey Test) استفاده شد.
تغییرات در میزان اینترلوکین _ 6 سرم: میزان اینترلوکین _ 6 در موشهایی که کبد آنها در معرض 60 دقیقه ایسکمی و 24 ساعت پرفیوژن مجدد قرار گرفته بودند افزایش یافت، اما کاربرد پسشرطیسازی ایسکمی سبب بهبود این تغییرات شد. همانطور که تصویر 1 نشان میدهد، سطح اینترلوکین _ 6 سرم در گروه تحت ایسکمی _ پرفیوژن مجدد (4/126 ± 4/394 پیکوگرم در میلیلیتر) نسبت به گروه کنترل جراحی (6/20 ± 6/119 پیکوگرم در میلیلیتر) افزایش معنیداری یافت (001/0P<). اما در گروه سوم که کبد تحت ایسکمی، قبل از پرفیوژن مجدد در معرض 4 سیکل کوتاه پسشرطیسازی قرار داشتند، سطح اینترلوکین- 6، از 4/126 ± 4/394 پیکوگرم در میلیلیتر در گروه ایسکمی _ پرفیوژن مجدد با میزان معنیداری (001/0P<) کاهش یافت و به سطح 07/29 ± 4/124 پیکوگرم در میلیلیتر رسید.
تغییرات در میزان بیومارکرهای استرس اکسیداتیو: مقایسه شاخصهای استرس اکسیداتیو در نمونههای بافت کبد جمعآوری شده از گروههای مختلف تحت مطالعه، نشان داد که ایسکمی -پرفیوژن مجدد در گروه دوم بهطور معنیداری باعث تغییر سطح مالون دیآلدهید در بافتهای کبد حیوانات تحت درمان شد. بهطوری که میزان آن از 70/56 ± 6/206 نانومول در گرم در گروه کنترل جراحی به 53/76 ± 431 نانومول در گروه ایسکمی _ پرفیوژن مجدد، افزایش یافت (001/0P<). اما در گروهی که کبد آنها در معرض ایسکمی _ پرفیوژن مجدد به همراه پسشرطیسازی ایسکمی قرار داشتند، میزان این شاخص بهصورت معنیداری (001/0P<)، از 53/76 ± 431 نانومول در گرم (در گروه ایسکمی _ پرفیوژن مجدد) به 77/25 ± 2/207 (نانومول در گرم) کاهش یافت (تصویر 2).
همچنین نتایج این مطالعه نشان داد که میزان TAC یا ظرفیت تام آنتیاکسیدانی در گروهی که در معرض ایسکمی _ پرفیوژن مجدد قرار گرفته بودند، هرچند کاهش پیدا کرده بود، اما این کاهش معنیدار نبود (سطح TAC در گروه کنترل جراحی از 14/2 ± 03/13 میلیمول در میلیگرم به 51/2 ± 53/11 میلیمول در میلیگرم در گروه ایسکمی-پرفیوژن رسید). اما این میزان در گروه سوم که بهطور همزمان، تحت ایسکمی _ پرفیوژن مجدد به همراه پسشرطیسازی ایسکمیک قرار داشتند، از میزان 87/1 ± 58/11میلیمول در میلیگرم (گروه ایسکمی _ پرفیوژن مجدد) بهطور معنیداری (01/0P<) به51/2 ± 53/17 میلیمول در میلیگرم افزایش یافت (تصویر 3).
مطالعات مختلف حاکی است، آسیب وارده در طی پرفیوژن مجدد و تأمین دوباره اکسیژن در بافتی که در معرض ایسکمی طولانی مدت قرار گرفته، بهطور پارادوکسیکال، به مراتب بیشتر از ایسکمی بهتنهایی میباشد. به این پدیده یا ضایعه ناشی از آن آسیب ایسکمی _ پرفیوژن مجدد گفته میشود (14). از جمله مکانیسمهایی که در آسیب ایسکمی _ پرفیوژن مجدد نقش دارند میتوان به افزایش میزان کلسیم داخل سلولی، استرس اکسیداتیو، نکروز، آپوپتوز و ارتشاح نوتروفیلها اشاره کرد که تمام اینها میتوانند منجر به تشدید آسیبهای کبدی شوند (15). با شناخت این پدیده مهم، توجه بسیاری از محققین به بررسی و کشف روشهای نوین، جهت کاهش آسیبهای ایسکمی- پرفیوژن مجدد جلب شده است. از جمله این روشها میتوان به روشهای شرطیسازی اشاره کرد که به دو صورت پیششرطیسازی و پسشرطیسازی اجرا میشود. مطالعه حاضر در پی آن بوده است تا اثرات آنتیاکسیدانی و ضدالتهابی پسشرطیسازی ایسکمی را متعاقب ایسکمی کبد به مدت یک ساعت و پرفیوژن مجدد به مدت 24 ساعت، مورد بررسی قرار دهد. نتایج نشان دادند که استفاده از پسشرطیسازی ایسکمی بهطور معنیداری سبب بهبودی سطح سرمی اینترلوکین- 6 و مالون دیآلدهید بافتی در گروهی شد که به دلیل قرار گرفتن در معرض ایسکمی _ پرفیوژن مجدد کبد، میزان آنها بهطور معنیداری افزایش پیدا کرده بود. نتایج حاصل از مطالعه حاضر نشان داد که پسشرطیسازی کبد همچنین سبب افزایش سطح ظرفیت تام آنتیاکسیدان در حیواناتی میشود که میزان آن به دلیل ایسکمی _ پرفیوژن مجدد کبد، کاهش یافته بود.
هم راستا با مطالعه حاضر، مطالعات متعددی، افزایش و تغییرات سطح اینترلوکین _ 6 و آسیب اکسیداتیو ناشی از ایسکمی _ پرفیوژن مجدد بافت کبد در حیوانات مختلف را نشان دادهاند (16، 17). از جمله، Xiong و همکاران که در سال 2018، اثر ایسکمی _ پرفیوژن مجدد را در بافت کبد موش صحرایی مورد بررسی قرار داده بودند، سطوح بالایی از میزان اینترلوکین _ 6 همراه با افزایش آپوپتوز سلولهای کبدی را در حیوانات تحت ایسکمی _ پرفیوژن مجدد کبد را شاهد بودند. همچنین در مطالعه انجام شده توسط Rong و همکاران در سال 2017، افزایش سطح اینترلوکین- 6 در موشهای صحرایی تحت ایسکمی _ پرفیوژن مجدد کبدی نیز گزارش گردیده است (18، 19). علاوه براین، Xu و همکاران در سال 2021 نیز نشان دادند که در موشهای سوری که تحت 30 دقیقه ایسکمی و به دنبال آن 2 ساعت پرفیوژن مجدد قرار گرفته بودند، سطح اینترلوکین _ 6 و آسیب اکسیداتیو افزایش یافت (20). اینترلوکین _ 6 یک واسطه مهم در پاسخ التهابی در طول ایسکمی _ پرفیوژن مجدد کبدی است (21-23) که تغییرات آن میتواند نشانگر وجود واکنشهای التهابی باشد که ظهور آسیبهای بافتی را به دنبال داشته باشد. لذا در مطالعه حاضر اندازهگیری سطح سرمی اینترلوکین -6 به عنوان یکی از شاخصهای تعیین کننده آسیب، انتخاب گردید و نتایج نشان داد که سطح اینترلوکین -6 بهطور قابل توجهی در حیوانات تحت ایسکمی _ پرفیوژن مجدد افزایش یافته است. نتایج مطالعه حاضر، نشان داد که درمان ایسکمی _ پرفیوژن مجدد به روش پسشرطیسازی ایسکمی، میتواند میزان اینترلوکین _ 6 را در موشهایی که در معرض ایسکمی _ پرفیوژن مجدد قرار گرفته بودند، به سطح کنترل بازگرداند. در مطالعه حاضر علاوه بر اینترلوکین- 6، دو شاخص دیگر یعنی مالون دیآلدهید بافتی و ظرفیت تام آنتیاکسیدان برای ارزیابی اثر پسشرطیسازی ایسکمی بر روی تغییرات ناشی از ایسکمی _ پرفیوژن مجدد مورد استفاده قرار گرفتند. نتایج حاکی است پسشرطیسازی ضمن اینکه سبب کاهش مالون دیآلدهید گردید، سبب افزایش معنیدار میزان ظرفیت تام آنتیاکسیدان بافتی در گروهی گردید که تحت درمان ایسکمی _ پرفیوژن مجدد به همراه پسشرطیسازی ایسکمی قرار داشتند.
تغییرات شاخصهای مورد بررسی در مطالعات مرتبط با ایسکمی _ پرفیوژن مجدد و استفاده از روش درمانی شرطیسازی، مورد توجه محققین بسیاری قرار گرفته است. در در مطالعهای، Liu و همکاران در سال 2020، نشان دادند که پسشرطیسازی ایسکمی باعث افزایش نفوذ سلولهای B و کاهش نفوذ سلولهایT CD8 به بافت تحت ایسکمی شده و در نتیجه موجب کاهش سطح اینترلوکین _ 6 در خون میشود (24). Tian و همکاران در سال 2020، پسشرطیسازی ایسکمی را به صورت 10 سیکل ثانیه ایسکمی و 10 ثانیه پرفیوژن مجدد با 6 تکرار، در بافت کلیه موشهای صحرایی تحت ایسکمی _ پرفیوژن مجدد، اجرا کردند. پس از 24 ساعت پرفیوژن مجدد، نتایج نشان داد که سطح اینترلوکین _ 6 کاهش مییابد (25). همچنین در مطالعه Schewe و همکاران در سال 2021 که اثر پسشرطیسازی ایسکمی را بر روی بافت کبد موش صحرایی با انجام 4 سیکل 60 ثانیه ایسکمی و 60 ثانیه پرفیوژن مجدد، بررسی کرده بودند، نشان داده شد که 2 ساعت بعد از پرفیوژن مجدد، با کاهش سطح اینترلوکین _ 6 مواجه بودند (23). علاوه بر اینها، Zhang و همکاران که در سال 2020 اثر پسشرطیسازی به صورت سه سیکل 10 ثانیه ایسکمی و 10 ثانیه پرفیوژن مجدد را بر روی بافت قلب موشهای صحرایی تحت ایسکمی _ پرفیوژن مجدد، ارزیابی کرده بودند، کاهش سطح اینترلوکین _ 6 رو به رو بودهاند (26). در مطالعه انجام شده توسط Liu و همکاران در سال 2019، نیز نشان داده شده که پسشرطیسازی ایسکمی به صورت 10 دقیقه ایسکمی و سپس 10 دقیقه پرفیوژن مجدد، طی سه سیکل در موشهای سوری تحت ایسکمی _ پرفیوژن مجدد در بافت مغز، با کاهش سطح اینترلوکین- 6 همراه بوده است (27). این یافتهها با مطالعه حاضر که پسشرطیسازی ایسکمی به صورت 30 ثانیه ایسکمی و سپس 30 ثانیه پرفیوژن مجدد طی 4 سیکل، بهطور قابل توجهی باعث کاهش سطح اینترلوکین _ 6 نسبت به گروه تحت ایسکمی _ پرفیوژن مجدد شده، همخوانی دارد. اینترلوکین _ 6 نقش مهمی در تنظیم فرآیندهای فیزیولوژیک و پاتولوژیک مختلف در بافتهای بدن دارد (28). عملکرد فیزیولوژیکی اینترلوکین _ 6 برای هموستاز و بازسازی بافتی، تقویت سیستم دفاعی و تنظیم عملکردهای متابولیک کبد بسیار مهم است (29). اما تولید بیش از حد اینترلوکین _ 6، موجب افزایش ترشح ایمونوگلوبولین و تحریک تولید خود ایمنی در بافتها میشود. چون این ماده بهعنوان یک عامل تحریککننده مهم برای شروع پاسخ فاز حاد در سلولهای کبدی محسوب میشود، فعال شدن مداوم آن در شرایط التهابی مضر است و حتی ممکن است موجب سرطان کبد شود (28).
استرس اکسیداتیو به عنوان یک عامل مهم در آسیب ایسکمی _ پرفیوژن مجدد در بسیاری از ارگانها محسوب میشود، که نقش مهمی در آپوپتوز سلول ایفا میکند. تولید بیش از حد گونههای واکنشپذیر اکسیژن در طی پرفیوژن مجدد، منجر به آسیبهای زیادی از جمله اکسیداسیون پروتئینها، آسیب DNA و پراکسیداسیون لیپیدی میشود. افزایش سطح مالون دیآلدهید انعکاسی از درجه پراکسیداسیون لیپیدی است. در حالی که بالا بودن سطح ظرفیت تام آنتیاکسیدانی نشان دهنده توانایی بدن در پاکسازی گونههای واکنشپذیر اکسیژن و نیتروژن میباشد (30، 31). Bilici و همکاران در سال 2021 در مطالعه مشابهای با Eken و همکاران در سال 2019 در موش صحرایی نشان دادند که قرار گرفتن کبد موشها در معرض 60 دقیقه ایسکمی و 6 ساعت پرفیوژن مجدد، سبب افزایش میزان مالون دیآلدهید و کاهش سطح آنزیمهای آنتیاکسیدان گلوتاتیون ردوکتاز و گلوتاتیون پراکسیداز میشود (32، 33). در مطالعه Ibrahim و همکاران در سال 2021 با ایجاد ایسکمی به مدت 40 دقیقه و پرفیوژن مجدد به مدت 60 دقیقه در بافت کبد موش صحرایی نشان داده شد که سطح مالون دیآلدهید افزایش و سطح آنزیم آنتیاکسیدانی سوپراکسید دیسموتاز کاهش مییابد (34). اما بعضی مطالعات نشان دادهاند که پسشرطیسازی ایسکمی بهطور قابل توجهی آسیبهای اکسیداتیو ناشی از ایسکمی _ پرفیوژن مجدد را با واسطه مهار پراکسیداسیون لیپیدی، کاهش میدهد. در مطالعه حاضر نیز نشان داده شد که پسشرطیسازی ایسکمی در حالی که بهطور قابل توجهی سطح مالون دیآلدهید را کاهش داد، اما باعث افزایش ظرفیت تام آنتیاکسیدانی در بافتهای کبدی نیز شد. در مطابقت با نتایج مطالعه حاضر، He و همکاران در سال 2021، اثر پسشرطیسازی ایسکمی را بر روی آسیبهای اکسیداتیو بررسی کردند، که نتایج، نشان دهنده کاهش سطح مالون دیآلدهید و افزایش سطح آنزیمهای آنتیاکسیدانی سوپراکسید دیسموتاز و گلوتاتیون پراکسیداز بوده است (10). همچنین Niu و همکاران در سال 2020، در مطالعهای مشابه Gao و همکاران در سال 2018، اثر حفاظتی پسشرطیسازی ایسکمی اندام حرکتی را بر روی بافت کبد در موش صحرایی بررسی کردند و نشان دادند که سطح مالون دیآلدهید کاهش و سطح سوپراکسید دیسموتاز افزایش مییابد (35، 36).
نتیجهگیری نهایی: مطالعه حاضر نشان داد که پسشرطیسازی ایسکمی با 4 سیکل 30 ثانیهای ایسکمی _ پرفیوژن مجدد، میتواند بهطور قابل توجهی آسیبهای ناشی از ایسکمی _ پرفیوژن مجدد کبدی در طی24 ساعت پس از شروع پرفیوژن مجدد را از طریق کاهش التهاب و آسیبهای اکسیداتیو، کاهش دهد. براساس نتایج حاصل از مطالعه حاضر، بهنظر میرسد که غلظتهای فیزیولوژیکی اینترلوکین _ 6 به جای اثر التهابی باعث ایجاد یک اثر ضدالتهابی شده است. در مطالعه حاضر نشان داده شد که پسشرطیسازی میتواند با واسطه اثرات آنتیاکسیدانی و ضدالتهابی سبب ایجاد اثرات حفاظتی بر علیه ضایعات ناشی از ایسکمی _ پرفیوژن مجدد در طولانی مدت شود. بنابراین میتوان نتیجه گرفت که پسشرطیسازی کبد سبب افزایش سطح ظرفیت تام آنتیاکسیدان در حیواناتی میشود که میزان آن به دلیل ایسکمی _ پرفیوژن مجدد کبد، کاهش مییابد.
سپاسگزاری
نویسندگان مقاله بر خود لازم میدانند از معاونت محترم پژوهشی دانشگاه تهران برای تأمین اعتبار مورد نیاز مطالعه حاضر و همچنین از دکتر قربانگل اصحابی و دکتر علیاکبر گلابچی فر به پاس محبت و مساعدتهای فراوانی که در انجام مراحل مختلف مطالعه حاضر داشتند، تشکر و قدردانی کنند.
بین نویسندگان تعارض در منافع گزارش نشده است.