بررسی اثرات بالینی و بی‎دردی متعاقب افزودن دتومیدین و زایلازین به داروی ‌بی‌حسی در تزریق اپیدورال در اسب

نوع مقاله : جراحی، هوشبری و بیماری های اندام حرکتی

نویسندگان

1 دانش آموخته دانشکده دامپزشکی، دانشگاه تهران، تهران، ایران

2 گروه جراحی و رادیولوژی، دانشکده دامپزشکی، دانشگاه تهران، تهران، ایران

چکیده

زمینه مطالعه: ایجاد ‌بی‌حسی به روش تزریق اپیدورال خلفی در اسب به‌منظور تشخیص، درمان و انجام جراحی­های سرپایی و بدون بیهوشی عمومی کاربرد گسترده­ای دارد. با این روش می‌توان در نواحی خلفی بدن نظیر  پرینه، مقعد، رکتوم، واژن و فرج بی­دردی ایجاد کرد.
هدف: مطالعه حاضر با هدف بررسی کیفیت بی­دردی خلفی و سطح ‌آرام‌بخشی متعاقب افزودن داروهای دتومیدین و زایلازین به داروی لیدوکائین پس از تزریق اپیدورال در مادیان انجام شد.
روشکار: در مطالعه حاضر از 4 رأس اسب استفاده شد. تمام حیوانات تحت آزمایش هر سه گروه دارویی قرار گرفتند، به‌طوری‌که در گروه اول لیدوکائین، در گروه دوم لیدوکائین و دتومیدین و در گروه سوم لیدوکائین و زایلازین به‌صورت اپیدورال تزریق شد. تعداد ضربان قلب، تعداد تنفس، دمای رکتال و سطح ‌آرام‌بخشی پیش از تجویز دارو و سپس در زمان­های 5، 10، 15، 30، 45، 60، 75، 90 و 120 دقیقه پس از تجویز مورد ارزیابی قرار گرفت. همچنین در این اسب­ها زمان شروع بی­دردی و طول مدت بی­دردی نیز سنجیده شد. سطح ‌آرام‌بخشی و سطح عدم تعادل ایجاد‌شده توسط یک سیستم امتیاز‌دهی با 4 امتیاز (از صفرتا 3) مورد سنجش قرار گرفت.  
نتایج: در مقایسه و ارزیابی آماری 3 گروه از‌نظر زمان شروع بی­دردی، تفاوت معنی­دار مشاهده نشد. افزودن زایلازین و دتومیدین به لیدوکائین طول مدت بی­دردی خلفی را به‌طور معنی­داری افزایش داد (05/0≥P). در گروه لیدوکائین هیچ‌گونه ‌آرام‌بخشی مشاهده نشد و افزودن زایلازین و دتومیدین به لیدوکائین به‌‎طور معنی‌داری باعث ایجاد اثرات ‌آرام‌بخشی شد. افزودن داروی دتومیدین به لیدوکائین در تزریق اپیدورال در مقایسه با زایلازین به‌طور معنی­داری سطح ‌آرام‌بخشی و طول مدت ‌آرام‌بخشی بیشتری ایجاد کرد (05/0≥P). در مقایسه متغیرهای فیزیولوژیک بین 3 گروه مورد‌مطالعه تفاوت معنی­داری مشاهده نشد.
نتیجه­گیری نهایی: نتایج به‌دست‌آمده نشان می‌دهد افزودن داروهای آلفا-۲ آگونیست می‌تواند طول مدت بی‌دردی را بدون ایجاد عوارض جانبی افزایش دهد و در کنار آن اثرات ‌آرام‌بخشی نیز ایجاد کند. علاوه‌بر‌این، داروی دتومیدین طول مدت بی­دردی بیشتر و سطح ‌آرام‌بخشی بالاتری را به دنبال دارد؛ بنابراین در طی جراحی در صورت استفاده از این دارو نیاز به تجویز مجدد دارو را کاهش می­دهد. 

کلیدواژه‌ها

موضوعات


عنوان مقاله [English]

Comparison of Caudal Analgesia and Sedation Effects Following the Addition of Detomidine and Xylazine to Lidocaine for Epidural Anesthesia in Horses

نویسندگان [English]

  • Peyman Azizi 1
  • Seyed Mehdi Ghamsari 2
  • Omid Azari 2
1 Graduated from the Faculty of Veterinary Medicine, University of Tehran, Tehran, Iran
2 Department of Surgery & Radiology, Faculty of Veterinary Medicine, University of Tehran, Tehran, Iran
چکیده [English]

BACKGROUND: Epidural anesthesia is widely used for diagnosis, treatment, and performing painful surgeries in horses without the need for general anesthesia. This method can provide analgesia in the posterior regions of the body, such as the perineum, anus, rectum, vagina, and vulva.
OBJECTIVES: This study aims to compare the quality of caudal analgesia and sedation following the addition of detomidineand xylazine to lidocaine for epidural anesthesia in mares.
METHODS: The study was conducted on four horses. Each animal was subjected to all three treatment methods,lidocaine for the first group, lidocaine +detomidine for the second group, and lidocaine +xylazine for the third group, which were injected epidurally. Parameters such as heart rate, respiration rate, rectal temperature, and sedation were assessed at baseline and at various time intervals: 5, 10, 15, 30, 45, 60, 75, 90, and 120 minutes after administration. The onset and duration of analgesia were also measured. The level of sedation and ataxia induced by medications was evaluated using a four-point sedation scale (0 to 3).
RESULTS: There was no significant difference in the onset of analgesia between the three groups.The addition of either xylazine or detomidine to lidocaine significantly increased the duration of analgesia (P≤0.05).In the lidocaine group, no sedation effects were observed. However, the addition of xylazine and detomidine induced sedation. Detomidine resulted in significantly longer sedation and a higher level of sedation scores compared to xylazine (P≤0.05). Physiological variables, including heart rate, respiratory rate, and rectal temperature, showed no significant differences among the three groups (P>0.05).
CONCLUSIONS: The addition of alpha-2 agonists, such as detomidine and xylazine, to lidocaine can increase the duration of caudal analgesia in mares without causing significant side effects, and cause sedation. Moreover, detomidine causes a longer duration of analgesia and a higher level of sedation. Therefore, its use in surgeries may reduce the need for additional drug administration.

کلیدواژه‌ها [English]

  • Detomidine
  • Epidural
  • Horse
  • Lidocaine
  • Xylazine

مقدمه

ایجاد ‌بی‌حسی به روش تزریق اپیدورال خلفی در اسب به‌منظور تشخیص، درمان و انجام جراحی­های سرپایی و بدون نیاز به بیهوشی عمومی کاربرد گسترده­ای دارد. با این روش می‌توان در نواحی خلفی بدن نظیر پرینه، مقعد، رکتوم، واژن و فرج ‌بی‌حسی ایجاد کرد (1). ‌بی‌حسی به روش اپیدورال خلفی، ساده و ارزان‌قیمت بوده و ریسک بیهوشی عمومی را برای انجام برخی از عمل­های جراحی و  مداخله­های مامایی از بین می­برد (2).

بسته به هدف جراح، ترکیب داروهای ‌بی‌حسی با داروهای ‌آرام‌بخش نظیر آگونیست­های گیرنده آلفا-۲ (نظیر زایلازین، دتومیدین و غیره)، اپیوئیدها و سایر داروها، نظیر داروی بیهوشی کتامین قابل‌استفاده می‌باشند (3-6). در راستای کاهش دُز مصرفی دارو و همچنین افزایش مدت‌زمان اثر و کاهش عوارض داروها می‌توان داروهای مذکور را به‌صورت ترکیبی مورد استفاده قرار داد. داروهای اپیوئیدی و آلفا-۲ آگونیست، هر دو به‌عنوان ضد‌درد قوی شناخته می­شوند و مطالعات مختلف نشان داده است استفاده از ترکیب این دو دسته دارویی در تزریق اپیدورال به‌صورت هم­افزا (synergistic) اثرات ضد‌دردی آن­ها را افزایش می­دهد. شروع و طول اثر داروهای اپیوئیدی مختلف، بسته به میزان حلالیت آن­ها در چربی متفاوت است؛ بنابراین با ترکیب یک داروی هیدورفیلیک با یک داروی لیپوفیلیک می­توان به اثرات مطلوب دست یافت (7).

داروهای بی‌حس‌کننده با ممانعت از دپولاریزاسیون غشای اعصاب باعث ایجاد ‌بی‌حسی موضعی می‌شوند. رایج­ترین داروی مورداستفاده در این دسته، لیدوکائین است. تجویز مجدد این دارو طی جراحی باید با احتیاط انجام شود، زیرا دُز بالای آن می­تواند باعث آتاکسی شدید، زمین‌گیری و افت فشار خون شود (1). دارو­های آلفا-۲ آگونیست پس از تزریق در فضای اپیدورال به لایه ژلاتینی نخاع (substantia gelatinosa) متصل شده و بی­دردی را ایجاد می­کنند. اثر این دسته از داروها پس از تجویز اپیدورال به‌واسطه تزریق داخل‌رگی داروهای آنتاگونیست آلفا-۲ نظیر آتیپامزول و یوهمبین قابل‌برگشت است (8). دتومیدین یکی از رایج‌ترین داروهای آلفا-۲ آگونیست مورد‌استفاده در اسب می­باشد. این دارو در مقایسه با زایلازین طول اثر بیشتر و آتاکسی کمتر ایجاد می­کند. کیفیت ‌آرام‌بخشی ایجاد‌شده ناشی از دتومیدین در مقایسه با زایلازین بالاتر است. در تزریق وریدی هم دتومیدین و هم زایلازین می­توانند باعث کاهش فشار خون و تعداد ضربان قلب شوند. میزان افت فشار خون ناشی از داروی دتومیدین به‌طور معنی­داری بیشتر از زایلازین است (9). با‌توجه‌به اینکه تاکنون در کتب مرجع و مقالات معتبر دامپزشکی اطلاعات دقیق از مقایسه اثرات تجویز اپیدورال دتومیدین و زایلازین در ترکیب با لیدوکائین در اسب ثبت نشده است، هدف از مطالعه حاضر مقایسه اثرات بالینی، بی­دردی خلفی و ‌آرام‌بخشی پس از افزودن داروهای  دتومیدین و زایلازین به داروی ‌بی‌حسی لیدوکائین متعاقب تزریق اپیدورال در اسب می­باشد.

مواد و روش کار

حیوانات مورد‌مطالعه: در مطالعه حاضر4 رأس مادیان  بالغ، سالم و غیر‌آبستن با دامنه وزنی بین 230 تا 350 کیلوگرم مورد بررسی قرار گرفتند. در گروه اول لیدوکائین 2 درصد (شرکت داروسازی ابوریحان، ایران) با دُز 22/0 میلی­گرم به‌ازای هر کیلوگرم از وزن بدن، در گروه دوم لیدوکائین با دُز 22/0 میلی­گرم به‌ازای هر کیلوگرم در ترکیب با دتومیدین 1 درصد (DetomoVet®،شرکتCeva Santé Animale، فرانسه) با دُز 10 میکروگرم به‌ازای هر کیلوگرم از وزن بدن و در گروه سوم لیدوکائین با دُز 22/0 میلی­گرم به‌ازای هر کیلوگرم از وزن بدن و زایلازین 2 درصد (Alfasan®،شرکتAlfasan International BV، هلند) با دُز 17/0 میلی­گرم به‌ازای هر کیلوگرم از وزن به‌صورت اپیدورال تجویز شد. حجم داروی تزریقی برای هر اسب­ در تمام گروه­های آزمایشی یکسان در نظر گرفته شد. بیشترین حجم دارو در گروه لیدوکائین ـ زایلازین محاسبه شد و با افزودن نرمال سالین حجم سایر تزریق‌ها با آن یکسان گردید. هر سه گروه آزمایش، بر روی تمام اسب­های مورد‌مطالعه، براساس طرح مربع لاتین با حداقل فاصله زمان پاک‌سازی دارو از بدن به‌مدت 2 هفته ارزیابی شد. در طول مطالعه تغذیه همه اسب‌­ها کاملاً یکسان بود و دسترسی آزادانه به آب داشتند. یک روز پیش از شروع مطالعه سلامت اسب­ها از‌نظر معاینه بالینی و بررسی آزمایشگاهی (هماتولوژی) تأیید شد. پیش از شروع مطالعه 12 ساعت پرهیز غذایی داده شد. پیش از تجویز دارو، اسب­ها به‌مدت 20 دقیقه در باکس مخصوص معاینه جهت کاهش استرس نگهداری شدند.

روش تزریق اپیدورال خلفی: محل تزریق اپیدورال خلفی در اسب بین اولین و دومین مهره دمی می­باشد (10). برای پیدا کردن محل تزریق دم به‌صورت عمودی به بالا و پایین جابه‌جا شد تا محل اولین مفصل متحرک در خلف ساکروم پیدا شود. موهای پوست ناحیه تزریق به شکل یک مربع با اضلاع 5سانتی­متر تراشیده و پوست به شیوه آسپتیک جهت تزریق آماده شد (11). یک سوزن شماره 21 با طول 38 میلی­متر به فضای بین 2مهره وارد شد و جهت تأیید درست بودن محل تزریق، داروی تحت آزمایش در هاب سرسوزن ریخته شد و مکش دارو به داخل برای صحیح بودن محل تزریق در نظر گرفته شد (12). 

ارزیابی ‌بی‌حسی خلفی: در مطالعه حاضر جهت بررسی بی­دردی خلفی از روش تحریک دردناک با سرسوزن شماره 23 (pinprick test) استفاده شد. برای انجام این تست سوزن به اپیدرم، درم و بافت­های همبندی زیر درم در نواحی قاعده دم، اطراف مقعد، پرینه و فرج وارد شد. هرگونه واکنش نظیر پرش عضلانی، انقباض اسفنکتر مقعد، چرخاندن سر به سمت عقب و لگد زدن به‌عنوان مثبت بودن و عدم مشاهده واکنش­های ذکر‌شده به‌عنوان منفی بودن این ارزیابی در نظر گرفته شد (13). پیش از تزریق اپیدورال وجود پاسخ به تحریک دردناک در تمام اسب­های مورد‌مطالعه تأیید شد. مدت‌زمان بین تزریق اپیدورال تا منفی شدن پاسخ به تحریک دردناک در تمام نقاط مذکور به‌عنوان مدت‌زمان شروع اثر بی‌دردی و زمان بین شروع اثر تا اولین پاسخ مثبت در هریک از نواحی مذکور، به‌عنوان طول اثر بی‌دردی در نظر گرفته شد.

ارزیابی سطح ‌آرام‌بخشی: بر‌اساس مطالعه Derossi و همکاران در سال 2012 سطح ‌آرام‌بخشی ایجاد‌شده بر‌اساس علائم به 4 امتیاز تقسیم­بندی شد. در امتیاز صفر، اسب کاملاً به محیط اطراف هوشیار بوده، لب­ها در وضعیت طبیعی خود قرار داشته و افتادگی سر و یا گوش­ها به سمت پایین مشاهده نشد. در امتیاز 1، حیوان هنوز به محیط اطراف هوشیار بود و کمی افتادگی در سر و گوش­ها مشاهده شد. در امتیاز 2، حیوان به محیط اطراف هوشیار نبود و افتادگی سر و گوش­ها به میزان قابل‌توجهی دیده شد. در امتیاز 3، هیچ‌گونه پاسخی به محیط وجود نداشت و افتادگی شدید سر و گوش مشاهده شد و لب­ها کاملاً از هم جدا شد. وضعیت سطح ‌آرام‌بخشی قبل از تجویز دارو و سپس در زمان­های 5، 10، 15، 30، 45، 60، 75، 90 و 120 دقیقه پس از تجویز دارو سنجیده شد (14).

ارزیابی سطح عدم تعادل: بر‌اساس مطالعه Olbrich و همکاران در سال 2003 سطح عدم تعادل متعاقب تزریق داروها بر‌اساس علائم به 4 امتیاز تقسیم‌بندی شد. در امتیاز صفر هیچ‌گونه تغییری در وزن‌گیری بر روی اندام خلفی مشاهده نشد و اسب حالت طبیعی داشت. در امتیاز 1، عدم تعادل خفیف بود و تلو خوردن خفیف در باکس معاینه مشاهده شد. در امتیاز 2، عدم تعادل متوسط بود و اسب­به دیواره باکس معاینه تکیه می­کند. در امتیاز 3، شدیدترین سطح عدم تعادل مشاهده و اسب زمین­گیر شد. بالاترین امتیاز سطح عدم تعادل در طول مطالعه برای هر گروه ثبت و مورد مقایسه قرار گرفت (15).

ارزیابی متغیر­های فیزیولوژیک بالینی: تعداد ضربان قلب، تنفس و دمای رکتال در زمان­های پیش از تجویز داروها و سپس در زمان­های 5، 10، 15، 30، 45، 60، 75، 90 و 120 دقیقه پس از تجویز داروها سنجیده شد. جهت بررسی تعداد ضربان قلب و تنفس از روش گوش دادن به‌وسیله گوشی پزشکی و برای اخذ دمای رکتال از دماسنج دیجیتال استفاده شد.

ارزیابی آماری: داده­های حاصل از مطالعه حاضر با استفاده از نرم­افزار SPSS نسخه 16در بین 3گروه، مورد ارزیابی قرار گرفت. جهت بررسی توزیع نرمال داده­ها از آزمون شاپیرو ویلک(Shapiro–Wilk)، مقایسه زمان شروع بی­دردی و طول مدت بی­دردی در بین گروه‌ها از آزمون آنالیز واریانس یک‌طرفه (One-way ANOVA) و آزمون تعقیبی توکی (Tukey’s HSD)، مقایسه سطح ‌آرام‌بخشی و سطح عدم تعادل داخل هر گروه از آزمون آماری ویلکاکسون (Wilcoxon signed-rank) و بین گروه­ها آزمون آماری کروسکال ـ والیس (Kruskalwallis) و سپس آزمون تعقیبی دان (Dunn’s test) استفاده شد. متغیر­های فیزیولوژیک داخل هر گروه توسط آزمون آماری فریدمن (Friedman) و بین گروه­ها توسط آزمون آماری کروسکال ـ والیس(Kruskal-Wallis) مورد مقایسه قرار گرفتند. سطح معنی‌داری مطالعه حاضر 05/0≥P در نظر گرفته شد.

نتایج

در مطالعه حاضر بعد از انجام آزمایش تمام اسب­ها به‌طور کامل ریکاور شدند و عفونت محل تزریق در هیچ‌کدام از اسب­ها مشاهده نشد. در تمام اسب­های مورد‌مطالعه پس از تزریق اپیدورال خلفی‌، بی­دردی ناحیه خلفی ایجاد شد.

شروع بی‌دردی: در مقایسه 3گروه از‌نظر زمان شروع بی­دردی، تفاوت معنی­دار مشاهده نشد. در گروه لیدوکائین زمان شروع بی‌دردی با میانه 5 و دامنه 4 تا 6 دقیقه، در گروه لیدوکائین ـ دتومیدین زمان شروع بی­دردی با میانه 5/6 و دامنه 6 تا 8 دقیقه و در گروه لیدوکائین ـ زایلازین زمان شروع بی­دردی با میانه 8 و دامنه 5 تا 9 دقیقه ثبت گردید (جدول 1).

طول مدت بی‌دردی: در مقایسه 3گروه از‌نظر طول مدت بی­دردی خلفی تفاوت معنی­دار مشاهده شد، به‌طوری‌که مدت‌زمان بی­دردی خلفی گروه لیدوکائین (با میانه 90 و دامنه 85 تا 95 دقیقه) به‌طور معنی‌داری کمتر از گروه لیدوکائین ـ زایلازین (با میانه 250 و دامنه 240 تا 255 دقیقه) و گروه لیدوکائین ـ دتومیدین (با میانه 315 و دامنه 310 تا 320 دقیقه) بود (جدول 1). همچنین طول مدت بی­دردی در گروه لیدوکائین ـ زایلازین به‌طور معنی­داری کوتاه‌تر از گروه لیدوکائین ـ دتومیدین بود (05/0≥P).

سطح ‌آرام‌بخشی: در بررسی آماری سطح ‌آرام‌بخشی، در گروه لیدوکائین در هیچ بازه زمانی ‌آرام‌بخشی مشاهده نشد و حیوانات در طول مطالعه کاملاً هوشیار بودند، اما در گروه لیدوکائین ـدتومیدین تفاوت معنی‌دار در زمان‌های 15 تا 75 دقیقه پس از تزریق دارو نسبت به زمان صفر مشاهده شد، به‌طوری‌که بالاترین سطح ‌آرام‌بخشی 45 دقیقه پس از تجویز دارو با درجه میانه 2 و دامنه 2 تا 2  ثبت گردید. در گروه لیدوکائین ـ زایلازین نیز تفاوت معنی‌دار در زمان­های 15 تا 45 دقیقه پس از تزریق دارو نسبت به زمان صفر مشاهده شد و بالاترین سطح ‌آرام‌بخشی در زمان­های 30 و 45 دقیقه با درجه میانه 1 و دامنه 1 تا 1 مشاهده گردید (05/0≥P).

در مقایسه بین گروه­ها در بازه زمانی 15 تا 75 دقیقه تفاوت معنی­دار مشاهده شد. چنان‌که سطح ‌آرام‌بخشی در گروه­هایی که از ترکیب آلفا-2 آگونیست در کنار لیدوکائین استفاده شده بود، به‌طور معنی­داری بالاتر از گروه لیدوکائین بود. گروه لیدوکائین ـ دتومیدین در زمان­های 30، 45 و 60 دقیقه پس از تزریق دارو سطح ‌آرام‌بخشی بالاتری نسبت به گروه لیدوکائین زایلازین نشان داد و همچنین گروه لیدوکائین ـ زایلازین در زمان­های 15، 30 و 45 سطح ‌آرام‌بخشی بالاتری در مقایسه با گروه لیدوکائین داشت. مطالعه آماری نشان داد گروه لیدوکائین ـ دتومیدین ‌آرام‌بخشی قوی­تر و طولانی‌مدت­تری در مقایسه با سایر گروه­ها ایجاد می­کند (05/0≥P) (جدول 2).

سطح عدم تعادل: مشاهدات بالینی در ارزیابی بالاترین سطح عدم تعادل در طول مطالعه نشان داد متعاقب تزریق اپیدورال ترکیب داروهای لیدوکائین ـ دتومیدین، لیدوکائین ـ زایلازین و لیدوکائین تنها، تمام حیوانات در هر سه گروه دچار عدم تعادل با امتیاز 1 شده و تفاوت معنی‌داری در مقایسه بین 3گروه دیده نشد (05/0P>) (جدول 1).

متغیرهای فیزیولوژیک بالینی: در بررسی آماری تعداد ضربان قلب، تعداد تنفس و دمای رکتال در بازه­های زمانی مختلف نسبت به زمان صفر در هر سه گروه تفاوت معنی‌داری دیده نشد. همچنین در مقایسه تغییرات ضربان قلب، تعداد تنفس و دمای رکتال در طی زمان بین این سه گروه  نیز تفاوت آماری معنی‌دار مشاهده نشد(05/0P>) (جدول 2).

بحث

داروهای آلفا-2 آگونیست به‌صورت گسترده در طب بالینی به‌صورت تنها یا همراه با لیدوکائین جهت ‌بی‌حسی اپیدورال در اسب استفاده شده‌اند (7، 16)، اما در جست‌و‌جو در منابع معتبر و کتب دامپزشکی داده­ای درخصوص مقایسه اثر بی‌دردی خلفی بین لیدوکائین تنها و در ترکیب با دتومیدین، به‌عنوان یکی از پرکاربرد‌ترین داروهای آلفا-2 آگونیست در اسب، یافت نشد. دُز لیدوکائین، دتومیدین و زایلازین در مطالعه حاضر بر‌اساس مطالعات Rønnow و همکاران در سال 2022 انتخاب شد (7).

در مطالعه Derossi و همکاران در سال 2005 بر روی اسب، شروع زمان ‌بی‌حسی پس از تزریق لیدوکائین 5/7 دقیقه (17) و در مطالعه دیگر Derossi و همکاران در سال 2012 شروع زمان ‌بی‌حسی 5 دقیقه محاسبه شد (18). در مطالعه Samimi و همکاران در سال 2022 بر روی الاغ، شروع زمان ‌بی‌حسی لیدوکائین تنها 25/4 دقیقه، لیدوکائین همراه با دتومیدین 35/4 دقیقه و لیدوکائین همراه با زایلازین 35/2 دقیقه محاسبه شد و تفاوت معنی­داری بین این سه گروه در الاغ مشاهده نشد (13). در مطالعه حاضر مشخص شد افزودن 2داروی آلفا-2 آگونیست زایلازین و دتومیدین به لیدوکائین به‌طور معنی‌داری باعث تغییر در زمان شروع بی­دردی نمی­شود؛ اما از طرف دیگر طول مدت‌زمان بی­دردی به‌طور معنی­داری افزایش می­یابد. افزایش طول مدت ­بی­دردی بدون نیاز به تجویز مجدد دارو در جراحی­های طولانی‌مدت و اقدامات مامایی دردناک حائز اهمیت فراوان می­باشد. گیرنده­های α-2b که تحت تأثیر داروهای آلفا-2 آگونیست قرار می­گیرند باعث انقباض عروق محیطی می‌شوند و طول مدت بی­­دردی را افزایش می­دهند.

در مطالعه LeBlanc و همکاران در سال 1990 در تزریق زایلازین تنها به‌صورت اپیدورال در اسب زمان شروع بی­دردی مناسب جهت جراحی حدود 30 دقیقه بود و طول مدت بی­دردی 5/3 ساعت بود. در این مطالعه مشخص شد تزریق زایلازین به‌تنهایی به‌صورت اپیدورال، بی­دردی مورد‌نیاز برای جراحی پرینه در اسب را فراهم می­کند. همچنین اثرات زایلازین پس از تزریق اپیدورال بر روی بلوک اعصاب حرکتی حداقل بود و تونوسیته اسفنکتر مقعد حفظ می­شود و این ویژگی برای جراحی پرولاپس رکتوم مطلوب است (19).

Skarda و همکاران در سال 1996 اثرات بی­دردی، قلبی‌‌عروقی و تنفسی داروهای زایلازین و دتومیدین پس از تزریق اپیدورال خلفی در اسب را بررسی کردند. در این مطالعه مشخص شد تزریق اپیدورال خلفی زایلازین به بی­دردی ناحیه پرینه منجر شده و اثرات قلبی‌عروقی و تنفسی حداقل می­باشد. میانگین و انحراف‌معیار زمان شروع بی­دردی در گروه زایلازین 7/3±1/13دقیقه و در گروه دتومیدین 7/2‌±5/12دقیقه بود (20).

Fikes و همکاران در سال 1989 به مطالعه بر روی اثرات لیدوکائین و زایلازین پس از تزریق اپیدورال خلفی در اسب پرداختند. در این مطالعه در یک گروه زایلازین با دُز 35/0 میلی­گرم به‌ازای هر کیلوگرم از وزن بدن و در گروه دیگر لیدوکائین با دُز 35/0 میلی­گرم به‌ازای هر کیلوگرم از وزن بدن به‌صورت اپیدورال تزریق شد. در گروه لیدوکائین زمان شروع بی­دردی 10 دقیقه و در گروه زایلازین 20 دقیقه بود. طول مدت بی­دردی گروه زایلازین (247 دقیقه) به‌طور معنی­داری بیشتر از گروه لیدوکائین (135 دقیقه) بود. در تمام اسب­های این مطالعه آتاکسی خفیف مشاهده شد. در مطالعه کالبدشناسی نخاع این اسب­ها تغییرات پاتولوژیک مشاهده نشد (21).

در مطالعه Samimi و همکاران در سال 2022 بر روی الاغ طول مدت بی­دردی در گروه لیدوکائین با زمان میانه 75 دقیقه، گروه لیدوکائین ـ دتومیدین زمان 135 دقیقه و در گروه لیدوکائین ـ زایلازین زمان 115 دقیقه مشاهده شد. در این مطالعه افزودن دتومیدین و زایلازین به لیدوکائین به‌طور معنی‌داری باعث افزایش طول مدت بی­دردی شده بود، اما بین 2گروه لیدوکائین ـ زایلازین و لیدوکائین ـ دتومیدین از‌نظر طول مدت بی­دردی تفاوت معنی­داری مشاهده نشد. در مطالعه دیگر بر روی الاغ‌، Marzok و همکاران در سال 2023 به این نتیجه رسیدند که طول مدت بی­دردی در گروه لیدوکائین تنها 8/75 دقیقه و گروه لیدوکائین ـ دتومیدین 3/118 دقیقه بوده و افزودن دتومیدین به لیدوکائین به‌طور معنی­داری باعث افزایش طول مدت بی­دردی می­شود (22). در مطالعه کنونی نیز افزودن دتومیدین و هم زایلازین به لیدوکائین به افزایش معنی­دار در طول مدت بی­دردی منجر شده و همچنین طول مدت بی­دردی در گروه لیدوکائین ـ دتومیدین به‌طور معنی­داری بیشتر از گروه لیدوکائین ـ زایلازین بود. بر‌اساس اعداد گزارش‌شده در منبع لامب و جونز، طول مدت بی­دردی پس از تزریق اپیدورال زایلازین 5/2 ساعت و دتومیدین 3 ساعت می­باشد و دتومیدین بی­دردی طولانی‌مدت­تر از زایلازین ایجاد می­کند (23).

در مطالعه Samimi و همکاران در سال 2022 بر روی الاغ، افزودن داروهای دتومیدین و زایلازین به لیدوکائین، همانند مطالعه حاضربر روی اسب، تغییرات معنی­داری در متغیرهای فیزیولوژیک مشاهده نشد (13). در مطالعه حاضرتغییر معنی­داری در متغیرهای فیزیولوژیک در طی زمان در داخل هر گروه و همچنین بین 3 گروه مورد‌مطالعه مشاهده نشد. به نظر می­رسد پس از تزریق اپیدورال داروهای آلفا-2 آگونیست به‌آرامی جذب شده و بر روی متغیرهای فیزیولوژیک مد‌نظر اثرات چندانی ندارند؛ بنابراین استفاده از این داروهای آلفا-2 آگونیست در کنار بی‌حس­کننده موضعی می­تواند به‌طور ایمن طول مدت بی­دردی را افزایش دهد.

در مطالعات Samimi و همکاران در سال 2022 و Marzok و همکاران در سال 2023 بر روی الاغ با افزودن دتومیدین و زایلازین به لیدوکائین و تزریق اپیدورال آن اثرات ‌آرام‌بخشی مشاهده شد (13، 22). ایجاد اثرات ‌آرام‌بخشی در کنار بی­دردی موضعی در جراحی­های خلفی اسب بسیار حائز اهمیت می­باشد. ‌آرام‌بخشی ایجاد‌شده نیاز به تزریق مجدد دارو را کاهش داده و همچنین به‌واسطه کاهش استرس در اسب عوارض عمومی داروهای تزریق‌شده را کاهش می­دهد. در مطالعه حاضر نیز افزودن دتومیدین و زایلازین به لیدوکائین پس از تزریق اپیدورال در اسب به ایجاد اثرات ‌آرام‌بخشی منجر شده و همچنین گروه دتومیدین به‌طور معنی‌داری سطح ‌آرام‌بخشی بالاتر و طول مدت ‌آرام‌بخشی بیشتری از 2گروه دیگر داشت؛ بنابراین افزودن داروهای آلفا-2 آگونیست به لیدوکائین در کنار افزایش طول مدت بی­دردی، بدون تغییر در متغیرهای فیزیولوژیک، با اثرات ‌آرام‌بخشی خود به کاهش استرس اسب و کاهش اسپاسم عضلانی کمک واقدامات درمانی را تسهیل می­کنند. ازطرف‌دیگر به نظر می­رسد استفاده داروی دتومیدین به‌علت طول مدت ­بی­دردی بیشتر و کیفیت ‌آرام‌بخشی بهتر نسبت به زایلازین در اقدامات بالینی برتری دارد.

Sampaio و همکاران در سال 2020 به مقایسه اثرات بی­دردی داروهای دکس­مدتومیدین و بوپیواکائین به‌طور مجزا و در ترکیب با هم‌متعاقب تزریق اپیدورال خلفی در مادیان پرداختند. در این مطالعه، طول مدت بی­دردی در گروه دکس­مدتومیدین بوپیواکائین به‌طور معنی­داری بیشتر از گروه بوپیواکائین و کوتاه­تر از گروه دکس‌مدتومیدین بود. در هر سه گروه آتاکسی خفیف مشاهده شد. تفاوت معنی­داری در بررسی متغیرهای فیزیولوژیک مشاهده نشد (10). داروهای آلفا-2 آگونیست همچنین با سرکوب آزادسازی ناقل عصبی c-fiber و ماده P و هایپرپلاریزاسیون پس سیناپسی در شاخ دورسال نخاع، اثرات بی­دردی را ایجاد می­کنند (24).

بر‌اساس مطالعه Hudson و همکاران در سال 1999 مشخص شد تزریق اپیدورال داروهای ‌بی‌حسی موضعی با دُز و یا غلظت بالا می­تواند به ضایعات برگشت‌ناپذیر در نخاع منجر شود (25). همچنین این داروها با بلوک اعصاب سمپاتیک و در‌نتیجه اتساع عروقی باعث کاهش طول مدت بی­دردی می­شوند (26). بر‌خلاف اثرات ذکر‌شده، گیرنده­های α-2b که تحت تأثیر داروهای آلفا-2 آگونیست قرار می­گیرند، باعث انقباض عروق محیطی شده و طول مدت بی‎دردی را افزایش می‎دهند (27-29).

در مطالعه Samimi و همکاران در سال 2022 بر روی الاغ، در ارزیابی آتاکسی ‌ازنظر زمان شروع آتاکسی بین گروه لیدوکائین تنها با گروه‌هایی که داروهای زایلازین، دتومیدین و دکس­مدتومیدین افزوده شده بود، تفاوت معنی­داری مشاهده نشد؛ اما طول مدت آتاکسی در گروه لیدوکائین تنها به‌طور معنی­داری کوتاه‌تر از سایر گروه­ها بود (13). در مطالعه Fikes و همکاران در سال 1989 بر روی مقایسه اثرات بی­دردی تزریق اپیدورال لیدوکائین و زایلازین در پونی، در ارزیابی آتاکسی، تمام اسب­ها در هر دو گروه آتاکسی خفیف نشان داده و تفاوت معنی­دار بین 2گروه مشاهده نشد (21).

در مطالعه Ghamasari و همکاران در سال 2001 بر روی اثرات بی­دردی ناشی از تزریق اپیدورال مدتومیدین در اسب مشخص شد اثرات ‌آرام‌بخشی پس از 7 تا 10 دقیقه شروع شده و تا 1ساعت ادامه یافت. همچنین این دارو تعداد ضربان قلب را به‌طور معنی­داری کاهش داد. تغییرات تعداد تنفس و دمای بدن معنی­دار نبود (30).

در مطالعه Kariman و همکاران در سال 2000 مشخص شد پس از تزریق اپیدورال ترکیب 2داروی زایلازین و کتامین، ‌بی‌حسی پس از 9 دقیقه شروع شد و تا 120 دقیقه ادامه یافت. ضربان قلب پس از تزریق این ترکیب دارویی به‌طور معنی‌داری کاهش یافت. نتایج این بررسی نشان داد تزریق توأم زایلازین و کتامین به میزان‌های ذکرشده در فضای اپیدورال خلفی در اسب مطمئن بوده و ضمن ایجاد‌ بی‌حسی طولانی‌مدت و مناسب، هیچ‌گونه عوارض مشخصی نیز ایجاد نمی‌کند (31).

نتیجه­گیری نهایی: نتایج به‌دست‌آمده نشان می‌دهد افزودن داروهای آلفا-۲ آگونیست می‌تواند طول مدت بی‌دردی را بدون ایجاد عوارض جانبی افزایش داده و در کنار آن اثرات ‌آرام‌بخشی نیز ایجاد کند. علاوه‌بر‌این، داروی دتومیدین طول مدت بی­دردی بیشتر و سطح ‌آرام‌بخشی بالاتری را به دنبال دارد و در طی جراحی در صورت استفاده از این دارو نیاز به تجویز مجدد دارو کاهش می‌یابد. همچنین این دارو با اثرات ‌آرام‌بخش خود، اجرای اقدامات جراحی و مامایی را تسهیل می‌کند.

سپاس‌گزاری

از بیمارستان دام­های بزرگ دانشکده دامپزشکی دانشگاه تهران تشکر و قدردانی می­شود.

تعارض منافع

هیچ گونه تعارض منافعی در ارتباط با این مطالعه وجود ندارد.

  1. Carpenter RE, Byron CR. Equine local anesthetic and analgesic techniques. In: Grimm KA, Lamont LA, Tranquilli WJ, Greene SA, Robertson SA, editors. Veterinary Anesthesia and Analgesia: The Sixth Edition of Lumb and Jones. 6th ed. Hoboken, USA: Wiley-Blackwell; 2024.p.1235-61. doi: 10.1002/9781119830306.ch63
  2. Medina II WA, Gershon LL. Epidural and Intrathecal Anesthetics. In: Abd-Elsayed A, editor. Basic Anesthesia Review. 1st ed. New York, USA: Oxford University Press; 2024.p.189. doi: 10.1093/med/9780197584569.003.0072
  3. Dourado A, Gomes A, Teixeira P, Lobo L, Azevedo JT, Dias IR, Pinelas R. Antinociceptive effect of a sacro-coccygeal epidural of morphine and lidocaine in cats undergoing ovariohysterectomy. Vet Sci. 2022;9(11):623. doi: 10.3390/vetsci9110623 PMID: 36356100
  4. Xing M, Liang X, Li L, Liao L, Liang S, Jiang S, et al. Efficacy of caudal vs intravenous administration of α₂ adrenoceptor agonists to prolong analgesia in pediatric caudal block: A systematic review and meta-analysis. Pediatr Anesth. 2020;30(12):1322–30. doi: 10.1111/pan.14025
  5. Lindegaard C, Rønnow Kjærulff LN. Use of caudal epidural analgesia for management of orthopaedic limb pain in horses. Equine Vet Educ. 2021;33(10):513–515. doi: 10.1111/eve.13360
  6. Huang H, Liu Y, Gao Z, Wu X. Efficacy of procaine combined with ketamine and propofol in pediatric epidural anesthesia. Exp Ther Med. 2020;20(5):23. doi: 10.3892/etm.2020.9151 PMID: 32934688
  7. Rønnow Kjærulff LN, Lindegaard C. A narrative review of caudal epidural anaesthesia and analgesia in horses. Part 1: safety and efficacy of epidural drugs. Equine Vet Educ. 2022;34(8):418–31. doi: 10.1111/eve.13488
  8. Skelding A, Queiroz-Williams P, Bettschart-Wolfensberger R, Ringer SK. Pharmacology of drugs used in equine anesthesia: Phenothiazines. In: Duke T, editor. Manual of Equine Anesthesia and Analgesia. 2nd ed. Hoboken, United States: Wiley-Blackwell; 2022.p.184–222. doi: 10.1002/9781119631316.ch12
  9. Castro ML, da Silva RV, da Silva AK, Wenceslau RR, Beier SL, Fagundes N, et al. Sedative and cardiorespiratory effects of detomidine combined or not with diazepam in horses subjected to dental examination. Res Soc Dev. 2023;12(3):e12912338283. doi: 10.33448/rsd-v12i3.38283
  10. Sampaio BF, DeRossi R, Vieira N, Milan B, Ávila LG. Dexmedetomidine and bupivacaine association in caudal epidural injection in mares. J Equine Vet Sci. 2020;91:103015. doi: 10.1016/j.jevs.2020.103015
  11. Valverde A. Epidural analgesia and anesthesia. In: Doherty T, Valverde A, Reed RA, editors. Manual of equine anesthesia and analgesia. 2nd ed. Hoboken (NJ), USA: Wiley-Blackwell; 2022.p.416.
  12. Capogna E, Coccoluto A, Velardo M. Epidural needle extension through the ligamentum flavum using the standard versus the CompuFlo®‐assisted loss of resistance to saline technique: A simulation study. Anesth Analg. 2020;130(5):1305–1311. doi: 10.1155/2020/9651627 PMID: 32395128
  13. Samimi AS, Molaei MM, Azari O, Rezaei MA, Hashemian A. Comparative evaluation of the sedative and analgesic effects of caudal epidural administration of lidocaine alone or in combination with xylazine, detomidine, medetomidine, and dexmedetomidine in Mediterranean miniature donkeys. J Equine Vet Sci. 2022;113:103915. doi: 10.1016/j.jevs.2022.103915 PMID: 35217147
  14. DeRossi R, Módolo TJ, Pagliosa RC, Jardim PH, Maciel FB, Macedo GG. Comparison of analgesic effects of caudal epidural 0.25% bupivacaine with bupivacaine plus morphine or bupivacaine plus ketamine for analgesia in conscious horses. J Equine Vet Sci. 2012;32(3):190–5. doi: 10.1016/j.jevs.2011.08.018
  15. Olbrich VH, Mosing M. A comparison of the analgesic effects of caudal epidural methadone and lidocaine in the horse. Vet Anaesth Analg. 2003;30(3):156–64. doi: 10.1046/j.1467-2995.2003.00145.x PMID: 14498847
  16. Natalini CC, Paes SD, da S Polydoro A. Analgesic and cardiopulmonary effects of epidural romifidine and morphine combination in horses. J Equine Vet Sci. 2021;102:103459. doi: 10.1016/j.jevs.2021.103459 PMID: 34119202
  17. DeRossi R, Frazílio FO, Kassab TA. Comparison of 2% lidocaine and hyperbaric 5% lidocaine for caudal epidural analgesia in horses. J Equine Vet Sci. 2005;25(5):198–205. doi: 10.1016/j.jevs.2005.04.003
  18. DeRossi R, Maciel FB, Módolo TJ, Pagliosa RC. Efficacy of concurrent epidural administration of neostigmine and lidocaine for perineal analgesia in geldings. Am J Vet Res. 2012;73(9):1356–62. doi: 10.2460/ajvr.73.9.1356 PMID: 22924716
  19. LeBlanc P, Caron J. Clinical use of epidural xylazine in the horse. Equine Vet J. 1990;22(3):180–1. doi: 10.1111/j.2042-3306.1990.tb04243.x PMID: 2361505
  20. Skarda RT, Muir WW. Comparison of antinociceptive, cardiovascular, and respiratory effects, head ptosis, and position of pelvic limbs in mares after caudal epidural administration of xylazine and detomidine hydrochloride solution. Am J Vet Res. 1996;57(9):1338–45. doi: 10.2460/ajvr.1996.57.09.1338
  21. Fikes L, Lin H, Thurmon JC. A preliminary comparison of lidocaine and xylazine as epidural analgesics in ponies. Vet Surg. 1989;18(1):85–6. doi: 10.1111/j.1532-950X.1989.tb01046.x PMID: 2929142
  22. Marzok M, Almubarak AI, Kandeel M, El-Khodery S. Comparing the anti-nociceptive, sedative and clinicophysiological effects of epidural detomidine, detomidine–lidocaine and lidocaine in donkeys. Vet Rec. 2023;192(10):e2479. doi: 10.1002/vetr.2479 PMID: 36544432
  23. Tranquilli WJ, Thurmon JC, Grimm KA. Lumb and Jones' veterinary anesthesia and analgesia. 5th ed. Hoboken, USA: John Wiley and Sons; 2015.p.1256.
  24. Arain SR, Ruehlow RM, Uhrich TD, Ebert TJ. The efficacy of dexmedetomidine versus morphine for postoperative analgesia after major inpatient surgery. Anesth Analg. 2004;98(1):153–8. doi: 10.1213/01.ANE.0000093225.39866.75 PMID: 14693611
  25. Hodgson PS, Neal JM, Pollock JE, Liu SS. The neurotoxicity of drugs given intrathecally (spinal). Anesth Analg. 1999;88(4):797–809. doi: 10.1213/00000539-199904000-00023
  26. de Segura IAG, Vazquez I, De Miguel E. Antinociceptive and motor-blocking action of epidurally administered IQB-9302 and bupivacaine in the dog. Reg Anesth Pain Med. 2000;25(5):522–8. doi: 10.1053/rapm.2000.7584
  27. Paris A, Tonner PH. Dexmedetomidine in anaesthesia. Curr Opin Anaesthesiol. 2005;18(4):412–8. doi: 10.1097/01.aco.0000174958.05383.d5 PMID: 16534267
  28. Panzer O, Moitra V, Sladen RN. Pharmacology of sedative-analgesic agents: dexmedetomidine, remifentanil, ketamine, volatile anesthetics, and the role of peripheral mu antagonists. Crit Care Clin. 2009;25(3):451–69. doi: 10.1016/j.ccc.2009.04.004 PMID: 19576524
  29. Khan ZP, Ferguson CN, Jones RM. Alpha-2 and imidazoline receptor agonists: their pharmacology and therapeutic role. Anaesthesia. 1999;54(2):146–65. doi: 10.1046/j.1365-2044.1999.00659.x PMID: 10215710
  30. Kariman D, Asadollah D, Ghamasari M, Mokhberdazfouli S. Evaluation of analgesia induced by epidural administration of medetomidine in the horse. J Vet Res. 2001 23;56(2):1-8. (In Persian).
  31. Kariman D, Asadollah D, Ghamasari M, Mokhberdazfouli S. Evaluation of caudal epidural analgesia with xylazine-ketamine in the horse. J Vet Res. 2000;55(2):1-8. (In Persian).