Document Type : Basic Sciences
Authors
1 Graduated from the Faculty of Veterinary Medicine, University of Tehran, Tehran, Iran
2 Department of Basic Sciences, Faculty of Veterinary Medicine, University of Tehran, Tehran, Iran
3 Department of Internal Medicine, Faculty of Veterinary Medicine, University of Tehran, Tehran, Iran
4 Department of Surgery & Radiology, Faculty of Veterinary Medicine, University of Tehran, Tehran, Iran
5 Institute of Biomedical Research, University of Tehran, Tehran, Iran
Abstract
Keywords
Main Subjects
آسیبهای عصب محیطی (Peripheral nerve injuries) سالانه تقریباً 1 میلیون نفر را در سراسر جهان تحت تأثیر قرار میدهد (1، 2). آسیبهای عصب محیطی بار اقتصادی قابلتوجهی را بر جامعه تحمیل میکند و به از دست دادن عملکرد اندام منجر میشود که بهشدت کیفیت زندگی بیماران را مختل میکند (3، 4).
سیستم عصبی محیطی، احساس، حرکت و هماهنگی حرکات بدن را کنترل میکند. اعصاب محیطی میتوانند بهراحتی در اثر ضربه یا بیماریهای تخریبکننده عصب آسیب ببینند. شایعترین این آسیبها در کشش، ایسکمی، پارگی، فشار و سوختگی رخ میدهد. بهطورکلی سیستم اعصاب محیطی دارای ظرفیت احیای بالاتری نسبت به سیستم اعصاب مرکزی است و باعث بهبود طبیعی بافت عصبی میشود. به دنبال آسیب عصب محیطی، در بخش انتهایی آکسون، دژنراسیون والرین رخ میدهد که باعث عصبزدایی ارگانهای اطراف میشود (5). در ابتدا بدن ازطریق سلولهای شوان با تشکیل غلاف میلین، تکثیر سلولی، فاگوسیتوز و آزادسازی سیتوکینها به آسیب ایجادشده پاسخ میدهد. در ترمیم اعصاب محیطی، رشد آکسونها در جهت درست برای ایجاد آناستوموز و موفقیت ترمیم حائز اهمیت است (6). در صدمات شدید عصب محیطی، آکسونها با اینکه قادر به بازسازی خود میباشند، اما رشد آنها در جهت نادرست و عدم تشکیل آناستوموز به ناموفق بودن فرایند ترمیم منجر میشود (7). در موارد شدید پاسخ بدن قادر به ترمیم و بهبودی آسیب نمیباشد و فرد ناگزیر به استفاده از روشهای درمانی خواهد بود.
درمانهای رایج شامل جراحی نورورافی، پیوند عصب اتولوگ، داروهای ضدالتهاب، فیزیوتراپی و تکنیکهای توانبخشی برای بازسازی عصب، متعاقب آسیب موفقیت محدودی دارند. علت این مسئله آناتومی پیچیده بافت عصبی و موانع مهاری موجود در موضع آسیب است. از سوی دیگر محدودیت در دسترس بودن بافت عصبی بهمنظور پیوند عصب، عدم تطابق اندازه بافت عصبی دهنده و گیرنده، وجود تعداد ناکافی از اعصاب اتولوگ برای عصب اصلی معیوب (8) و تشکیل نورومای احتمالی از موارد مهم محدودکننده پیوند عصب اتولوگ بهعنوان یک روش درمانی است (9-14).
بهدلیل این چالشها که استفاده از پیوندهای عصبی اتولوگ را محدود میکنند، دانشمندان استفاده از مجرای پیوند عصبی (Nerve graft conduit) را برای ترمیم عصب بررسی کردهاند (15). همچنین برخی کاندوئیتها نیز تأییدیه سازمان غذا و دارو (Food and Drug Administration (FDA)) را دریافت کردهاند و در دستیابی به ترمیم عملکردی نویدبخش بودهاند (16، 17). از طرفی مجراهای پیوند عصبی موجود عمدتاً لولههای توخالی میباشند که ساختار سهبعدی یا ترکیب ماتریکس خارج سلولی (Extra Cellular Matrix) اعصاب طبیعی را تقلید نمیکنند (18، 19). برای غلبه بر این چالشها، محققین از ساخت مجراهای پیوند عصبی پیشرفته که ساختار داخلی اعصاب اتولوگ را شبیهسازی میکنند، استفاده کردهاند. این شامل طرحهایی، مانند مجراهای پیوند عصبی متخلخل، شیاردار، چندکاناله و پرشده است (20-22). اگرچه مجراهای پیوند عصبی متخلخل، شیاردار، چندکاناله و توپر نتایج ترمیم بهتری نسبت به کاتترهای توخالی داشتهاند، اما ساختار آنها هنوز بهطور قابلتوجهی با معماری پیچیده سهبعدی اعصاب طبیعی متفاوت است (23-25).
در بین پلهای عصبی مختلف، پیوند عصب سلولزداییشده (Acellular Nerve Graft) با دقت بیشتری از اعصاب طبیعی در ساختار و ترکیب تقلید میکنند. بهاینترتیب، عصب سلولزداییشده جایگزین بسیار امیدوارکنندهای برای پیوندهای عصبی اتولوگ برای ترمیم نقایص عصبی میباشند (26). استفاده از اعصاب زنوژن، منابع پیوند را بهطور گسترده افزایش میدهد، بنابراین دارای یک چشمانداز دلگرمکننده برای درمانهای بالینی است. استفاده از زنوگرفتهای سلولزداییشده نیاز به سرکوب سیستم ایمنی ندارد و برای ترمیم آسیبهای اعصاب محیطی ایمن و مؤثر است (27). ایجاد یک داربست با از بین بردن مواد تشکیلدهنده ایمنیزای بافت و باقی ماندن عناصر ماتریکس خارج سلولی و ساختار سهبعدی آن صورت میگیرد. همچنین عناصر ماتریکس خارج سلولی بهطور گسترده در میان گونههای مختلف مشابه میباشند (6).
چندین رویکرد برای سلولزدایی جهت تولید داربستهای عصبی سلولزداییشده از عصب اهداکننده ثبت شده است (28). هدف از هر فرایند سلولزدایی، حذف کارآمد کلیه مواد سلولی و هستهای است، درحالیکه میبایست هرگونه اثر سوء آن بر ترکیب، فعالیت بیولوژیکی و یکپارچگی مکانیکی ماتریکس خارج سلولی باقیمانده به حداقل برسد. باوجوداین هر فرایندی که به حذف سلولها نیاز داشته باشد، احتمالاً ساختار سهبعدی ماتریکس خارج سلولی را تغییر خواهد داد. روشهای زیادی برای تهیه داربستهای سلولی وجود دارد. با وجود تفاوتهای موجود، تمام روشهای پردازش با هدف کاهش ایمنیزایی بافت و افزایش ظرفیت بازسازی ازطریق حفظ ماتریکس خارج سلولی به کار برده میشوند. رویکردهای سلولزدایی شیمیایی روش سودمندتر میباشند (29، 30).
Sondell و همکاران در سال 1998 توانستند با استفاده از شویندههای تریتون و سدیم داکسیکولات همراه با مجموعهای از محلولهای شستوشو داربستهای عصبی سلولزداییشدهای طراحی کنند که علیرغم فقدان خواص ایمونوژنیسیته، بهطور چشمگیری از رشد آکسونها و مهاجرت سلولهای شوان برای ترمیم آسیبهای عصبی پشتیبانی میکردند (31). همچنین در مطالعه دیگر،Hudson و همکاران در سال 2004، با استفاده از شویندههای زویتریونی سولفوبتائین همراه با شوینده آنیونی تریتون یک داربست عصبی سلولزداییشده ایجاد کردند که ساختارهای غشای پایه و ماتریکس خارج سلولی را به نحو مناسبی حفظ کرد (32).
اگرچه مواد شیمیایی و مراحل خاص بین روشهای مطرحشده متفاوت است، اما هدف همه آنها حذف سلولها از بافت عصبی و درعینحال حفظ ماتریکس خارج سلولی است. روشها در انواع شویندههای مورداستفاده و همچنین مراحل اضافی، مانند انجماد یا ذوب یا استخراج دیاکسید کربن فوق بحرانی، متفاوت میباشند. بهطورکلی روشهای متعددی وجود دارد که میتواند برای ایجاد پیوندهای عصبی سلولزداییشده برای کاربردهای مهندسی بافت عصبی استفاده شود.
هدف از مطالعه حاضر توسعه عصبهای سلولزداییشده زیستسازگار و غیر ایمنیزا با منبع زنوژنیک و با استفاده از محلولهای شستوشوی کمخطر و پربازده است. این روش یک گزینه جدید و جایگزین برای تولید عصبهای سلولزداییشده است که بهعنوان یکی از روشهای درمان آسیبهای عصبی محیطی معرفی میشود.
تهیه عصب سلولزداییشده: اعصاب شبکه بازویی، به طول حدودی 30 میلیمتر و به تعداد 30 عدد که برای اهداف درونتنی (In vivo) بعدی، ازنظر قطر با عصب سیاتیک رت مطابقت داشتند، از لاشه گوسفندان نر تحت شرایط آسپتیک بلافاصله پس از کشتار جدا شدند. روش تهیه بافت عصبی سلولزداییشده براساس روشی بود که توسط Hudson و همکاران در سال 2004 توسعه داده شده بود و مطالعات مختلفی در این زمینه صورت گرفته است (32، 33). ابتدا چربی خارجی، بافت همبند و خون از اعصاب جمعآوریشده پاکسازی شد و نمونههای عصبی توسط بافر نمکی فسفاته حاوی 1 درصد پنیسیلین و استرپتومایسین بهمدت 1 ساعت در دمای 4 درجه سانتیگراد و با سرعت 60 دور در دقیقه شستوشو داده شدند. سپس در محلول بافر نمکی فسفاته در دمای 4 درجه تا 24 ساعت نگهداری شدند. اعصاب جداشده به بخشهای 10 میلیمتری برش داده شدند و جهت انجام روند سلولزدایی با مواد شوینده تحت تیمار قرار گرفتند. ابتدا از بافر نمکی فسفات (PBS) بهمدت 12 ساعت و سپس از محلول هیپرتونیک کلرید سدیم 6 درصد بهمدت 18 ساعت بهعنوان تیمار اولیه برای از بین بردن سلولها استفاده شد. در مرحله بعد عصبهای جداشده ابتدا توسط محلول چپس (CHAPS) -3 (3-cholamidopropyl dimethylammonio -1-propanesulfonate hydrate) (Sigma chemical, USA) با غلظت 6 درصد در بافر نمکی فسفات و سپس توسط تریتون (Triton X-100)، (Merck, Germany) با غلظت 2 درصد محلول در بافر نمکی فسفات هریک بهمدت 24 ساعت تحت تیمار قرار گرفتند. در مرحله نهایی ساختارهای عصبی تهیهشده در محلولDNAse (SinaClon, Iran) وRNAse SinaClon, Iran)) در بافر نمکی فسفات، شامل 1 واحد بر میلیلیتر RNAse و 50 واحد بر میلیلیتر DNAse بهمدت 6 ساعت قرار گرفتند. بین هرکدام از مراحل 3 بار شستوشو با آبمقطر و هر بار بهمدت 15 دقیقه صورت گرفت. پس از هر بار شستوشو محلولهای مورداستفاده تعویض شدند. تمام مراحل تحت شیکر با سرعت 120 دور در دقیقه و در دمای محیط انجام شد و PH تمام محلولهای مورداستفاده 5/7 بود. ساختارهای تهیهشده برای انجام آزمونهای درونتنی پس از فرایند شستوشو بهمدت 3 ساعت در محلول پراستیکاسید (PAA) (Merck, Germany) با غلظت 1/0 درصد در دمای اتاق استریل شدند و برای ادامه مطالعات در محلول بافر نمکی فسفاته حاوی 1 درصد پنیسیلین و استرپتومایسین در دمای 4 درجه نگهداری شدند.
بررسی بافتشناسی و ارزیابی اجزای ماتریکس خارج سلولی: بافتهای عصبی سلولزداییشده برای ثبوت بافتی در فرمالین 10 درصد غوطهور شد. پس از آن آبگیری با اتانول، شفافسازی با گزیلول و غوطهورسازی در پارافین مذاب انجام شد. نهایتاً قالبهای پارافینی و برشهایی با ضخامت ۵ میکرومتر با استفاده از میکروتوم تهیه شد. رنگآمیزی هماتوکسیلینائوزین برای ارزیابی حذف اجزای سلولی، تریکروم ماسون برای بررسی خصوصیات ریختشناسی الیاف کلاژن و آلسینبلو برای سنجش گلیکوزآمینوگلیکانهای سولفاته استفاده شد (34).
ارزیابی میکروسکوپ الکترونی نگاره: برای بررسی دقیقتر تغییرات ساختاری در داربستهای سلولزداییشده و نمونههای بافتی عصب سالم، از میکروسکوپ الکترونی نگاره استفاده شد. نمونهها در گلوتارآلدئید 5/2 درصد بهمدت 2 ساعت تثبیت شدند و مقاطع طولی آنها با طلا پوشانده شد و ریزساختار نمونهها و تخلخل آنها توسط میکروسکوپ الکترونی نگاره (مدلAIS2300C ، ساخت کره جنوبی) با استفاده از 22 هزار ولت تصویربرداری شد.
بررسی استحکام کششی نمونهها: بهمنظور بررسی میزان استحکام کششی داربستهای سلولزداییشده، همراه با نمونههای کنترل عصب، از دستگاه آزمون کششی ایکس استفاده شد. بدین منظور ابتدا قطر نمونهها به کمک کولیس دیجیتال اندازهگیری شد و سپس قطعات نمونهها به طول 1 سانتیمتر به بازوهای دستگاه متصل شدند. برای محکم کردن نمونهها روی بازوهای دستگاه از چسب مایع قوی استفاده شد. در ادامه نمونهها با سرعت ثابت 1/0 میلیمتر در ثانیه تحت کشش قرار گرفتند. در طول اندازهگیری، نمونهها با استفاده از نرمال سالین مرطوب نگه داشته شدند. هر نمونه بهطور کامل تا حداکثر نیروی کششی و تا زمان قطع شدن کشیده شد (35).
تعیین محتوای DNA داربستها: با ارجاع به مطالعه منتشرشده (36)، یک کیت سنجش (High yield DNA PurificationKit) DNPTM، (SinaClon Iran) برای تعیین محتوای DNA 3 نمونه بافت عصب پس از سلولزدایی استفاده شد. بهطور خلاصه، 3 نمونه عصب سلولزداییشده و 3 نمونه عصب دستنخورده گوسفند به یک میکروتیوب 5/1 میلیلیتری حاوی 500 میکرولیتر بافر لیز سلولی اضافه شد، 1 ساعت تحت انکوباسیون قرار گرفت و 10 دقیقه در 1000 دور در دقیقه سانتریفیوژ شد و سپس مراحل استخراج DNA انجام شد. مقدار DNA باقیمانده با استفاده از طیفسنج نانودراپ (BOECO Germany) اندازهگیری شد. اندازهگیریها 3 بار تکرار شد و پس از قرائت، تمام دادهها به یک واحد اندازهگیری تبدیل شدند.
تجزیهوتحلیل آماری: ابتدا برای نرمال بودن دادهها از تست کولموگروف اسمیرنف (Kolmogorov-Smirnov) و سپس برای تحلیل دادهها، از آزمون T مستقل (Independent samples T-test) استفاده شد. مقادیر 05/0P< بهعنوان حداقل سطح معنیداری در نظر گرفته شد و تمام تحلیلهای آماری توسط نرمافزار SPSS نسخه 24 انجام شد.
بررسیهای میکروسکوپ نوری داربستهای عصب سلولزداییشده نشان داد سلولزدایی مناسب منجر به حذف کامل سلولها و همچنین حفظ ماتریکس خارج سلولی شده و محیط مناسبی برای کشت و مطالعه رفتار سلولی فراهم آمده است. در مقاطع بافتشناسی با رنگآمیزی هماتوکسیلینائوزین، هسته سلولی قابلمشاهده در داربستهای سلولزداییشده وجود نداشت، درحالیکه هسته سلولی به رنگ بنفش در مقاطع عصب دستنخورده قابلمشاهده بود که این نشاندهنده حذف کامل سلولها ازطریق فرایند سلولزدایی بود (تصویر 1).
آلسینبلو یک رنگ فتالوسیانین حاوی مس است که به پلیآنیونها یا ماکرومولکولهای با بار منفی متصل میشود. این رنگآمیزی امکان شناسایی و طبقهبندی پلیآنیونها در بافت عصبی را براساس ترکیب شیمیایی آنها و فعلوانفعالات آنیونی فراهم میکند که یک راه برای مطالعه محیط ماکرومولکولی سازههایی، مانند گره رانویه (Ranvier) را به وجود میآورد (37). این رنگ نشانگر مناسبی جهت نشان دادن گرههای رانویه و آکسونها میباشد که نتایج حاصل از این رنگآمیزی نیز نشان داد در داربستهای تهیهشده از عصبهای سلولزداییشده هیچ سلولی دیده نمیشود و سلولزدایی بهطور کامل انجام شده است (تصویر 2).
محتوای ماتریکس خارج سلولی، ازجمله ساختار و تراکم رشتههای کلاژن با رنگآمیزی تریکروم ماسون ارزیابی شد. این رنگآمیزی امکان تمایز فیبرهای کلاژن ماتریکس خارج سلولی را از سایر انواع ساختارها فراهم میکند (38، 39). این رنگآمیزی نشان داد در طی روند سلولزدایی رشتههای کلاژن در ماتریکس خارج سلولی بهطور نسبی حفظ شدهاند (تصویر 3). مقایسه داربست سلولزداییشده با عصب دستنخورده در سطح میکروسکوپ الکترونی نگاره نشان داد در عصب سلولزداییشده همه سلولها از بین رفتهاند و ساختار ماتریکس خارج سلولی عصب بهطور نسبی حفظ شده است (تصویر 4). آزمون کششی نشان داد میانگین نیروی بیشینه موردنیاز برای پاره شدن عصب دستنخورده 6/2 نیوتن و برای عصب سلولزداییشده 4/1 نیوتن بود که تفاوت معنیداری را ازلحاظ آماری نشان میداد (05/0P<) (تصویر 5). همچنین افزایش طول تا نقطه پارگی عصب در 2 گروه متفاوت بود.
بررسی محتوای DNA داربستها و اعصاب دستنخورده هم نشان داد محتوای DNA اعصاب دستنخورده بالا بود. در اعصاب طبیعی در هر میلیگرم نمونه 1/364±2/4362 نانوگرم، DNA وجود داشت که محتوای آن پس از فرایند سلولزدایی بهطور قابلتوجهی کاهش یافته بود، بهطوریکه در داربستها در هر میلیگرم نمونه 3/4±8/68 نانوگرمDNA وجود داشت. بررسی آماری نیز اختلاف معنیداری را میان عصبهای سلولزداییشده و دستنخورده نشان داد (05/0P<) (تصویر 6).
رویکردهای متعددی برای کاهش چالشهای درمان ضایعات بافت عصبی پیشنهاد و بهعنوان جایگزین استفاده از پیوندهای عصبی مشتق از بیمار ارائه شده است. بااینحال تاکنون هیچ روشی که به اندازه پیوند اتوگرفت کارآمد باشد توسعه نیافته است (40). محصولاتی با منشأ انواع بافتهای زنوژنیک از استراتژیهای درمانی جدید است که برای بهبود و بهویژه تسریع بازسازی عصب از اهمیت زیادی برخوردار است (27). استفاده از بافت زنوژنیک میتواند یک روش جایگزین مناسب برای عصب آسیبدیده در انسان باشد. برخی از اعضای حیوانات ازنظر ساختاری مشابه اندامهای انسانی میباشند و میتوان از آنها بهعنوان یک گزینه درمانی برای پیوند استفاده کرد (41).
امروزه استفاده از داربستهای مختلفی جهت استفاده در ترمیم جراحات اعصاب محیطی گزارش شده است (42، 43). در مقایسه با کاندوئیتهای هدایت عصب مصنوعی که با استفاده از پلیمرهای طبیعی یا پلیمرهای مصنوعی تهیه میشوند، پیوندهای عصبی سلولزداییشده مشتقشده از اعصاب طبیعی دارای مزایای بیونیک در ترکیب و ساختار میباشند که مواد پلیمری آن را ندارند. ازجمله این مزایا میتوان به زیستسازگاری مطلوب، خواص بیومکانیکی بهتر و عملکرد زیستی بالا و همچنین موفقیت بیشتر آنها در ترمیم جراحات عصبی اشاره کرد (44).
از طرفی چندین رویکرد برای سلولزدایی جهت تولید پیوندهای عصبی سلولزداییشده از عصب اهداکننده ثبت شده است؛ ازجمله این موارد پروتکل توسعهیافته توسط Sondell و همکاران در سال 1998 است که در این روش استخراج شیمیایی سلولها از اعصاب با استفاده از غوطهوری هیپوتونیک و به دنبال آن تیمارهای شوینده متناوب با تریتون و سدیم دیاکسیکولات انجام میشود. همچنین در روشی دیگر که براساس پروتکل Hudson و همکاران در سال 2004 است، از تیمارهای شیمیایی با سولفوبتائینها، تریتون و سدیم دیاکسیکولات و به دنبال آن شستوشو و استریل کردن استفاده میشود. مشابه این روش برای ایجاد داربستهای عصبی سلولزداییشده دمیلینه شده حیوانی و داربستهای عصبی سلولزداییشده انسان هم استفاده شده است. همچنین روشهای جدیدتر دیگر شامل انجماد و ذوب، تیمار با سدیم دودسیلسولفونات (SDS)، اولتراسوند، محلولهای DNase/RNase و استخراج دیاکسید کربن فوقبحرانی برای سلولزدایی کردن بافت استفاده میشوند (45).
هدف از هر فرایند سلولزدایی، حذف کارآمد کلیه مواد سلولی و هستهای است؛ درحالیکه میبایست هرگونه اثر سوء آن بر ترکیب، فعالیت بیولوژیکی و یکپارچگی مکانیکی ماتریکس خارج سلولی باقیمانده به حداقل برسد. تمام روشهای سلولزدایی با هدف کاهش ایمنیزایی بافت و افزایش ظرفیت بازسازی ازطریق حفظ ماتریکس خارج سلولی به کار برده میشوند (46).
ارزیابیهای هیستولوژیک با رنگآمیزی هماتوکسیلینائوزین نشان داد سلولها بهطور کامل در داربستها حذف شدهاند. همچنین با ارزیابی محتوای ماتریکس خارج سلولی، ازجمله ساختار و تراکم رشتههای کلاژن با استفاده از رنگآمیزی تریکروم ماسون مشخص شد ساختار ماتریکس خارج سلولی در داربستها بهطور مناسبی حفظ شده است. بررسیهای دقیقتر توسط میکروسکوپ الکترونی نیز نشاندهنده این بود که حذف سلولها بهخوبی انجام شده و ساختار کلی بافت محصول نیز حفظ شده است. همچنین مقاومت مکانیکی و ساختاری داربستهای تهیهشده توسط تست استحکام کششی تأیید شد. بخشی از سیمان بافتی در فرایند سلولزدایی از بین میرود. به همین دلیل بافت حاصل مقداری از قابلیت مقاومت در برابر پارگی و شکنندگی خود را از دست میدهد. از طرفی الیاف کلاژن و الاستیک باقیمانده نسبت به کشش ایجادشده مقاومت نشان میدهند که این مقاومت بهصورت دو پیک خود را نشان میدهد که پیک اول مربوط به رشتههای کلاژن و پیک دوم مربوط به رشتههای الاستیک است. جای خالی سیمان بافتی و سلولهای حذفشده باعث متخلخل شدن داربست محصول میشود که این سبب فراهم شدن زمینه نفوذ و چسبندگی سلولها درون داربست و همچنین افزایش قابلیت کشسانی آن جهت آمادهسازی داربستهای سلولزداییشده مناسب میشود (47، 48).
مطالعات نشان دادهاند ایمنیزایی اجزای ماتریکس خارج سلولی اعصاب، مانند پروتئین لامینین و فیبرونکتین ضعیف و حتی تقریباً ناچیز است. بنابراین ایمنیزایی احتمالی داربستهای عصبی عمدتاً درنتیجه سلولهای باقیمانده در بافت آنها پس از فرایند سلولزدایی است (49، 50). نتایج مطالعات انجامشده نشاندهنده این است که استفاده از شویندهها در فرایند سلولزدایی و از بین بردن بقایای سلولی در بافتهای عصبی بهطور موفقیتآمیزی مؤثر واقع شده است (49، 51).
نتیجهگیری نهایی: بررسیهای انجامشده در مطالعه حاضر درمجموع بیانگر این بود که داربستهای تهیهشده از بافتهای طبیعی عصبی زنوژن از طریق فرایند سلولزدایی با شویندهها، ویژگیهای ساختاری مناسبی جهت ایجاد بستر رشد سلولی فراهم میکنند.
از پژوهشکده تحقیقات زیستپزشکی دانشگاه تهران تشکر و قدردانی میشود.
بین نویسندگان تعارض در منافع گزارش نشده است.